• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مبانی تفسیر(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مبانی جمع «مبنا» است که در لغت به معانی چندی از جمله بنیاد، اساس، شالوده و پایه آمده است.(دهخدا، ج ۱۲، ص ۱۷۷۵۹؛ معین، ج ۳، ص ۳۷۷۷؛ انوری، ج ۷، ص ۶۵۹۱، ۶۶۰۳، «مبنی».) «مبانی تفسیر» از مصطلحات رایج در دوره معاصر است که عمدتاً در تفسیرپژوهی پژوهشگران فارسی زبان شهرت یافته است. در حوزه تفسیر، نخستین بار عمید زنجانی این اصطلاح را در نام کتاب خود مبانی و روشهای تفسیر قرآن آورد. وی هیچ تعریفی از «مبنا» یا «مبانی» به دست نداده است؛ اما از عطف کلمه «روش» بر «مبانی» برمی آید که مقصود وی از مبانی همان روش و متد تفسیر بوده است.(زنجانی،ص ۷)
امروزه با توجه به معنای لغوی «مبانی» تقریباً تعریفی یکسان از آن در میان محققان شهرت یافته و نسبت به اصل تعریف آن اتفاق نظر وجود دارد، گرچه در نوع مبانی اختلاف نظر است؛ به طور کلی مبانی هر علم، باورهای بنیادینی اند که در قالب مجموعه ای از قضایا، بخشی از مبادی تصدیقی آن علم را تشکیل داده، اصول موضوعه آن علم شناخته می شوند و مسائل آن علم بر آن ها استوارند.(السبزواری،ج ۱، ص ۸۷ - ۸۸)
دانش تفسیر نیز از این قاعده مستثنا نیست، بنابراین مبانی تفسیر، اصول موضوعه و باورهای بنیادینی اند که تفسیر قرآن بر آن ها استوار است. این باورها و قضایا بر اصل امکان و جواز تفسیر یا کیفیت و روش و اصول و قواعد تفسیر اثرگذار بوده، به آن ها جهت می دهند.(رجبی، ص۳؛ شاکر، ص۴۰؛ رضایی،ص ۱۱ -۱۲) مبانی تفسیر سبب چگونگی رویکرد مفسران در تفسیر و شکل گیری روش ها و احیاناً گرایش ها و اصول و قواعد تفسیری مفسران می گردد(مؤدب،ص ۲۵)؛ به طور مثال، مفسر باید پیش از ورود به تفسیر موضع خود را درباره ظواهر قرآن روشن سازد که آیا آن را حجت می داند یا نه؟ پاسخ به هریک از دو طرف این پرسش، مبنایی تفسیری و در نتیجه تفسیر نیز اثرگذار است؛ همچنین درباره «تواتر قرائات سبعه» یا «حجیت و اعتبار قرائات سبعه» باید مفسر نظر و موضع خود را مشخص سازد، زیرا هریک از این دو قضیه یعنی «قرائات سبعه متواترند»، یا «متواتر نیستند»، و نیز «قرائات سبعه حجت و معتبرند»، یا «حجت و معتبر نیستند»، یک مبناست که مفسر قرآن هریک از آن ها را مبنای خود قرار داده و براساس آن به تفسیر قرآن می پردازد؛ نیز اینکه مفسری قرآن کریم را به عنوان کتابی ادبی در نظر گیرد و در مقام تفسیر هیچ گونه قداستی برای آن قائل نباشد و به تحلیل و تفسیر صرفاً ادبی آن بپردازد یا مفسری که به تبیان بودن قرآن برای خود باور دارد به روشی در تفسیر (قرآن به قرآن، تفسیر ادبی معاصر) منتهی خواهد شد که آن را از سایر روش ها در تفسیر متمایز می گرداند یا مفسری که با این باور که قرآن مشتمل بر همه علوم است یا قرآن کریم کتابی است که برای اصلاح نظام اجتماعی و سیاسی بشر نازل شده است به تفسیر آن روی می آورد، به گرایشی در تفسیر (تفسیر علمی، تفسیر اجتماعی، سیاسی) منتهی می شود و تفسیر او را از مفسری که این باور را ندارد متفاوت می گرداند.
