نجف اشرف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نجف از پنج محله تشکیل میشود که عبارتند از:
۱- العمارة،
۲- الحویش،
۳- البراق،
۴- المشراق،
۵- الغازیة.
محله الغازیة جدیدترین و مهمترین محله شهر میباشد.
چهار بازار بهنامهای القاضی، الحویش، الکبیر، المشراق در این شهر وجود دارد. خانههای نجف از گچ و یا آجر ساخته شده و جمعیت آن در مقایسه با مساحتش بسیار زیاد میباشد.
در مجموع، نجف شهری شلوغ و پر جمعیت است که مساحت آن متناسب با جمعیتش نیست. بیشتر ساکنین نجف را اعراب طوائف عراق و عربستان تشکیل میدهند و افراد فراوانی از ملیتهای مختلف نیز در آن سکونت دارند.
با آغاز حکومت بعثیان در عراق، ایرانیان ساکن آن کشور، با تحمل غیر انسانیترین برخوردها اخراج شدند و اموالشان نیز مصادره شد.
مردم نجف در تمسک به احکام و آداب دینی و برپایی شعائر مذهبی کمنظیر هستند. به هنگام برپایی نماز جماعت، مساجد مملو از جمعیت میگردد برخی سنتها و آداب اجتماعی همانند عیادت از بیمار، شرکت در مراسم تشییع جنازه و ... جایگاه خاصی در نجف دارد برپایی مراسم عزا در ایام سوگواری و زیارت مرقد مطهر امام علیه السلام از مهمترین شعائر شیعه بوده و در نجف با شکوه فراوان برگزار میگردد. هیئتهای مختلف عزاداری نجف همه ساله به هنگام ایام سوگواری همانند عاشورا و ۲۱ رمضان مجالس و مراسم عزای ویژهای بر پای میدارند.
ص: ۱۵
وضعیت اقتصادی و بازرگانی
در نجفصنعتهای مختلفی رونق داشته، منسوجات نجف مشهور و عبای نجفی، مرغوب و مطلوب بسیاری از خریداران است که به دلیل تولید فراوان به شهرهای دیگر عراق نیزصادر میشود.
زراعت در نجف بستگی به آب دارد چنانچه آب لازم تأمین شود میتوان کشتزارهای فراوان در آن ایجاد کرد.
تجارت نجف رونق فراوان داشته و تاجران حجاز، نجد، عمان، یمن و کویت با آن شهر در ارتباطاند.
نجف همواره محل تردد و اقامت زائران و نیز مشتاقان علوم دینی است که این عامل در رونق تجارت آن تأثیری بسزا دارد. این شهر مدت زیادی در مسیر کاروانهایی قرار داشته که برای انجام مناسک حج از راه خشکی عازم مکه و مدینه بودند. این خصیصه نیز در ارتباط نجف با شهرها و مراکز تأثیر زیادی داشته است.
هوای نجف در تابستان گرم و خشک است و اهالی آن به سردابهای زیرزمینی پناه میبرند تا از گرما در امان باشند.
چنانچه بادهای گرم بوزد حرارت به ۴۶ درجه میرسد. در زمستان نیز سرمای گزنده و سوزناکی دارد و سرمای شهر بدان اندازه است که آب یخ میبندد. عرض نجف ۳۲ درجه و۳ دقیقه و ۱۹ ثانیه شمالی و طول آن ۴۴ درجه و ۱۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه شرقی است و در حدود ۷ متر از سطح دریا ارتفاع دارد.
در عهد ساسانی در اطراف نجف دریاچهای وجود داشته که پس از ظهور اسلام خشک گردیده، بعدها دوباره دریاچهای پدید آمده، که تا حدود یک قرن پیش نیز وجود داشته ولی دولت عثمانی آن را خشکانیده است.
