مفهوم آرزو(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آرزو: خواهش چیزى که دستیابى به آن محال یا دور از انتظار است.
آرمان نیز به معناى آرزو، ولى داراى کاربرد محدودترى است و گویا فقط بر آن دسته از آرزوهاىکلانکه براى شخص، محترم و مقدّس و قابل دستیابى است، اطلاق مىشود. آرزو در فارسى با «کاش و اى کاش» و در قرآن با واژههاى گوناگونى ادا مىشود که عبارتند از:
۱. لیت: این واژه که ۱۴ بار در قرآن کریم به کار رفته و از حروف مشبّهة بالفعل است، (لسانالعرب، ج۱۲، ص۳۷۳) اصلىترین و رایجترین کاربرد را براى آرزو دارد: «قالَ یـلیتَ بَینِى و بَینکَ بُعدَ المَشرِقَینِ فَبِئسَ القَرِین = گفت: اى کاش میان من و تو دورى خاور و باختر بود!» (زخرف:۳۸)
۲. لو: این واژه که در اصل براى شرط، وضعشده، گاهى در معناى آرزو بهکار مىرود (الکشّاف، ج۱، ص۲۱۲ ؛الکشّاف، ج۴، ص۱۳۸؛ المطوّل، ص۲۲۵): «فَلَو أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَکونَ مِنالمُؤمِنین = اىکاشبازگشتى براى مابود واز مؤمنان مىشدیم!» (شعراء:۱۰۲) (زمر:۵۸؛ بقره:۱۶۷)
۳. هل: این واژه نیز که اصل ساختارش براى پرسش است، در مواردى براى بیان آرزو به کار مىرود (مجمعالبیان، ج۴، ص۶۵۷ ؛مجمعالبیان، ج۸، ص۸۰۴؛ المطوّل، ص۲۲۵): «فَهَل لَنا مِن شُفَعاءَ فَیشفَعوا لَنا= کاشبراىما شفیعانى باشد که براى ما شفاعت کنند!» (اعراف:۵۳) (شورى:۴۴؛ غافر:۱۱)
۴. لعل: برخى بر اساس قواعد نحوى در آیه ۳۶ غافر/۴۰ این واژه را که کاربرد اصلىاش براى اظهار امید است، (مغنىاللّبیب، ج۱، ص۳۷۹) به معناى آرزو دانستهاند (الکشّاف، ج۴، ص۱۶۷؛ المطوّل، ص۲۲۶): «وقَالَ فِرعونُ یـَـهـَـمـَـنُ ابنِ لِى صَرحاً لَعلِّى أَبلغُ الأَسبـَـب = و فرعون گفت: اىهامان! براى من برجى افراشته بساز؛ شاید به درهاى آسمان برسم». دانشمندان علوم بلاغت، کاربرد این چهار واژه را متفاوت دانسته، برآنند که «هل» و «لعل» حاکى از امید آرزوکننده به تحقّق آرزو است؛ در حالى که «لو» از ناامیدى حکایت دارد و «لیت» به معناى مطلق آرزو و از هر دو ویژگى خالى است. (مختصرالمعانى، ج۱، ص۲۰۰ ؛مختصرالمعانى، ج۱، ص۲۰۱؛ معترکالاقران، ج۲، ص۲۹۴ ؛معترکالاقران، ج۲، ص۲۹۹)
۵. تمنّى: این واژه، از ریشه (مـ ن ـ ى) حالت خبرى داشته، براى گزارش از آرزوى خود یا دیگرى بهکار مىرود. معناى اصلى آن تقدیر و اندازهگیرى، وهنگامى که به باب تَفَعُّل مىرود، به معناى آرزویى است که شخص آن را در ذهن خود فرض مىکند و اندازه مىگیرد. (مقاییس، ج ۵، ص ۲۷۶)ابناثیر آن را به معناى میل داشتن به تحقّق چیزى محبوب دانسته است؛ (النهایه، ج۴، ص۳۶۷) ولى صاحب التحقیق بر آن است که تمنّى در اصل هر دو معنا را دارا است؛ یعنى «مُنى» در اصل به معناى میلداشتن به حصول چیزى، همراه با اندازه گرفتن آن است (التحقیق، ج۱۱، ص۱۸۵) و راغب، تمنّى را به گونهاى معنا کرده که با کذب رابطه نزدیکى دارد. اومىگوید تمنّى عبارت است از تصوّر چیزى در نفس و این گاهى از روى فکر است؛ ولى بیشتر حدسى است؛ از این رو بیشتر آرزوها تصوّر کردن امور حدسى است که حقیقت نداشته، کاذبند. (مفردات، ص۷۷۹)لغویان، معانى دیگرى نیز براى تمنّى یاد کردهاند که با معناى آرزو ارتباط دارد و از جمله، تلاوت کردن را بر آن تطبیق دادهاند. ابومنصور، وجه نامگذارى تلاوت به امنیّه را این دانسته که وقتى تلاوتکننده قرآن به آیه رحمت برمىخورد، آن را تمنّا دارد و چون به آیه عذاب مىرسد، رهایى از آن را آرزو مىکند. (لسانالعرب، ج۱۳، ص۲۰۴)برخى مفسّران، تمنّى در آیه ۵۲ حج (حج:۵۲) و امانى در آیه ۷۸ بقره(بقره:۷۸) را بر همین معنا حمل کردهاند. (مجمعالبیان، ج۱، ص۲۹۰ ؛ مجمعالبیان، ج۷، ص۱۴۵؛ قرطبى، ج۲، ص۶)
«اُمنیّه» از همین مادّه یکبار، وجمع آن «امانى» پنج بار در قرآن دیده مىشود که نام شىء مورد آرزو است.(التحریروالتنویر، ج۱۷، ص۲۹۷) به عبارت دیگر، آن صورت خیالى آرزو است که نفس انسان از آن لذّتمىبرد. (المیزان، ج۵، ص۸۶) به نظر راغب، امنیّه صورت نفسانى آرزو است که در ذهن آرزوکننده ایجاد مىشود. وى درباره ارتباط آرزو با دروغ مىگوید: آرزو مبدأدروغ است؛ زیرا هیچ یک از آن دو حقیقت ندارد؛ از این رو مىتوان از دروغ به آرزو تعبیر کرد. راغب، تفسیر مجاهد و ابنعبّاس را (جامعالبیان، ج۱، ص۵۲۹ ؛ جامعالبیان، ج۱،ص۵۳۰) از واژه «امانى» به دروغ در آیه( بقره:۷۸) (و مِنهُم أُمِّیُّونَ لاَیَعلَمونَ الکِتـبَ إِلاَّ أَمَانِىَّ) شاهد برایناستنباط گرفته است؛ (مفردات، ص۷۸۰) ولى برخى دیگر از مفسّران و لغویان، دروغ را یکى از معانى تمنّى دانستهاند. (مجمعالبیان، ج۱، ص۲۸۹؛ لسانالعرب، ج۱۳، ص۲۰۴ )
۶. وَدَّ: مضارع آن «یَوَدّ» از دیگر واژههایى است که افزون بر معناى دوست داشتن، به معناى آرزو کردن نیز آمده است. (مقاییس، ج۶، ص۷۵ ) راغب علّت کاربرد این واژه در معناى آرزو را این دانسته که در هر آرزویى دوست داشتن نهفته است. (مفردات، ص۸۶۰ )صاحب التحقیق در جهت پیوند این دو معنا بر آن است که معناى اصلى این واژه در اصل، میل داشتن، یعنى مرتبه ضعیفى از محبّت است (التحقیق، ج۱۳، ص۶۴) که در آرزو نیز وجود دارد. از سوى دیگر، ابنفارس براى تمایز بین این دو معنا، به اختلاف مبدأ اشتقاق تمسّکجسته، مىگوید: وَدّ به معناى دوست داشتن از مصدر «وُدّ» و به معناى آرزو کردن از مصدر «ودادة» است. (مقاییس، ج۶، ص۷۵) به طور کلى، بررسى کاربرد واژه وَدَّ نشان مىدهد در همه مواردى که به معناى آرزو کردن آمده، مفعول آن، جمله، وآنجا که به معناى دوست داشتن است، مفعولش مفرد است؛ (مقاییس، ج۶، ص۷۵) چنانکه برخى مفسّران با توجّه به موارد قرآنى، به این تفاوت تصریح کردهاند. (روحالمعانى، ج۱، ص۵۵۰) موارد قرآنى نیز همین را تأیید مىکند.
