معذوران غزوه تبوک (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند در آیاتی از قرآن به چند دسته از معذوران
جنگ تبوک اشاره میکند.
ضعیفان، بیماران و فاقدان هزینه و امکانات از شرکت در جنگ تبوک معاف بودند.
لیس علی الضعفآء ولا علی المرضی ولا علی الذین لایجدون ما ینفقون حرج اذا نصحوا لله ورسوله ما علی المحسنین من سبیل والله غفور رحیم• ولا علی الذین اذا مآ اتوک لتحملهم قلت لآ اجد مآ احملکم علیه..
بر ضعیفان و بیماران و آنها که وسیلهای برای انفاق (در راه
جهاد ) ندارند، ایرادی نیست (که در میدان جنگ شرکت نجویند،) هر گاه برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند (و از آنچه در توان دارند، مضایقه ننمایند). بر نیکوکاران راه
مؤاخذه نیست و خداوند آمرزنده و مهربان است! • و (نیز) ایرادی نیست بر آنها که وقتی نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبی (برای جهاد) سوار کنی، گفتی: «مرکبی که شما را بر آن سوار کنم، ندارم! »
ولا علی الذین اذا مآ اتوک لتحملهم قلت لآاجد مآ احملکم علیه تولوا واعینهم تفیض من الدمع حزنا الایجدوا ما ینفقون.
و (نیز) ایرادی نیست بر آنها که وقتی نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبی (برای جهاد) سوار کنی، گفتی: «مرکبی که شما را بر آن سوار کنم، ندارم! » (از نزد تو) بازگشتند در حالی که چشمانشان از اندوه اشکبار بود زیرا چیزی نداشتند که در راه خدا
انفاق کنند (و با آن به میدان بروند)
برخی معذوران (مؤمنان تهیدست)، به علت ناتوانی از شرکت در جنگ تبوک و محروم شدن از
فیض جهاد دچاراندوه و گریه شدند.
در این آیات برای روشن ساختن وضع همه گروهها از نظر معذور بودن یا نبودن در زمینه شرکت در جهاد تقسیم بندی مشخصی شده است، و اشاره به پنج گروه گردیده که چهار گروهشان واقعا معذورند، و یک گروه منافقند و غیر معذور!
در این نوشته تنها به بیان حال چهار گروه معذور میپردازیم.
در آیه نخست میگوید: " کسانی که ضعیف و ناتوان هستند (بر اثر پیری و یا نقص اعضاء همچون فقدان بینایی) همچنین" بیماران" و" آنها که وسیله لازم برای شرکت در میدان جهاد در اختیار ندارند" بر آنها ایرادی نیست که در این برنامه واجب اسلامی شرکت نکنند" (لیس علی الضعفاء و لا علی المرضی و لا علی الذین لا یجدون ما ینفقون حرج).
این سه گروه در هر قانونی معافند، و
عقل و منطق نیز معاف بودن آنها را امضاء میکند، و مسلم است که قوانین اسلامی در هیچ مورد از منطق و عقل جدا نیست.
کلمه" حرج" در اصل به معنی مرکز اجتماع چیزی است، و از آنجا که اجتماع و انبوه جمعیت توام با تنگی و ضیق مکان و کمبود جا است، این کلمه به معنی" ضیق و تنگی" و" ناراحتی" و" مسئولیت و تکلیف" آمده است، و در آیه مورد بحث به معنی اخیر یعنی مسئولیت و تکلیف میباشد.
سپس یک شرط مهم برای حکم معافی آنها بیان کرده، میگوید" این در صورتی است که آنها از هر گونه
خیر خواهی مخلصانه درباره خدا و پیامبرش دریغ ندارند" (اذا نصحوا لله و رسوله).
یعنی گر چه آنها توانایی گرفتن
سلاح بدست و شرکت در میدان نبرد ندارند ولی این توانایی را دارند که با سخن و طرز رفتار خود مجاهدان را تشویق کنند و مبارزان را دلگرم سازند، و روحیه آنها را با شمردن ثمرات جهاد تقویت کنند و به عکس تا آنجا که توانایی دارند در تضعیف روحیه دشمن و فراهم آوردن مقدمات شکست آنها کوتاهی نورزند، زیرا کلمه" نصح" که در اصل به معنی
اخلاص است کلمه جامعی است که هر گونه خیر خواهی و اقدام مخلصانه را شامل میشود، و چون مساله جهاد مطرح است ناظر به کوششها و تلاشهایی است که در این زمینه صورت میگیرد.
