• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

لای نفی جنس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



"لا"ي نفي جنس
[۱] . "لا"ي نفي جنس بر فعل وارد نمي‌شود بلکه فقط به اسم اختصاص دارد.
ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ شرح قطر الندي و بلّ الصدي، قم، سيّد الشهداء، ۱۳۷۰، چاپ چهارم، ص ۲۳۰، پ ۱.
يکي از حروف ناسخ
[۲] . مراد از نواسخ کلماتي هستند که بر مبتدا و خبر وارد شده، نام و حرکت اعرابي هر دو و مکان مبتدا را تغيير مي‌دهند و تغيير به اين وجه را "نسخ" گويند. حسن، عباس؛ النحو الوافي، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۴۹۴.
است که مانند "إنّ" عمل مي‌کند؛
[۳] . همان، ج۱، ص۶۲۵.
به اين بيان که در عمل همچون "حروف مشبّهة بالفعل"
[۴] . حروف "مشبهة بالفعل" عبارتند از:"إِنَّ"، "أَنَّ"، "کَأَنَّ"،"لکِنَّ"، "ليت" و "لعلّ" که بر مبتدا و خبر وارد شده و مبتدا را به عنوان اسم خود نصب، و خبر را به عنوان خبر خود رفع مي‌دهند، مانند "إنَّ" در جمله‌ي «إِنَّ زيداً عَالِمٌ» که "زيداً" را به عنوان اسم خود نصب و "عالِمٌ" را به عنوان خبر خود رفع داده است. شرتوني، رشيد؛ مبادي العربية، قسم النحو، تنقيح و اعداد حميد محمدي، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بيست و پنچم، ج ۴، ص ۱۰۸.
بر جمله‌ي اسميه وارد شده، مبتدا را به عنوان اسم خود، نصب و خبر را به عنوان خبر خود، رفع مي‌دهد و در معنا به طور صريح بر نفي خبر از جميع افراد جنس اسم بعد از آن دلالت دارد.
[۵] . صبان، محمد بن علي؛ حاشية الصبّان علي شرح الأشموني، قم، زاهدي، ۱۳۷۷ ه ش، چاپ سوم، ج۲، ص۲ و هاشمي، احمد؛ القواعد الأساسية للّغة العربية، قم، هجرت، ۱۳۷۵، بي چا، ص ۱۶۹ و ۱۷۰.
به عنوان مثال "لا" در جمله‌ي «لا خادمَ مائدةٍ حاضرٌ»، "لا"ي نفي جنس است که در عمل، "خادمَ" را به عنوان اسم خود، نصب و "حاضرٌ" را به عنوان خبر خود رفع داده و در معنا بر نفي اتصاف همه‌ي افراد جنس اسم (خادم مائده) به معناي خبر (حاضر بودن) تصريح دارد به طوري که حتي احتمال حاضر بودن يک "خادم مائده" نيز وجود ندارد.




با توجه به تعريف ذکر شده روشن مي‌شود علّت اينکه "لا"ي مورد نظر، "لا"ي نفي جنس ناميده شده اين است که به صراحت بر نفي فراگير حکم از جميع افراد جنس اسم دلالت دارد.
[۶] . ابن عقيل، بهاء الدين عبد الله بن عقيل؛ شرح ابن عقيل علي الفية، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص ۳۶۰.




در ميان عالمان نحو در تبيين مباحث "لا"ي نفي جنس دو رويکرد مشاهده مي‌شود؛ بعضي
[۷] . همچون ابن مالک در "الفيه" و ابن هشام در "أوضح المسالک" و عباس حسن در "النحو الوافي".
با توجه به عمل رفع آن در خبر خود، در باب "مرفوعات" بعد از مبحث "حروف مشبهة بالفعل"، به "لا"ي نفي جنس و مباحث آن اشاره کرده‌اند و در مقابل، بعضي
[۸] . همچون ابن حاجب در "الکافية".
به عمل نصب اين حروف در اسم خود توجه کرده و در باب "منصوبات" قبل از حروف شبيه به "ليس"، به بررسي اسم "لا"ي نفي جنس و احکام پيرامون آن پرداخته‌اند. از "لا"ي نفي جنس، به "لا"ي تبرئه نيز تعبير شده است..
[۹] . به اين علت که متکلم جنس اسم "لا" را از خبر منزه و مبرا مي‌داند. صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۲.