وجود مبانی برای هر علمی امری طبیعی، لازم و مسلم است. در دانش تفسیر قرآن بر اثر اهمیت این دانش از نظر موضوع و غرض و فایده آن، لازم تر و بحث درباره آن ها مهم تر است، از همین رو مفسران در طول تاریخ تفسیر همواره براساس مبانی از پیش پذیرفته شده ای به تفسیر قرآن کریم پرداخته اند؛ اما طرح بحث درباره مبانی تفسیر به عنوان دانشی مستقل از آنجا پیدا شد که درباره برخی مبانی میان مفسران اختلاف نظر پدید آمد و در حالی که گروهی مبنا بودن قضیه ای را در تفسیر پذیرفتند عده ای دیگر نفی آن قضیه را مبنای تفسیر خود قرار دادند، چنان که درباره تواتر قرائات سبعه، گروهی از مفسران با پذیرش آن به تفسیر روی آوردند و در نتیجه با توجه به همه قرائت های هفت گانه به استنباط احکام و معارف از این قرائات روی آورده و همه را مراد خداوند یا دست کم حجت الهی تلقی کردند.(برجس، ص ۲۷ به بعد؛ علوم القرآن، ج ۲، ص ۷۵ - ۱۲۳)در مقابل، بعضی دیگر حجیت قرائات سبعه را منکر شده، تنها قرائت رایج و رسمی(البلاغیج ۱، ص ۲۹؛ طیب،ج ۱، ص ۲۷؛ ؛ طیب، ج ۱، ص۳۱) یا هر قرائتی را که اعتبار آن ثابت شود(رجبی، ص ۶۴ ـ ۷۱) حجت و معتبر شمردند.
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۲۴
بالطبع چنین کسانی آن بخش از احکام و معارفی را که از سایر قرائت های قرآن به دست می آید نباید حجت الهی و مراد خداوند به شمار آورند. یا کسانی فارغ از قرائت های سبعه معتقدند هر قرائتی که در زمان امامان معصوم(علیهم السلام) رایج بوده است فقط خواندن آن در نماز حجت و معتبر است؛ خواه از قرائات سبعه باشد یا نباشد.(الخوئی، ص۱۶۸) چنین مفسرانی نیز در مقام تفسیر قرآن لازم است از همه قرائت های موجود در عصر امامان معصوم(علیهم السلام) تحقیق کنند و به هر قرائتی که رواجش در آن عصر ثابت شود توجه کنند، از همین رو در تفسیر و تفسیر پژوهی ضرورت بحث از مبانی تفسیر به ویژه مبانی مورد اختلاف دوچندان احساس می شود، چنان که اخیراً مبانی تفسیر به صورت جدی تری مورد بحث قرار می گیرند.
این در حالی است که در گذشته مفسران کمتر به بحث درباره مبانی تفسیر می پرداخته اند. مفسران گذشته غالباً در مقدمه تفاسیر(الطوسی،ج ۱، ص ۳ به بعد؛ الطبری ، ج ۱، ص ۴ به بعد؛ القرطبی،ج ۱، ص ۴ به بعد) و گاه ذیل برخی آیات مانند آیه تقسیم قرآن به محکم و متشابه (۷ آل عمران/۳) یا آیه نسخ (۱۰۶ بقره/۲) یا آیه حفظ و صیانت قرآن از تحریف (۹ حجر/۱۵) مبانی تفسیری خود را به بحث می گذاشته اند. به جز تفاسیر، بخشی از مبانی تفسیر نیز به صورت پراکنده در کتاب های اصول فقه و قواعد تفسیر و علوم قرآنی آمده اند.(عبدالرحمن العک؛ ابن تیمیه؛ فهد بن عبدالرحمن)
شمار مبانی:
درباره شمار مبانی نیز محققان شمارگان مختلفی را بیان داشته اند که بعضی از آن مبانی مشترک و بعضی متفاوت اند؛ اما مبانی تفسیر به آنچه مفسران و تفسیرپژوهان بیان کرده اند محدود نمی شوند، چنان که هیچ یک از آنان انحصار مبانی تفسیر را در آنچه خود بیان داشته ادعا نکرده اند.
