• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم تکلیف(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تکلیف از ریشه «ک ـ ل ـ ف» و در لغت به معناى درخواست یا امر کردن کسى به انجام دادن کارى دشوار است(الفيومى، ص۵۳۸؛ ابن منظور، ج۹، ص۳۰۷؛ الفيروزآبادى، ج۳، ص۱۹۲، «کلف») در منابع کلامى و فقهى، معانى اصطلاحى مختلفى براى آن آمده است. برخى آن را اراده مرید (شارع) نسبت به امر مشقت آمیز تعریف کرده اند.(الطوسى، التبیان، ج۳، ص۵۲۴؛ الطوسى، الاقتصاد، ص۶۱) شمارى آن را طلب کردن امرى مشقت آور از سوى شارع(الانصارى، ج۱۳، ص۲۴۸) یا شخصیتى برتر(الحلبى، ص۱۱۲) دانسته اند. برخى نیز تکلیف را دستور کسى که اطاعت او واجب است، دانسته اند.(البحرانى، ص۱۱۴؛ المصطلحات الكلاميه، ص ۸۰ ـ ۸۱؛ دغيم، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۵)به کسى که تکلیف از او صادر مى شود «مکلِّف» و کسى که تکلیف را انجام مى دهد «مکلَّف»، و کارى که تکلیف به آن تعلق مى گیرد «مکلَّفٌ به» گویند.(طوسى، اندیشه، ص ۲۱۷ ـ ۲۳۴) تکالیف را از جهت منشأ صدور، دو قسم کرده اند: تکالیف شرعى (سمعى) و تکالیف عقلى(قوشچى، ص۳۷۵؛ مازندرانى، ج۹، ص۲۴۱؛ سيد ضيائى فر، ص۲۷۸)تکالیف شرعى از جانب شریعت براى افراد مقرر مى شود؛ ولى تکالیف عقلى تکالیفى اند که انسان به کمک عقل و قوه تفکر آن ها را درمى یابد.(حلبى، الکافی، ص ۳۳ ـ ۳۵؛ حداد عادل، ج۸، ص۴۵) «مکلف به» نیز گاهى از قبیل علم و اعتقاد و از افعال قلب (جوانح) است؛ مانند علم و اعتقاد به توحید و معاد، و گاهى عمل خارجى (جوارح) است، مانند اقامه نماز و گرفتن روزه.(العلامة الحلى، ص۴۴۲؛ المحقق الحلى، ص۹۶؛ مازندرانى، شرح اصول، ج۹، ص۲۴۱) کسانى که تکلیف را در بردارنده مفهوم الزام دانسته اند، آن را تنها شامل تکالیف و اوامر وجوبى و تحریمى مى دانند(تهانوى، ج۱، ص۵۰۴؛ فاطمه محجوب، ج۱۰، ص۳۳۴؛ سجادى، ج۱، ص۵۷۷)؛ اما به نظر برخى دیگر، تکلیف شامل مستحبات و مکروهات نیز مى شود، زیرا در این دو قسم نیز شارع عمل مشقت آور را از مکلف خواسته است؛ هرچند الزامى در انجام دادن یا ترک آن وجود ندارد.(المحقق الحلى، ص۹۶؛ فاطمه محجوب، ج۱۰، ص۳۳۴-۳۳۵)برخى نیز برآن اند که عنوان تکلیف، همه احکام الهى، حتى اباحه را هم شامل مى شود.(تهانوى، ج۱، ص۵۰۴؛ سجادى، ج۱، ص۵۷۷) تعبیر فقها درباره احکام شرعى که از آن به «احکام تکلیفى پنج گانه» یاد مى کنند(جامع المدارك، ج ۳، ص ۲۰۵؛ النايينى، ج۳، ص۱۹۶؛ مشكينى، ص۱۲۰) نیز حاکى از آن است که تکلیف در نظر آنان مفهومى عام و وسیع دارد.