بعدا برای بیان دلیل این موضوع میفرماید: " اینگونه افراد مردان نیکو کاری هستند و برای نیکوکاران هیچ راه ملامت و سرزنش و مجازات و مؤاخذه وجود ندارد (ما علی المحسنین من سبیل).
و در پایان آیه خدا را با دو
صفت از اوصاف بزرگش به عنوان دلیل دیگری بر معاف بودن این گروههای سه گانه
توصیف میکند و میگوید: " خداوند
غفور و
رحیم است" (و الله غفور رحیم).
" غفور" از ماده"
غفران" به معنی مستور ساختن و پوشیدن است، یعنی خداوند به مقتضای این صفت، پرده بر کار افراد معذور و ناتوان میاندازد و عذرشان را میپذیرد، و" رحیم" بودن خدا اقتضا میکند که تکلیف شاق و مشکل بر کسی ننهد و او را معاف دارد، اگر این گروهها مجبور به حضور در میدان بودند با غفوریت و رحیمیت خداوند سازگار نبود، یعنی خداوند غفور و رحیم حتما آنها را معاف خواهد داشت.
از پارهای از روایات که مفسران در ذیل آیه نقل کردهاند چنین استفاده میشود که گروههای معذور نه تنها از تکلیف معافند و از
مجازات بر کنار، بلکه به مقدار اشتیاقشان به شرکت در میدان
جهاد در پاداشها و افتخارات مجاهدان شریکند، چنان که در حدیثی از
پیامبر ص میخوانیم:
هنگامی که از غزوه تبوک بازگشت و به نزدیکی
مدینه رسید فرمود: شما در این شهر مردانی را پشت سر گذاشتید که در تمام مسیر با شما بودند!، هر گامی که برداشتید، و هر مالی که در این راه انفاق کردید، و هر سرزمینی را که پیمودید با شما همراهی داشتند! عرض کردند: ای
رسول خدا چگونه با ما بودند با اینکه در مدینه ماندند؟
فرمود: به این دلیل که آنها به خاطر عذر نتوانستند در
جهاد شرکت کنند (اما قلبشان با ما بود).
سپس به گروه چهارمی اشاره میکند که آنها نیز از شرکت در جهاد معاف شدند، و میگوید: " همچنین بر آن گروه ایراد نیست که وقتی نزد تو آمدند که مرکبی برای شرکت در میدان جهاد در اختیارشان بگذاری، گفتی مرکبی در اختیار ندارم که شما را بر آن سوار کنم، ناچار از نزد تو خارج شدند در حالی که چشمهایشان اشکبار بود، و این اشک به خاطر اندوهی بود که از نداشتن وسیله برای
انفاق در راه خدا سر چشمه میگرفت" (و لا علی الذین اذا ما اتوک لتحملهم قلت لا اجد ما احملکم علیه تولوا و اعینهم تفیض من الدمع حزنا الا یجدوا ما ینفقون).
" تفیض" از ماده" فیضان" به معنی ریزش بر اثر پر شدن است، هنگامی که انسان ناراحت میشود اگر ناراحتی زیاد شدید نباشد، چشمها پر از اشک میشود بی آنکه جریان یابد، اما هنگامی که ناراحتی به مرحله شدید رسید اشکها جاری میشود.
این نشان میدهد که این گروه از یاران پیامبر ص بقدری شیفته و دلباخته و عاشق جهاد بودند، که نه تنها از معاف شدن خوشحال نشدند، بلکه همچون کسی که بهترین عزیزانش را از دست داده است، در غم این
محرومیت اشک میریختند.
البته شک نیست که این گروه چهارم از گروه سوم که در آیه قبل ذکر شد جدا نیستند، ولی به خاطر امتیاز خاصی که بر آنها دارند، و نیز به خاطر قدردانی از این گروه، بطور مستقل ضمن یک آیه وضع حالشان مجسم شده است
اولا به این
قناعت نکردند که خودشان وسائل لازم برای شرکت در جهاد ندارند، بلکه نزد پیامبر ص آمدند و با اصرار از او مطالبه مرکب کردند.
ثانیا هنگامی که
پیامبر ص به آنها جواب منفی داد نه تنها از معاف گشتن شادمان نشدند، بلکه فوق العاده منقلب و ناراحت و اندوهناک گشتند، به خاطر این دو جهت خداوند آنها را بطور مشخص و جداگانه بیان کرده است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «معذوران غزوه تبوک (قرآن)»