مرجل (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مِرْجَل (به کسر میم و سکون راء و فتح جیم) از
واژگان نهج البلاغه به معنای ديک است. از مشتقات این ماده در
نهج البلاغه مَراجِل جمع مرجل است و آن سه بار در «نهج البلاغ» آمده است.
مِرْجَل (بر وزن منبر) به معنای ديک و جمع آن
مَراجِل است.
امام (صلواتاللهعلیه) درباره عايشه فرموده:
«وَ أَمّا فُلانَةُ فَأَدْرَكَها رأْيُ الْنِّساءِ وَ ضِغْنٌ غَلا فی صَدْرِها كَمِرْجَلِ الْقَيْنِ وَ لَوْ دُعيَتْ لِتَنالَ مِنْ غَيْری ما أَتَتْ إِلَيَّ لَمْ تَفْعَلْ وَ لَها بَعْدُ حُرْمَتُها الاْولَى وَ الْحِسابُ عَلَى اللهِ» خ ۱۵۶، ۲۱۸، «اما عایشه او را كم فكرى زنان گرفت و كينهایكه در سينهاش مانند ديک آهنگر نسبت به من مىجوشد، اگر از او مىخواستند اين لشكركشى را درباره غير من انجام دهد نمىداد، با وجود اين احترام اوّلى براى اوست، حساب او كه اين همه بىگناهان را به كشتن داد بر خداست.»
(شرحهای خطبه:
)
آفرين به اين مروّت و جوانمردى عايشه در جواب اين كرامتها گفت:
«ما ازددت يابن ابى طالب الّا كرما.»آنگاه كه از اهل كوفه خواست به ياریاش به بصره آيند به آنها چنين نوشت:
«وَ اعْلَموا أَنَّ دارَ الْهِجْرَةِ قَدْ قَلَعَتْ بِأَهْلِها وَ قَلَعوا بِها وَ جاشَتْ جَيْشَ الْمِرْجَلِ وَ قامَتِ الْفِتْنَةُ عَلَى الْقُطْبِ...» «بدانيد مدينه اهل خود از جا كنده و آنها نيز او را از جا كندهاند (يعنى همه به يارى من بيرون شدهاند) و جوشيده است مانند جوشيدن ديک و فتنه بر قطب مملكت و امام مسلمين (در بصره) بر پا شده است.»
(شرحهای نامه:
)
به هنگام ملاقات دشمن چنين مىگفت:
«اللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَكْنونُ الشَّنَآنِ وَ جاشَتْ مَراجِلُ الاَْضْغانِ. اللَّهُمَّ إِنّا نَشْكوا إِلَيكَ غَيْبَةَ نَبيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدوِّنا وَ تَشَتُّتَ أَهْوائِنا» (خداوندا! عداوت اينها آشكار گرديده و ديگهاى كينهشان به جوش آمده. خداوندا! شكايت خود را به سوى تو مىآوريم كه پيامبر از ميان ما رفته، دشمنان ما فراوان و خواستههايمان پراكنده شده است.)
(شرحهای نامه:
)
این واژه سه بار در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «مِرْجَل»، ج۱، ص۴۳۶۴۳۷.