۷. برخى واژه «امل» را نیز به آرزو معنا کردهاند. صاحب التحقیق مىنویسد: معناى حقیقى امل، امید دور داشتن و انتظار کشیدن چیزى است که حصول آن بعید است و در فارسى به آن آرزو گفته مىشود؛ (التحقیق، ج۱، ص۱۴۹) ولى از سوى هیچ یک از مفسّران پیشین، این واژه بر آرزو (تمنّى) تطبیق داده نشده است. خلیل، امل را به امید (ترتیب العین، ص۵۴)و ابنفارس، به تثبّت و انتظار معنا کردهاند (مقاییس، ج۱، ص۱۴۰) و چون در هر انتظارى، امید هم نهفته است، این واژه در معناى امید بهکار مىرود. بررسى کاربرد این واژه نشان مىدهد که امل، غیر از آرزو است؛ زیرا امل برخلاف آرزو به امور محال تعلّق نمىگیرد؛ (الفروقاللغویة، ص۷۴)همچنین آرزو در باره امور گذشته و آینده به کار مىرود؛ (الفروقاللغویة، ص۱۴۳؛ التبیان، ج۳، ص۱۸۴) در حالىکه امل درباره گذشته به کار نمىرود؛ البتّه امل در برخى موارد، معنایى نزدیک به آرزو دارد و آنجایى است که مورد آرزو امرى محال نبوده، مربوط به آینده باشد؛ بنابراین، امل، با آرمان، سازگارى و تطابق بیشترى دارد. این واژه که دو بار در قرآن آمده، یک بار امرى نکوهیده معرّفى شده: «ذَرهُم یَأکُلوا و یَتَمتَّعوا و یُلهِهِمُ الأَملُ فَسوفَ یَعلَمون = بگذارشان تا بخورند و بهره گیرند و آرزوها سرگرمشان کند و به زودى خواهند دانست» (حجر:۳) و بار دیگر، اعمال صالح انسان، املى بهتر و صادقتر از مال و فرزندان که زینت دنیا است، دانسته شده است: «والبـقِیـتُ الصـّلِحـتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً و خَیرٌ أَمَلاً». (کهف:۴۶) این آیات نشان مىدهد که «امل» مىتواند در مواردى ستوده باشد.
حقیقت آرزو:
در روایاتى چند از پیامبر (صلى الله علیه وآله) و امامان (علیهم السلام) مؤمنان از املِ دور و دراز، نهى شدهاند؛ چرا که موجب فراموشى قیامت مىشود. (التفسیرالکبیر، ج۱۹، ص۱۵۵؛ الخصال، ج۱، ص۱۵؛ الکافى، ج۲، ص۳۲۹)در روایاتى نیز به کوتاه کردن امل سفارش شده است. (الامالى، طوسى، ج۱، ص۷؛ بحارالانوار، ج۴۰، ص۹۸ ؛ بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۰۳ ؛ بحارالانوار، ج۶۷، ص۶۸؛ بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۱۰) مفسّران در اینباره که آرزو امرى زبانى است یا قلبى، دو دستهاند: طبرسىبه بیشتر متکلّمان نسبت مىدهد که آرزو را از مقوله گفتار مىدانند؛ یعنى انسان براى چیزى که نبوده است، بگوید کاش مىبود یا براى چیزى که هست، بگوید کاش نمىبود؛ ولى جُبّائى از متکلّمان معتزلى، آرزو را از مقوله معنا و امرى قلبى دانسته است؛ با این توضیح که آرزو نه از قبیل اراده است؛ زیرا اراده، فقط به امور ممکن تعلّق مىگیرد و نه از قبیل میل و خواهش؛ زیرا میل و خواهش به گذشته تعلّق نمىگیرد؛ در حالى که آرزو، هم به امور ناممکن و هم به امور گذشته تعلّق مىگیرد. (مجمعالبیان، ج ۱، ص ۳۱۹ ؛ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۶۳)فخر رازى نظر نخست را به معتزله نسبت داده و ضمن بعید دانستن آن مىگوید: به نظر اشاعره، آرزو عبارت از خواستن چیزى است که به تحقّق نیافتن آن یقین یا گمان دارد؛ (التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۸۰) افزون بر این، آرزو از نوع انشا است که بهسان جملههاىگزارشى، به صدق یاکذب وصف نمىشود؛ ولى در آیات ۲۷ و۲۸ انعام خداوند پس از نقل آرزوى کافران هنگام مشاهده عذاب که مىگویند: کاش به دنیا باز گردانده مىشدیم و
[۱] آیات پروردگارمان را تکذیب نمىکردیم و از مؤمنان مىشدیم، آنها را دروغگو مىشمارد: «ولَو تَرى إِذ وُقِفوا عَلَى النَّارِ فَقالوا یـلَیتَنا نُرَدُّ و لاَنُکذِّبَ بِـَایـتِ رَبِّنا و نَکونَ مِنَ المُؤمِنینَ ... و إِنَّهُم لَکـذِبون»(انعام:۲۶؛ انعام:۲۷) طبرسى، سه پاسخ را نقل مىکند: ۱. کذب در آیه، به سخن دیگرِ آنها که مىگویند: ما در دنیا اعتقاد حق و درست داشتیم، نسبت داده شده، نه به آرزوى آنها؛ ۲. آرزوى آنها دربردارنده یک جمله گزارشى ضمنى با این مفاد است: هرگاه به دنیا برگردیم، ایمان مىآوریم و کذب به این جمله بر مىگردد؛ ۳. مىتوان کذب را به معناى تحقّق نیافتن آن آرزو گرفت، نه به معناى حقیقىاش که دروغ باشد؛ بنابراین، خداوند در «وإِنَّهُم لَکـذِبون» خبر مىدهد که آرزوى آنها تحقّق نیافتنى است. (مجمعالبیان، ج۳، ص۴۴۸ ؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۴۴۹)
آرزوهاى ناروا:
در بین مفسّران، طنطاوى آرزو را غریزهاى دانسته که براى تشویق انسان به تحصیل کمال، در او به ودیعه نهاده شده؛ بنابراین هرگاه آرزو در جهت نابودى آنچه دیگران دارند یا بازداشتن شخص از تحصیل کمال باشد، ناروا خواهد بود. (الجواهر، ج۲، ص۳۸) آیاتى از قرآن به طور صریح یا اشاره، مؤمنان را از برخى آرزوها بازداشته است. در آیه ۳۲ نساء مؤمنان از آرزو کردن چیزى که برخى بندگان به آن برترى یافتهاند، نهى شدهاند: «ولاَتَتمَنَّوا ما فَضَّلَاللّهُ بِه بَعضَکُم عَلى بَعض»(نساء:۳۲) در روایاتى که سبب نزول این آیه را بیان کردهاند، مواردى از آرزوهاى ناروا بیان شده است. بنابه نقل مجاهد، اُمّسلمه به پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت: اى رسولخدا! مردان به جهاد مىروند؛ ولى زنان نمىروند و ما نصف مردان ارث مىبریم. کاش ما نیز مرد بودیم؛ به جهاد مىرفتیم و به دیگر فضایل مردان نایل