محمد توفیق پاشا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توفیقْ پاشا، محمد توفیق (۱۲۶۸- ۱۳۰۹ق/۱۸۵۲-۱۸۹۲م)، پسر ارشد اسماعیل پاشا و ششمین والی
مصر از خاندان محمدعلی پاشا و دومین فرمانروای مصر که عنوان «
خدیو» داشت. او از ۱۲۹۶ق/ ۱۸۷۹م بر سرزمینهای نوبه (بخشی از شمال شرقی افریقا که قسمت عمدۀ آن اکنون جزو سودان است)،
سودان،
کوردوفان و
دارفور نیز استیلا یافت.
محمد توفیق در
قاهره زاده شد. وی در مدرسه ویژه دربار مصر، به تحصیل علوم رایج و خاصه ادبیات و تاریخ و جغرافیا و زبانهای عربی، ترکی، فرانسوی و انگلیسی پرداخت.
در نوجوانی به ولیعهدی برگزیده شد،
و از ۱۹ سالگی فعـالیت سیـاسـیاش را بـا ریـاست «مجلس خصوصی» ــ که به مثابه مجلس وزرا یـا هیئت دولـت بـود ــ آغـاز کـرد.
وی در پی سقوط دولت نوبار پاشا، به فرمان پدرش خدیو اسماعیل پاشا در ۱۵ ربیعالاول ۱۲۹۶ به نخستوزیری منصوب شد؛
اما حدود یک ماه بعد برکنار گردید و باز در ۳۰ شعبان همان سال دوباره به این منصب گمارده شد
در هیئت دولت او دو وزیر اروپایی (انگلیسی و فرانسوی) نیز دیده میشدند که به ترتیب وزارت دارایی و امور عامالمنفعه را برعهده داشتند
و از نفوذ و اختیارات بسیاری برخوردار بودند، تا آنجا که تصمیمات اکثریت اعضای دولت بدون موافقت آنها اعتبار نداشت
به عبارتی دیگر رشتههای امور دولت در دست این دو تن بود.
در نتیجه سیاستهای تجددخواهانه اسماعیل پاشا، تمایل او به تشکیل دولتی ملی، وضع مالیاتهای گوناگون برای تأمین پرداخت بدهیهای خارجی، و از سوی دیگر تمایل روزافزون دولتهای انگلیس و فرانسه به دخالت در امور داخلی مصر
، موجب فشار این دولتها بر عبدالحمید دوم سلطان عثمانی، برای عزل اسماعیلپاشا گردید
سرانجام کوششهای آنها به ثمر رسید و به دستور سلطان، اسماعیل عزل، و پسرش محمدتوفیق پاشا، با عنوان خدیو در ۶ رجب ۱۲۹۶ق/۲۶ ژوئن ۱۸۷۹م به حکومت مصر رسید
دوران فرمانروایی ۱۳ ساله توفیقپاشا از بحرانیترین ادوار تاریخ معاصر محسوب میشود. دخالت فزون از حد اروپاییان در امور داخلی مصر بهخصوص نظارت و دخالت در مسائل مالی و سیاسی توسط آنان، اختیارات و اقتدار توفیق را محدود ساخته بود. وی که «خدیوی» خود را، بهرغم خواست سلطان، مدیون دو دولت اروپایی میدانست، سیاستهای کشور و مقدرات آن را بیش از پیش تحت نفوذ این دولتها قرار داد
چنانکه تحت فشار همانها قانون پرداخت تضمینی بدهیهای خارجی را پذیرفت و بدین ترتیب همه درآمد کشور صرف استهلاک آن وامها شد، به گونهای که میتوان گفت کشور تحت نظارت بیگانگان قرار گرفت.
ازدیاد بحران، فشار بر افسران و مأموران مصری و محدود ساختن ورود آنان به دستگاههای دولتی، افزایش روزافزون ثروت اشراف زمیندار، بانکداران و بازرگانان خارجی، و
فقر مردم مصر، موجب انتقاد از سیاستهای دولتِ توفیقپاشا و واکنش روشنفکران و ملیگرایان مصری شد
و حتی یونانیان، ارامنه و سوریهای مقیم مصر نیز ــ که ثروتی اندوخته بودند ــ به صف مخالفان پیوستند.
اندیشه مخالفت بانفوذ اروپاییان روزبهروز تقویت میشد. شعار «مصر از آنِ مصریهاست» که ناپلئون آن را مطرح کرده بود، شمار بسیاری را به خود جذب کرد و برای دفاع از کیان و کرامت ملت مصر، جمعیت و تشکیلاتی سیاسی موسوم به «وطنی» یا «جمعیت وطنیه» یا «حزب الوطنی» پدید آوردند.
به این ترتیب مخالفت با توفیق پاشا که در واقع بازیچهای در دست انگلیس و فرانسه بود،
هر روز بیشتر میشد. نخستین قدرتنمایی وطنیون در ربیعالاول ۱۲۹۸/ فوریۀ ۱۸۸۱ ظاهر شد. آنان به اخراج افسران مصری از ارتش توسط رفقیپاشا ــ وزیر جنگ ــ اعتراض کردند و خواستار عزل او شدند.
