ملک -به ضم میم (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مُلک (به ضم میم) از
واژگان قرآن کریم به معنای «حكومت و اداره امور» است.
مَلِک (به فتح ميم و كسر لام) «پادشاه و آن كه داراى حكومت» است.
مُلک (بر وزن قفل) آن در استعمال قرآن به معنى حكومت و اداره امور است. مَلِک (به فتح ميم و كسر لام) پادشاه و آن كه داراى حكومت است.
(وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) «براى
خدا است حكومت
آسمانها و
زمین.»
(وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ) «پيروى كردند از آنچه شياطين در باره پادشاهى و حكومت سليمان میگفتند.»
(قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُ بِالْمُلْكِ مِنْهُ) (گفتند: «چگونه او بر ما حكومت كند، با اينكه ما از او شايستهتريم، و او ثروت زيادى ندارد؟!)
(وَ قالَ الْمَلِكُ إِنِّي أَرى سَبْعَ بَقَراتٍ سِمانٍ) «پادشاه گفت: من هفت گاو فربه مىبينم»
(فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُ) (پس بلند مرتبه است
خداوندی كه فرمانرواى حقيقى است!)
(هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ) (او خداوند يگانهاى است كه معبودى جز او نيست، حاكم و مالک اوست، از هر عيب منزّه است.)
(إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ) (آيا مشاهده نكردى جمعى از
بنی اسرائیل را بعد از
موسی، كه به يكى از پيامبرانشان گفتند: «زمامدار و فرماندهى براى ما برگزين، تا زير فرمان او در راه خدا پيكار كنيم.)
مراد از ملک در آيه فرمانده است كه در حدود فرماندهى داراى حكومت و اداره است.
طبرسی در معنى آن گفته است: «القادر الواسع القدرة الّذى له السّياسة و التّدبير»
راغب گفته: «هو المتصرّف بالامر و النّهى فى الجمهور»
آن متخذ از ملک به ضم ميم و جمع آن ملوک است.
(إِنَ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها) («پادشاهان هنگامى كه وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مىكشند.)
در آيه
(وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً) (شما را حاكم و صاحب اختيار خود قرار داد.)
ظاهرا مراد استقلال است كه بنى اسرائيل در
مصر آن را نداشتند.
•
قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ملح»، ج۶، ص۲۷۲.