محمد بن احمد خدب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمد بن احمد خدّب (
۵۱۲ ـ
۵۸۰ هـ.ق) از ادبا و دانشمندان بزرگ در علم نحو و اهل اشبیله از شهرهای
اندلس بود.
وی در طول سفرهای خود از استادانی چون ابوالقاسم بن رماک، ابوالحسن بن مسلم و ابن الاخضر بهره برد.
ابن خروف، ابوذر خشنی، ابوبکر بن هود و عبدالحق بن خلیل سکونی از شاگردان معروف او هستند.
بهدلیل تسلط زیادی که به نحو داشت
خِدَّب لقب گرفت.
از او
شرح الایضاح و
حواشی بر الکتاب سیبویه بهحای مانده است.
در نهایت در سال ۵۸۰ (هجری قمری) دار فانی را وداع گفت.
ابوبکر محمد بن احمد بن طاهر خِدَّب انصاری اشبیلی از ادبا و دانشمندان بزرگ در علم نحو و اهل اشبیله از شهرهای اندلس بود
که در سال ۵۱۲ (هجری قمری) متولد شد.
او به منظور کسب علم و نشر آن به شهرهای گوناگون ازجمله مصر، حلب، فاس و بصره مسافرت کرد.
در زمان خود در ادبیات عرب و علم نحو، امام این فن به شمار میآمد
و بهدلیل ید طولایی که در علم نحو داشت، به وی « خِدَّب » ـ که به معنای طویل و عظیم است ـ می گفتند.
اشبیلی از استادانی چون ابوالقاسم بن رماک، ابوالحسن بن مسلم
و ابن الاخضر
بهره برد.
انصاری افراد زیادی از وی بهره علمی بردند که ابوالحسن علی بن محمد بن علی حضرمی اشبیلی معروف به ابن خروف (م
۶۰۹ هـ.ق)،
ابوذر خشنی،
ابوبکر بن هود
و عبدالحق بن خلیل سکونی
نیز از شاگردان معروف وی هستند.
خدب به کتاب سیبویه در نحو و به کتابهای اصول ابن سراج، معانی القرآن فراء و الایضاح
ابوعلی فارسی توجه ویژه ای داشت. او علاوه بر کارهای علمی، برای مدتی به شغل تجارت روی آورد و در اواخر عمر خود نیز به جنون ادواری مبتلا شد؛ اما هنگامی که بهبودی مییافت مسائل مشکل علم نحو را به بهترین شکلی بیان میکرد.
ابوبکر دارای آثاری است که عبارتاند از:
• شرح الایضاح ابوعلی حسن بن احمد فارسی ( م
۳۷۷ هـ.ق) در نحو و حواشی بر الکتاب سیبویه (م
۱۸۰ هـ.ق).
شاگردش ابن خروف نیز شرحی بر کتاب سیبویه نوشته و در شرح خود از شرح استادش خدب استفاده کرده است.
جلالالدین سیوطی ( م
۹۱۱ هـ.ق ) در مکه مشرفه، حاشیه خدب بر کتاب سیبویه را دیده است.
که نشان دهنده آن است این اثر تا نیمه اول قرن دهم هجری موجود بوده است.
محمد خدب درنهایت در شهر بجایه، بین تونس و مغرب، در سال ۵۸۰ (هجری قمری) دار فانی را وداع گفت.
• پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلام، برگرفته از مقاله «محمد بن احمد خدّب»، ج۴، ص۳۱۸.