محجور (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محجور: (حِجْرٌ لّا يَطْعَمُهآ) «محجور» از مادّه «
حَجْر»
به كسى گفته مىشود كه از تصرف در اموال خويش ممنوع است.
(وَ قَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ يَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نّشَاء بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعَامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَ أَنْعَامٌ لاَّ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاء عَلَيْهِ سَيَجْزِيهِم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ) (و گفتند: «اين چهارپايان و زراعت كه مخصوص بتهاست، براى همه ممنوع است؛ و جز كسانى كه ما بخواهيم- به گمان آنها- نبايد از آن بخورند. و اينها چهارپايانى استكه سوار شدن بر آنها حرام شده است.» و چهارپايانى داشتند كه هنگام ذبح، نام
خدا را بر آن نمىبردند، و به خدا دروغ مىبستند؛ و مىگفتند: «اين احكام، همه از ناحيه اوست.» به زودى خدا آنها را به سزاى افتراهايى كه مىبستند كيفر مىدهد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: حجر - به كسر حاء- به معناى منع است و جمله
(لا يَطْعَمُها إِلَّا مَنْ نَشاءُ) همين معنا را تفسير مىكند، يعنى: اين چارپايان و اين زراعتها حرام است مگر تنها بر كسى كه ما بخواهيم و او را اذن بدهيم. چون به طورى كه از
روایات استفاده مىشود
مشرکین چارپايان و زراعت معينى را پيشكش خدايان خود كرده آن گاه مىگفتند خوردن اينها بر كسى حلال نيست مگر تنها بر خدام بتكده آن هم به شرطى كه مرد باشند نه زن.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، بر گرفته از مقاله «محجور»، ص۵۰۸.