رهبری نظامیان ناراضی را احمد عرابی پاشا، از امرای ارتش برعهده داشت.
مقاومت خدیو و ریاضپاشا نخستوزیر در برابر خواست نظامیان و دستور توقیف عرابیپاشا موجب قیام افسران شد.
سرانجام درخواست عرابیپاشا پذیرفته شد؛ وزیر جنگ از مقام خود برکنار گردید و عرابیپاشا نیز مأمور اصلاحات در ارتش شد.
پس از آن قیامکنندگان در مخالفت با خدیو محمدتوفیق، خواستار عزل دولت ریاضپاشا، تشکیل مجلس نمایندگان و افزایش نفرات سپاه شدند.
عرابیپاشا با اعتماد به پشتیبانی ارتش، بهتدریج به فرمانروای واقعی مصر تبدیل شد.
خدیو که از کمک باب عالی مأیوس شده بود، بار دیگر برای رفع بحران و تثبیت موقعیت خود به حامیان غربیاش (انگلیس و فرانسه) متوسل شد.
در این میان درگیری میان یک مصری با فردی خارجی که اهل جزیره مالت بود، به نزاع میان مصریها و خارجیها تبدیل شد و به کشته شدن ۴۰ نفر انجامید.
در پی این رویداد ناوهای جنگی انگلیس و فرانسه به سواحل اسکندریه وارد شدند. دریاسالار سیمور، فرمانده ناوگان، از
حکومت عثمانی خواست نظم و امنیت را به مصر بازگرداند و مصریان را از ساختن استحکامات نظامی باز دارد.
چون دولت عثمانی کاری از پیش نبرد، بحران تشدید شد و ناوهای نظامی انگلیسی استحکامات بندر اسکندریه را در شوال ۱۲۹۹
بمباران کردند. مصریان به پاسخ برخاستند و ۱۰ ساعت میان دو گروه جنگ ادامه داشت، آنگاه نیروهای انگلیسی در اسکندریه پیاده شدند و جنگ با نیروهای عرابیپاشا را ادامه دادند و آنها را در تلالکبیر عقب راندند.
پس از این رویداد که در ۲۹ شوال ۱۲۹۹ق/۱۳ سپتامبر ۱۸۸۲م رخ داد، دولت بریتانیا سلطه خود را بر مصر تثبیت کرد و اداره امور مصر عملاً به دست لرد کرومر انگلیسی افتاد.
پس از این حادثه عرابیپاشا و گروهی از یارانش زندانی شدند
و خدیوتوفیق که از پایتخت خارج شده بود، به قاهره بازگشت
.
بهرغم وابسته بودن توفیقپاشا به دولت اروپایی و ضعف در حکومت، او را به وطندوستی، مردمداری، توجه به نشر فرهنگ، توسعه عمران و آبادی و سایر امور عامالمنفعه ستودهاند.
توفیق پاشا در اوایل حکومت با
سیدجمالالدین اسدآبادی (افغانی) روابط بسیار نزدیک داشت، چنانکه سیدجمال با انتقاد از روش حکومت پدرش اسماعیل، او را به دادن
آزادی، وضع قانون، تشکیل مجلس نمایندگان و ایجاد حکومت مشروطه تشویق میکرد؛ اما خدیو سپس سیدجمال را به سبب تأثیر افکارش بر جامعه مصر، از این کشور تبعید کرد.
توفیق در حلوان درگذشت. جنازه او را به قاهره آوردند و در آرامگاه خانوادگیاش به خاک سپردند.
(۱) رافعی عبدالرحمان، الثورة العرابیة و الاحتلال الانجلیزی، قاهره، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۳م.
(۲) رافعی عبدالرحمان، عصر اسماعیل، قاهره، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۳) زیدان جرجی، تراجم مشاهیر الشرق، قاهره، ۱۹۲۲م.
(۴) شاو ا جو ا ک شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیۀ جدید، ترجمۀ محمود رمضانزاده، مشهد، ۱۳۷۱ش.
(۵) شبیکه مکی، تاریخ شعوب وادی النیل، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۶) صبری محمد، تاریخ مصر من محمدعلی الی العصر الحدیث، قاهره، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
(۷) فهمی زکی، صفوة العصر فی تاریخ و رسوم مشاهیر رجال مصر، قاهره، ۱۹۹۵م.
(۸) کرم فؤاد، النظارات و الوزارات المصریة، قاهره، ۱۹۶۹م.
(۹) Karal, E Z, Osmanlı tarihi, Ankara, ۱۹۸۳.
(۱۰) Morsy, M, North Africa ۱۸۰۰-۱۹۰۰) A Survey from the Nile Valley to the Atlantic) , London, ۱۹۸۴.
(۱۱) Oliver, R and A.
(۱۲) Fage, J D, A History of Africa, London, ۱۹۹۷.
(۱۳) Atmore, Africa Since ۱۸۰۰, Cambridge, ۱۹۷۴.
(۱۴) Vatikiotis, P J, The History of Egypt, Baltimore, ۱۹۸۰.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «محمد توفیق پاشا»، شماره۶۱۸۲.