در قرآن از تکلیف با واژگان و تعابیر مختلفى یاد شده است؛ از جمله:
۱. «تکلیف» و مشتقات آن که ۸ بار در قرآن به کار رفته و در بیشتر موارد، به معناى تکلیف اصطلاحى است؛ مانند «لا تُکلَّفُ نَفْسٌ إلاّ وُسْعَها». (بقره:۲۳۳؛ بقره:۲۸۶؛انعام:۱۵۲؛اعراف:۴۲؛ مؤمنون:۶۲؛ طلاق:۷)
۲. «حدود الله» که به معناى اوامر و نواهى الهى(الطبرى، جامع، ج۲، ص۱۹۸؛ الطبرسى، مجمع، ج۵، ص۱۳۱؛ الراوندى، ج۲، ص۱۶۴؛ القرطبى، ج۳، ص۱۵۳؛ الراوندى، ج۱، ص۱۹۷) یا خصوص واجبات(الطوسى، التبیان، ج۳، ص۱۳۹) یا تنها محرمات(الشوكانى، ج۱، ص۱۸۶؛ الصالحى، ج۲، ص۲۸۹؛ الطريحى، ج۱، ص۴۷۱) دانسته شده است. تعبیر «حدود اللّه» درباره تکالیف الهى از آن روست که این احکام از مقررات و قوانین غیر الهى متمایزاند(الشوكانى، ج۱، ص۱۸۶؛ القرطبی، ج ۲، ص ۳۳۷؛ الراوندى، ج۲، ص۱۶۴) یا از آن جهت که عبور و پیشروى مکلف از مرز این تکالیف جایز
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۸، صفحه ۵۸۳
نیست.(الطريحى، ج۱، ص۴۷۱؛ الطبرسى، جوامع، ج۱، ص۳۸۰؛ الشوكانى، ج۱، ص۴۳۵)این تعبیر بارها در قرآن تکرار شده است؛ مانند: «و مَن یتَعَدَّ حُدودَ اللّه».(بقره:۲۲۹ ـ ۲۳۰؛نساء:۱۳ ـ ۱۴؛ توبه:۱۱۲)
۳. «حکم»• و مشتقات آن که در قرآن پرشمار آمده و در برخى آیات شامل تکالیف شرعى نیز مى شود(الطبرسى، مجمع، ج۵، ص۴۰۳؛ الطباطبايى، ج۷، ص۱۱۶؛ ابن الجوزى، ج۴، ص۱۷۳)؛ مانند «اِنِ الحُکمُ اِلاّ لِلّهِ».(انعام:۵۷؛ یوسف:۴۰؛ یوسف:۶۷)
۴. «حُرُمات اللّه» به معناى آنچه خداوند حرام کرده؛ یعنى محرمات(الطبرسى، مجمع، ج ۷، ص ۱۴۷؛ الراوندى، ج۱، ص۲۹۳؛ اليمامه، ج۳، ص۲۲۸) یا مطلق اوامر و نواهى است؛ مانند(الاردبيلى، ص۲۲۸-۲۲۹؛ الطريحى، ج۱، ص۴۹۳؛ النحاس، ج۴، ص۴۰۸)«و مَن یعَظِّم حُرُمـتِ اللّهِ ...». (حج:۳۰)
۵. «شعائراللّه» که یکى از معانى آن، تکالیف و اوامر و نواهى الهى است(الطبرى، جامع، ج۶، ص۷۲؛ الطوسى، التبیان، ج۳، ص۴۱۸؛ الراوندى، ج۱، ص۳۰۳)؛ مانند «لاتُحِلّوا شَعـئِرَ اللّهِ...».(مائده:۲؛ نیز حج:۳۲)
۶. «الامانة» که برخى مراد از آن را در آیه «اِنّا عَرَضنَا الاَمانَةَ...» (احزاب:۷۲؛انفال:۲۷) تکالیف الهى دانسته اند.(الرسائل العشر، ص ۳۱۲؛ ابن كثير، ج۳، ص۵۳۰؛ الطباطبایی، ج۱۶، ص۳۵۱)
در قرآن کریم مباحث متعددى درباره تکلیف مطرح شده است؛ مانند خاستگاه تکلیف، اصناف مکلفان، ضرورت و اهداف تکلیف، ویژگى هاى تکلیف، شرایط تکلیف، عوامل سقوط تکلیف و پیامدهاى ترک تکلیف.
