• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمد ابن‌شاذان(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابن شاذان، محمد
جلد: ۴‌ شماره مقاله:۱۳۵۹
اِبْن‌ شاذان‌، محمد بن‌ احمد بن‌ على‌ بن‌ حسن‌ قمى‌ (ح‌ ۳۳۵- ح‌ ۴۲۰ق /۹۴۶-۱۰۲۹م )، فقیه‌ و محدث‌ امامى. پدر وی‌ از محدثان‌ بزرگ‌ و به‌ قولى‌ شیخ‌ امامیه‌ در روزگار خود (نجاشى‌، ص۶۲؛ ابن‌ حجر، ج۱، ص۲۳۴) و مادرش‌ خواهرزاده ابن‌ قولویه‌، از مشایخ‌ بزرگ‌ امامیه‌ بوده‌ است‌ (كراجكى‌، كنز، ص۱۸۵؛ كراجكى‌، كنز، ص ۱۹۶؛ كراجكى‌، كنز، ص ۲۲۰؛ طوسى‌، امالى‌، ج۲، ص۲۹۵؛ ج۲، ص ۳۰۰). از آنجا كه‌ ابن‌ شاذان‌ و پدرش‌، «قمى » خوانده‌ شده اند و با بررسى‌ مشایخ‌ پدر وی‌ و نیز خویشاوندی‌ او با ابن‌ قولویه‌ چنین‌ برمى آید كه‌ اصل‌ این‌ خانواده‌ از قم‌ بوده‌ است . اطلاق‌ نسبت‌ «كوفى» به‌ ابن‌ شاذان‌ نخستین‌ بار در امل‌ الا¸مل‌ حر عاملى‌ (امل‌ الا¸مل‌، ج۲، ص۲۴۱) دیده‌ شده‌ و سپس‌ به‌ پیروی‌ از آن‌ در منابع‌ بعدی‌ آمده‌ است‌ (افندی‌، ج۵، ص۲۶؛ بهبهانى‌، ص۴۹۶). برخى‌ از محققان‌ درصدد یافتن‌ محملى‌ برای‌ جمع‌ بین‌ نسبت‌ كوفى‌ و قمى‌ وی‌ بوده اند (خوانساری‌، ج۶، ص۱۸۰)، لیكن‌ با توجه‌ به‌ اینكه‌ حرعاملى‌ در اثبات‌ الهداة (اثبات‌ الهداة‌، ج۱، ص۳۱) به‌ ابن‌ شاذان‌ تنها لقب‌ «قمى» داده‌، احتمالاً نسبت‌ كوفى‌ در دمل الا¸مل‌ نوعى‌ سهوالقلم‌ بوده است . در جمال الاسبوع‌ ابن‌ طاووس‌ (ابن‌ طاووس‌، ص‌ ۱۳۶) و چند نوشته معاصر ابن‌ شاذان‌ را «فامى» نیز خوانده اند (آقابزرگ‌، طبقات‌، ص۱۵۰؛ ابطحى‌، ص۵)، لیكن‌ نجاشى‌ (نجاشى‌، ص۶۲) این‌ نسبت‌ را مربوط به‌ پدر ابن‌ شاذان‌ دانسته‌ است .
درباره تاریخ‌ و محل‌ تولد و وفات‌ ابن‌ شاذان‌ اطلاع‌ دقیقى‌ در دست‌ نیست‌، تنها مى دانیم‌ كه‌ وی‌ در ۳۷۴ق /۹۸۴م‌ در كوفه‌ استماع‌ حدیث‌ كرده‌ (ابن‌ شاذان‌، ج۱۸) و در ۴۱۲ق /۱۰۲۱م‌ در مكة مكرمه‌ مجلس‌ درس‌ داشته‌ است‌ (كراجكى‌، كنز، ص۶۲؛ كراجكى‌، كنز، ص ۲۵۹؛ كراجكى‌، التفضیل‌، ص۲۵؛ ابن‌ طاووس‌، الیقین‌، ص۱۳۲).