ذکر اين نکته قابل توجه است که ابن هشام در "مغني اللبيب" در ضمن بررسي مفردات، در اقسام "لا" به "لا"ي نفي جنس و کاربرد آن در نفي اشاره مي‌کند.



عالمان نحو براي عمل "لا"ي نفي جنس شرايطي را ذکر کرده‌اند که عبارت‌اند از:

۳.۱ - حرف نفي بودن "لا"

؛
[۱۰] . مراد از نفي، نفي جنس است، بنابراين اگر "لا" ناهيه باشد به فعل مضارع اختصاص دارد و آن را مجزوم مي‌کند. مانند:«لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»، (غم مخور، خدا با ماست!) (توبه/۴۰) و اگر "لا"زائده باشد، عمل نمي‌کند، مانند آيه‌ي شريفه در متن و اگر نافي "واحد" باشد، عمل "ليس" را انجام مي‌دهد، مانند:«لا رجلٌ في الدار بل رجلان». ابن هشام انصاري، عبدالله بن يوسف؛ شرح قطر الندي و بلّ الصدي، پيشين، ص ۲۳۰.
از اين رو اگر "لا" اسم
[۱۱] . از اقسام «لا»ي نافيه، «لا»ي نافيه‌اي است که بين جار و مجرور معترضه واقع مي‌شود؛ به نظر کوفي‌ها اين «لا» اسم است و حرف جرّ بر خود «لا» داخل شده و اسم بعد از "لا" به واسطه‌ي اضافه مجرور شده است، اما ساير عالمان نحوي آن را حرف دانسته و زائده نامگذاري کرده‌اند، همانطور که "کان" در مانند:«زيدٌ کان فاضلٌ» زائده است، هر چند مفيد معناي گذشتن و انقطاع است. ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ مغني اللبيب عن کتب الاعاريب، دار احياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم، ج ۱، ص ۲۱۳.
به معناي "غير" و يا حرف زائد باشد، عمل نمي‌کند و به جمله‌ي اسميه اختصاص ندارد؛
[۱۲] . حسن، عباس؛ پبسبن، ج۱، ص ۶۲۵ و پ ۲.
به عنوان مثال "لا" در جمله‌ي «فعلتُ الخيرَ بلا ترددٍ» به معناي "غير" بوده و عمل نکرده و هم‌چنين "لا" در آيه‌ي شريفه‌ي «مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ»،
[۱۳] .اعراف/۱۲،« چه چيز تو را مانع شد که سجده کني‌؟».
به دليل نداشتن معناي نفي، زائد بوده و بر جمله‌ي فعليه (تسجد) وارد شده است.
[۱۴] . صافي، محمود بن عبدالرحيم؛ الجدول في اعراب القرآن، ‌بيروت، دارالرشيد مؤسسه الإيمان، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ چهارم، ج ۸، ص ۳۶۵.


۳.۲ - جنس بودن منفي به "لا"

؛
[۱۵] . صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۳ و ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ أوضح المسالک إلي ألفية إبن مالک و معه مصباح السالک إلي أوضح المسالک تأليف برکات يوسف، بيروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ ه ق، بي چا، ج۲، ص ۳.
از اين رو اگر منفي به "لا"، جنس نباشد، "لا" در عمل مانند "إنّ" نيست، بلکه در مورد آن دو احتمال وجود دارد:
[۱۶] . حسن، عباس؛ پيشين، ج۱، ص ۶۲۵ و پ ۳.