مىشدیم. در پى این سخنان، آیه پیشین نازل شد و مؤمنان را از چنین آرزوهایى بازداشت. (مجمعالبیان، ج۳، ص۶۳؛ جامعالبیان، ج۵، ص۶۷)در نقل دیگرى از قتاده و سُدّى، پس از نزول آیه میراث که براى مردان دو برابر زنان ارث قرار داد، مردان آرزو کردند که در آخرت نیز دو برابر زنان پاداش بگیرند و زنان نیز آرزو کردند که گناهانشان نصف گناه مردان محاسبه شود. (مجمعالبیان، ج۳، ص۶۳؛ جامعالبیان، ج۵، ص۶۷)آلوسى با استناد به ادامه آیه (لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ) مىگوید: آرزوى برترىهاى یکدیگر میان دو گروه از زنان و مردان بوده است. (روحالمعانى، ج۵، ص۲۹) در روایت دیگرى از امامصادق و امامباقر (علیهما السلام) نیز آمده است که این آیه در شأن على (علیه السلام) نازل شده؛ (البرهان، ج۲، ص۷۲) به این معنا که مردم از آرزو کردن منزلت وى نهى شدهاند؛ ولى این، تطبیق آیه بر حضرت شمرده شده است. (المیزان، ج۴، ص۳۴۸) بر پایه روایتى از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه، مردان از آرزوى مال، نعمت و همسر نیکویى که خداوند به دیگران عطا کرده، نهى شدهاند؛ ولى آنان مىتوانند مانند اینها را براى خود آرزو کنند. (عیّاشى، ج۱، ص۲۳۹) مفسّرانى چون طبرى و طبرسى، براساس این روایات گفتهاند: هیچکس نباید آنچه را خداوند به دیگران داده، براى خود آرزو کند؛ زیرا چنین آرزویى مایه اندوه و گناه است. (مجمعالبیان، ج۳، ص۶۴؛ جامعالبیان، ج۵، ص۶۷) برخى مفسّران این آیه را در نهى از حسدورزى (الکشّاف، ج۱، ص۵۰۴) و برخى، حسدورزى را نتیجه آن آرزوها دانستهاند. فخررازى در این زمینه مىگوید: هنگامى که انسان برخوردارى دیگران از انواع فضایل را ببیند، در حالى که خود فاقد آنها است، ناراحت و مشوّش مىشود و یکى از دو حالت به او دست مىدهد: یا زوال آن فضایل را از شخص مزبور آرزو مىکند یا حصول آن را براى خود نیز مىخواهد. حالت اوّل حسد و چون اعتراض به خداوند است، به کفر منتهى و موجب فساد دین و دنیاى او مىشود، وحالت دوم، غبطه است که بعضى آن را روا و برخى ناروا دانستهاند.(التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۸۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰،ص ۸۲) در آیات ۸۰ تا ۸۲ قصص (قصص:۸۰)بهگونهاى روشنتر از آرزوى داشتن اموال و منزلت دیگران نهى شده است. در این آیات که نهى از زیادهخواهى ثروت و مقام است، هنگامىکه عدّهاى سطحىنگر، ثروت و جاىگاه قارون را آرزو کردند، مؤمنان دانشمند به آنان اعتراض کردند. خداوند در ادامه خبر مىدهد که پس از فرو رفتن قارون با ثروتش در زمین، همان کسانى که تا دیروز، جاىگاه او را آرزو مىکردند، با اظهار پشیمانى از آرزوى خود، تحقّق نیافتن آن را نعمتى بس بزرگ یاد کردند: «وأَصبَحَ الَّذینَ تَمنَّوا مَکانَهُ بِالأَمسِ یَقولونَ وَیْکَأَنَّ اللّهَ یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ و یَقدِرُ لَولاَ أَن مَنَّ اللّهُ عَلینا لَخَسَفَ بِنَا.»
زمخشرى این آرزو را از نوع غبطه دانسته است؛ (الکشّاف، ج۳، ص۴۳۲) ولى در آیه، امرى نکوهیده تلقّى شده که با غبطه چندان سازگار نیست. خداوند سبحان در ادامه آیه ۳۲ نساء/۴ پس از نهى از طمعورزى به نعمتهاى دیگران، دارایى آنان را نتیجه کوشش و قابلیّتشان معرّفى کرده تا زمینه آرزوهاى منفى از میان برود (راهنما، ج۳، ص۳۶۰): «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبوا و لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکتَسَبنَ»؛ سپس بهترین راهِ پرهیز از آرزوهاى ناروا و دستاندازى به نعمتهاى دیگران، یعنى درخواست مثل آن از خداوند براى خود را پیش پاى مؤمنان مىگذارد: «وسـَلُوا اللَّهَ مِن فَضْلِه»
نقش شیطان در ایجاد آرزو:
براساس آیه ۱۱۸ و ۱۱۹ نساء شیطان تأکید کرده است که گروهى از مردم را گمراه، ودر دل آنان آرزو ایجاد مىکند: «... و قَالَلاََتَّخِذَنَّ مِن عِبادِکَ نَصِیباً مَفروضَاً و لاَُضِلَّنَّهُم و لاَُمنِّیَنَّهُم...».(نساء:۱۱۸؛ نساء:۱۱۹) عمدهترین کار شیطان ایجاد آرزو در دل (التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۵۰)و مشغول کردن آنها به آرزو است. از پیامهاى روشن آیه این است که انسان پس از گمراهى، زمینه بیشترى براى ابتلا به آرزوها دارد و آرزو، ابزارى شیطانى براى دورنگهداشتن انسان از خداوند و نافرمانى از او است؛ ازاینرو ابتلا به آرزوها مىتواند نشانه سلطه شیطان بر انسان باشد. (راهنما، ج۴، ص۵۶) براساس آیه بعد، شیطان به عدّهاى وعده مىدهد و آنها را به آرزو وامىدارد. آلوسى، وعده و آرزو را قوىترین وسایل شیطان براى گمراه کردن انسان دانسته است؛ (روحالمعانى، مج۴، ج۵، ص۲۲۰)همچنین در ادامه آیه ۱۱۹ نساء(نساء:۱۱۹) اقدام مشرکان به بریدن گوشهاى برخى حیوانات و ایجاد نقص در آفریدگان خداوند از آثار آرزوهاى شیطانى شمرده شده و خداوند براى پیشگیرى از این آرزوها، به انسان آگاهى مىدهد که آرزوها پىآمدى جز فریب ندارند. (التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۵۰)
دستیابى به آرزو:
