• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مبدأ حرکت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مبدا به معنای محل شروع و در اصطلاح فلسفی نقطه‌ای است که حرکت از آن شروع می‌شود و حرکت عبارتست از خروج تدریجی شی ء از قوه به فعل.
[۱] سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ج۱، ص۱۹۵، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.
در



حرکات جوهری که حرکت در ذات شی ء روی می‌دهد، آغاز حرکت، قوه‌ای است به نام ماده اولی و هیولی که حقیقتا هیچ فعلیتی ندارد و تنها فعلیت آن این است که قوه‌ای است بدون فعلیت.
[۲] شیروانی، علی، ترجمه و شرح نهایة الحکمة، ج۲، ص۲۷۰، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶ ش، هفتم.
در حرکاتی که در مقولات عرضی (مثل کم و کیف و...) روی می‌دهد، مبدا حرکت، قوه‌ای است
[۳] شیخ الرئیس، بوعلی سینا، الشفاء قسم الالهیات، ص۲۱، تصحیح سعید رائد والاب قنواتی، قم، مکتبة آیة الله مرعشی، ۱۴۰۴ ق، فصل سوم از مقاله اول.
که اگر چه به حسب حقیقت فعلیت دارد (چون در این امور، حرکت از ماده آغاز می‌شود و این ماده هم همیشه مقارن با فعلیت است) اما چون حرکت، چیزی نیست جز خروج تدریجی از قوه به فعل، و فعلیت هم هیچ مدخلیتی در حقیقت حرکت ندارد؛ لذا عقل ، مبدا را در اینگونه موارد، قوه بدون فعلیت لحاظ می‌کند.
[۴] طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، ص۲۵۶، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ ق، شانزدهم.

البته به نظر می‌رسد که مبدا داشتن قوه، برای حرکت، خالی از مسامحه نیست چون عنوان مبدا از اطراف (در طرف شروع) حرکت انتزاع می‌گردد و رابطه آن با حرکت مانند رابطه نقطه نسبت به خط است. پس حیثیت مبدا، حیثیتی عدمی است در حالی که قوه را نمی‌توان رابطه آن با حرکت امری عدمی به حساب آورد پس نمی‌تواند مبدا قرار بگیرد.
[۵] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۰۰، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۸۲ ش، سوم.



مبحث مبدا حرکت، هیچ گاه در طول تاریخ فلسفه ، به صورت یک بحث مستقل فلسفی مطرح نبوده است و همیشه به صورت امری تابع بحث حرکت طرح می‌شده است. البته گاهی هم در ضمن این بحث که آیا حرکت نیازی به وجود مبدا مشخص دارد یا نه تبیین می‌شده و اگر چه در کتب فلسفی علامه طباطبائی و شاگردان ایشان، این بحث به صورت مستقل، تبیین و مطرح شده است.

۲.۱ - دیدگاه فلاسفه

در مورد لزوم مبدا برای حرکت، دو نظر میان فلاسفه وجود دارد. مشهور فلاسفه از قدیم معتقد بودند که مبدا از لوازم حرکت است و ذاتا، حرکت مقتضی وجود مبدا است. البته مبدا، امری است که از جنس حرکت و داخل در متن حرکت نیست؛ چون هر جزئی از حرکت، دارای امتداد است و قابلیت انقسام دارد و هر چقدر کوچک فرض شود قابل تجزیه است و اگر مبدا حرکت بخواهد از جنس حرکت باشد لازمه اش این است که ابتدای حرکت هم به اجزایی تقسیم شود و برای آن اجزاء هم مبدا و نهایتی باید تصور کرد و همینطور در مبدا آن اجزا این تقسیم تا بی نهایت ادامه می‌یابد و تسلسل روی می‌دهد و حرکت از هیچ نقطه‌ای شروع نمی‌شود.
[۶] علامه طباطباطی، نهایة الحکمة، ص۲۵۶.
[۷] شیروانی، شرح نهایة الحکمه، ج۲، ص۲۶۹_ ۲۷۰.

در مقابل، عده‌ای معتقدند که حرکت، ذاتا مقتضی مبدا نیست و فرض حرکتی بدون آغاز و مبدا نامعقول نیست. چنانکه فلاسفه معتقد بوده‌اند که حرکت افلاک ازلی و بی آغاز است و یا مثل حرکت اهل بهشت که آغاز و پایان ندارد. به نظر این دسته از علما ، مبدا، ویژه حرکات محدود است و لازمه محدودیت این حرکات است نه لازمه حرکت بودن آنها، چنانکه هر امتداد محدودی دارای مبدا است و مبدا حرکت به جهت تعیین جهت و سمت و سوی حرکت است که از کدام طرف شروع می‌شود.
[۱۰] محمد تقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۰۰.




۱. سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ج۱، ص۱۹۵، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات.
۲. شیروانی، علی، ترجمه و شرح نهایة الحکمة، ج۲، ص۲۷۰، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶ ش، هفتم.
۳. شیخ الرئیس، بوعلی سینا، الشفاء قسم الالهیات، ص۲۱، تصحیح سعید رائد والاب قنواتی، قم، مکتبة آیة الله مرعشی، ۱۴۰۴ ق، فصل سوم از مقاله اول.
۴. طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، ص۲۵۶، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ ق، شانزدهم.
۵. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۰۰، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۸۲ ش، سوم.
۶. علامه طباطباطی، نهایة الحکمة، ص۲۵۶.
۷. شیروانی، شرح نهایة الحکمه، ج۲، ص۲۶۹_ ۲۷۰.
۸. مطهری، مرتضی، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، ص۳۶۷، تهران، نشر حکمت، ۱۳۶۹ ش، سوم.    
۹. صدرالمتالهین شیرازی، صدر الدین محمد، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۳، ص۱۸۵، قم، مصطفوی، ۱۳۶۸ ش، دوم.    
۱۰. محمد تقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۰۰.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مبدأ حرکت».    



جعبه ابزار