الف. "لا" شبيه به "ليس" است؛ مانند «لا» در جمله‌ي «لا قلمٌ مکسوراً» که "لا"ي شبيه به "ليس" بوده و "قلمٌ" را به عنوان اسم خود، رفع و "مکسوراً" را به عنوان خبر خود نصب داده است؛ زيرا متکلم از اسم "لا" (قلمٌ) جنس را اراده نکرده است.
ب. عمل "لا" باطل و بعد از حرف عطف تکرار شده است؛ مانند "لا" در عبارت «لا قلمٌ مکسورٌ و لا کتابٌ ضائعٌ» که عمل نکرده و بعد از "واو" عاطفه تکرار شده است؛ از اين رو "قلمٌ" بنا بر مبتدا و "مکسورٌ" بنا بر خبر مرفوع است.

۳.۳ - صراحت داشتن

[۱۷] . تصريح در نفي جنس به اراده متکلم بستگي دارد، به اين بيان که متکلم صراحت در نفي جنس را قصد مي‌کند و هيچ شکي در سبقت گرفتن اين قصد بر شروطي که با وجود آنها "لا" عمل "إنّ" را انجام مي‌دهد، وجود ندارد و شنونده تصريح در نفي جنس را از عمل "لا" متوجه مي‌شود. صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۴.
نفي حکم از جنس؛
[۱۸] . صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۴ و ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ أوضح المسالک، پيشين، ج۲، ص ۳.
از اين رو اگر در معناي "لا" احتمال "نفي واحد" وجود داشته باشد،"لا" عمل "إنّ" را انجام نمي‌دهد
[۱۹] . حسن، عباس؛ پيشين، ج ۱، ص ۶۲۵.
و با وجود شرايط عمل "لا"ي شبيه به "ليس" مانند "ليس" عمل مي‌کند.
[۲۰] . ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ أوضح المسالک، پيشين، ج۲، ص ۳، پ ۲.



۳.۴ - عدم ورود حرف جر بر آن

؛
[۲۱] . صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۴ و ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ أوضح المسالک، پيشين، ج۲، ص ۳.
از اين رو "لا" در جمله‌ي «جئتُ بِلا زادٍ» به دليل وارد شدن حرف جرّ (باء)، عامل نيست؛ زيرا "لا"ي نفي جنس مانند ساير انواع "لا"ي نافيه صدارت طلب است.
[۲۲] . حسن، عباس؛ پيشين؛ ج۱، ص ۶۲۵، پ ۴.


۳.۵ - نکره بودن اسم و خبر،

از اين رو "لا" در مانند «لا القومُ قومي» از اخوات "إنّ" و يا از حروف شبيه به "ليس" شمرده نمي‌شود.
[۲۳] . همان، ج۱، ص ۶۲۶.


۳.۶ - عدم فاصله بين "لا" و اسم آن

؛ به اين بيان که مقدم شدن خبر حتي اگر شبه جمله (ظرف يا جار و مجرور) باشد و همچنين مقدم شدن معمول خبر بر اسم جايز نيست،
[۲۴] . همان، ج۱، ص ۶۲۷.
از اين رو "لا" در مثال:«لا في النبوغ حظٌ لکسلان و لا نصيبٌ» عمل نکرده و تکرار شده است.



نفي در "لا"ي نفي جنس بر دو گونه است:
[۲۵] . قلاييني، مصطفي؛ جامع الدروس العربية، مؤسسة المرتضويه، چاپ اول، جزء دوم، ص ۴۰۱ و ۴۰۲.


۴.۱ - الف. نفي جنس (نفي خبر از جميع افراد اسم)

در فرض مفرد (واحد) بودن اسم "لا"ي نفي جنس، فقط يک صورت لازم مي‌آيد که آن "نفي جنس" است؛ مانند «لا رجلَ في الدار»؛ در اين مثال مقصود متکلم نفي وجود جميع افراد مرد در خانه است.