آرزو از غرایزى است که انسان را به تحصیل کمالات تشویق مىکند؛ (الجواهر، ج۲، ص۳۸) ولى خداوند دستیابى به چیزى را به صرف آرزو کردن نفى کرده است؛ زیرا مالک دنیا و آخرت، فقط خداوند است و تحقّق آرزوها نیز به اراده او انجام مىپذیرد (المیزان، ج۱۹، ص۳۹): «أَم لِلإِنسـنِ ما تَمنَّى فَلِلّهِ الأَخِرةُ و الأُولَى = مگر انسان به آنچه آرزو کند، دست مىیازد؟ آن سرا و این سرا از آنِ خدا است.» (نجم:۲۴؛ نجم:۲۵) قراین موجود در آیات این سوره نشان مىدهد که خداوند آرزوى کافران را درباره شفاعت بتهایشان رد کرده؛ (کشفالاسرار، ج۹، ص۳۶۳؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۹) ولى آیه به طور کلّى در مورد ردّ دستیابى به هر آرزویى قابل تفسیر است. (کشفالاسرار، ج۹، ص۳۶۳؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۹)ابنزید در نگاهى دیگر به آیه، آن را چنین تفسیر کرده است: اگر پیامبر (صلى الله علیه وآله) کرامتى را آرزو کند، برایش حاصل مىشود. (جامعالبیان، ج۱۳، جزء ۲۷، ص۸۲)نظیر این مطلب در آیه ۱۲۳ نساء(نساء:۱۲۳) دیده مىشود که مىگوید: فضیلت و برترى بر دیگران و در پى آن، پاداش خداوند، نه به آرزوى شما و نه به آرزوى اهلکتاب است و هر کس بدى کند، در برابر آن کیفر مىبیند: «لَیسَ بِأَمانِیِّکُم و لاَ أَمانِىِّ أَهلِالکِتـبِ مَن یَعمَل سُوءًا یُجزَ بِه». با اینکه در شأن نزول آیه، روایاتى ناظر به موارد خاص از مفسّران تابعان نقل شده، آیه دلالت دارد که دستیابى بهنعمتهاى خداوند، به عمل انسان بستگى دارد، نه آرزوى او. (المیزان، ج۵، ص۸۶)در نقلى از مسروق و قتاده، سبب نزول آیه تفاخر میان گروهى از مسلمانان با اهلکتاب بیان شده که هر یک از این دو گروه، خود را از دیگرى برتر مىدانست. (جامعالبیان، ج۴، ج۵، ص۳۹۰)در نقلهایى از سُدّى، ابنعبّاس، ضحّاک و ابىصالح، به جاى اهلکتاب، به یهود و نصارا تعبیر شده که در تفاخر با مسلمانان هر یک از این سه گروه، دین، کتاب و پیامبر خود را برتر از گروههاى دیگر مىدانست. (جامعالبیان، ج۴، ج۵، ص۳۹۱)ضحّاک، مجوس و کافران عرب را نیز در کنار آن سه گروه یاد کرده (جامعالبیان، ج۴، ج۵، ص۳۹۲) که خداوند تفاخر آنها را آرزویى بیش ندانسته، بیان مىدارد که ثواب الهى با آن، قابل دستیابى نیست. در مقابل روایات پیشین، مجاهد این تفاخر را میان مشرکان و اهلکتاب، یا قریش و کعب بن اشرف یکى از دانشمندان یهود، دانسته است. (جامعالبیان، ج۴، ج۵، ص۳۹۲) در ظاهر نظر اخیر با سیاق آیات، مناسبت بیشترى دارد. (جامعالبیان، ج۴، ج۵، ص۳۹۲)
آرزوهاى کافران:
۱. سازش مؤمنان با کافران: خداوند در آیاتى چند، از آرزوهاى کافران خبر مىدهد که بیشتر آنها فراتر از آرزوهاى شخصى، وبر ضدّ جامعه اسلامى و مسلمانان است. در سوره قلم پس از نهى پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پیروى تکذیب کنندگان، خبر مىدهد که آنان آرزو دارند حضرت در مقابل عبادت بتان از خود نرمش نشان دهد تا آنان نیز در برابر اسلام نرمى کنند (جامع البیان، ج۱۰، ص۵۰۱): «وَدُّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنون». (قلم:۹)
۲. کفرورزى مؤمنان: در آیه ۱ و ۲ ممتحنه(ممتحنه:۱؛ ممتحنه:۲) خداوند درون کافران را براى مؤمنان آشکار مىسازد که آرزو دارند مؤمنان، همچون آنان کفر ورزند؛ از این رو مؤمنان را از دوستى با کافران نهى مىکند (مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۵): «یـأَیُّها الَّذینَ ءَامَنوا لاَتَتَّخِذوا عَدُوِّى و عَدُوَّکُم أَولِیاءَ تُلقونَ إِلَیهم بِالمَوَدَّةِ و قَد کَفروا بِما جاءَکُم مِنَ الحَقِّ... و وَدُّوا لَو تَکفُرون».
۳. رنج مؤمنان: خداوند در سوره آلعمران، ضمن نهى مؤمنان از اینکه مشرکان را همراز خود قرار داده، اسرار خود را براى آنان بازگویند، راز آن را چنین بیان داشته است (مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۰): «ودّوا ما عَنِتُّم = آرزو دارند که در رنج بیفتید». (آلعمران:۱۱۸) سُدّى در تفسیرآیه گفته است: آنهاآرزو دارندکهمؤمنان، از دین خدا گمراه شوند. (مجمع البیان، ج۲، ص۸۲۰)
۴. غفلت مؤمنان در میدان جنگ: از دیگر آرزوهاى کافران این بوده که مؤمنان، هنگامجنگ، اسلحه و وسایل جنگى را از خوددورکنند تایکباره برآنها هجوم برند؛ از اینرو خداوند به آنان دستور مىدهد که در میدان جنگ در حال نماز نیز سلاح برگیرند. (نساء:۱۰۲)
۵. شرک نورزیدن: در سوره کهف، مناظره مردى کافر که داراى دو تاکستان بود، با مؤمنى آمده است. در این مناظره، مرد کافر به فراوانى ثروت و نیرومندى کسانش تفاخر مىکرد و مىگفت: گمان نمىکنم این باغ هرگز از میان برود. خداوند خبر مىدهد که میوه و درختان آن باغ با عذاب الهى نابود شد و آن کافر با تأسف از هزینهاى که صرف کرده بود و اکنون نابود شده، آرزو مىکند: اى کاش کسى را شریک پروردگارم نساخته بودم: «وأُحِیطَ بِثَمرِهِ فَأَصبحَ یُقلِّبُ کَفَّیهِ عَلى ما أَنفقَ فِیها و هِىَ خَاوِیَةٌ عَلى عُروشِها و یَقولُ یَـلَیتَنِى لَم أُشرِک بِرَبِّى أَحَداً». (کهف:۴۲)
آرزوهاى اهلکتاب:
