• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قوای نفس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مساله قوای نفس رابطه مستقیمی با اثبات نفس دارد؛ زیرا در اولین مرتبه‌ای که ما متوجه وجود نفس در بعضی اجسام می‌شویم، به افعالی که از موجودات دارای نفس ظهور می‌کند پی می‌بریم و سپس از طریق این افعال گوناگون به وجود نفس می‌رسیم.



بر همین اساس، یکی از اولین مسائلی که در شناخت نفس به چشم می‌خورد، بحث و بررسی از قوای نفس است که منشا افعال نفسانی‌اند. البته بحث از قوای نفس به صورت کلی دارای این رابطه است، نه بحث درباره تعدد قوای نفس و ملاک تعدد آنها. در مساله قوای نفس به محض اینکه ما افعالی خاص را در نفس مشاهده می‌کنیم ملتفت این مطلب می‌گردیم که این افعال منشا خاصی را در نفس می‌طلبند، یعنی حتما باید از طریق قوه و یا قوایی صادر شوند. از همین رو یکی از مهمترین قیودی که در تعریف نفس توسط فلاسفه آورده شده، قید "آلی"است. تعریفی که مشهور فلاسفه از نفس ارائه می‌کنند این تعریف است "نفس کمال اول برای جسم طبیعی آلی است"
[۱] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۲، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵.
طبق تفسیری که ملا صدرا از قید آلی در تعریف نفس کرده است، آلی مشخص کننده قوای نفس است. بنابراین مراد از قید آلی آلات و ابزار نیست بلکه مراد قوا است.
[۲] صدر الدین شیرازی، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸، ص۱۶، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.



در بحث از قوای نفس دو بحث اساسی مطرح می‌گردد، اول ملاک تعدد قوای نفس و دوم شمارش قوای نفس. مساله اول در پی این سؤال مطرح می‌گردد که آیا این افعال گوناگونی که از موجود ذو نفس سر می‌زند از یک قوه منشا می‌گیرد یا منشا آن قوای متعددی است؟ در جواب این سؤال اگر کسی ادعا کند که این افعال به واسطه قوای متعددی انجام می‌گیرند می‌بایست ملاکی برای این تعدد قوا بدهد و اگر کسی ادعا کند که این افعال گوناگون همه از یک قوه صادر می‌شوند با چنین سؤالی برخورد نمی‌کند. اگر برهانی توسط مدعیان تعدد قوا مطرح گردید که قوای متعدد را برای نفس ثابت می‌کرد، ادعای تک قوه‌ای بودن نفس باطل می‌شود.


ابو علی سینا برای توجیه تعدد قوا ملاکات مختلفی در کتاب شفا مطرح می‌کند و به ابطال آنها می‌پردازد، سپس یک ملاک برای تعدد قوا مطرح می‌کند که بر این اساس است: اگر اختلاف و تغایر آثار و افعال، اختلاف نوعی و جنسی باشد، حاکی از تعدد و تغایر نوعی قواست.
[۳] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۵۲.
توضیح اینکه بعضی از افعال در جنس با یکدیگر اختلاف دارند مانند افعال ادراک که عبارت‌اند از دیدن، شنیدن، بوئیدن و غیره و افعال تحریک مانند قوه غضبیه و شهویه که انگیزه ایجاد حرکت را به وجود می‌آورند و یا قوای محرکه فاعلی که اعضای بدن را به حرکت وا می‌دارند.
[۴] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۴۷.
بنابراین دو گروه از قوا یعنی قوای ادراکی و تحریکی در جنس با یکدیگر تغایر دارند و بعضی دیگر از افعال در نوع با یکدیگر مخالفند مانند تغایری که در افعال ادراکی است. زیرا جنس این افعال در اینکه ادراک می‌کنند یکی است و فقط نوع ادراک در آنها متغایر از دیگری است.