۴.۲ - ب. نفي مثني يا جمع

در فرض مثني و يا جمع بودن اسم "لا"ي نفي جنس دو احتمال وجود دارد:يک احتمال، نفي جنس (نفي خبر از جميع افراد اسم) است و احتمال ديگر با توجه به مثني و يا جمع بودن اسم بر دو گونه است:
۱. نفي مثني (نفي خبر از مثني)
در نفي به "لا" در فرض مثني بودن اسم آن، دو احتمال "نفي جنس" و "نفي مثني" وجود دارد؛ مانند:«لا رجلَين في الدار»؛ در اين مثال احتمال دارد مقصود متکلم فقط نفي وجود دو مرد (نفي مثني) باشد، اما وجود يک يا بيش از دو مرد را در خانه نفي نکند و همچنين احتمال دارد مقصود وي اين باشد که هيچ مردي در خانه وجود ندارد (نفي جنس).
۲. نفي جمع (نفي خبر از جمع)
در نفي به "لا" در فرض جمع بودن اسم آن، دو احتمال "نفي جنس" و "نفي جمع" وجود دارد؛ مانند:«لارجالَ في الدار»؛ در اين مثال احتمال دارد مقصود متکلم فقط نفي بيش از دو مرد (نفي جمع) در خانه باشد، اما وجود يک يا دو مرد را در خانه نفي نکند و همچنين احتمال دارد مقصود وي اين باشد که هيچ مردي در خانه وجود ندارد (نفي جنس).



در صورت معلوم يا نامعلوم بودن خبر، حکم آن از جهت ذکر يا حذف در کلام متفاوت است:
[۲۶] . ابن هشام انصاري، عبد لله بن يوسف؛ أوضح المسالک، پيشين، ج۲، ص ۲۶ و صفائي بوشهري، غلامعلي؛ قم، مديريت حوزه علميه، ۱۳۸۶ه ش، چاپ دوم، ص ۱۵۳.

۱. ذکر خبر؛ در فرض نامعلوم بودن خبر "لا"ي نفي جنس، ذکر آن واجب است؛ مانند "أَوحَشُ" در اين حديث شريف «لا وحدَةَ أوحَشُ مِن العُجب»
[۲۷] . حرّاني، ابي محمد حسن بن علي؛ تحف العقول عن الرسول (ص)، کتابچي، تهران، ۱۳۷۹ ه ش، چاپ هفتم، ص ۷.
، که به جهت نامعلوم بودن ذکر شده است.
۲. حذف خبر؛ در فرض معلوم و معين بودن خبر "لا"ي نفي جنس، حذف آن زياد است؛ مانند "لَنا" در اين آيه‌ي شريفه «قالوا لا ضيرَ إنّا إلي ربّنا منقلبون»
[۲۸] . شعراء/۵۰، «گفتند:«مهمّ نيست، (هر کاري از دستت ساخته است بکن)! ما بسوي پروردگارمان باز مي‌گرديم».
، که به جهت معلوم بودن حذف شده است.
[۲۹] . صافي، محمود بن عبدالرحيم؛ پيشين، ج ۱۹، ص ۷۴ و ۷۵.




۱. آيه «قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْکُمُ الْيَوْمَ»
[۳۰] . يوسف/ ۹۲، «(يوسف])گفت:امروز ملامت و توبيخي بر شما نيست‌».
، (يوسف) گفت:«امروز ملامت و توبيخي بر شما نيست‌)؛ "لا" در اين آيه‌ي شريفه "لا"‌ي نفي جنس بوده که اسم آن (تثريب) مبني بر فتح، در محلّ نصب و "عليکم" متعلق به خبر محذوف آن (موجودٌ) است.
[۳۱] . صافي، محمود بن عبدالرحيم؛ پيشين، ج ۱۳، ص ۵۹.