خداوند در بیش از یازده آیه، از آرزوهاى گوناگون اهلکتاب که بیشتر در باره دین اسلام و جامعه مسلمانان است، خبر مىدهد. ۱. براساس آیه ۱۱۱بقره(بقره:۱۱۱) یهودونصارا مىگویند: فقط همکیشان آنان اهل بهشتند؛ ولى خداوند مىگوید: این، فقط آرزوهاى آنها است: «وقَالوا لَنیَدخلَ الجَنَّةَ إِلاَّ مَن کانَ هودًا أَو نَصـرى تِلکَ أَمانِیُّهُم...». در آیه ۹۴ همین سوره، خداوند به یهودیان که سراى آخرت را ویژه خود دانسته، هیچ سهمى براى دیگران قائل نیستند، مىگوید: اگر راست مىگویید و اگر شما فرزندان خدایید و او شما را عذاب نمىکند، (مجمعالبیان، ج۱، ص۳۱۹)آرزوى مرگ کنید: «قُل إِن کانَتْ لَکُم الدَّارُ الأَخِرةُ عِندَ اللّهِ خالِصَةً مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمنَّوُا المَوتَ إِن کُنتُم صـدِقین»؛ آنگاه خبر مىدهد که یهودیان، بر اثر تبهکارىهایشان هرگز آرزوى مرگ نخواهند کرد: «ولَن یَتمنَّوهُ أَبداً بِما قَدَّمَت أَیدیِهِم». (بقره:۹۵) رأى مفسّران درباره چگونگى این پیشنهاد به یهود، گوناگون است. در روایت سعیدبنجبیر یا عکرمه از ابنعباس آمده است که این پیشنهاد به طریق دعا و نفرین بود؛ یعنى یهود از خداوند براى گروهى که دروغ گویند، درخواست مرگ مىکنند. دیگر مفسّران برآنند که پیشنهاد به صورت آرزوى مرگ براى خودشان بود. (جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص ۵۹۸)فخررازى نظر دوم را با لفظ تمنّى در آیه، سازگارتر دانستهاست. (التفسیر الکبیر، ج۳، ص۱۹۱)
پیشنهاد آرزوى مرگ به یهود در آیه ۶ و ۷ جمعه(جمعه:۶؛ جمعه:۷) نیز که پس از بقره نازل شده، با اندکى تفاوت دیده مىشود. على بن ابراهیم قمى در ذیل آیات سوره جمعه، از امامصادق (علیه السلام) نقل مىکند: در تورات آمده که اولیاى خدا آرزوى مرگ مىکنند. (تفسیرقمى، ج ۲، ص ۳۴۸)آیات ۹۵ و ۹۶ بقره/۲ پس از آنکه خبر مىدهد یهودیان هرگز آرزوى مرگ نمىکنند، مىگوید: آنها از همه مردم، حتّى از مشرکان براى زندگى در دنیا آزمندترند و هر یک از آنها عمر هزارسالهرا آرزو مىکند: «ولَتَجِدنَّهُم أَحرصَالنَّاسِ عَلى حَیوة و مِنَالَّذینَ أَشرَکوا یَوَدُّ أَحدُهُم لَو یُعمَّرُ أَلفَ سَنَة». درباره علّت ذکرهزارسال گفته شده: آن نهایت عمرى است که مجوسیان براى یکدیگر دعا مىکنند (عِش الف نوروز = هزارسال بزى). (مجمعالبیان، ج۱، ص۳۲۳؛ جامعالبیان، ج۱، ج۱، ص۶۰۴)
۲. خداوند آرزوى دیگر اهلکتاب (یهود) را در آیه ۷۸ بقره(بقره:۷۸) بیان کرده است: «ومِنهُم أُمِّیُّونَ لاَیَعلَمونَ الکِتـبَ إِلاَّ أَمانِىَّ». آراى نقل شده در تفسیر این آیه، نشان دهنده اختلاف مفسّران نخستین در اینباره است. به جز ابنعبّاس (به نقل ضحّاک) و مجاهد که امانى را به سخنان دروغ تفسیر کردهاند، دیگر مفسّران چون قتاده، ابنزید، ابىالعالیه آن را بهآرزو تفسیر کردهاند. (جامعالبیان، ج ۱، ج ۱، ص ۵۲۹ ؛جامعالبیان، ج ۱،ص۵۳۰) مفسّران بعدى نیز تحت تأثیر این اختلاف، آراى گوناگونى را ارائه کردهاند؛ در حالىکه طبرى و طبرسى رأى نخست را ترجیح دادهاند. (جامعالبیان ج۱، ج۱، ص۵۳۰؛ مجمعالبیان، ج۱، ص۲۹۰)زمخشرى در تفسیر آیه مىگوید: یهودیان، آرزوهایى داشتند؛ مانند اینکه خداوند از آنها مىگذرد و بر اثر خطاهایشان مؤاخذه نمىشوند. پدرانشان پیامبر بودند و براى آنها شفاعت خواهند کرد. دانشمندانشان نیز آرزوهایى را به آنها القا مىکردند؛ مانند اینکه عذاب الهى جز چند روزى اندک به آنها نمىرسد، ومىپنداشتند تورات، جز آرزوها و خیالات آنها نیست. (الکشّاف، ج۱، ص۱۵۷)۳. آیه ۱۰۹ بقره(بقره:۱۰۹) از آرزوى گروهى دیگر از اهلکتاب درباره مسلمانان خبر مىدهد که بسیارى از آنان آرزو دارند، پس از آنکه به پیامبر (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردید، شما را از روى حسد به کفر بازگردانند: «وَدَّ کَثِیرٌ مِن أَهلِالکِتـبِ لَو یَرُدّونَکُم مِن بَعدِ إِیمـنِکُم کُفَّاراً حَسداً مِن عِندِ أنفُسِهِم». آیه ۶۹ آلعمران/۳ مىگوید: گروهى از اهلکتاب آرزو مىکنند که اى کاش شما را گمراه مىکردند (مجمعالبیان، ج۱، ص۷۷۱): «وَدَّت طَائِفةٌ مِن أَهلِ الکِتـبِ لو یُضِلُّونَکُم». برخى مفسّران، اهلکتاب در این آیه را یهود و نصارا و برخى دیگر، آنان را فقط یهودیان دانستهاند. (الکشّاف، ج۱، ص۱۵۷)
آرزوهاى منافقان:
از این آرزوها در چهار آیه یاد شدهاست:
۱. دستیابىبه غنایم: در آیه ۷۳ نساء(نساء:۷۳) از گروهى سخن به میان آمده که براى شرکت در جنگ، کندى مىکردند؛ ولى هنگام پیروزى مؤمنان و کسب غنایم، آرزوى شرکت در جهاد و دستیابىبه غنایم را داشتند. برخى مفسّران این آیه را درباره گروهى از مؤمنان دانستهاند؛ (التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۷۸) ولى بیشتر آنها معتقدند که درباره منافقان نازل شده است. (جامعالبیان، ج۴، ج۵، ص۲۲۹؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۱۱۵)
۲. ارتداد مؤمنان: در آیه۸۹ همین سوره، گروهى دیگر از منافقان یاد شدهاند که کافر شدن مؤمنان را آرزو داشتند تا همگى در کفر مساوى باشند: «وَدُّوا لَو تَکفُرونَ کَمَا کَفَروا فَتَکونونَ سَواءً».
۳. خداوند در سوره احزاب از گروهى منافق خبر مىدهد که در جنگ احزاب به کارشکنى، فرار از جنگ، تضعیف روحیّه افراد ضعیفالإیمان و زخم زبان به مسلمانان مىپرداختند. در آیه ۲۰ احزاب(احزاب:۲۰) حال آنان چنین وصف شده است: منافقان مىپندارند احزابى که به جنگ پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمدهاند، از ادامه جنگ منصرف نشدهاند و اگر دوباره براى جنگ بازگردند، این منافقان آرزو مىکنند که اى کاش با بادیهنشینان بودند و به جاى آنکه با شما باشند، از اخبار شما مىپرسیدند: «یَحسَبونَ الأَحزابَ لَمیَذهَبوا و إِن یَأتِ الأَحزابُ یَوَدّوا لَو أَنَّهُم بَادُونَ فِىالأَعرابِ یَسئَلونَ عَن أَنبائِکُم».