حوزه علمیه نجف، حوزه علمیه نجف
درباره تأسیس حوزه علمیه نجف دو نظر اساسی وجود دارد. گروه نخست بر این باورند که پس از هجرت شیخ طوسی در ۴۴۸ از بغداد به نجف، وی حوزه علمیه را بنانهاد (رجوع کنید به ادامه مقاله) و شماری دیگر معتقدند پیش از آمدن شیخ، در نجف حلقههای بحث و درس در جوار مرقد امیرمؤمنان علیهالسلام برقرار و حوزه علمیه شکل گرفته بوده است.
این عده شواهدی را در اثبات مدعای خود ذکر میکنند؛ از جمله بنابه گزارش ابنطاووس (ص ۱۳۲ـ۱۳۳)، به هنگام دیدار عضدالدوله دیلمی از نجف در ۳۷۱، ۱۷۰۰ فقیه در این شهر بودهاند. نجاشی (ص ۴۴۰) به ملاقات خود با دانشمندان شیعه، از جمله محدّث بزرگ، هبةاللّهبن احمد کاتب، مشهور به ابنبرنِیّة، اشاره کرده است. وی (ص ۶۸) همچنین اظهار کرده که در سال ۴۰۰ در نجف از ابنخُمریِ کوفی اجازه روایت دریافت داشته است.
نجاشی (ص ۷۴) در شرححال ابوالحسین اسحاقبن حسن عَقرائیِ تمّار گفته که او را مجاور کوفه (یعنی نجف) دیده که کتاب کلینی را از خود وی روایت میکرده است. حضور شخصیتهای دینیوعلمیدیگر در نجف، همچونشیخصدوق و شنیدن حدیث از محمدبن علیبن فضل دهقان،
و نیز اقامت برخی نقبای شیعیان همانند ابنسدره، و اسکان تعدادی از خاندانهای اهل علم، مثل آل طحّان، در نجف
در زمره مستندات وجود حرکت علمی در نجف، پیش از شیخالطائفه طوسی، ذکر شده است.
با این همه، گروه دیگر، ضمن اذعان به حضور و آمد و شد دانشمندان به نجف و تلاش علمی ایشان پیش از شیخ طوسی، معتقدند اقدام اساسی برای تشکیل جامعه علمی در نجف چندان که بتوان نام حوزه علمیه بر آن نهاد، پس از مهاجرت شیخ تحقق یافته است (مصطفیجواد، ص ۱۳۳). حوزه علمیه نجف پس از وی تاریخ بافراز و نشیبی را سپری کرده است که مراحل آن عبارتاند از :
۱. دوره تکوین و تثبیت. این دوره با حضور شیخطوسی در نجف (۴۴۸ـ۴۶۰) مقارن است. وی که از شاگردانِ برجسته شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) و سیدمرتضی علمالهدی (متوفی ۴۳۶) بود، پس از وفات علمالهدی ریاست علمی شیعیان بغداد را برعهده گرفت. اندکی پس از ورود طغرل سلجوقی به بغداد، در ۴۴۹ خانه و کتابخانه او را درحالیکه خود وی قبلا به نجف مهاجرت کرده بود آتش زدند. مدتی بعد، شیخ فعالیت علمی خود را در این شهر آغاز کرد و حوزه بزرگ نجف با تلاشهای او پاگرفت. شیخ توانست مراودات علمای شیعه و اوضاع تحصیلی در نجف را که تا آنِ زمان آشفته و نابسامان بود تحت نظم درآورد و حلقههای درسی را تشکل بخشد. عدهای اندکْشمار از کسانی که همراه شیخ از بغداد به نجف رفته یا شهرتش را شنیده بودند، به او پیوستند و دیری نپایید که شهر نجف مرکزیت علمی و فکری تشیع را از آن خود کرد. کتاب امالی یا المجالس شیخ گواهِ انضباطی است که او در حوزه نوتأسیس نجف در انتقال علوم به شاگردانش برقرار کردهبود (نخستین مجلس املا: ۲۶ صفر ۴۵۶ در حرم امیرمؤمنان علیهالسلام). کار سترگ دیگر شیخ، سوقدادن علما و شاگردان خود به فقه استدلالی و اجتهادی بود، چه در بغداد و چه در نجف. علاوه بر پرورش و تربیت شاگردان، کتاب اختیار معرفةالرجال و کتاب ناتمام شرحالشرح، یادگار دورانزندگی شیخدر نجف است.