۲. حديث «الرسول الأعظم صلي الله عليه و آله:يا عليّ! إنّه لا فقرَ أشدُّ من الجهل»
[۳۲] . حرّاني، ابي محمد حسن بن علي؛ پيشين، ص ۷.
، (سفارش رسول اکرم صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليه السلام:يا علي، هيچ فقري سخت تر از ناداني نيست)؛ "لا" در اين حديث شريف، "لا" نفي جنس بوده که اسم آن (فقر) مبني بر فتح و در محلّ نصب و خبر آن (أشدُّ) مرفوع است.
نکته
در پايان ذکر اين نکته قابل توجه است که "اشکال و اعراب اسم "لا"ي نفي جنس"، "حکم اسم بعد از "لا" در صورت تکرار آن" و " حکم تابع اسم "لا"ي نفي جنس" از مباحث مهم "لا"ي نفي جنس است که در ضمن عنوان مستقل "اسم لاي نفي جنس" مورد بررسي قرار مي‌گيرند.




۱. . "لا"ي نفي جنس بر فعل وارد نمي‌شود بلکه فقط به اسم اختصاص دارد.
ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ شرح قطر الندي و بلّ الصدي، قم، سيّد الشهداء، ۱۳۷۰، چاپ چهارم، ص ۲۳۰، پ ۱.
۲. . مراد از نواسخ کلماتي هستند که بر مبتدا و خبر وارد شده، نام و حرکت اعرابي هر دو و مکان مبتدا را تغيير مي‌دهند و تغيير به اين وجه را "نسخ" گويند. حسن، عباس؛ النحو الوافي، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص ۴۹۴.
۳. . همان، ج۱، ص۶۲۵.
۴. . حروف "مشبهة بالفعل" عبارتند از:"إِنَّ"، "أَنَّ"، "کَأَنَّ"،"لکِنَّ"، "ليت" و "لعلّ" که بر مبتدا و خبر وارد شده و مبتدا را به عنوان اسم خود نصب، و خبر را به عنوان خبر خود رفع مي‌دهند، مانند "إنَّ" در جمله‌ي «إِنَّ زيداً عَالِمٌ» که "زيداً" را به عنوان اسم خود نصب و "عالِمٌ" را به عنوان خبر خود رفع داده است. شرتوني، رشيد؛ مبادي العربية، قسم النحو، تنقيح و اعداد حميد محمدي، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ ه ق، چاپ بيست و پنچم، ج ۴، ص ۱۰۸.
۵. . صبان، محمد بن علي؛ حاشية الصبّان علي شرح الأشموني، قم، زاهدي، ۱۳۷۷ ه ش، چاپ سوم، ج۲، ص۲ و هاشمي، احمد؛ القواعد الأساسية للّغة العربية، قم، هجرت، ۱۳۷۵، بي چا، ص ۱۶۹ و ۱۷۰.
۶. . ابن عقيل، بهاء الدين عبد الله بن عقيل؛ شرح ابن عقيل علي الفية، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص ۳۶۰.
۷. . همچون ابن مالک در "الفيه" و ابن هشام در "أوضح المسالک" و عباس حسن در "النحو الوافي".
۸. . همچون ابن حاجب در "الکافية".
۹. . به اين علت که متکلم جنس اسم "لا" را از خبر منزه و مبرا مي‌داند. صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۲.
۱۰. . مراد از نفي، نفي جنس است، بنابراين اگر "لا" ناهيه باشد به فعل مضارع اختصاص دارد و آن را مجزوم مي‌کند. مانند:«لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»، (غم مخور، خدا با ماست!) (توبه/۴۰) و اگر "لا"زائده باشد، عمل نمي‌کند، مانند آيه‌ي شريفه در متن و اگر نافي "واحد" باشد، عمل "ليس" را انجام مي‌دهد، مانند:«لا رجلٌ في الدار بل رجلان». ابن هشام انصاري، عبدالله بن يوسف؛ شرح قطر الندي و بلّ الصدي، پيشين، ص ۲۳۰.