بعضی از مشهورترین مبانی تفسیر بر محور این امور شکل می گیرند:
۱. وحیانی بودن الفاظ و معانی قرآن؛ ۲. مصونیت قرآن از تحریف لفظی؛ ۳. جاودانگی دعوت قرآن؛ ۴. همگانی بودن دعوت قرآن؛ ۵. جامعیت قرآن؛ ۶. امکان و جواز فهم و تفسیر قرآن؛ ۷. حجیت ظواهر قرآن؛ ۸. روا بودن اجتهاد در تفسیر قرآن؛ ۹. برخورداری قرآن از سطوح و لایه های متعدد معنایی؛ ۱۰. حجیت و اعتبار قرائات مختلف قرآن؛ ۱۱. تفسیرپذیری آیات متشابه قرآن؛ ۱۲. منسوخ بودن حکم شماری از آیات قرآن؛ ۱۳. عدم اختلاف و تناقض درونی و بیرونی قرآن؛ ۱۴. توقیفی بودن نظم آیات و سوره ها؛ ۱۵. تناسب میان آیات و سوره های قرآن.
باید توجه داشت که در هر یک از روش های تفسیری تعداد مبانی متفاوت است و ممکن است
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۲۵
در یک روش تفسیری قضیه ای از مبانی آن باشد و در روش تفسیری دیگر از مبانی آن نباشد یا مفسری قضیه ای را از مبانی تفسیر قرار دهد و مفسر دیگر مبنا بودن آن را باور نداشته باشد؛ مثلا مبانی روش تفسیری قرآن به قرآن که مفسر در این روش هیچ سهمی برای روایات قائل نیست متفاوت با مبانی مفسری خواهد بود که معتقد به تفسیر نقلی و روایی است و جز آن را نمی پذیرد. در میان طرفداران تفسیر روایی نیز بعضی به حجیت قول صحابی و مفسر تابعی باور دارند و برخی این دو را نمی پذیرند؛ همچنین ممکن است مفسری معجزه بودن یا الهی و مقدس بودن متن قرآن را از مبانی تفسیر دانسته، باور به این دو قضیه را در فهم و تفسیر قرآن مؤثر بداند؛ ولی مفسر دیگر برای این دو قضیه نقشی در تفسیر قائل نباشد.
اقسام مبانی:
مبانی تفسیر تقسیمات مختلفی دارند که عبارت اند از:
۱. مبانی صدوری و دلالی:
به آن بخش از مبانی تفسیر که نسبت صدور قرآن موجود را به طور کامل به خدای متعالی ثابت می کنند «مبانی صدوری» گفته می شود؛ مانند این قضایا: «قرآن کریم سخن خدای متعالی است که بر پیامبرش وحی شده است»، «الفاظ قرآن نیز از طرف خدای متعالی نازل شده اند»، «رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در دریافت و ابلاغ وحی از خطا مصون است» و «قرآن موجود بدون هیچ گونه تحریف و کم و زیادی همان قرآن نازل شده بر رسول خداست».(هادوی،ص ۳۱)
اما مبانی دلالی آن هاست که زیرساخت های فرایند فهم و تفسیر مراد خداوند از متن را سامان می دهند؛ مانند حجیت ظواهر قرآن، تفسیرپذیری آیات متشابه قرآن و منسوخ شدن احکام برخی آیات. در گذشته معمولا این مبانی از دانش های منطق، اصول فقه و علم کلام اخذ می شده اند؛ اما امروزه با توسعه مباحث زبانشناسی و اصول و مبانی هرمنوتیک در غرب، دایره مبانی دلالی تفسیر قرآن نیز گسترش یافته و برخی از مباحث در حوزه مبانی از اهمیت بیشتری برخوردار شده اند؛ مباحثی همچون فهم پذیری زبان قرآن، نوع زبان مفاهمه در قرآن، استقلال دلالی قرآن، سطوح و لایه های معنایی در قرآن، نسبیت یا عدم نسبیت برداشت ها از قرآن و عصری بودن فهم قرآن.(شاکر،ص ۴۲)
این که برخی، مبانی صدوری را در برابر مبانی دلالی قرار داده اند.(هادوی،ص ۳۱ به بعد) بدان معناست که این بخش از مبانی با صدور قرآن کریم از ناحیه خدای متعالی و اثبات اسناد متن قرآن به او پیوند دارند، بدون آنکه در دریافت آن از خدا یا ابلاغ آن به مردم توسط پیامبر خطا یا تحریفی رخ داده باشد، فارغ از اینکه این مبانی در فهم قرآن مؤثر باشند یا نباشند. با
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۲۶
این همه ممکن است از نظر بعضی محققان، مبانی صدوری قرآن نیز در فهم و تفسیر آن مؤثر باشند.