۲. دوره تبعیت و رکود. این دوره طولانی با وفات شیخ طوسی آغاز شد و تا اوایل قرن دهم ادامه یافت. عوامل متعددی در ایجاد رکود پس از شیخ دخیل بودند. نخست آنکه به رغم ابتکارات شگرف او در حوزه اصول و فقه و دفاعش از فقه تفریعی در حوزه شریعت و توفیقش در ترویج و تحکیم روشهای استدلال و استنباط
آرا و نظریات وی تا مدتها به دلیل عظمت شخصیت او در مجامع علمی شیعه بدون معارض و نقدناپذیر رواج یافت و پیروانش بیش از یک قرن درصدد خردهگیری و نقد و بررسی نظریاتش برنیامدند. به تعبیر شهیدثانی (ص ۹۳) و صاحب معالم، ابنشهیدثانی (ص ۱۷۶)، همه فقها تنها ناقل گفتههای او بودند.
عامل دیگر این ایستایی، جوانیِ حوزه نجف بود که نمیتوانست همپای مراکزی همچون بغداد، در برخورد با آرای گوناگون، پویایی داشته باشد، مخصوصاً آنکه هنگام مهاجرت شیخ از بغداد به نجف، تنها تعدادی کم شمار او را همراهی کرده بودند.
از میان رفتن قدرت آلبویه که پیوسته مراکز و شخصیتهای علمی شیعه را تحت حمایت خود داشتند، عامل اثرگذار دیگری بر رکود بود و مخصوصاً از همان آغاز تصرف عراق به دست سلاجقه، شیعه تحت فشارهای روزافزون قرار گرفت.
ظهور محمدبن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸) در حلّه رونق حوزه علمیه این شهر را به همراه داشت ولی همین مسئله به رکود حوزه علمیه نجف شتاب بیشتری بخشید. وی توانست به روحیه پیروی بیچون و چرای مشایخ امامیه که در برابر آرا و فتاوای شیخ طوسی تسلیم و منقاد بودند، پایان دهد و با نقادی آرا و برخی روشهای شیخ، روح تحقیق و نقد و تجدیدنظر را به محافل علمی شیعه باز آوَرَد (رجوع کنید به حلّی•، ابنادریس).
با همه این احوال، در این دوره نیز حوزه نجف از تکاپوی علمی دور نماند. از ابوعلی طوسی•، فرزند شیخ طوسی، (متوفی ۵۱۵) اثری چون المرشد الی سبیلالمتعبد و الامالی به جای مانده است. وی نزد علمای شیعه باعنوان مفید ثانی شهرت دارد
ابنشهر آشوب، ص ۳۲۴). ابنشهرآشوب مازندرانی، ابوعلی فضلبن حسن طبرِسی مؤلف مجمعالبیان و ابوعبداللّه حسینبن احمدبن طحّال مقدادی تربیتیافتگان محضر اویند.
همچنین شیخ ابوالوفاء عبدالجبار رازی، شیخ ابومحمدحسنبن بابویه قمی و شیخ ابوعبداللّه محمدبن هبةاللّه طرابلسی معاصران او و جملگی از شاگردان پدرش در حوزه علمیه نجف بودهاند (همان، ص ۴۳). کتاب شرح کافیه ابنحاجب و شرح قصائد ابن ابیالحدید از نجمالائمة رضیالدین محمد استرآبادی (متوفی ۶۸۶؛،
الایماقی فی شرح الایلاقی و شرح تعریب الزبدة در طب از عبدالرحمانبن عتائقی از علمای حلّه و بعد نجف اشرف
و التنقیح الرایع فی شرح مختصرالشرایع مقدادبن عبداللّه سیوری مشهور به فاضل مقداد• (متوفی ۸۲۶؛
از جمله آثار دانشمندانِ این دوره حوزه نجف است.
