ملامحمدجعفر شریعتمدار استرآبادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شریعتمدار استرآبادی، ملامحمدجعفر
از علما،مدرسان و نویسندگان برجسته ایران در قرن سیزدهم هجری. وی در روستای نوکنده از توابع انزان استرآباد (گرگان) در ۱۱۹۸ ق به دنیا آمد. پدرش ملا سیف الدین از علما و فضلای زمان بود. پس از رشد و بلوغ در همان شهر به تحصیل پرداخت و پس از آن به بارفروش (بابل) و پس از چندی برای ادامه تحصیل به عتبات رفت و از محضر درس آقا سیدعلی طباطبایی (صاحب ریاض) استفاده کرد و ملا ذالاوتاد را که مجموع تقریرات درس استاد بود تألیف نمود و بر وی عرضه داشت که مورد قبول و تحسین وی واقع شد. سپس کتاب شوارع را در شرح قواعد تألیف کرد و به دریافت اجازه اجتهاد از استادش نایل گردید.
وی در ۱۲۲۹ و در سی و یک سالگی به استرآباد بازگشت ولی چون اقامت در آنجا برایش مشکل بود به قزوین رفت و به خانه ملا عبدالوهاب قزوینی که به تازگی به ریاست دینی شهر رسیده بود وارد شد. چندی بعد فتحعلی شاه به قزوین آمد و با وی در آن شهر ملاقات نمود و او را به اقامت در تهران دعوت کرد. او نیز به تهران آمد و در مدرسه حکیم هاشم(مدرسه مادر شاه) به تدریس فقه و اصول پرداخت. وی مورد عنایت و احترام خاص شاه بود تا جایی که ماهی یک بار به دیدار او می رفت.
در ۱۲۴۱ ق و پس از آنکه که سید محمدطباطبایی معروف به مجاهد به عزم مقابله با روس ها به تهران آمد وی نیز از همراهان و یاران او گردید و به همراه جمع دیگری از علمای تهران و سایر شهرها روانه اردگاه لشکر ایران که در چمن سلطانیه قرار داشت، شدند. به نوشته ناسخ التواریخ: «این جمله مجتهدین که انجنم بودند به اتفاق فتوی راندند که هرکس از جهاد با روسیان بازنشیند از اطاعت یزدان سربرتافته، متابعت شیطان کرده باشند». سفیر روسیه نیز که پس از ناامیدی از مذاکره با مسئولان دولتی با علما دیدار کرد با پاسخ قاطع آنان مواجه شد و آنان بر ادامه جهاد تأکید کردند.
پس از بازگشت از این سفر وی به حج رفت و در بازگشت به قصد زیارت عتبات عالیات وارد نجف اشرف شد و قصد توطن در کربلا نمود و در همانجا با شیخ احمد احسایی، رهبر شیخیه به مناظره و معارضه پرداخت. پس از دو سال از بیم فرقه شیخیه، کربلا را ترک کرد و از طریق کرمانشاه، به تهران و استرآباد و بعد به مشهد رفت. در این شهر با ملا عبدالخالق یزدی از محمدشاه قاجار از جنگ هرات بازمی گشت ملا محمدجعفر را به تهران دعوت کرد و او نیز با گرفتن قول و قرارهای محکمی از شاه به تهران آمد و با استقبال مردم این شهر روبرو شد و به زودی به ریاست دینی مردم رسید و به لقب «شریعتمدار» مشهور شد و تا پایان عمر در تهران ماندگار گردید.
به نوشته روضات الجنات، تا زمانی که وی ریاست امور شرعی تهران را بر عهده داشت، امور دینی در نهایت انتظام بود و حکام و مسئولان دولتی از او بیم داشتند و بزرگان فوق شیخیه و بابیه سکوت پیشه نموده و همه پاس احترام او را داشتند.
ملامحمدجعفر، شرط اساسی اجتهاد را آگاهی کامل از علوم عربی می دانست و عقیده داشت که مجتهد گذشته از علوم دیگر باید صرف و نحو و بیان و لغت را کاملاً بداند و از منطق و رجال و اصول و تفسیر و کلام و حدیث نیز آگاهی داشته باشد. شاگردان معروف او عبارت بودند از: میرزا احمد تنکابنی،سیدنصرالله استرآبادی،میرزا محمد اندرمانی و ملامحمد جعفر نوری. او در مدت عمر خویش، در حدود هفتاد کتاب و رساله در فقه،اصول، کلام، رجال، حدیث، تفسیر، اخلاق،ادب،ریاضی و نجوم تألیف نمود که برخی از آنها عبارتند از:
اعمال العلوم (در قواعد علوم ادبی و منطق)؛ انیس الزاهدین و جلیس العابدین (در نوافل و تعقیبات)؛ الایجاز (در قواعد علم درایه و رجال)؛ البراهین القاطعه (در شرح تجرید العقاید)؛تحفه العراق (در اخلاق)؛ جامع الفنون (در دوازده علم که به عقیده او شرط اجتهاد است)؛ حاشیه بر الروضه البهیه (در فقه)؛حاشیه بر شرح قاضی زاده رومی (در هیأت)؛ حیوه الارواح ( در رد شیخ احم احسایی)؛ لباب الالباب (در قواعد علم رجال).
حاج ملا محمدجعفر استرآبادی در شب جمعه ۱۰ صفر ۱۲۶۳ ق در شصت و پنج سالگی در تهران به بیماری سل و تنگی نفس درگذشت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد.
منابع:اعیان الشیعه،۲۰۵:۹، استرآباد نامه ، ۱۶۰-۱۶۱؛ دایره المعارف تشیع،۱۰۸:۲، روضات الجنات فی احوال العلما و السادات، ۲: ۲۰۷-۲۱۱؛ طبقات اعلام الشیعه، الکرام البرره فی القرن الثالث بعد العشره، ۱: ۲۵۳-۲۵۷، قصص العلماء، ۱۰۰-۱۰۱؛ مکارم الآثار، ۱ و ۲: ۸۳-۹۲، ناسخ التواریخ،سلاطین قاجاریه، ۳۶۵-۳۶۶٫