۴. آیه ۱۴ حدید/۵۷ نیز از گفتوگوى منافقان با مؤمنان در قیامت خبر مىدهد که مؤمنان، آنان را به فریب خوردن از آرزوها در دنیا متّهم مىکنند: «یُنادونَهُم أَلَم نَکُن مَعَکُم قَالوا بَلى و لَـکِنَّکُم فَتَنتُم أَنفُسَکُم... و غَرَّتکُم الأَمَانِىُّ». از سوى برخى، آرزوى آنها وارد شدن مصیبت به مؤمنان دانسته شده (مجمعالبیان، ج۹، ص۳۵۵)و همچنین به آرزوهاى بلند و آرزوى طول عمر براى خودشان تفسیر شده؛(الکشّاف، ج۴، ص۴۷۶) ولى در آیه به مصداق خاصّى اشاره نشده است.
آرزوهاى مؤمنان:
قرآن به برخى از آرزوهاى مؤمنان در جاىگاههاى گوناگون اشاره کرده است:
۱. آیه ۷۹ قصص(قصص:۷۹) از گروهى دنیاطلب درزمان حضرت موسى (علیه السلام) خبرمىدهد که با مشاهده قارون و ثروت بسیارش گفتند: اى کاش مانند آنچه به قارون داده شده، ما نیز مىداشتیم؛ زیرا او از نعمتهاى دنیا بهره فراوانى دارد: «فَخَرجَ عَلى قَومِهِ فِى زِینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُریدونَ الحَیوةَ الدُّنیَا یـلَیتَ لَنا مِثلَ ما أُوتِىَ قَـرُونُ إِنَّهُ لَذُوحَظّ عَظِیم». طبرسى مىگوید: آنان؛ کافران، منافقان و افراد ضعیف الایمان بودند؛ (مجمعالبیان، ج۷، ص۴۱۷) ولى به نظر زمخشرى، آرزو کنندگان، گروهى مؤمن بودند و آرزوى آنها برخاسته از تمایل به رفاه و ثروت بود؛ چنانکه این تمایل به طور معمول در انسان وجود دارد. وى از قتاده نیز نقل مىکند که آرزوى آنها از آن رو بود که مىخواستند با انفاق آن دارایىها در راه خیر، به خداوند تقرّب جویند؛ (الکشّاف، ج۳، ص۴۳۲) امّا مفسّران بعدى، تفسیر قتاده را که با ظاهر آیه ناسازگار است، تأیید نکردند؛ زیرا در آیه بعد، مؤمنان دانشمند، آن گروه را بر اثر آرزویشان توبیخ کرده، ثواب خداوند را براى مؤمن، بهتر از دارایى قارون دانستهاند.
۲. آیه ۷ انفال(انفال:۷) ضمن اشاره به خروج پیامبر از مدینه براى جنگ بدر، خبر مىدهد که خداوند به پیامبر (صلى الله علیه وآله) وعده داده بود: یکى از دو گروه، یعنى کاروان تجارتى قریش به سرپرستى ابوسفیان که از شام عازم مکه بود یا سپاه مشرکان را نصیب مسلمانان کند. بر اساس این آیه، مسلمانان آرزو مىکردند دارایىهاى کاروان تجارتى که مشقّت جنگ را ندارد، نصیبشان شود؛ ولى خداوند برخلاف خواسته و آرزوى آنان، اراده کرد؛ یعنى حق را تثبیت، باطل را نابود و کافران را به دست مسلمانان ذلیل گرداند: «وإِذ یَعِدُکُمُ اللّهُ إِحدَى الطَّائِفَتینِ أَنَّها لَکُم و تَوَدّونَ أَنَّ غَیرَ ذاتِ الشَّوکَةِ تَکونُ لَکُم و یُریدُ اللّهُ أَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمـتِهِ و یَقطَعَ دابِرَ الکَـفِرین».
۳. آیه ۱۴۳ آلعمران(آلعمران:۱۴۳) خطاب به گروهى از اصحاب پیامبر (صلى الله علیه وآله) است که مىگوید: شما پیش از آنکه با مرگ روبهرو شوید، آرزویش را داشتید: «ولَقَد کُنتُم تَمَنَّونَ المَوتَ مِن قَبلِ أَن تَلقَوهُ». این آیه که درباره جنگ اُحد نازل شده، آن گروه از مؤمنان را نکوهیده که براى آرزوى پیروزى و دستیابى به غنایم، با اصرار خود سبب خروج پیامبر از مدینه و رویارویى با مشرکان در اُحد شدند؛ ولى هنگامى که مرگ را پیش روى خود دیدند، ناپایدارى کردند.(الکشّاف، ج۱، ص۴۲۱) زمخشرى در پاسخ به این پرسش که هرکس آرزوى شهادت کند، به طور ضمنى، آرزوى غلبه کافران بر مسلمانان را نیز دارد، مىگوید: قصد چنین شخصى رسیدن به کرامت شهیدان است؛ بدون آنکه به جنبه دیگر آن توجّه داشتهباشد. (الکشّاف، ج۳، ص۴۳۲)
آرزوى پیامبران:
آیه ۵۲ حج(حج: ۵۲) از آرزو کردن پیامبران خبر مىدهد و اینکه هرگاه آنان آرزو مىکردند، شیطان در آرزوى آنان وسوسه کرده، درصدد جلوگیرى از تحقّق آن برمىآمد؛ امّا خداى دانا و حکیم القائات شیطان را از میان مىبُرد؛ آنگاه، آیات خود را محکم و تثبیت مىکرد: «ومَا أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسول و لاَ نِبِىّ إِلاَّ إِذَا تَمنَّى أَلقَى الشَّیطـنُ فِى أُمنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللّهُ ما یُلقِى الشَّیطـنُ ثُمَّ یُحکِمُ اللّهُ ءَایـتِهِ و اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ». طبق این آیه، هیچ یک از پیامبران پیشین از آرزو کردنى که مورد اشاره آیه است، بىبهره نبوده است و شیطان نیز همیشه در این نوع آرزوها وسوسه مىکرده؛ با این حال، موارد آرزوى پیامبران در آیه بیان نشده است. قراین موجود در آیه، مانند القاى وسوسه از سوى شیطان و ازاله آن وسوسهها از طرف خداوند، نشان مىدهد که آرزوهاى مورد اشاره آیه، فراتر از آرزوهاى فردى و احیاناً پوچ و منفى است؛ بلکه همانگونه که برخى مفسّران توجّه دادهاند، آرمانهاى والایى بوده است که انبیاى الهى در جهت تحقّق بخشیدن به آنها و در نتیجه، تحقّق دین الهى در جامعه از هیچ کوششى فروگذار نمىکردهاند. علاّمه طباطبایى بر آن است که این آرزوها، همراهى و مساعدت علل و عوامل مادّى در جهت تبلیغ دین خدا و اقبال مردم به آن بود، وشیطان، همواره با وسوسه مردم و ترغیب مفسدان به فسادورزى، سعى در ناکام گذاشتن آرزوى پیامبران داشته؛ امّا خداوند با از بین بردن القائات شیطانى و تثبیت آیات خود، کوشش پیامبران را به نتیجه مىرسانده است. (المیزان، ج۱۴، ص۳۹۱) سیدقطب ـ احتمالا با الهام از برخى روایات مورد تردید که خود با صراحت، بعضى را انکار کرده ـ معتقد است: پیامبران از یک سو با توجّه به رسالتى که به عهده دارند و از سوى دیگر با توجّه به محدودیّت عمر خود، آرزو مىکردند که مردم در سریعترین زمان و از نزدیکترین راه به دین الهى جذب شوند؛ از این رو تمایل داشتند در برابر برخى عادتها و رسوم نادرست مردم، به طور موقّت سکوت کنند؛ به این امید