۳. دوره محقق اردبیلی و شاگردان او. از نیمه دوم قرن دهم رونق علمی به حوزه نجف بازگشت. اقدامات اثرگذاری چون تسهیل دسترسی به آب آشامیدنی از طریق حفر انهار توسط شاهان صفوی و ساخت باروهای استوار و تأمین امنیت جانی ساکنان، به عنوان عوامل شکوفایی مجدد حوزه نجف شمرده شده است
ولی بعید است چنین طرحهایی به تنهایی شکوفایی علمی را باز آورده باشد، چه پیش از صفویان، برخی فرمانروایان و امیران ایلخانی و جلایری با رویکردی سیاسی به احیای نجف شیعی در برابر بغداد سنّی به اقدامات مشابهی دست زده، اما توفیق چندانی کسب نکرده بودند.
نقش مولی احمدبن اردبیلی (متوفی ۹۹۳) مشهور به مقدس/ محقق اردبیلی در بازیابی رونق حوزه علمیه نجف در این دوره بسیار برجسته بود (برای شرح حال و آثار وی رجوع کنید به مقدس اردبیلی•، احمدبن محمد). حضور محقق اردبیلی در حوزه نجف و مقبول افتادن مکتب فقهی او، یعنی تتبع همهجانبه در احادیث و توجه به احادیث صحیح السند ــکه چهبسا مورد بیاعتنایی یا اعراض فقهای سَلَف قرار گرفته بودــ در برابر قول به پذیرش فتوای مشهور، پژوهشگران و طلاب بسیاری را در حلقات درس او حاضر ساخت.
کسانی چون شمسالدین محمدبن علی عاملی، نوه شهیدثانی، صاحب مدارکالاحکام (متوفی ۱۰۰۹) و حسنبن زینالدین، فرزند شهیدثانی معروف به صاحب معالم• (متوفی ۱۰۱۱) از تربیت شدگان بزرگ مکتبِ فقهی و اصولی او هستند (همان، ج ۱، ص ۹۳ـ۹۴؛.
مقدمه کتاب معالمالدین و ملاذالمجتهدینِ حسنبن زینالدین در اصول فقه است و متن آن به فقه اختصاص دارد که ناقص مانده است. این مقدمه از زمان تألیف تا به امروز محلّ توجه فقهای اصولی بوده و جایگزین کتابهای سهگانه تعلیمیِ اصول فقه در حوزههای امامیه ــیعنی الشرح العمیدی علی تهذیبالعلامة، شرحالعلامة علی مختصر ابنالحاجب و شرحالعضُدی علی مختصر ابنالحاجبــ شده و متداولترین کتاب درسی مقدماتی اصول فقه در نظام تعلیمی شیعه به شمار میرود
نیز رجوع کنید به معالمالاصول•).
این دوره کوتاه از تاریخ حوزه نجف از حیث تعداد دانشمندان و نویسندگان، کم اهمیت نیست: محییالدینبن محمود نجفی (متوفی ۱۰۳۰) در شعر و ادب دستی داشت
رکنالدین علی قُهپایی از شاگردان مکتب اردبیلی، در علم روایت و رجال متبحر بود و کتاب مجمعالرجال او از آثار دیگرش مشهورتر است
ملاعبداللّه یزدی (متوفی ۹۸۱) مؤلف حاشیه بر بخش منطق تهذیب المنطق و الکلام• اثر تفتازانی• متعلق به همین دوره حوزه نجف بوده و کتاب او همچنان یکی از درسنامههای رایج در حوزههای علمیه است.
شیخابوالحسن فتونیِ• عاملی نجفی (متوفی ۱۱۴۰) که از او بهعنوان افقهالمحدثین یاد شده، صاحب نوشتههایی چون مرآة الانوار در تفسیر و ضیاءالعالمین در کلام است. کتاب اخیر در زمره مفصّلترین تألیفات کلامی به شمار میرود.
وی همچنین کتابی با عنوان تنزیهالقمیین در نفی نسبت تشبیه و رؤیت به محدّثان قم، تألیف کرده است.