از بررسى‌ مشایخ‌ ابن‌ شاذان‌ و در مواردی‌ از تصریح‌ خود وی‌ مى توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ او دوران‌ جوانى‌ خود را در بغداد سپری‌ كرده‌ است‌ (ابن‌ شاذان‌، ص۱۲۸، آقابزرگ‌، طبقات‌، ص۱۵۱). روایت‌ ابن‌ شاذان‌ از شریف‌ حسن‌ بن‌ حمزه مرعشى‌ (ابن‌ شاذان‌، ص۱۲۸) نشان‌ مى دهد كه‌ وی‌ محتملاً در فاصله سال های‌ ۳۵۶- ۳۵۸ق‌ بین‌ ورود مرعشى‌ به‌ بغداد تا وفات‌ وی‌، در بغداد بوده‌ و تنها در این‌ فاصله زمانى‌، ملاقات‌ این‌ دو در بغداد میسر بوده‌ است . به‌ همین‌ ترتیب‌ ملاقات‌ ابن‌ شاذان‌ با ابن‌ بابویه‌ نیز ظاهراً در ۳۵۴ق‌ در بغداد بوده‌ است . از این‌ رو مى توان‌ حدس‌ زد كه‌ وی‌ از سال های‌ ۳۵۲- ۳۵۵ق‌ در بغداد آغاز به‌ فراگیری‌ حدیث‌ و احتمالاً دیگر علوم‌ اسلامى‌ كرده‌ است . ابن‌ شاذان‌ در آغاز جوانى‌ از محضر استادان‌ برجسته ای‌ از جمله‌ پدر خود و دایى‌ مادرش‌ ابن‌ قولویه‌ كه‌ ظاهراً در آن‌ زمان‌ ساكن‌ بغداد بوده اند، بهره‌ گرفته‌ و گاه‌ برای‌ استماع‌ حدیث‌ از برخى‌ استادان‌ به‌ نواحى‌ مختلف‌ حومه بغداد چون‌ محمدیه‌ و رصافه‌ آمد و شد مى كرده‌ است‌ (ابن‌ شاذان‌، ص۸۴؛ ابن‌ شاذان‌، ص۱۶۱). وی‌ در دوره ای‌ از زندگى‌ خود كه‌ مى تواند از ۳۶۰ تا ۴۱۰ق‌ باشد، به‌ منظور ملاقات‌ استادان‌ و مشایخ‌ مراكز علمى‌ آن‌ روزگار عزم‌ سفر نمود و در برخى‌ از این‌ مراكز برای‌ مدتى‌ اقامت‌ گزید. در سفر به‌ كوفه‌ كه‌ در حدود ۳۷۴ق‌ بوده‌، از مشایخ‌ آن‌ شهر چون‌ ابن‌ سختویه‌ و مسافرینى‌ كه‌ از كوفه‌ عبور مى كردند، چون‌ صرام‌ نیشابوری‌ بهره‌ جست‌ (ابن‌ شاذان‌، ص۱۸). در مسافرت‌ به‌ ری‌ از استادانى‌ چون‌ ابوالحسن‌ احمد بن‌ حسن‌ رازی‌ و احمد بن‌ حسن‌ نیشابوری‌ كه‌ او نیز در ری‌ مسافر بوده‌، استفاده‌ كرد (ابن‌ شاذان‌، ص۱۲۷؛ ابن‌ طاووس‌، جمال‌ الاسبوع‌، ص۱۳۶؛ ابن‌ طاووس‌، جمال‌ الاسبوع‌، ص۱۴۲). بعید به‌ نظر مى رسد كه‌ ابن‌ شاذان‌ در سفر به‌ ری‌ گزارش‌ به‌ قم‌ كه‌ مشایخ‌ بزرگى‌ در آنجا بوده اند، نیفتاده‌ باشد. وی‌ سفری‌ نیز به‌ خراسان‌ داشته‌ و در نیشابور از مشایخى‌ چون‌ ابن‌ مامویه اصفهانى‌ حدیث‌ شنیده‌ است‌ (ابن‌ شاذان‌، ص۱۴۳).
به‌ هر حال‌ ابن‌ شاذان‌ پس‌ از این‌ دوره مسافرت‌، به‌ بغداد بازگشته‌ و در فاصله سال های‌ ۴۰۸ تا ۴۱۲ق‌ بین‌ ورود شیخ‌ طوسى‌ به‌ بغداد و سفر وی‌ به‌ مكه مكرمه‌ با او ملاقات‌ داشته‌ و شیخ‌ از محضر وی‌ استفاده‌ كرده‌ است . ابن‌ شاذان‌ پس‌ از مدتى‌ اقامت‌ در بغداد به‌ مكه‌ سفر كرد و در ۴۱۲ق‌ در آنجا مجلس‌ درس‌ دایر ساخت . با توجه‌ به‌ اینكه‌ شیخ‌ طوسى‌ و نجاشى‌ در زمان‌ اقامت‌ اخیر وی‌ در بغداد با وی‌ تماس‌ مستقیم‌ و نزدیك‌ داشته‌ و در كتب‌ فهرست‌ خود كه‌ در فاصله سال های‌ ۴۳۶-۴۵۰ق‌ نوشته‌ شده‌، ابداً ذكری‌ از تألیفات‌ ابن‌ شاذان‌ نكرده اند، مى توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ وی‌ پس‌ از سفر به‌ مكه‌ آغاز به‌ تصنیف‌ كرده‌ و نوشته های‌ وی‌ قبل‌ از این‌ دوره‌، منحصر به‌ یاددشت ها و اجزای‌ رایى‌ وی‌ بوده‌ است . همچنین‌ از سكوت‌ شیخ‌ طوسى‌ و نجاشى‌ مى توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ وی‌ دیگر هرگز به‌ بغداد مراجعت‌ نكرده‌ و احتمالاً در مكه‌ بدرود حیات‌ گفته‌ است .