که پس از گردن نهادن مردم به دین، اندک اندک آنان را به راه درست هدایت کنند و شیطان با مکر و تصرّفاتش و ایجاد شبهه در دل مردم، درپىآن بوده که آرزوى پیامبران را از مسیر حق و درست منحرف سازد؛ امّا خدا با آشکار کردن تصرّفات شیطان، مانع حیلههاى او شده، کوشش پیامبران را به نتیجه مىرساند؛ جز این، در بین آیاتى که دعاهاى انبیا را حکایت کرده مىتوان نشانى از آرزوهاى آرمانى آنان را جست که البتّه این آیات به واقع مىتواند گامى در جهت اصلاح خواستهها و آرزوهاى مردم و جهت دادن آنان به آرمانهاى برتر در زندگى باشد؛ به طور مثال هنگامى که ابراهیم (علیه السلام) فرزندش اسماعیل را همراه با هاجر در سرزمین خشک مکّه تنها مىگذارد، از خدا مىخواهد که دلهاى مردم را به آنها متوجّه و متمایل و از محصولات متنوّع برخوردارشان سازد و آرزوى او آن است که نسل وى شکرگزار خداوند شوند: «رَبَّنا إِنِّى أَسکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِى بِواد غَیرِ ذىزَرع عِندَ بَیتِکَ المُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلوةَ فَاجعَل أَفـِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهوِى إِلَیهِم وارزُقهُم مِنَالثَّمرت» (ابراهیم:۳۷) یاهنگام ساختن بناى کعبه همراهبااسماعیل، از خدا مىخواهند که از ذرّیهشان، امّتى مسلمان و فرمانبردارخداوندقرار دهد: «رَبَّناواجعَلنَا مُسلِمَینِ لَکَ و مِن ذُرِّیَّتِنَا أُمّةً مُسلِمَةًلَکَ» (بقره/۲، ۱۲۸) و نیز مىخواهد که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیزد تا آیات الهى را بر آنان تلاوت کند؛ کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد و تزکیهشان سازد: «رَبَّنا وابعَث فِیهِم رَسولا مِنهُم یَتلوا عَلیهِم ءَایـتِکَ و یُعلِّمهُمُ الکِتـبَ و الحِکمَةَ و یُزَکِّیهِم إِنَّکَ أَنتَ العَزیزُ الحَکِیم». (بقره:۱۲۹) این آیات و آیاتى دیگر به طور ضمنى از آرمانهاى ابراهیم (علیه السلام) خبر مىدهد؛ البتّه اینآرمانها، چنانکه ازبعضى آیات بهدستمىآید،گاه جنبه سلبى هم دارد؛ براى مثال براساس آیه ۸۸ یونس(یونس:۸۸) موسى (علیه السلام) از خدا مىخواهد که اموال و دارایىهاى فرعون و درباریانش را نابود کند؛ به این دلیل که از آن در جهت گمراهى مردم از راه خدا استفاده مىکردند: «وقالَ موسى رَبَّنا إِنَّکَ ءَاتَیتَ فرعونَ و مَلاََهُ زِینَةً و أَمولا فِى الحَیوةِ الدُّنیا رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سبِیلِکَ رَبَّنا اطمِس عَلى أَمولِهِم و اشدُد عَلى قُلوبِهِم» یا اینکه اولىالالباب از خدا مىخواهند که در روز قیامت، خوارشان نگرداند: «ولاَ تُخزِنَا یَومَ القِیمَة.» (آلعمران:۱۹۴) از سویى دیگر فقط ویژه انبیا هم نیست؛ چنانکه آیه ۱۹۳ آلعمران(آل عمران:۱۹۳) درخواست مرگ با ابرار و محشور شدن در زمره آنان را از ویژگىهاى اولىالالباب شمرده است: «وتَوَفَّنا مَعَالأَبرار». آیه ۱۰ حشر(حشر:۱۰) نیز به مؤمنان مىآموزد که خواسته و آرزوشان را در جهت بنا نهادن جامعهاى براساس رأفت و رحمت میان برادران ایمانى و خالى از هرگونه کینه و دشمنى قرار دهند: «رَبَّنا اغفِر لَنا و لاِِخونِنَا الَّذینَ سَبقونا بِالإِیمـنِ و لاتَجعَل فِى قُلوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ ءَامَنوا رَبَّنا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَحِیم».
آرزوهاى پس از مرگ:
در نُه سوره که به جز دو سوره، همه مکّى هستند، خداوند از آرزوى گروهى خبر مىدهد که در قیامت مستحق عذابند:
۱. آرزوى پیش فرستادن نیکى: بر اساس آیه ۲۴ فجر(فجر:۲۴) هنگامى که در قیامت، جهنّم براى انسان حاضر مىشود، مىگوید: اى کاش براى زندگى ابدى خویش چیزى مىفرستادم: «یَقولُ یـلَیتَنِى قَدَّمتُ لِحَیاتِى».
۲. آرزوى همراهى با پیامبر: آیه ۲۷ فرقان(فرقان:۲۷) از روزى خبر مىدهد که ستمکار دو دست خود را به دندان گزیده، مىگوید: اى کاش از پیامبر پیروى مىکردم: «یَومَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدیهِ یَقولُ یـلَیتَنِى اتَّخذتُ مَعَ الرَّسولِ سَبِیلا ً».
۳. آرزوى دورى از دوست و همنشین بد: در آیه ۲۸ فرقان(فرقان:۲۸) از آرزوى دیگر آن شخص خبر مىدهد که مىگوید: اى کاش فلان را دوست نگرفته بودم: «یـویلَتى لَیتَنِى لَمأَتَّخِذ فُلاَناً خَلِیلا». «فلاناً» به کسىکه انسان را از دین گمراه مىکند، تفسیر شده است. (مجمعالبیان، ج ۷، ص ۲۶۳) علاّمه طباطبایى مىگوید: بعضى «فلاناً» را کنایه از شیطان دانستهاند؛ ولى سیاق آیات، آن را یارى نمىکند. (المیزان، ج۱۵، ص۲۰۴) آیه ۳۸ زخرف(زخرف:۳۸) خبر مىدهد که کافر در روز قیامت، به همنشینش که در دنیا باعث گمراهى او شده، مىگوید: اى کاش میان من و تو به دورى مشرق و مغرب فاصله بود: «حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یلیتَ بَینِى و بَینَکَ بُعدَ المَشرقَینِ فَبِئسَ القَرین».
۴. آرزوى مسلمان بودن: این آرزو در آیه ۲ حجر(حجر:۵۲) بیان شده است: «رُبَما یَودُّ الَّذینَ کَفروا لَو کانوا مُسلِمِینَ = چه بسا کسانىکه کافر شدند، آرزو کنند که کاش مسلمان بودند». مفسّران، زمان این آرزو را هنگام مرگ یا در آخرت دانستهاند. (الکشّاف، ج۲، ص۵۶۹؛ مجمعالبیان، ج۶، ص۵۰۵)
۵. آرزوى بازگشت به دنیا و تکذیب نکردن آیات: براساس آیه ۲۷ انعام/۶ هنگامى که کافران بر روى آتش نگه داشته مىشوند، آرزو مىکنند به دنیا برگردند تا آیات الهى (کتابهاى پیامبران و آنچه بر آنان نازل شده)(مجمعالبیان، ج۳، ص۴۴۸) را تکذیب نکنند: «فَقالوا یـلَیتَنا نُردُّ و لاَنُکذِّبَ بِـَایتِ رَبِّنا و نَکونَ مِنالمُؤمِنینَ». آیاتى دیگری(شعراء:۱۰۲؛ زمر:۵۸؛ اعراف:۵۳) نیز مؤیّد همین معنا است.