۲. مبانی مشترک و مختص:
مبانی مشترک، آن دسته از مبانی اند که همه یا غالب مفسران آن ها را پذیرفته اند؛ مانند وحیانی بودن الفاظ قرآن و حجیت قرائت رایج در میان مسلمانان؛ اما مبانی مختص آن دسته از مبانی اند که مفسران در پذیرش یا ردّ آن ها با یکدیگر اختلاف داشته، هریک مبنای خاصی دارد.(مؤدب،ص ۳۷)
۳. مبانی عام و خاص:
می توان از مبانی پذیرفته شده در همه انواع روش ها و گرایش های تفسیری به مبانی عام و از مبانی مختص به هریک از روش ها و گرایش های تفسیری به مبانی خاص یاد کرد، چنان که هریک از روش های تفسیر روایی، اجتهادی، ادبی، علمی و... و گرایش های کلامی، فقهی، عرفانی، فلسفی و... افزون بر پذیرفتن مبانی مشترک میان آن ها، هریک دارای مبانی خاص است که در روش یا گرایش دیگر تفسیر، مبنایی مخالف یا متضاد با آن وجود دارد.
۴. مبانی روشی و گرایشی:
مبانی روشی به آن دسته از مبانی تفسیری اطلاق می شود که ناظر به روش خاص یک مفسر است؛ به عبارت دیگر بخشی از اختلافات و تمایزهای روش های مختلفی که امروزه در تفسیر قرآن تعریف شده اند به تفاوت و تمایز مبانی آن ها باز می گردند؛ برای مثال در روش تفسیر روایی محض مفسر برای اجتهاد در فهم و تفسیر جایگاهی نمی شناسد و به عقل نقشی در کشف مراد خدا نمی دهد یا در تفسیر قرآن به قرآن مفسر نقشی به روایات تفسیر نمی دهد یا در تفسیر ادبی، مفسر به روایات تفسیری اعتنا نمی کند، بنابراین آن دسته از مبانی تفسیری که ناظر به کیفیت استفاده از منابع تفسیر یا جواز و عدم جواز استفاده از یک منبع برای تفسیر باشند و موجب تمایز یک روش تفسیری از سایر روش ها گردند مبانی روشی تفسیر خوانده می شوند.
مبانی گرایشی تفسیر نیز به آن بخش از مبانی تفسیر اطلاق می شود که شکل دهنده گرایش خاصی در تفسیرند و آن گرایش را از دیگر گرایش های تفسیری متمایز می سازند؛ به عبارت دیگر، بخشی از اختلاف ها و تمایزهای گرایش های گوناگون تفسیری به تفاوت مبانی آن ها برمی گردند؛ برای مثال از جمله مبانی تفسیر علمی «همسانی کتاب تشریع (قرآن کریم) و تکوین (عالم هستی)»، «اشتمال قرآن بر همه علوم» و «تأثیر علوم جدید در فهم دقیق بعضی آیات»اند و مفسرِ دارای گرایش علمی با تکیه بر این سه مبنا به تفسیر علمی روی می آورد(جریانهای تفسیری، ج ۱، ص ۴۱۴؛ جریانهای تفسیری، ج ۱، ص۴۱۶؛ جریانهای تفسیری، ج ۱، ص۴۲۰)، در حالی که مفسر ادبی با انکار این سه مبنا به ویژه مبنای دوم به مخالفت با تفسیر علمی روی آورده،
گرایش دیگری را در تفسیر می پذیرد.
۵. مبانی فقهی و کلامی:
مقصود از مبانی فقهی آن بخش از مبانی تفسیری اند که موجب تمایز تفاسیر فقهی مختلف همچون تفسیر فقهی امامی، حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی از یکدیگر می شوند، مبانی ای همچون حجیت یا عدم حجیت قرائات سبعه در استنباط احکام شرعی از آن ها، جواز یا عدم جواز نسخ یا تخصیص و تقیید قرآن با خبر واحد و حجیت یا عدم حجیت قول صحابه و تابعین در تفسیر آیات شریفه به ویژه آیات فقهی و قضایایی از این دست از مبانی تفسیر فقهی شمرده می شوند.
