• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ماتریالیسم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ماتریالیسم به معنای ماده‌گرایی است.




ماتریالیسم از نظر لغوی به معنای مادّه‏گرایی و این است که کسی به عوامل مادّی بیش‏تر از عوامل معنوی، اهمّیّت دهد و مادیات را بیش‏تر باور کند.
[۱] آکسفورد، ص۷۸۹.
در این معنا، ماتریالیسم(Materialism )حالتی روانی است که آدمی را به امور معنوی بی توجّه می‏سازد.



ماتریالیسم در اصطلاح اعتقاد به این است که همه موجودات جهان، تنها وجود مادّی دارند. این معنا از ماتریالیسم در برابر ایده‌آلیسم جای دارد.
[۲] آکسفورد، ص۷۸۹.




به مکاتبی که اصالت را به مادّه می‏دهند و آن را بر امور غیرمادّی مقدّم می‏دارند، ماتریالیسم گویند.
ماتریالیستها، امور غیر مادّی مانند روح و معنا را خصلتی از مادّه می‏پندارند. آنان معتقدند که این گونه امور تابع و طفیلی مادّه‏اند.
[۳] فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲.
ماتریالیستها وجود ماورای مادّه را انکار می‏کنند و همه هستی را در انحصار مادّه می‏انگارند.
در نظر ماتریالیستها تنها آنچه در تغییر و تبدّل است و در بستر زمان و مکان روی می‏دهد، واقعی است و آنچه از چارچوب احساس و لمس بشر بیرون است، وجود ندارد.
[۴] مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۲.




ماتریالیسم در حوزه جامعه‌شناسی نیز تعریف ویژه‏ای دارد و آن، طرح نظریه‏هایی است که روابط اقتصادی را علّت بنیادی پدیده‌های اجتماعی می‏شمارند.
[۵] فرهنگ جامعه‏شناسی، ص۲۳۵.




همواره برخی انسان‏ها می‏پنداشته‏اند که منشأ جهان، مادّه است و چیزی فراتر از آن وجود ندارد.

۵.۱ - ماده‌گرایی در چین باستان


در چین باستان نظریّه عناصر پنج‏گانه مطرح بود که مغز، چوب، آب، آتش و خاک را پنج عنصر مادّی پایه‏ای می‏دانست و این پنج عنصر در نظر چینیان، جهان را تشکیل می‏دادند.

۵.۲ - ماده‌گرایی در هند قدیم


اهل هند قدیم نیز دنیا را مرکّب از آب، خاک، آتش و باد می‏پنداشتند.
[۶] فرهنگ علوم سیاسی، ص۶۹۸.


۵.۳ - ماده‌گرایی در یونان باستان


این نظریّه میان فیلسوفان یونان باستان نیز هواخواهانی داشت. بسیاری از آنان عنصر نخستین جهان را آب، آتش، اتم و هوا می‏دانستند.

۵.۴ - دیدگاه دموکریتوس


دموکریتوس بر آن بود که تنها اتم و خلأ واقعی است. اتم بنیادی‏ترین بخش مادّه است و تقسیم نمی‏پذیرد.
[۷] تاریخ فلسفه کاپلستون، ج۱، ص۱۴۹.
[۸] تاریخ فلسفه یونان، ج۹، ص۴۰.


۵.۵ - دیدگاه اپیکور


اپیکور معرفت حسی را بنیاد هر گونه معرفت می‏پنداشت. او معتقد بود که هر چه به ادراک حسی درنمی‏آید، پذیرفتنی نیست و از این رو، در نظر او اعتقاد به خدایان مادی وجهی نداشت.
[۹] فلسفه اپیکور، ص۴۲-۹۵.




احیای تفکر ماتریالیستی را می‏توان از قرن ۱۷م. دانست. توماس هابس معتقد بود که هر چه ما تصور می‏کنیم متناهی است؛ پس امر نامتناهی وجود ندارد. آدمی نمی‏تواند اندیشه‏ای به ذهن آوَرَد مگر از آنچه به حس در می‏آید و در زمان و مکان خاص می‏گنجد.
[۱۰] لویاتان، ص۸۸-۱۴۷.




قرن ۱۸ و ۱۹م. اوج رشد و توسعه مادّه‏گرایی بود. فیلسوفانی همانند لامتری، هولباخ، انگلس و مارکس توفیق یافتند که با طرح تئوری‌های ماتریالیستی هواخواهان فراوانی بیابند.