۳.۱ - دلیل ابن سینا

دلیل و مستند شیخ در اثبات این ملاک قاعده الواحد است. بنابر قاعده "الواحد لا یصدر عنه الا الواحد" (یعنی از موجود واحد بسیط جز یک فعل صادر نمی‌شود) صدور افعال متعدد از مبدا واحد محال است و با توجه به اینکه قوه نفسانی به عنوان مبدا فعل، واحد و بسیط است، قهرا افعال متغایر نوعی و جنسی از آن صادر نخواهد شد.
[۵] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۵۲.
طبق این ملاک وی به شمارش قوای نفس می‌پردازد.


اما در مکتب حکمت متعالیه ملا صدرا این ملاک را قبول نمی‌کند؛ زیرا اولا قاعده الواحد را فقط در مورد خداوند متعال جاری می‌داند و ثانیا می‌گوید اگر به دلیل قاعده الواحد، تغایر جنسی و نوعی آثار دال بر تعدد و تغایر قوا باشد، باید به دلیل تغایر شخصی آثار نیز، قوا را متعدد بدانیم، در حالی که ابن سینا به هیچ وجه به این مساله تن در نمی‌دهد.

۴.۱ - ملاک‌های ملاصدرا برای تغایر قوا

بنابراین صدر المتالهین خود دو ملاک برای تغایر قوا می‌دهد:

۴.۱.۱ - ملاک اول

انفکاک و جدایی فعل و اثر آن فعل، از فعلی دیگر و اثر آن، دال بر تغایر مبدا آنهاست. مثلا می‌دانیم تغذیه و رشد دو فعل هستند که در گیاه و حیوان و انسان مشاهده می‌شوند، اما پس از مدتی این دو اثر از هم جدا می‌شوند. توضیح اینکه تغذیه تا آخرین روز حیات موجودات زنده به صورت یک نیاز مطرح است، اما رشد و نمو آنها در سن خاصی متوقف می‌گردد. این امر نشان می‌دهد که قوه نامیه (رشد) غیر از قوه غاذیه (تغذیه) است. و همچنین در حیوان می‌بینیم که گاهی ادراک هست ولی تحریکی در کار نیست، این خود نشان از این دارد که قوه محرکه غیر از قوه مدرکه است. و یا مشاهده می‌کنیم که تحریک شهوی در حیوانی اتفاق افتاده ولی غضب و یا نفرتی در اینجا نیست.

۴.۱.۲ - ملاک دوم

اگر دو فعل وجودی منافی با یکدیگر باشند و همراه یکدیگر در وجود اجتماع پیدا نکنند، دلیل بر آن است که مبادی آنها با یکدیگر تغایر دارد، مانند تغایر عمل جذب و دفع و یا فعل و قبول و شهوت و غصب (نفرت) که هیچ گاه در یک جا و در یک زمان اجتماع ندارند.
[۶] صدر الدین شیرازی، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸، ص۶۰-۶۳.


۴.۲ - بررسی دیدگاه ملاصدرا

مطابق دیدگاه ملاصدرا ، نفس دارای وجود واحدی است که در عین وحدت، واجد مراتب متعددی می‌باشد و قوای نفسانی در واقع همان مراتب وجود وحدانی نفس هستند. بنابراین چنین نیست که هر یک از قوا وجودی مستقل از وجود نفس داشته باشند و رابطه آنها با نفس رابطه معلول با علت خویش باشد. وجود واحد نفسانی هم مبدا قوای مزبور است و هم غایت آن قوا. در واقع نفس مرتبه کامل تمام قواست. این بدین معنی است که هر نفسی وجود واحدی دارد که در سیر تکاملی خود، از مراتب ضعیف تر و نازل تر به مراحل شدیدتر و عالی تر حرکت می‌کند و هر یک از مراتب نفس منشا انتزاع قوه خاصی می‌گردد. در شکل گیری قوای نفس، زمان مؤثر است، به این صورت که مثلا در نفس انسانی ابتدا قوای نباتی تحقق یافته و شروع به فعالیت می‌کنند و سپس در طول زمان، نفس به مرتبه قوای حیوانی و انسانی دست می‌یابد. آنچه که در اینجا بر دیگری تقدم زمانی دارد مرتبه ضعیف وجود نسبت به مراتب بالایی وجود است.
[۷] صدر الدین شیرازی، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸، ص۵۱.