ابن‌ شاذان‌ در مراكز علمى‌ مهم‌ زمان‌ خود از مشایخ‌ بسیاری‌ بهره‌ گرفته‌ كه‌ ما نام‌ ۶۵ تن‌ از آنان‌ را در اختیار داریم‌ و از آن‌ جمله‌ مى توان‌ از ابوغالب‌ زراری‌، تلعكبری‌، ابن‌ عیاش‌ جوهری‌، ابوالمفضل‌ شیبانى‌ و ابن‌ بابویه‌ نام‌ برد (ابن‌ شاذان‌، ص۱۴۳؛ كراجكى‌، كنز، ص ۲۵۹؛ طوسى‌، امالى‌، ج۲، ص۲۹۴-۳۰۰؛ طوسى‌، امالى‌، ج۲، ص ۳۱۷؛ ابن‌ طاووس‌، جمال‌ الاسبوع‌، ص۱۳۶؛ جمال‌ الاسبوع‌، ص ۱۳۸؛ جمال‌ الاسبوع‌، ص ۱۴۲؛ جمال‌ الاسبوع‌، ص ۱۴۵؛ مجلسى‌، ج۳۵، ص۱۰۹؛ مجلسى‌، ج۳۵، ص ۱۱۱؛ آقابزرگ‌، طبقات‌، ص۱۵۱؛ ابطحى‌، ص۱۰-۱۴). بعضى‌ با تكیه‌ بر دو سند از كتاب‌ مائة منقبة، ابن‌ عقده‌ (د ۳۳۳ق /۹۴۴م ) و محمد بن‌ حسن‌ بن‌ ولید (د ۳۴۳ق /۹۵۴م ) را نیز از مشایخ‌ ابن‌ شاذان‌ شمرده اند (ابن‌ شاذان‌، ص۱۰؛ ابن‌ شاذان‌، ص ۱۲؛ ابن‌ شاذان‌، ص۷۱؛ ابن‌ شاذان‌، ص ۱۴۸)، لیكن‌ با توجه‌ به‌ تاریخ‌ وفات‌ آن‌ دو و شرایط زمانى‌ ابن‌ شاذان‌ و توجه‌ به‌ اینكه‌ در موارد دیگری‌ بین‌ آن‌ دو و ابن‌ شاذان‌ در روایت‌ واسطه‌ وجود دارد (ابن‌ شاذان‌، ص۴۰؛ كراجكى‌، كنز، ص ۶۳)، مى توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ در این‌ دو سند واسطه‌ اسقاط شده‌ است. در مورد شاگردان‌ وی‌ اطلاعات‌ ما بسیار محدود است‌ و تنها اسامى‌ ۶ تن‌ از آنان‌ را در اختیار داریم : ابوالفتح‌ كراجكى‌ (د ۴۴۹ق /۱۰۵۷م ) در مكه‌ (كراجكى‌، كنز، ص۶۳؛ كراجكى‌، التفضیل‌، ص۲۵)، نجاشى‌ (د ۴۵۰ق /۱۰۵۸م ) ظاهراً در بغداد (نجاشى‌، ص۶۲)، شیخ‌ طوسى‌ (د ۴۶۰ق /۱۰۶۷م ) در بغداد (طوسى‌، امالى‌، ج۲، ص۲۹۴-۳۰۰؛ طوسى‌، امالى‌، ج۲، ص ۳۱۷)، شریف‌ ابوطالب‌ زینبى‌ (گنجى‌، ص۲۵۱؛ گنجی، ص۳۲۱؛ ذهبى‌، ج۳، ص۴۶۶)، ابونصر احمد بن‌ شهریار خازن‌ (مجلسى‌، ج۳۵، ص۱۰۹؛ مجلسى‌، ج۳۵، ص ۱۱۱؛ آقابزرگ‌، طبقات‌، ص۱۶۶) و محمد بن‌ على‌ بن‌ محمد بن‌ جعفر ادیب‌ (خوارزمى‌، المناقب‌، ص۲). طبق‌ اظهار ابن‌ طاووس‌، هارون‌ بن‌ موسى‌ تلعكبری‌ (د ۳۸۵ق /۱۰۳۶م ) از ابن‌ شاذان‌ كتاب‌ مائة منقبة را شنیده‌ و روایت‌ كرده‌ است‌ (الیقین‌، ص۵۶)، لیكن‌ تلعكبری‌ سال ها پیش‌ از تألیف‌ این‌ كتاب‌ وفات‌ یافته‌ بوده‌ است . درباره اطلاع‌ ابن‌ شاذان‌ از علم‌ فقه‌ تنها چیزی‌ كه‌ مى دانیم‌ این‌ است‌ كه‌ كراجكى‌ اغلب‌ از وی‌ با عنوان‌ «شیخ‌ فقیه» یاد كرده‌ و این‌ تعبیر در كلام‌ برخى‌ دیگر از راویان‌ مستقیم‌ یا غیر مستقیم‌ ابن‌ شاذان‌ نیز به‌ چشم‌ مى خورد (كراجكى‌، التفضیل‌، ص۲۵؛ ابن‌ شاذان‌، ص۱۷؛ آقابزرگ‌، طبقات‌، ص۱۵۱).
در مورد علم‌ حدیث‌، كراجكى‌ متذكر شده‌ كه‌ وی‌ در حدیث‌ عامه‌ و خاصه‌ دارای‌ تقدمى‌ مسلم‌ و علمى‌ ثاقب‌ بوده‌ و این‌ گفته‌ با نظری‌ به‌ كتاب‌ مائة منقبة روشن‌ مى شود كه‌ از واقعیت‌ فاصله زیادی‌ ندارد (نوری‌، ج۳، ص۵۰۰). ابن‌ شاذان‌ در نقل‌ حدیث‌ ظرافت هایى‌ به‌ خرج‌ داده‌ و در موارد لازم‌ به‌ مكان‌ و زمان‌ تحدیث‌ و به‌ اینكه‌ تحدیث‌ از روی‌ كتاب‌ بوده‌ یا به‌ طور شفاهى‌ انجام‌ شده‌، اشاره‌ مى كند. دقت‌ ابن‌ شاذان‌ در نكات‌ فنى‌ حدیث‌ و نیز تنوع‌ مشایخ‌ وی‌ از شیعه‌ و سنى‌ تنها با چند تن‌ از راویان‌ شیعه‌ چون‌ ابن‌ بابویه‌ قابل‌ قیاس‌ است. وی‌ هم‌ از نظر انتخاب‌ حدیث‌ و هم‌ از نظر سعى‌ در جمع آوری‌ احادیث‌ مناقب‌ و نصوص‌ از طرق‌ عامه‌، تا حدودی‌ از استادانى‌ چون‌ ابن‌ عیاش‌ در مقتضب‌ الاثر و تألیفات‌ دیگر او و ابوالمفضل‌ شیبانى‌ در «احادیث‌ نصوص» و جز آنان‌ الهام‌ گرفته‌ است‌. قریب‌ به‌ ۷۰ درصد از احادیث‌ كتاب‌ مائة منقبة احادیثى‌ است‌ كه‌ یافتن‌ آن‌ در منابع‌ موجود مشكل‌ یا غیر ممكن‌ است‌ و در میان‌ ۳۰ درصد باقى‌ احادیث‌ مشهور و متداول‌ در كتب‌ قدیمه‌ به‌ ندرت‌ پیدا مى شود.
