ملک (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مُلْک (به ضم میم و سکون لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای حکومت و اداره امور است. مشتقات این کلمه در
نهج البلاغه،
مَلِک (به فتح میم و کسر لام) به معنی صاحب حکومت و اداره کننده است و
مِلْک (به کسر میم و سکون لام) به معنی مالک شدن و صاحب شدن است و
مَلْک (به فتح میم و سکون لام) به معنی قدرت و اقتدار است. موارد بسیاری از این ریشه در نهج البلاغه آمده است،
مُلْک (مثل قفل) به معنای حکومت و اداره امور است.
مَلِک (مثل کتف) به معنی صاحب حکومت و اداره کننده است و
مِلْک (مثل جسر) به معنی مالک شدن و صاحب شدن است و
مَلْک (مثل عقل) به معنی قدرت و اقتدار است.
حضرت علی (علیهالسّلام) فرموده:
«مَنْ مَلَکَ استاْثَرَ » «هر کس صاحب مال شود مستّبد و خود دیده میشود.»
(شرحهای حکمت:
)
حضرت بعد از ضربت خوردن فرمود:
«مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لي رَسُولُ اللهِ (صلیاللهعلیهوآله): يَا رَسُولَ اللهِ، مَاذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الاَْوَدِ وَ اللَّدَدِ» «چشمم مالک من شد یعنی خوابم برد در حالی که نشسته بودم،
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از کنار من گذشت گفتم: یا رسول اللّه چه قدر از امّتت انحراف و لجاجت دیدم.»
(شرحهای خطبه:
)
در
صفین دید که
حسن مجتبی (صلواتاللّهعلیه) در جنگ سرعت به خرج میدهد به یارانش فرمود:
«امْلِكُوا عنِّي هذَا الْغُلاَمَ لاَ يَهُدَّنِي، فَإِنَّنِي أَنْفَسُ بِهذَيْنِ ـ يَعْنِي الحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(عليهما السلام) عَلَى الْمَوْتِ، لِئَلاَّ يَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللهِ (صلیاللهعلیهوآله)» (اين جوان را به شدّت بگيريد و نگاهش داريد؛ تا (مرگ او) مرا در هم نكوبد. من در مرگ اين دو- حسن و حسين (عليهماالسلام)- بخل مىورزم، نكند با مرگ آنها نسل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) قطع گردد.)
(شرحهای خطبه:
) «امْلِكُوا» فعل امر است از باب ضرب یضرب، گویند: «املک علیک لسانک» یعنی: برای خودت زبانت را نگاه دار که بر نفع تو به کار افتد نه بر ضرر تو. یعنی: بگیرید و نگاه دارید حسن را و نگذارید این طور بیمهابا به میدان رود.
ابن ابیالحدید گوید: «عن» متعلق به مخدوف است. یعنی: «استولوا علیه و ابعدوه منی»
محمد عبده گفته: «خذوه بالشدة و امسکوه»
معنی این کلام در «حسن» گذشت.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ملک»، ج۲، ص۹۸۹.