۴. دوره اخباریان و افول آنان. از دهه چهارم قرن یازدهم حوزه علمیه نجف همانند دیگر حوزههای شیعه درگیر موضوع اخباریگری شد. بزرگترین تأثیر را در این بین محمدامین استرآبادی (متوفی ۱۰۳۳) داشت. وی که خود درس آموخته حوزه علمیه نجف بود و از صاحب معالم و صاحب مدارک اجازه روایت داشت
با تألیف کتاب الفوائدالمدنیة در ۱۰۳۰، به نقادی سخت روش اصولی و فقهی مجتهدان شیعه، که میراث پربهای شیخ الطائفه طوسی در حوزه علمیه نجف بود، پرداخت. او امثال ابنجنید، ابن ابیعقیل، شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی و از همه بیشتر علامه حلی را به انحراف از طریقت ائمه متهم میکرد و تکیه آنان به کلام و اصول فقهِ مبتنی بر افکار عقلی و اعتقاد به قیاس• را بدعت میشمرد.
مکتب اخباری، با شتاب، در نجف و دیگر مراکز علمی عراق و ایران و بحرین نفوذ و بیشتر فقیهان را به خود جذب کرد
اخباریه•).
دانش اصولِ فقه و اصولیان از جنبش اخباری لطمات بسیار خوردند و حوزه علمیه نجف نیز از این آسیبها مصون نماند،
ولی از حرکت بازنایستاد و در این دوره نیز در نجف به نام دانشمندان یا آثار برجستهای بر میخوریم. از میان آنها مجمعالبحرین اثر شیخفخرالدینبن محمدعلی طُرَیحی نجفی (متوفی ۱۰۸۵) از مهمترین آثار قلمداد میشود، که موضوع آن واژگان دشوار قرآن و حدیث است.
فاضل شِروانی (متوفی ۱۰۹۸ یا ۱۰۹۹) از نویسندگان کثیرالتألیف این روزگار و از دانشآموختگان نجف بود که به اصفهان مهاجرت کرد و ضمن نوشتن کتابهایی چون شرح الشرایع و حاشیه بر شرح تجرید قوشچی شاگردان بزرگی پرورد، همچون میرزاعبداللّهافندی مؤلف ریاضالعلماء، شیخ حسن بلاغی صاحب تنقیحالمقال و مولی محمد اکمل اصفهانی پدر وحید بهبهانی (همان، ج ۹، ص ۱۴۲ـ۱۴۳).
درگیریهای پیوسته صفویان و عثمانیان بر سر تسلط بر عراق، هراس مردم از مهاجرت به عراق، فشار بر علمای مذهبی شیعه پس از سلطه عثمانیها و رویدادهای طبیعی چون وبا در افزایش رکود علمی در این دوره بیتأثیر نبودند.
همین عوامل باعث شد تا پایان قرن یازدهم از آمد و شد طلاب و دانشپژوهان به نجف کاسته شود و حتی مرکزیت جهان تشیع به کربلا انتقال یابد.
محمدباقربن محمد اکمل معروف به وحید بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) نقش مهمی در از میان بردن صولت و قدرت اخباریان داشت (رجوع کنید به بهبهانی•، آقامحمدباقر). بهقول ابوعلیحائری (متوفی ۱۲۱۶)، شاگرد بهبهانی، عراق، خصوصآ کربلا و نجف، پیش از آمدن بهبهانی آکنده از اخباریان بود تا آنجا که اگر کسی میخواست کتابی از آنِ فقهای اجتهادی را حمل کند، برای پرهیز از نجس شدن، آن را با دستمال بهدست میگرفت.
جنبشی که وحید بهبهانی در کربلا آغاز کرد، در نجف ثمر داد و با آمدن محمدمهدیبن مرتضی مشهور به بحرالعلوم• (متوفی ۱۲۱۲)، از شاگردان وحید بهبهانی، حوزه نجف با پشت سر گذاشتن ناملایمات دوره اخباریگری، به دوره جدیدی گام نهاد.
این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که مجموعه انتقادهای دانشمندان اخباری و نیز میراث علمی آنان، بهویژه تلاشهای آخرین فقیه نامبردار این جریان، شیخ یوسف بحرانی• و کتاب مهم فقهی او، الحدائق الناضرة، در بالندگی و شکوفایی این دوره جدید، تأثیر در خورتوجهی داشته است.