منابع:
(۱)قرآن کریم؛
(۲) الفيومى (م. ۷۷۰ ق.)، المصباح المنير، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛
(۳) ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، لسان العرب، قم، ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق؛
(۴) الفيروزآبادى (م. ۸۱۷ ق.)،القاموس المحيط، بيروت، دارالعلم؛
(۵) الطوسى (م. ۴۶۰ ق.)،التبيان، به كوشش احمد حبيب العاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛
(۶) الطوسى (م. ۴۶۰ ق.)، الاقتصاد الهادى، به كوشش حسن سعيد، تهران، مكتبة جامع چهل ستون، ۱۴۰۰ ق؛
(۷) محمد على الانصارى، الموسوعة الفقهية الميسره، قم، مجمع الفكر الاسلامى، ۱۴۱۵ ق؛
(۸) تقى بن نجم الحلبى (م. ۴۴۷ ق.)،تقريب المعارف، به كوشش فارسى تبريزيان، ۱۴۱۷ ق؛
(۹) ابن ميثم البحرانى (م. ۶۹۹ ق.)، قواعد المرام، به كوشش حسينى،قم، مكتبة النجفى، ۱۴۰۶ ق؛
(۱۰) به كوشش مجمع البحوث الاسلامية، شرح المصطلحات الكلاميه، مشهد، آستانه رضويه، ۱۴۱۵ ق؛
(۱۱) سميع دغيم، موسوعة مصطلحات علم الكلام الاسلامى، بيروت، مكتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۸ م؛
(۱۲) شيخ طوسى، انديشه هاى كلامى، جمعى از پژوهشگران گروه فلسفه و كلام اسلامى، مشهد، دانشگاه علوم اسلامى رضوى، ۱۳۷۸ ش؛
(۱۳) قوشچى، شرح تجريد، چاپ سنگى؛
(۱۴) ابوالصلاح الحلبى (م. ۴۴۷ ق.)،الكافى فى الفقه، به كوشش استادى، اصفهان، مكتبة اميرالمؤمنين(عليه السلام)، ۱۴۰۳ ق؛
(۱۵) العلامة الحلى (م. ۷۲۶ ق.)، كشف المراد، به كوشش حسن زاده آملى، قم، نشر اسلامى، ۱۴۱۹ ق؛
(۱۶) محمد على تهانوى، موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون والعلوم، بيروت، مكتبة لبنان ناشرون، ۱۹۹۶ م؛
(۱۷) المحقق الحلى (م. ۶۷۶ ق.)، المسلك فى اصول الدين، به كوشش رضا استادى، مشهد، مجمع البحوث الاسلامية، ۱۴۲۱ ق؛
(۱۸) فاطمه محجوب، الموسوعة الذهبيه، قاهرة، دارالغد العربى؛
(۱۹) جامع المدارك؛
(۲۰)النايينى (م. ۱۳۵۵ ق.)، منية الطالب، موسى نجفى (م. ۱۳۶۳ ق.)، قم، نشر اسلامى، ۱۴۱۸ ق؛
(۲۱) على مشكينى، اصطلاحات الاصول، قم، الهادى، ۱۳۸۱ ش؛
(۲۲) الطبرى (م. ۳۱۰ ق.)، جامع البيان، به كوشش صدقى جميل، بيروت، دارالفكر، ۱۴۱۵ ق؛
(۲۳) الرسائل العشر؛
(۲۴) الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق؛
(۲۵) الراوندى (م. ۵۷۳ ق.)، فقه القرآن، به كوشش حسينى، قم، كتابخانه نجفى، ۱۴۰۵ ق؛
(۲۶) القرطبى (م. ۶۷۱ ق.)، الجامع لاحكام القرآن، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۱۷ ق؛
(۲۷) الشوكانى (م. ۱۲۵۰ ق.)، فتح القدير، بيروت، دارالمعرفه؛
(۲۸) محمد بن يوسف الصالحى (م. ۹۴۲ ق.)، سبل الهدى، به كوشش عادل احمد و على محمد، بيروت، دارالكتب العلمية، ۱۴۱۴ ق؛
(۲۹) الطريحى (م. ۱۰۸۵ ق.)، مجمع البحرين، به كوشش احمد الحسينى، تهران، فرهنگ اسلامى، ۱۴۰۸ ق؛
(۳۰) الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، تفسير جوامع الجامع، قم، النشر الاسلامى، ۱۴۱۸ ق؛
(۳۱) الطباطبايى (م. ۱۴۰۲ ق.)، الميزان، بيروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق؛
(۳۲) ابن الجوزى (م. ۵۹۷ ق.)، زادالمسير، بيروت، المكتب الاسلامى، ۱۴۰۷ ق؛
(۳۳) ابن كثير (م. ۷۷۴ ق.)، تفسير القرآن العظيم، به كوشش مرعشلى، بيروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ ق؛
(۳۴) المقدس الاردبيلى (م. ۹۹۳ ق.)، زبدة البيان، به كوشش بهبودى، تهران، المكتبة المرتضويه؛
(۳۵) النحاس (م. ۳۳۸ ق.)، معانى القرآن، به كوشش الصابونى، عربستان، جامعة ام القرى، ۱۴۰۹ ق؛



جعبه ابزار