از نظر نقد رجالى‌، تنها مورد قابل‌ توجه‌ در متون‌ قدما، «ترحّم» و «ترضّى» كراجكى‌ و نجاشى‌ و تعبیرات‌ كراجكى‌ در ستایش‌ وی‌ است‌ (نجاشى‌، ص۶۲؛ كراجكى‌، التفضیل‌، ص۲۳؛ كراجكى‌، التفضیل‌، ص ۳۷؛ كراجكى‌، التفضیل‌، ص ۴۰). از متأخران‌، مجلسى‌ بر ثنای‌ كراجكى‌ تكیه‌ كرده‌ و نیز وحید و مامقانى‌ سعى‌ كرده اند از ترجم‌ نجاشى‌ و تلقیب‌ ابن‌ شاذان‌ به‌ «فقیه» توسط كراجكى‌، مدح‌ وی‌ را استنباط و حدیث‌ او را داخل‌ در «حسان » كنند (مجلسى‌، ج۱، ص۱۸؛ مامقانى‌، ص۷۳؛ ابوعلى‌ حائری‌، ص۲۵۸). به‌ هر حال‌ در مورد ابن‌ شاذان‌ جرحى‌ از شیعه‌ به‌ دست‌ نرسیده‌ و نقل‌ احادیث‌ وی‌ در كتب‌ شیعه‌ از سده ۵ق /۱۱م‌ تا سده های‌ اخیر دلیل‌ عمده اعتماد شیعه‌ بر وی‌ است. از علمای‌ اهل‌ سنت‌ خطیب‌ خوارزمى‌ به‌ كرات‌ از وی‌ با عنوان‌ «امام» یاد كرده‌ است‌، همو و دانشمندانى‌ چون‌ حافظ گنجى‌ و جوینى‌ در تألیفات‌ خود احادیث‌ وی‌ را نقل‌ كرده‌ و به‌ طور ضمنى‌ پذیرفته اند و این‌ نشان‌ دهنده اعتماد علمای‌ میانه رو اهل‌ سنت‌ بر وی‌ مى باشد (گنجى‌، ص۲۵۱؛ گنجى‌، ص ۲۵۲؛ گنجى‌، ص ۳۲۱؛ ابن‌ طاووس‌، الطرائف‌، ج۱، ص۱۱۷). از علمای‌ تندرو اهل‌ سنت‌، ذهبى‌ و به‌ تبع‌ او ابن‌ حجر با لحنى‌ تند احادیث‌ مناقب‌ و یار مورد حمله‌ قرار داده‌ و از او با عناوین‌ زشتى‌ یاد كرده اند (ذهبى‌، ج۳، ص۴۶۷؛ ابن‌ حجر، ج۵، ص۶۲).
آثار او چنانكه‌ در منابع‌ آمده‌ از این‌ قرار است :
۱. مائة منقبة، كه‌ حاوی‌ ۱۰۰ حدیث‌ در مناقب‌ ائمه‌ (علیهم السلام ) بوده‌ و بنای‌ مؤلف‌ بر آن‌ بوده‌ است‌ كه‌ این‌ احادیث‌ را از طرق‌ عامه‌ جمع آوری‌ كند. این‌ كتاب‌ به‌ درخواست‌ یكى‌ از شاگردان‌ یا دوستان‌ ابن‌ شاذان‌ نوشته‌ شده‌ (ابن‌ شاذان‌، ص۱۸) و از زمان‌ تألیف‌ تاكنون‌ همواره‌ مورد استفاده‌ بوده‌ است. مائة منقبة یك‌ بار براساس‌ نسخه ای‌ محذوف‌ السند در كتابخانه حیدریه نجف‌ با عنوان‌ ایضاح‌ دفائن‌ النواصب‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ و بار دیگر در ۱۴۰۷ق‌ با تصحیح‌ و تحقیق‌ از سوی‌ مدرسه امام‌ مهدی‌ (علیه السلام ) در قم‌ به‌ زیور طبع‌ آراسته‌ شده‌ است . آقابزرگ‌ از چاپ‌ دیگری‌ یاد كرده‌ كه‌ ظاهراً پیش‌ از چاپ‌ نجف‌ در تهران‌ انجام‌ شده‌، اما عبارت‌ وی‌ خالى‌ از ابهام‌ نیست‌ (الذریعة، ج۲۲، ص۳۱۶). عنوان‌ ایضاح‌ دقائق‌ ( یا دفائن‌ ) النواصب‌ كه‌ كراجكى‌ آن‌ را یاد كرده‌، در واقع‌ نام‌ دیگر كتاب‌ مائة منقبة است‌ (كراجكى‌، كنز، ص۲۵۹؛ حر عاملى‌، الجواهر السنیة، ص۲۳۳؛ نوری‌، ج۳، ص۵۰۰؛ آقابزرگ‌، الذریعة، ج۲، ص۴۹۴). ابن‌ شهر آشوب‌ ایضاح‌ را ضمن‌ كتب‌ ابن‌ شاذان‌ ذكر كرده‌ و با توجه‌ به‌ اینكه‌ وی‌ به‌ احتمال‌ قوی‌ نسخه ای‌ از مائة منقبة را در اختیار داشته‌ و از آن‌ نقل‌ كرده‌، مى توان‌ نتیحه‌ گرفت‌ كه‌ وی‌ نیز ایضاح‌ را نام‌ مائة منقبة مى دانسته‌ است‌ (ابن‌ شهرآشوب‌، معالم‌، ص۱۱۷). حر عاملى‌ نیز از نسخه ای‌ از مائة كلمة در اثبات‌ الهداة نقل‌ حدیث‌ مى كند كه‌ نام‌ آن‌ را ایضاح‌ ذكر كرده‌ است‌ (اثبات‌ الهداة ج۱، ص۳۱؛ اثبات‌ الهداة ج۱، ص ۷۱۳-۷۱۴؛ اثبات‌ الهداة ج۲، ص۲۴۱-۲۴۲؛ اثبات‌ الهداة ج۳، ص۸۰ -۸۲). خوانساری‌ بدون‌ ارائه دلیل‌ حدس‌ زده‌ كه‌ ایضاح‌ كتابى‌ مستقل‌ در مثالب‌ است‌ (خوانساری‌، ج۶، ص۱۸۹)، امّا حدس‌ وی‌ مورد اعتراض‌ نوری‌ قرار گرفته‌ است‌ (نوری‌، ج۳، ص۵۰۰). میرزا یحیى‌ مستوفى‌ اظهار داشته‌ كه‌ ایضاح‌ كتابى‌ مستقل‌ در مثالب‌ بوده‌ و نسخه ای‌ از آن‌ نزد وی‌ موجود است. آقابزرگ‌ از دو نسخه دیگر این‌ كتاب‌ یاد كرده‌، ولى‌ هیچ‌ یك‌ را شخصاً ندیده‌ است‌ (الذریعة، ج۲، ص۴۹۴؛ الذریعة، ج۲۲، ص۳۱۶). به‌ هر حال‌ بر فرض‌ وجود نسخه ای‌ در مثالب‌ با توجه‌ به‌ عدم‌ اطلاع‌ قدما از آن‌، مى توان‌ در صحت‌ انتساب‌ تردید كرد. در فهارس‌ نسخ‌ خطى‌، نام‌ ایضاح‌ بارها دیده‌ مى شود، امّا برخى‌ از این‌ نسخه ها را به‌ طور قطع‌ مى توان‌ همان‌ مائة منقبة دانست‌ (مركزی‌، ص ۲۱۱۳؛ مركزی‌، ص ۲۶۰۳؛ مشكوة، ج۳، ص۱۱۲۹؛ فهرست‌ مخطوطات‌، ج۱، ص۸۰).
۲. رد الشمس‌ على‌ امیرالمؤمنین . این‌ كتاب‌ را ابن‌ شهر آشوب‌ به‌ وی‌ نسبت‌ داده‌ است‌ (معالم‌، ص۱۱۷، مناقب‌، ج۲، ص۳۱۶). بسیار محتمل‌ است‌ كه‌ ابن‌ شهر آشوب‌ جزئى‌ در باب‌ طرق‌ حدیث‌ رد شمس‌ تألیف‌ ابوالحسن‌ شاذان‌ فضلى‌ را از باب‌ تشابه‌ اسمى‌ به‌ ابن‌ شاذان‌ نسبت‌ داده‌ است‌ (سیوطى‌، ج۱، ص۳۳۸).
۳. بستان‌ الكرام. اول‌ بار ابن‌ حمزه طوسى‌ در سده ۶ق /۱۲م‌ این‌ كتاب‌ را به‌ ابن‌ شاذان‌ نسبت‌ داده‌ و از جزء ۸۶ آن‌ نقل‌ حدیث‌ كرده‌ است‌ (ابن‌ حمزه‌، ص۷۹). از سده ۱۰ق /۱۶م‌ به‌ بعد نیز بعضى‌ چون‌ مقدس‌ اردبیلى‌ از آن‌ نقل‌ كرده اند (آقابزرگ‌، الذریعة، ج۳، ص۱۰۷؛ نوری‌، ج۳، ص۵۰۰).