۶. آرزوى مرگ و دریافت نکردن نامه عمل: آیات ۲۵ تا ۲۷ حاقه(حاقه: ۲۵) از کسانى که نامه عمل آنان به دست چپشان داده مىشود، خبر مىدهد که هر یک با مشاهده آن مىگوید: اى کاش نامه عملم به من داده نشده بود و از حساب خود خبردار نشده بودم! اى کاش مرگ کار را تمام مىکرد: «وأَمَّا مَن أُوتِىَ کِتـبَهُ بِشِمالِهِ فَیَقولُ یـلَیتَنِى لَمأُوتَ کِتـبِیَه و لَم أَدرِ مَاحِسَابِیَه یـلَیتَها کانَتِ القَاضِیَة». گفته شده که این افراد، با مشاهده اعمال زشت و روسیاهى خود، آرزو مىکنند که اى کاش با همان مرگى که در دنیا بود، کار به پایان مىرسید و پس از آن زنده نمىشدند؛ (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۲۲)ولى قتاده گفته است: آن شخص در قیامت آرزوى مرگ مىکند. (جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۷۷؛ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۵۲۲)
۷. آرزوى خاک شدن: «ویَقولُ الکافِرُ یـلَیتَنِى کُنتُ تُرباً.» (نبأ:۴۰) مفسّران در تفسیر این آیه، آراى گوناگونى دارند که منشأ برخى از آنها روایاتى منقول از پیامبر (صلى الله علیه وآله) و صحابه است. به نظر زجّاج، کافر آرزو مىکند که اىکاش پس از مرگ، دیگر بار زنده نمىشد؛ (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۴۷)ولى زمخشرى احتمال داده که آرزو مىکند در دنیا خاک مىبود و به صورت آدمى آفریده نمىشد. (الکشّاف، ج۴، ص۶۹۲) طبرى مىگوید: آرزوى کافر این است که اىکاش چون حیوانات به خاک تبدیل مىشد! منشأ این تفسیر، روایتى از پیامبر (صلى الله علیه وآله) است که مىفرماید: خداوند در روز قیامت حیوانات را زنده مىکند و پس از آنکه بعضى از آنها را که به حیوانات دیگر ظلم کردهاند، قصاص کرد، به آنان امر مىکند خاک شوند. در این هنگام کافر آرزو مىکند که اى کاش خاک مىبود! (جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۳۴)برخى گفتهاند: مراد کافر از آرزوى خاک بودن، خضوع در برابر خدا و نافرمانى نکردن از او است (الفرقان، ج ۳۰، ص ۶۳) همچنین گفته شده: مراد از کافر، ابلیس است که بامشاهده کرامت آدم و فرزندان مؤمن او، آرزومىکند: اى کاش چون آدم از خاک آفریده شده بودم! (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۴۸؛ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۳۵۹) آلوسى، این تفسیر را نیکو شمرده؛ ولى آن را از سیاق آیات دور دانسته است. (روحالمعانى، مج۱۶، ج۳۰، ص۳۸)ابنعبّاس در حدیث دیگرى مىگوید: از رسولخدا (صلى الله علیه وآله) شنیدم: هنگامى که کافر، ثواب و کرامت شیعیان على (علیه السلام) را در روز قیامت ببیند، مىگوید: اى کاش شیعه على بودم! (عللالشرایع، ج۱، ص۱۸۷) تطبیق تراب بر شیعه حضرت على (علیه السلام) از آن رو است که کنیه حضرت ابوتراب بوده است. همانند آیه نبأ، درنساء(نساء:۴۲) نیز آمده و از روزى خبر مىدهد که کافران و کسانى که پیامبر را نافرمانى کردند، آرزو مىکنند: اى کاش با زمین یکسان مىشدند!
۸. آرزوى پیروى از خدا ورسول: «یَومَ تُقلَّبُ وُجوهُهُم فِى النَّارِ یَقولونَ یـلَیتَنا أَطَعنَا اللَّهَ وأَطَعنَا الرَّسولاَ = روزى که چهرههایشان در آتش زیرورو مىشود، مىگویند: اىکاش از خدا فرمان مىبردیم و پیامبر را اطاعت مىکردیم!» (احزاب:۶۶)
۹. آرزوى شفاعت: «فَهَل لَنا مِن شُفعاءَ فَیَشفَعوا لَنا = اى کاش براى ما شفاعتکنندگانى باشند که شفاعتمان کنند!» (اعراف:۵۳) ۱۰. آرزوى رهایى از آتش: «فَهَل إِلى خُروج مِن سَبِیل = اى کاش راه بیرون شدنى
آتش باشد!» (غافر:۱۱)
آرزوى مؤمن آلیاسین، نمونه دیگرى از آرزوهاى پس از مرگ است که در سوره «یس» گزارش شده و برخلاف موارد پیشگفته که از آینده خبر مىدهد، در این سوره از گذشته خبر مىدهد. براساس آن، مردى مؤمن که در برخى روایات حبیب نجّار نامیده شده، (کشفالاسرار، ج۸، ص۲۱۶) پس از مرگ، به بهشت درآمده وگفتهاست: «یـلَیتَ قَومِىیَعلَمونَ بِما غَفَرلِى رَبِّى و جَعَلنِى مِن المُکرَمِین = اى کاش قوم من مىدانستند که پروردگار من مرا آمرزیده، از گرامى داشتگانم قرار داد». (یس:۲۶) مفسّران، علّت آرزوى این مرد را تشویق قومش به ایمان و رسیدن به کرامت وى(الکشّاف، ج۴، ص۱۱؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۵۹) و برخى خیرخواهى او براى قومش حتّى پس از مرگ دانستهاند. (کشفالاسرار، ج۸، ص۲۱۶)
منابع:
(۱)الامالى، طوسى؛
(۲)بحارالانوار؛
(۳) البرهان فى تفسیر القرآن؛
(۴) التبیان فى تفسیر القرآن؛
(۵)التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛
(۶) ترتیب کتاب العین؛
(۷)تفسیرالتحریر والتنویر؛
(۸) تفسیر راهنما؛
(۹)تفسیر العیاشى؛
(۱۰)تفسیر القمى؛
(۱)التفسیر الکبیر؛
(۱۲)جامعالبیان عن تأویل آى القرآن؛
(۱۳) الجامع لأحکام القرآن، قرطبى؛
(۱۴) الجواهر فى تفسیر القرآن؛
(۱۵) روحالمعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛
(۱۶)شرح المختصر؛
(۱۷)الفرقان فى تفسیر القرآن؛
(۱۸) فى ظلال القرآن؛
(۱۹) الکافى؛
(۲۰) کتاب الخصال؛
(۲۱)کتاب المطوّل؛
(۲۲)الکشّاف؛
(۲۳) کشفالاسرار و عدةالابرار؛
(۲۴)لسانالعرب؛
(۲۵)مجمعالبیان فىتفسیر القرآن؛
(۲۶) معترک الاَقران؛
(۲۷)معجم الفروق اللغویه؛
(۲۸)معجم مقاییساللغه؛
(۲۹) مغنىاللبیب؛
(۳۰) مفردات الفاظ القرآن؛
(۳۱) المیزان فى تفسیر القرآن؛
(۳۲) النهایه، ابناثیر،
(۳۳) عللالشرایع؛
(۳۴) قرآن کریم؛