۱۱. . از اقسام «لا»ي نافيه، «لا»ي نافيه‌اي است که بين جار و مجرور معترضه واقع مي‌شود؛ به نظر کوفي‌ها اين «لا» اسم است و حرف جرّ بر خود «لا» داخل شده و اسم بعد از "لا" به واسطه‌ي اضافه مجرور شده است، اما ساير عالمان نحوي آن را حرف دانسته و زائده نامگذاري کرده‌اند، همانطور که "کان" در مانند:«زيدٌ کان فاضلٌ» زائده است، هر چند مفيد معناي گذشتن و انقطاع است. ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ مغني اللبيب عن کتب الاعاريب، دار احياء التراث العربي، بيروت، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ دوم، ج ۱، ص ۲۱۳.
۱۲. . حسن، عباس؛ پبسبن، ج۱، ص ۶۲۵ و پ ۲.
۱۳. .اعراف/۱۲،« چه چيز تو را مانع شد که سجده کني‌؟».
۱۴. . صافي، محمود بن عبدالرحيم؛ الجدول في اعراب القرآن، ‌بيروت، دارالرشيد مؤسسه الإيمان، ۱۴۱۸ ه ق، چاپ چهارم، ج ۸، ص ۳۶۵.
۱۵. . صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۳ و ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ أوضح المسالک إلي ألفية إبن مالک و معه مصباح السالک إلي أوضح المسالک تأليف برکات يوسف، بيروت، دار الفکر، ۱۴۲۸ ه ق، بي چا، ج۲، ص ۳.
۱۶. . حسن، عباس؛ پيشين، ج۱، ص ۶۲۵ و پ ۳.
۱۷. . تصريح در نفي جنس به اراده متکلم بستگي دارد، به اين بيان که متکلم صراحت در نفي جنس را قصد مي‌کند و هيچ شکي در سبقت گرفتن اين قصد بر شروطي که با وجود آنها "لا" عمل "إنّ" را انجام مي‌دهد، وجود ندارد و شنونده تصريح در نفي جنس را از عمل "لا" متوجه مي‌شود. صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۴.
۱۸. . صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۴ و ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ أوضح المسالک، پيشين، ج۲، ص ۳.
۱۹. . حسن، عباس؛ پيشين، ج ۱، ص ۶۲۵.
۲۰. . ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ أوضح المسالک، پيشين، ج۲، ص ۳، پ ۲.
۲۱. . صبان، محمد بن علي؛ پيشين، ج۲، ص ۴ و ابن هشام انصاري، عبد الله بن يوسف؛ أوضح المسالک، پيشين، ج۲، ص ۳.
۲۲. . حسن، عباس؛ پيشين؛ ج۱، ص ۶۲۵، پ ۴.
۲۳. . همان، ج۱، ص ۶۲۶.
۲۴. . همان، ج۱، ص ۶۲۷.
۲۵. . قلاييني، مصطفي؛ جامع الدروس العربية، مؤسسة المرتضويه، چاپ اول، جزء دوم، ص ۴۰۱ و ۴۰۲.
۲۶. . ابن هشام انصاري، عبد لله بن يوسف؛ أوضح المسالک، پيشين، ج۲، ص ۲۶ و صفائي بوشهري، غلامعلي؛ قم، مديريت حوزه علميه، ۱۳۸۶ه ش، چاپ دوم، ص ۱۵۳.
۲۷. . حرّاني، ابي محمد حسن بن علي؛ تحف العقول عن الرسول (ص)، کتابچي، تهران، ۱۳۷۹ ه ش، چاپ هفتم، ص ۷.
۲۸. . شعراء/۵۰، «گفتند:«مهمّ نيست، (هر کاري از دستت ساخته است بکن)! ما بسوي پروردگارمان باز مي‌گرديم».
۲۹. . صافي، محمود بن عبدالرحيم؛ پيشين، ج ۱۹، ص ۷۴ و ۷۵.
۳۰. . يوسف/ ۹۲، «(يوسف])گفت:امروز ملامت و توبيخي بر شما نيست‌».
۳۱. . صافي، محمود بن عبدالرحيم؛ پيشين، ج ۱۳، ص ۵۹.
۳۲. . حرّاني، ابي محمد حسن بن علي؛ پيشين، ص ۷.



پژوهشکده باقر العلوم    



جعبه ابزار