مادّه‏گرایی در قرن ۱۹ م.ت حوّلات بسیاری را در جهان رقم زد؛ امّا دیری نپایید که روی به افول نهاد؛ چونان که امروزه بسیاری از صاحب‏نظران، به پوچی مبانی ماتریالیسم اعتراف کرده، آن را شکست خورده می‏دانند.
[۱۱] مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷۷.




هر چند ماتریالیسم از دیرباز به گونه‏ای میان برخی جوامع بشری مطرح بوده است، امّا از قرن ۱۷ م. بود که در چارچوب یک تئوری نظام‏مند پدیدار گشت. از آن هنگام تا کنون ماتریالیستها در دو گروه جای گرفته‏اند:

۹.۱ - هواخواهان ماتریالیسم مکانیکی


اینان معتقدند که تنها، مادّه جوهر اصیل جهان است. فکر جز صفتی از مادّه و یکی از خواصّ آن نیست. روح را می‏توان همچون جسم دانست و همچون دیگر اجزای ساختمان ماشینی جهان، تنها با شکل، بُعد و حرکت تبیین کرد.
جهان همانند یک ماشین است و مبتنی بر مبادی کمّی کار می‏کند. کار این ماشین پیرو غرض نیست و الگوی عملکرد آن تغییر نمی‏کند. همه چیز جهان را می‏توان با قوانین مکانیک یا فیزیک تبیین کرد.
[۱۲] فرهنگ واژه‏ها، ص۴۸۳.
[۱۳] سیر فلسفه در اروپا، ص۲۷۳-۲۹۰.


۹.۲ - هواخواهان ماتریالیسم دیالکتیکی


این شاخه از ماتریالیسم را مارکس و انگلس گسترانیدند. بنابر باور اینان، مادّه، آن سان که فیزیک کلاسیک و اندیشه عمومی زمان می‏پندارد، واقعیّتی انفعالی و ساکن نیست که تنها تحت تأثیر نیروها تغییر یابد. به عکس، مادّه از نظر ماهیت، پویا و متحرک است.
دیالکتیک یعنی دانش قوانین عمومی حرکت؛ چه در جهان بیرون و چه در اندیشه آدمی. بدین سان، مادّه که به ظاهر بی حرکت است، دارای حرکت دیالکتیکی درونی است. این حرکت، عبارت است از برنهاد (تز) برابر نهاد (آنتی تز) که از دیالکتیک میان آنها «به هم نهاد» (سنتز) موقت پدید می‏آید.
[۱۴] دیالکتیک، ص۷۳-۷۵.

برآیند این تئوری آن است که تکامل مادّه از درون خود او است و هر گونه علّتی خارجی از او نفی می‏شود.

۹.۲.۱ - اصول ماتریالیسم دیالکتیکی


ماتریالیسم دیالکتیکی بر چهار اصل استوار است:
اوّل. اصل تضاد؛ یعنی هر چیز در درون خود حاوی ضدّ خود است و بر اثر این تضاد درونی تکامل می‏یابد.
دوم. اصل تغییر و حرکت؛ یعنی همه پدیده‏ها در حال حرکت و تغییرند.
سوم. اصل تأثیر متقابل پدیده‏ها؛ بدین معنا که همه چیزها برهم تأثیر متقابل دارند و چه بسا علت و معلول هر دو برهم اثر بگذارند.
چهارم.اصل جهش، انقلاب و تکامل؛ یعنی همه تغییرات جهان، تکاملی است نه دوری و تکراری.
[۱۵] فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، ص۵۸.
[۱۶] فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، ص۱۹۰.
[۱۷] فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، ص۲۸۹.
[۱۸] فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، ص۳۱۲.

نظریّه‌پردازان ماتریالیسم دیالکتیک برای اینکه بتوانند از عهده تبیین تغییرات اجتماعی قرن خود برآیند، درباره حرکت تاریخ نیز تئوری ساخته‏اند. تئوری ماتریالیسم دیالکتیک تاریخی از این گذر پا به وجود نهاد.

۹.۲.۲ - تعریف ماتریالیسم تاریخی


ماتریالیسم تاریخی بدین معنا است که تاریخ ماهیّتی مادّی و وجودی دیالکتیکی دارد. از این نظرگاه، حرکت‏ها و جنبش‏ها و نمودها و تجلّیّات تاریخی هر جامعه، علّت مادّی و اقتصادی دارند.
[۱۹] پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۲۹.
[۲۰] پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۳۰.