مبانی تفسیر آیات کلامی قرآن نیز آن بخش از مبانی اند که زیر ساخت های باورهای اعتقادی و کلامی مفسران را تشکیل داده، مفسران مذاهب مختلف چون امامی، معتزلی، اشعری و زیدی بر اساس آن ها به تفسیر آیات قرآن به ویژه آیات کلامی روی می آورند؛ برای مثال باور به اختیار انسان از مبانی تفسیر کلامی اعتزالی و باور به جبر انسان از مبانی تفسیر اشعری است که این هر دو مبنا اثر فراوانی بر تفسیر آیات کلامی داشته و موجب تمایز دو مکتب و مذهب اعتزالی و اشعری شده اند. باید توجه داشت که مبانی تفسیر فقهی و تفسیر کلامی را می توان جزئی از مبانی گرایشی به شمار آورد؛ همچنین می توان گفت مبانی تفسیر کلامی آن بخش از مبانی تفسیرند که محل بحث و جایگاه اثبات آن ها علم کلام است؛ همچون عصمت پیامبر از خطا در دریافت و ابلاغ وحی، عدم تحریف قرآن، اعجاز قرآن و قضایایی از این دست و مبانی تفسیر فقهی آن بخش از مبانی اند که محل بحث و اثبات آن دانش اصول فقه است؛ مانند جواز یا عدم جواز نسخ قرآن یا خبر متواتر، خبر واحد و اجماع یا حجیت یا عدم حجیت قرائات سبعه برای استنباط احکام شرعی و قضایایی از این د
منابع:
(۱)قرآن کریم؛
(۲)آسیب شناسی جریانهای تفسیری (مجموعه مقالات)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۹ ش؛
(۳)البلاغی (م. ۱۳۵۲ ق.)، آلاءالرحمن، تهران، بعثت، ۱۴۲۰ ق؛
(۴)عبدالله بن برجس، اثر اختلاف القراءات فی الاحکام الفقهیه، الدوسری، مصر، دارالهدی النبوی، ۱۴۲۶ ق؛
(۵)خالد عبدالرحمن العک، اصول التفسیر و قواعده، دارالنفائس، ۱۴۰۶ ق؛
(۶)فهد بن عبدالرحمن، بحوث فی اصول التفسیر، ریاض، مکتبة التوبة، ۱۴۱۶ ق؛
(۷)الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.)، البیان فی تفسیر القرآن، انوارالهدی، ۱۴۰۱ ق؛
(۸)الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، التبیان، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی؛
(۹)عبدالحسین طیب، تفسیر اطیب البیان، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ ش؛
(۱۰)الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، جامع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ ق؛
(۱۱)القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛
(۱۲)محمود رجبی و دیگران، روش شناسی تفسیر قرآن، تهران، الهادی، ۱۳۷۹ ش؛
(۱۳)به کوشش حسن زاده آملی، شرح منظومة السبزواری، تهران، ناب، ۱۴۱۷ ق؛
(۱۴)علوم القرآن عند المفسرین، فرهنگ و معارف قرآن، قم، مکتبة الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۶ ق؛
(۱۵)حسن انوری و دیگران، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، ۱۳۸۱ ش؛
(۱۶)معین (م. ۱۳۵۰ ش.)، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ ش؛
(۱۷)دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.)و دیگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش؛
(۱۸)سید رضا مؤدب، مبانی تفسیر قرآن، دانشگاه قم، ۱۳۸۶ ش؛
(۱۹)مهدی هادوی، مبانی کلامی اجتهاد، مؤسسه خانه خرد، ۱۳۷۷ ش؛
(۲۰)عمید زنجانی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۹ ش؛
(۲۱)محمد کاظم شاکر، مبانی و روشهای تفسیری، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۸۲ ش؛
(۲۲)ابن تیمیه (م. ۷۲۸ ق.)، مقدمة فی اصول التفسیر، به کوشش محمود نصار، قاهرة، مکتبة التراث الاسلامی؛
(۲۳)محمد علی رضایی، منطق تفسیر قرآن (مبانی و قواعد تفسیر)، قم، جامعة المصطفی، ۱۳۸۷ ش؛



جعبه ابزار