در یک تقسیم اولی افعال نفس را به سه قسم می‌توان تقسیم کرد :
۱. افعال مشترک میان حیوان و نبات: مثل تغذیه، رشد و تولید مثل.
۲. افعال مشترک میان اکثر و اغلب حیوانات که نبات هیچ نوعی از آن را ندارد: مثل احساس، تخیل و حرکت ارادی.
۳. افعال مختص به انسان : مثل تعقل معقولات، یاد گرفتن صنایع، دیدن کائنات و تفاوت گذاشتن میان زشت و زیبا.
[۸] ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۵۱.

بر این اساس هر کدام از نفس نباتی، حیوانی و انسانی برای انجام افعال خود احتیاج به قوایی دارد که بعضی از این افعال مشترک میان نفوس سه گانه‌اند و بعضی مختص حیوان و انسان است و گروه سوم قوا، فقط به نفس انسانی اختصاص دارد.


قوای نفس به این ترتیب‌اند:

۶.۱ - قوای نباتی نفس



۶.۱.۱ - قوه غاذیه

کار این قوه اینست که جهت ساخت اجزای تحلیل رفته از بدن ، مواد خارجی را جذب بدن کند و پس از تغییر شکل، آنها را شبیه اعضای بدن سازد.

۶.۱.۲ - قوه منمیه

این قوه بر ابعاد جسم به صورتی که مشابه اجزای گیاه باشد می‌افزاید به گونه‌ای که آن جسم گیاهی یا حیوانی به کمال رشد خود برسد.

۶.۱.۳ - قوه مولده

این قوه بخشی از جسم حیوانی یا گیاهی که بالقوه شبیه آن جسم است را جدا می‌کند و سپس به کمک اجسام دیگری که شبیه آن جسم‌اند، آن بخش بالقوه را بالفعل می‌کند، به تعبیری دیگر، وظیفه تولید مثل را بر عهده دارد

۶.۲ - قوای حیوانی نفس



۶.۲.۱ - قوه محرکه

قوه محرکه که خود دو قسم دارد:

۶.۲.۱.۱ - قوه شوقیه

قوه‌ای که انگیزه حرکت را ایجاد می‌کند و بر دو قسم است.
الف. قوه شهوانیه: قوه‌ای که پس از تخیل اموری که برای بدن ضروری و مفید است، منشا تحریک برای نزدیک شدن به آنها می‌شود.
ب. قوه غضبیه: قوه‌ای که پس از تخیل اموری که برای بدن مضر است یا موجب فساد آن می‌شود، فعال شده و منشا ایجاد حرکت برای دفع آن امور می‌شود.

۶.۲.۱.۲ - قوه فاعلی

قوه‌ای که وظیفه حرکت دادن به عضلات را به عهده دارد.

۶.۲.۲ - قوه مدرکه

قوه مدرکه که دو قسم دارد:

۶.۲.۲.۱ - حواس ظاهری

قوایی که امور خارجی را درک می‌کنند. این قوا همان حواس پنج گانه‌اند (لامسه، بینایی، چشایی، شنوایی و بویایی).

