میزان (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میزان: (الْمِكْيالَ وَ الْميزانَ) «مِكْيال» از مادّه «
کِیْل»
و
«مِيْزان» از مادّه «
وَزْن»
به معناى پيمانه و ترازو است و كم كردن آنها به معناى كمفروشى و نپرداختن حقوق مردم است. «ميزان» در مواردى از قبيل
سوره شوری معناى جامعى دارد، هر چند معناى آن در لغت به معناى «ترازو» و ابزار سنجش وزن است، اما در معناى كنايى، به هر گونه معيار سنجش و قانون صحيح الهى و حتى شخص پيامبر اسلام (ص) و امامان راستين (ع) كه وجودشان معيار تشخيص حق از باطل است، اطلاق مىگردد و ميزان روز قيامت نيز نمونهاى است از اين معنا. بنابراين
«ميزان» به معناى هر گونه وسيله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم، سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسيرهاى مختلف اجتماعى.
«ميزان»، هر قانون تكوينى و دستور تشريعى را شامل مىشود؛ چرا كه همه وسيله سنجشاند. درست است كه «ميزان» در لغت به معناى ترازو و وسيله وزن كردن سنگينى
اجسام است، اما مسلماً ميزانى كه در
سوره الرحمن بعد از ذكر آفرينش آسمان به آن اشاره شده، مفهوم گستردهاى دارد كه هر وسيله سنجش و همه قوانين تكوين و تشريع را فرا مىگيرد، نه فقط وسيله سنجش وزن اجناس. اصولًا برافراشته بودن آسمان و نظم دقيقى كه بر میليونها كره آسمانى حاكم است، بدون ميزان و قوانين حساب شدهاى امكانپذير نيست و اين كه مىبينيم در بعضى از عبارات «ميزان» به معناى «قرآن» يا به معناى «عدل» يا به معناى «شريعت» يا «ترازو» تفسير شده است، در حقيقت هر كدام اشاره به مصداقى از اين مفهوم كل و گسترده است.
ترجمه و تفاسیر آیات مرتبط با
میزان:
(وَ إِلَى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْبًا قالَ يَا قَوْمِ اعْبُدواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَ لا تَنقُصواْ الْمِكْيالَ وَ الْميزانَ إِنّيَ أَراكُم بِخَيْرٍ وَ إِنّيَ أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُّحيطٍ) (و به سوى «مَدْيَن» برادرشان شعيب را فرستاديم؛ گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه جز او، معبودى براى شما نيست. پيمانه و وزن را كم نكنيد و دست به كمفروشى نزنيد كه من خيرخواه شما هستم و از عذاب روز فراگير بر شما بيمناكم.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه مكيال و همچنين كلمه ميزان اسم آلتاند و به معناى آن آلتى هستند كه كالاها به وسيله آن، كيل و يا وزن مىشود و اين دو آلت نبايد به نقص توصيف شوند و نبايد گفت قپان و ترازوى ناقص بلكه آنچه به صفاتى از قبيل نقص و زيادت و مساوات توصيف مىشود كالاى كيل شده و وزن شده است نه آلت كيل و وزن، پس اگر در آيه شريفه نسبت نقص به خود آلت داده از باب مجاز عقلى است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(اللَّهُ الَّذي أَنزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَريبٌ) (خداوند كسى است كه كتاب را به حق نازل كرد و ميزان سنجش حق از باطل و همچنين خبر قيامت را؛ تو چه مىدانى شايد روز رستاخيز نزديك باشد!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: کلمه ميزان به معناى هر مقياسى است كه اشياء با آن سنجيده مىشود و مراد از آن به قرينه ذيل آيه و آيات بعد همان دينى است كه كتاب مشتمل بر آن است و از اين جهت دين را ميزان ناميده كه عقايد و اعمال به وسيله آن سنجش مىشود و در نتيجه در روز قيامت هم بر طبق آن سنجش محاسبه و جزاء داده مىشود. پس ميزان عبارت است از دين با اصول و فروعش و مؤيد اين وجه كلام ديگر خداى تعالى است كه مىفرمايد:
(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ) چون ظاهر اينكه فرموده: معهم با آنان اين است كه مراد از ميزان همان دين باشد. بعضى از مفسرين گفتهاند ميزان به معناى عدل است و اگر عدل ميزان خوانده شده بدين جهت است كه ميزان وسيله برقرارى انصاف و مساوات در بين مردم است و عدل نيز چنين است. آن گاه براى گفته خود چنين تاييد آورده كه در سابق در آيه:
(وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ) كلمه عدل ذكر شده بود، پس معلوم مىشود منظور از ميزان همان عدل است.
