• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مقام قرب فاطمه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مى دانیم بالاترین مرحله قرب «فنا» است.
«فنا» به معناى فراموش کردن همه چیز، و همه کس، و حتى فراموش کردن خویشتن در برابر خداوند.
یعنى انسان به مرحله اى برسد که جهان هستى را جز سرابى نبیند، و عالم آفرینش را جز سایه اى کمرنگ مشاهده نکند.
همه جا خدا را ببیند، و در جستجوى او باشد.
خویشتن را پروانهوار در آتش شمع وجود او بسوزاند، و هستى خویش را در هستى او محو و نابود ببیند.
یکى از آثار رسیدن به این مقام، «تسلیم مطلق» در برابر اراده اوست، آنچه او مى خواهد، بخواهد، و آنچه او مى پسندد، بپسندد.
هم رضاى او رضاى خدا باشد، و هم رضاى خدا رضاى او.
و با در دست داشتن این معیار به سراغ مقام عرفان بانوى اسلام، فاطمه زهرا(علیها السلام) و قرب او در درگاه خدا مى رویم و این حقیقت را از زبان پیامبر بزرگ اسلام(صلى الله علیه وآله) مى شنویم:
۱ـ در کتاب هاى متعدد معروفى از اهل سنّت و در روایات متعدد و فراوانى آمده است که پیغمبر به فاطمه زهرا(علیها السلام)فرمود:
«اِنَّ اللهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِکَ وَ یَرْضى لِرِضاکِ;(۱) خداوند بخاطر خشم تو خشمگین مى شود، و به خاطر رضاى تو راضى».
۲ـ در صحیح بخارى که معروف ترین منابع حدیث اهل سنّت است، چنین مى خوانیم: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی فَمَنْ اَغْضَبَها فَقَدْ اَغْضَبَنِی;(۲) فاطمه پاره وجود من است، هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده».
۳ـ و نیز در همان کتاب در جاى دیگر مى خوانیم: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«فَاِنَّما هِیَ فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یُرِیبُنِی ما اَرابَها وَ یُؤْذِینِی ما آذاها;(۳) فاطمه پاره وجود من است، هر چیز که او را ناراحت مى کند مرا ناراحت مى کند، و هر چه او را آزار دهد مرا مى آزارد».
و همان گونه که گفتیم احادیث در این زمینه بسیار است و همگى حاکى از مقام بلند فاطمه زهرا(علیها السلام)در معرفت پروردگار و مقام عصمت و اخلاص و ایمان اوست، او به جایى رسیده که خشنودى و غضب او، خشنودى خدا و رسول الله(صلى الله علیه وآله) شده است، و این ارزشى است والا که هیچ چیز با آن برابرى نمى کند.
۴ـ این بحث را با حدیث دیگرى در این زمینه از «صحیح ترمذى» پایان مى دهیم، آن جا که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)نقل مى کند که فرمود:
«اِنَّما فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی یُؤْذِینِی ما آذاها وَ یَنْصَبُنِی ما نَصَبَها;(۴) فاطمه پاره تن من است، آنچه او را آزار دهد مرا آزار مى دهد و آنچه او را به زحمت افکند مرا به زحمت مى افکند».
بدیهى است علاقه پدر و فرزندى هرگز نمى تواند چنین پدیده اى را توجیه کند، زیرا پیغمبر به عنوان «رسول الله» چیزى را اراده نمى کند جز آنچه خدا اراده کند، و هماهنگى خشنودى و رضاى فاطمه با خشنودى و رضاى خدا و پیامبر دلیلى جز محو اراده او در اراده و خواست خدا ندارد.
این نکته نیز شایان دقت است که معمولا جمله «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی» را به معناى فاطمه پاره تن من است، تفسیر و ترجمه مى کنند، در حالى که در این جمله سخنى از تن در میان نیست، بلکه مفهوم حدیث این است که فاطمه(علیها السلام)پاره اى از وجود و هستى پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، هم از نظر جسمى و هم روحى، در خود روایات نیز شاهد بر این معنا داریم که به خواست خدا خواهد آمد.
۱ . مستدرک الصحیحین، جلد ۳، صفحه ۱۵۳. این حدیث را ابن حجر در «الاصابة» و ابن اثیر در «اسد الغابة» آورده است.
۲ . صحیح بخارى، کتاب بدأ الخلق (باب مناقب قرابة رسول الله).
۳ . صحیح بخارى، کتاب النکاح (باب ذب الرجل عن ابنته). مضمون این دو حدیث در بسیارى از کتب معروف مانند خصائص نسائى، فیض الغدیر، کنزالعمال، مسند احمد، صحیح ابى داود و حلیة الاولیاء آمده است.
۴ . صحیح ترمذى، جلد ۲، صفحه ۳۱۹ .



جعبه ابزار