۵. زعامت علمی. دوره بعدی را که از قرن سیزدهم شروع میشود و تا زمان حال ادامه مییابد، میتوان عصر کمال و اوج درخشش و زعامت علمی حوزه نجف دانست. با آغاز فعالیت علامه بحرالعلوم در نجف و عالمان و فقیهان بسیاری که به همت وحید بهبهانی تربیت شده بودند، حوزه نجف عظمت و شکوه خود را بازیافت و از نو به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل شد. تلاشهای شاگردان مستقیم و غیرمستقیم وحید بهبهانی معطوف مبارزه با اخباریگری و پاسخگویی به شبهات آنان و اثبات نیاز به قواعد اصولی در استنباط شد.
این کوششها ثمربخش بود؛ علم اصول را به کمال رساند و در زمینه فقه بهطور محسوسی باب بحث و نقد و تحلیل موضوعات و کاوش در آرای پیشینیان و ادلّه آنان گشوده شد
و سرانجام آنکه جریان اخباری هر چند از میان نرفت، به شدت محدود شد.
در امتداد سبک علمی وحید بهبهانی کتابهای نفیسی در حوزه نجف به رشته تحریر درآمد. نگاشتههای علامه بحرالعلوم، به استوار کردن مکتب اجتهاد و کنار زدن جریان اخباری یاری رساند. پس از او شیخ جعفربن خضر نجفی، معروف به کاشفالغطاء (رجوع کنید به کاشفالغطاء•، آل) به زعامت امامیه و ریاست حوزه علمیه نجف رسید. با مساعی او، میرزا محمد نیشابوری (متوفی ۱۲۳۲) که به شدت برای حفظ و احیای مکتب اخباری میکوشید و حتی به حکومت قاجار نیز متوسل شده بود، از رقابت با اصولیان بازماند. کاشفالغطاء رساله کشفالغطاء عن معایبالمیرزا محمد عدوِّالعلماء خود را برای طرد او نزد فتحعلی شاه به ایران فرستاد.
دیگر دانشمندان حوزه علمیه نجف، همچون محمدتقی اصفهانی (متوفی ۱۲۴۸؛ رجوع کنید به اصفهانی•، خاندان) در هدایة المسترشدین فی شرح معالمالدین، محمدحسین اصفهانی در الفصولالغرویة، حجةالاسلام سیدمحمدباقر شفتی (متوفی ۱۲۶۰) در الزَهْرةالبارقة، شیخ محمدابراهیم کلباسی• (متوفی ۱۲۶۱) در اشارات الأصول، سیدمحمدمجاهد• طباطبائی نوه دختری وحید بهبهانی در مفاتیحالاصول، میرزاابوالقاسم قمی در قوانینالاصول و سرانجام شیخ مرتضی انصاری (متوفی ۱۲۸۱) در فرائدالأصول (مشهور به رسائل) هر کدام سهم مهمی در نقد فکر اخباری و توسعه علم اصول داشتهاند.
انصاری از شاگردان سیدمحمد مجاهد و شیخعلی کاشفالغطاء و شیخ محمدحسن نجفی• مشهور به صاحب جواهر در نجف بود و پس از وفات صاحب جواهر در ۱۲۶۶ به مرجعیت شیعه نایل آمد.
کتاب رسائل او از برترین نوشتههای اصولی مذهب شیعه به شمار میرود؛ بهویژه طرح ابتکاری او در ساماندهی مباحث «حجّت»، افقهایی نو در برابر فقها و مجتهدان گشوده است (رجوع کنید به رسائل•). این کتاب از درسنامههای مهم حوزههای شیعی است که هم در مرتبه سطوح عالی تدریس میشود و هم بسیاری از استادان و مجتهدان حوزههای علمیه، دروس اجتهادی خود را در علم اصول، بر محور این کتاب ارائه میدهند.