۶.۲.۲.۲ - حواس باطنی

قوایی که امور داخلی را درک می‌کنند.
حس مشترک: همه صورت‌های جزئی فراهم شده توسط حواس ظاهری را درک می‌کند.
واهمه: معانی جزئی را درک می‌کند. مقصود از معانی جزئی اموری نظیر "دوستی"و "دشمنی" است که در ذهن در قالب یک صورت یا شکل منعکس نمی‌شود.
خیال: بایگانی حس مشترک است. یعنی پس از آنکه حس مشترک تمام صور جزئی به دست آمده از طریق حواس ظاهری را درک کرد، صور مزبور را در خیال بایگانی می‌کند.
حافظه: بایگانی قوه واهمه است و معانی جزئی در آن جمع آوری می‌شود.
قوه متصرفه : این قوه بر خلاف قوای چهارگانه قبلی که صرفا دارای عمل ادراک بودند، در مدرکات تصرف هم می‌کند و از ترکیب آنها با یکدیگر صور جدیدی را پدید می‌آورد، مثلا بخشی از صورت یک پرنده را با قسمتی از صورت یک انسان ترکیب می‌کند و صورت انسان بالدار را تصویر می‌کند. این قوه بر اساس آنکه توسط چه نفسی به کار گرفته شود به دو نوع تقسیم می‌شود:
متخیله : اگر از سوی قوه واهمۀ نفس حیوانی به کار گرفته شود و تنها در صور و معانی جزئی تصرف کند.
مفکره: اگر به کار گیرنده آن نفس ناطقه انسانی باشد و در امور کلی نیز تصرف نماید.
[۹] سعیدی مهر، محمد، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، ج۱، ص۲۵۹-۲۷۰، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۵.


۶.۳ - قوه انسانی نفس

این قوه عاقله نام دارد. نفس انسانی را به لحاظ تاثیر و تاثراتش می‌توان به دو اعتبار لحاظ کرد. اول، به این اعتبار که از مافوق خود معانی را قبول می‌کند و دوم به این اعتبار که در مادون خویش فعلی را انجام می‌دهد؛ بنابر این دو اعتبار، نفس دارای دو قوۀ عالمه و عامله است. پس نفس ناطقه یک قوه عاقله دارد که مدرکات آن متفاوت است، یعنی هر دو از مراتب عاقله‌اند.
[۱۰] آملی، محمد تقی، درر الفوائد، ج۲، ص۳۷۴، قم، مؤسسه دار التفسیر، ۱۳۷۴.
این دو اعتبار در این قوه از این قراراند:

۶.۳.۱ - عقل نظری

تصورات و تصدیقات را درک می‌کند و به حق یا باطل در معقولات و مدرکات دست می‌یابد. به تعبیری دیگر کسب دانش می‌کند.

۶.۳.۲ - عقل عملی

صناعات انسانی را به کسب می‌کند و در اعمال و تروک به زیبایی و زشتی اعتقاد پیدا می‌کند و از طرفی فکر و نظر را به کار می‌گیرد تا از آنچه خیر است یا گمان بر خیریت آن است، استفاده کند.
[۱۱] شیرازی، صدر الدین محمد، الشواهد الربوبیه، ص۲۴۰، بنیادحکمت اسلامی صدرا، ۱۳۸۲.



۱. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۲۲، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۵.
۲. صدر الدین شیرازی، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸، ص۱۶، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ۱۹۹۹.
۳. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۵۲.
۴. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۴۷.
۵. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۵۲.
۶. صدر الدین شیرازی، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸، ص۶۰-۶۳.
۷. صدر الدین شیرازی، محمد، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج۸، ص۵۱.
۸. ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، ص۵۱.
۹. سعیدی مهر، محمد، شرح جلد هشتم اسفار اربعه، ج۱، ص۲۵۹-۲۷۰، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۵.
۱۰. آملی، محمد تقی، درر الفوائد، ج۲، ص۳۷۴، قم، مؤسسه دار التفسیر، ۱۳۷۴.
۱۱. شیرازی، صدر الدین محمد، الشواهد الربوبیه، ص۲۴۰، بنیادحکمت اسلامی صدرا، ۱۳۸۲.



سایت ‌پژوهه، برگرفته از مقاله«قوای نفس».    



جعبه ابزار