۴. اجزاء روایات‌ ابن‌ شاذان‌ كه‌ از حیث‌ موضوع‌ پراكنده‌ بود و بخشى‌ از این‌ روایات‌ را طوسى‌ در امالى‌ خود (امالى‌ ج۲، ص۲۹۴-۳۰۰؛ امالى‌ ج۲، ص ۳۱۷) وارد كرده‌ و بخشى‌ دیگر را كراجكى‌ در كنز الفوائد (كنز الفوائد، ص۶۳؛ كنز الفوائد، ص ۱۵۱؛ كنز الفوائد، ص ۱۵۲؛ كنز الفوائد، ص ۱۹۶- ۲۰۲) نقل‌ كرده‌ است . یكى‌ از این‌ اجزاء ظاهراً در سده ۶ق /۱۲م‌ به‌ دست‌ ابن‌ شهر آشوب‌ رسیده‌ و حدیثى‌ را در مناقب‌ امیرالمؤمنین (علیه السلام) از آن‌ نقل‌ كرده‌ است‌ (مناقب‌، ج۲، ص۶۵). جزء دیگری‌ كه‌ شامل‌ برخى‌ احادیث‌ درباره نمازهای‌ مستحب‌ بوده‌، در سده ۷ق /۱۳م‌ به‌ دست‌ ابن‌ طاووس‌ رسیده‌ و از آن‌ نقل‌ كرده‌ است‌ (جمال‌ الاسبوع‌، ص۱۳۶؛ جمال‌ الاسبوع‌، ص ۱۳۸؛ جمال‌ الاسبوع‌، ص ۱۴۲؛ جمال‌ الاسبوع‌، ص ۱۴۵). در همین‌ سده‌ جزء دیگری‌ مشتمل‌ بر احادیثى‌ در باب‌ ایمان‌ ابوطالب‌ به‌ دست‌ فخار بن‌ معد موسوی‌ رسیده‌ و از آن‌ نقل‌ كرده‌ است‌ (مجلسى‌، ج۳۵، ص۱۰۹؛ مجلسى‌، ج۳۵، ص۱۱۱).
۵. كتابى‌ در صحت‌ خبر صعود على‌ (علیه السلام) بر دوش‌ پیامبر (صلی الله علیه وآله) و شكستن‌ بت ها، این‌ كتاب‌ را تنها سید حسین‌ بن‌ ماعد (مساعد) حائری‌ به‌ ابن‌ شاذان‌ نسبت‌ داده‌ و افندی‌ اصفهانى‌ در مورد صحت‌ این‌ انتساب‌ تردید كرده‌ است‌ (افندی‌ ج۵، ص۴۴۲).
از خدمات‌ ابن‌ شاذان‌ طبق‌ روش‌ مرسوم‌ آن‌ روزگار روایت‌ كتب‌ اسلاف‌ است‌، از آن‌ جمله : كتاب‌ سلیم‌ بن‌ قیس‌ هلالى‌ (ابن‌ شاذان‌، ص۱۲۴)، صحیفه سجادیه‌ (آقابزرگ‌، طبقات‌، ص۱۵۱)، كافى‌ كلینى‌ به‌ روایت‌ ابن‌ قولویه‌ كه‌ در مواردی‌ با روایت‌ موجود كافى‌ تفاوت‌ دارد (كراجكى‌، كنز، ص۲۲۰؛ مفید، ص۲۸۰)، دو كتاب‌ امالى‌ و زاد المسافر تألیف‌ پدر ابن‌ شاذان‌ (نجاشى‌، ص۶۲) و كتاب‌ مقتضب‌ الاثر و دیگر كتب‌ ابن‌ عیاش‌ جوهری‌ (ابن‌ شاذان‌، ص۳۷؛ ابن‌ شاذان‌، ص ۴۷؛ ابن‌ عیاش‌، ص۱۰).