ليكن ما اين معنا را قبول نمىكنيم، براى اينكه در خود آيه هيچ شاهدى بر اين نيست كه منظور از ميزان، عدل باشد و ما در سابق در معناى آيه لاعدل گفتيم كه مراد از عدل اين است كه آن جناب در تبليغ رسالت خود و در اجراى احكام خدا بين مردم فرق و تفاوت نگذارد و خلاصه مراد از عدل برقرار كردن مساوات در بين همه طبقات است، نه عدالت قاضى و حاكم. بعضى ديگر گفتهاند: مراد از ميزان همان ترازوى معروف است، كه با آن سنگينى چيزى سنجيده مىشود
و خواننده خودش مىداند كه اين تفسير درست نيست. بعضى ديگر گفتهاند: مراد از ميزان، رسول خدا (ص) است. البته ممكن است كلام اين مفسر را به همان وجهى كه ما آورديم ارجاع داد، چون ما گفتيم مراد از ميزان، دين خدا با اصول و فروع آن است و معلوم است كه رسول خدا (ص) مصداق تمام عيار آن است، چون ترازويى است كه وزن دين دارى تک تک امت به وسيله او سنجيده مىشود و هر فردى كه بيشتر به آن جناب شباهت دارد، ديندارتر و هر فردى كه كمتر شباهت دارد دينش كمتر است، ولى با اين حال اين توجيه با آيه ۲۵ سوره حديد كه چند سطر قبل گذشت آن طور كه بايد نمىسازد.
(وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَريبٌ) از آنجا كه كلمه ميزان اشعارى به حساب و جزا و اشارهاى به روز قيامت داشت، از اين رهگذر به مساله انذار منتقل شد و ايشان را به آيندهاى كه در انتظارشان است، آيندهاى كه يا هولانگيز و يا نويدبخش است هشدار مىدهد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(أَ لّا تَطْغَوْا في الْميزانِ) (تا در ميزان طغيان نكنيد و از مسير عدالت منحرف نشويد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: ظاهرا مراد از ميزان در اين آيه غير از ميزان در آيه قبلى است، در آنجا گفتيم منظور مطلق هر چيزى است كه وسيله سنجش باشد، ولى در اين آيه منظور خصوص ترازوهاى معمولى است كه سنگينىها را با آن مىسنجند و بنا بر اين اينكه فرمود:
(أَ لّا تَطْغَوْا ...) در حقيقت خواسته است از يک حكم كلى يعنى حكم
(وَ وَضَعَ الْميزانَ) حكمى جزئى بيرون بكشد و معنايش اين است كه لازمه اينكه ما با وضع ميزان حق و عدل را در بين شما تقدير كرديم اين است كه در سنجش اجناس خود نيز رعايت درستى ترازو و سنجش را بكنيد و اما بنا بر آن تفسيرى كه در جمله قبلى مىگفت: منظور از وضع ميزان همان ترازوى معمولى است، اين آيه شريفه بيانگر همان وضع ميزان مىشود، و چنين معنا مىدهد: اينكه در آيه قبلى گفتيم خداوند ميان شما ميزان وضع كرده معنايش اين است كه شما بايد در كشيدن و سنجيدن سنگينىها رعايت عدالت را بكنيد و در آن طغيان روا مداريد (كه وقتى جنسى را مىخريد با سنگى سنگينتر بكشيد و چون مىفروشيد با سنگى سبکتر بفروشيد.)
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنزَلْنا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَويٌّ عَزيزٌ) (ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب آسمانى و ميزان شناسايى حق از باطل و قوانين عادلانه نازل كرديم تا مردم قيام بهعدالت كنند و آهن را آفريديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است، تا مشخص شود چه كسى خدا و پيامبرانش را يارى مىكند بى آنكه او را ببيند؛ خداوند توانا و شكستناپذير است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: مفسرين، ميزان را به همان ترازو كه داراى دو كفه است و سنگينىها را با آن مىسنجند تفسير كردهاند و جمله
(لِيَقومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ) را غايت و غرض انزال ميزان گرفته، گفتهاند: معناى جمله اين است كه: ما ترازو را نازل كرديم تا مردم را به عدالت در معاملات خود عادت دهيم و در نتيجه ديگر خسارت و ضررى نبينند و اختلالى در وزنها پديد نيايد و نسبت ميان اشياء مضبوط شود، چون قوام زندگى بشر به اجتماع است و قوام اجتماع هم به معاملاتى است كه در بين آنان دائر است و يا مبادلاتى كه با دادن اين كالا و گرفتن آن كالا صورت مىگيرد و معلوم است كه قوام اين معاملات و مبادلات در خصوص كالاهايى كه بايد وزن شود به اين است كه نسبت ميان آنها محفوظ شود و اين كار را ترازو انجام مىدهد. تفسير ديگرى كه احتمالا مىشود براى ميزان كرد -و خدا داناتر است- اين است كه: منظور از ميزان، دين باشد، چون دين عبارت است از چيزى كه عقايد و اعمال اشخاص با آن سنجيده مىشود و اين سنجش هم مايه قوام زندگى سعيده انسان اجتماعى و انفرادى است و اين احتمال با سياق كلام كه متعرض حال مردم از حيث خشوع و قساوت قلب و جديت و سهلانگاريشان در امر دين است سازگارتر است. بعضى هم گفتهاند: مراد از ميزان، عقل است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «میزان»، ص۵۶۷-۵۶۸.