۹.۲.۳ - معنای وجود دیالکتیکی تاریخ


اینکه تاریخ، وجود دیالکتیکی دارد، بدین معنا است که حرکات تکاملی تاریخ، حرکاتی است دیالکتیکی و معلول تضادهای دیالکتیکی توأم با همبستگی خاص تضادها.

۹.۲.۴ - تضاد دیالکتیکی


تضادّ دیالکتیکی عبارت از این است که هر پدیده‏ای جبراً نفی و انکار خود را در خویش می‏پروراند و پس از یک سلسله تغییرات در نتیجه این تضادّ درونی، تغییر شدید کیفی پدید می‏آید و آن پدیده به مرحله‏ای عالی‏تر می‏رسد که آمیزه‏ای است از دو مرحله پیشین.
[۲۱] مجموعه آثار، ج۲، ص۳۸۳.




ماتریالیسم با چالش‌های نظری و عملی متعدّدی روبه‏رو است. از آن رو که این نظریّه بر اصالت ماده استوار است، با نقض اصالت مادّه، فرو می‏ریزد.

۱۰.۱ - نقض اصالت ماده


الف. قرآن کریم دیدگاه‏های مبتنی بر مادّه را رد می‏کند و می‏فرماید:
«و گفتند جز زندگی دنیوی ما هیچ نیست.
می‏میریم و زنده می‏شویم و ما را جز دهر هلاک نکند. آنان را بدان دانشی نیست و جز در پنداری نیستند.»
ب. برهان نظم، صدّیقین، وجوب و امکان و برخی براهین دیگر، اثبات می‏کنند که در پیدایی جهان، عقل و شعوری ورای مادّه در کار است.
ج. ماتریالیستها تنها آنچه را دارای طول، عرض و عمق است و با قوای حسی به ادراک درمی‏آید، واقعی می‏دانند؛ امّا اگر چنین باشد، باید بسیاری از پدیده‏های مادّی را نیز انکار کرد؛ همانند امواج صوتی و الکتریکی و.... برخی موجودات به حس در نمی‏آیند و وجود آنها در جای خود به اثبات رسیده است.
وانگهی، ماتریالیستها برای ادّعای خویش دلیل استواری ارائه نکرده‏اند.
[۲۳] جهان‏بینی اسلامی، ص۱۷۰-۱۸۰.
[۲۴] مجموعه آثار، ج۳، ص۲۳-۵۳.
[۲۵] شناخت‏شناسی در قرآن، ص۱۷۵-۱۷۸.

د. از راه‏های اثبات یک موضوع، گواهی خردمندان است و انسان‏های خردمند بی‏شماری همانند پیامبران، اولیای الهی و نیز دانشمندانی که جزو گروه الهیون نیستند، بر وجود خداوند و نیرویی برتر از نیروهای مادّی گواهی داده‏اند.
[۲۶] اعتراف دانشمندان بزرگ جهان، ص۸-۴۰.



 
۱. آکسفورد، ص۷۸۹.
۲. آکسفورد، ص۷۸۹.
۳. فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲.
۴. مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷۱-۴۷۲.
۵. فرهنگ جامعه‏شناسی، ص۲۳۵.
۶. فرهنگ علوم سیاسی، ص۶۹۸.
۷. تاریخ فلسفه کاپلستون، ج۱، ص۱۴۹.
۸. تاریخ فلسفه یونان، ج۹، ص۴۰.
۹. فلسفه اپیکور، ص۴۲-۹۵.
۱۰. لویاتان، ص۸۸-۱۴۷.
۱۱. مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷۷.
۱۲. فرهنگ واژه‏ها، ص۴۸۳.
۱۳. سیر فلسفه در اروپا، ص۲۷۳-۲۹۰.
۱۴. دیالکتیک، ص۷۳-۷۵.
۱۵. فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، ص۵۸.
۱۶. فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، ص۱۹۰.
۱۷. فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، ص۲۸۹.
۱۸. فلسفه اسلامی و اصول دیالکتیک، ص۳۱۲.
۱۹. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۲۹.
۲۰. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۳۰.
۲۱. مجموعه آثار، ج۲، ص۳۸۳.
۲۲. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۴.    
۲۳. جهان‏بینی اسلامی، ص۱۷۰-۱۸۰.
۲۴. مجموعه آثار، ج۳، ص۲۳-۵۳.
۲۵. شناخت‏شناسی در قرآن، ص۱۷۵-۱۷۸.
۲۶. اعتراف دانشمندان بزرگ جهان، ص۸-۴۰.




کتاب فرهنگ شيعه، تاليف شده توسط جمعى از نويسندگان، ص۳۹۷-۴۰۰.






جعبه ابزار