---------------------------------------------------

فهرست مندرجات

۱ - فهرست منابع


(۱) آقابزرگ‌، الذریعة؛
(۲) آقابزرگ‌، طبقات‌، قرن‌ ۵، بیروت‌، ۱۳۹۱ق؛
(۳) ابطحى‌ محمدباقر، مقدمه‌ بر مائة منقبة؛
(۴) ابن‌ حجر احمد، لسان‌ المیزان‌، حیدرآباد دكن‌، ۱۳۳۱ق؛
(۵) ابن‌ حمزه‌ عبدالله‌، الثاقب‌ فى‌ المناقب‌، نسخه خطى‌ كتابخانه گوهرشاد؛
(۶) ابن‌ شاذان‌ محمد، مائة منقبة، به‌ كوشش‌ محمدباقر ابطحى‌، قم‌، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۷م؛
(۷) ابن‌ شهر آشوب‌، محمد، معالم‌ العلماء، نجف‌، ۱۳۸۰ق؛
(۸) ابن‌ شهر آشوب‌، مناقب‌، قم‌، چاپخانه علمیه؛
(۹) ابن‌ طاووس‌ على‌، جمال‌ الاسبوع‌، تهران‌، ۱۳۳۰ق؛
(۱۰) ابن‌ طاووس‌ على‌، الطرائف‌، قم‌، ۱۴۰۰ق /۱۹۸۰م؛
(۱۱) ابن‌ طاووس‌ على‌، الیقین‌، نجف‌، ۱۳۶۹ق؛
(۱۲) ابن‌ عیاش‌ جوهری‌ احمد، مقتضب‌ الاثر، قم‌، ۱۳۷۹ق /۱۹۵۹م؛
(۱۳) ابوعلى‌ حائری‌ محمد، منتهى‌ المقال‌، تهران‌، ۱۳۰۰ق؛
(۱۴) افندی‌ اصفهانى‌ عبدالله‌، ریاض‌ العلماء، قم‌، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م؛
(۱۵) بهبهانى‌ محمدباقر، تعلیقات‌ منهج‌ المقال‌، تهران‌، ۱۳۰۶ق؛
(۱۶) جوینى‌ خراسانى‌، ابراهیم‌، فرائد السمطین‌، به‌ كوشش‌ محمدباقر محمودی‌، بیروت‌، ۱۳۹۸ق؛
(۱۷) حرعاملى‌ محمد، اثبات‌ الهداة، قم‌، ۱۳۹۹ق /۱۹۷۹م؛
(۱۸) حرعاملى‌ محمد، امل‌ الا¸مل‌، به‌ كوشش‌ احمد حسینى‌، بغداد، ۱۳۸۵ق / ۱۹۶۵م؛
(۱۹) حرعاملى‌ محمد، الجواهر السنیة، بیروت‌، ۱۴۰۲ق /۱۹۸۲م؛
(۲۰) خزاز قمى‌ على‌، كفایة الاثر، قم‌، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م؛
(۲۱) خوارزمى‌ موفق‌، مقتل‌ الحسین‌، نجف‌، ۱۳۶۷ق /۱۹۴۷م؛
(۲۲) خوارزمى‌ موفق‌، مناقب‌، نجف‌، ۱۹۶۵م؛
(۲۳) خوانساری‌ محمد باقر، روضات‌ الجنات‌، تهران‌، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۲م؛
(۲۴) ذهبى‌ محمد، میزان‌ الاعتدال‌، به‌ كوشش‌ على‌ محمد یجاوی‌، قاهره‌، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۲م؛
(۲۵) سیوطى‌ اللا¸لى‌ المصنوعة، بیروت‌، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م؛
(۲۶) طوسى‌ محمد، امالى‌، بغداد، ۱۳۸۴ق / ۱۹۶۴م؛
(۲۷) طوسى‌ محمد، فهرست‌، نجف‌، كتابخانه مرتضویه؛
(۲۸) فهرست‌ مخطوطات‌ مكتبة الامام‌ الحكیم‌ العامة، به‌ كوشش‌ محمد مهدی‌ نجف‌، عراق‌، ۱۳۸۹ق /۱۹۶۹؛
(۲۹) كراجكى‌ ابوالفتح‌، التفضیل‌، به‌ كوشش‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م؛
(۳۰) كراجكى‌ ابوالفتح‌، كنز الفوائد، تبریز، ۱۳۲۲ق؛
(۳۱) كلینى‌ محمد، الكافى‌، تهران‌، ۱۳۷۷ق /۱۹۵۷م؛
(۳۲) گنجى‌ محمد، كفایة الطالب‌، به‌ كوشش‌ محمد هادی‌ امینى‌، تهران‌، ۱۴۰۴ق /۱۹۸۴م؛
(۳۳) مامقانى‌ عبدالله‌، تنقیح‌ المقال‌، نجف‌، ۱۳۵۰ق / ۱۹۳۱م؛
(۳۴) مجلسى‌ محمدباقر، بحارالانوار، بیروت‌، مؤسسة الوفاء؛
(۳۵) مركزی‌، خطى؛
(۳۶) مشكوة، خطى؛
(۳۷) مفید محمد، الارشاد، نجف‌، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۲م؛
(۳۸) نجاشى‌ احمد، الرجال‌، بمبئى‌، ۱۳۱۷ق /۱۸۹۹م؛
(۳۹) نوری‌ حسین‌، مستدرك‌ الوسائل‌، تهران‌، ۱۳۱۸- ۱۳۲۱ق.



جعبه ابزار