مکتب فقهی ـ اصولی شیخانصاری، با پیگیری جدّی چند تن از شاگردان برجسته او، و در رأس آنان میرزامحمد حسن شیرازی• استقرار یافت. میرزای شیرازی، پس از شیخانصاری به سامرا رفت و در آنجا حوزه درسی تأسیس کرد. به دعوت او شماری از مجتهدان و فضلای حوزه نجف نیز راهی سامرا شدند و با محوریت میرزای شیرازی، که مرجع علیالاطلاق شیعه بود، در تثبیت و تبیین آرای شیخانصاری کوشیدند. درواقع، حوزه سامرا که نزدیک به نیم قرن پایید، بخشی از حوزه نجف بود و صرفاً با آن فاصله مکانی داشت.
با اینکه دانشمندان دیگری در حوزه نجف، پس از شیخ انصاری، دست به تألیف و تصنیف در علم اصول زدند، ولی هیچیک به رتبه آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹) نرسیدند. وی از تربیت شدگان مکتب اصولی شیخ انصاری است، ولی آرای او در همه مباحث با نظریات شیخ انطباق ندارد (برای بررسی تطبیقی آرای این دو تن رجوع کنید به عنایةالاصول اثر سیدمرتضی فیروزآبادی). پس از شیخ انصاری، او بیشترین تأثیر را بر حوزههای علمی شیعی گذاشته است. کتاب کفایةالأصول او در بردارنده نظریات و بیانهایی ابداعی است و چون بهطور موجز تألیف شده، شروح و تعلیقات و تقریرات بسیاری بر آن نوشتهاند (رجوع کنید به خراسانی•، محمدکاظم؛ کفایةالاصول•). این کتاب نیز به عنوان آخرین متن آموزشی علم اصول در سطح عالی مورد استفاده قرار میگیرد. اغلب فقیهان برجسته اصولی سده چهاردهم از پرورشیافتگان مکتب اصولی شیخانصاری و شمار زیادی از آنان شاگردان آخوند خراسانی بودهاند. صدها تن محضر خراسانی را درک کردند و برخی چون شیخ محمدجواد بلاغی• (متوفی ۱۳۵۲)، ابوالحسن مشکینی (متوفی ۱۳۵۸)، محمدحسین نائینی• (متوفی ۱۳۵۶)، محمدحسین اصفهانی• (متوفی ۱۳۶۱)، آقاضیاءالدین عراقی• (متوفی ۱۳۶۱)، سیدابوالحسن اصفهانی• (متوفی ۱۳۶۵)، شیخ محمدحسین آل کاشفالغطاء (متوفی ۱۳۷۳)، سیدعبدالحسین شرفالدین عاملی (متوفی ۱۳۷۷) و حاجآقا حسین بروجردی (متوفی ۱۳۸۰) به بالاترین مدارج اجتهاد و مرجعیت نایل آمدند.
بهطور کلی، زعامت علمی در دو حوزه فقه و اصول، پس از شیخانصاری بر محور آثار و آرای خراسانی شکل گرفته و بهویژه نظام مرجعیت شیعه از آن زمان تا عصر حاضر در اختیار شاگردان این مکتب قرار دارد. از آن گذشته، پس از استقرار مجدد روش اصولی در استنباط، در پی تلاش وحید بهبهانی و ارتقای آن با ظهور شیخانصاری، حوزه نجف کانون اصلی نظام تعلیمی شیعه شد؛ از یکسو درسآموختگان و استادان حوزههای دیگر، مثل اصفهان و تهران و مشهد و سایر شهرهای ایران و شهرهای عراق و لبنان و شهرهای شیعهنشین هند و پاکستان و افغانستان، برای تکمیل مدارج بالاتر راهی نجف شدند و از سوی دیگر مجتهدان و دانشآموختگان حوزه نجف پس از بازگشت به موطن خود یا اقامت در شهرهای دیگر امکان تقویت بنیه علمی حوزههای موجود یا برپایی حوزههای دیگر را به دست آوردند (رجوع کنید به بخشهای ۲، ۸، ۹ و ۱۰ همین مقاله؛.
دانش فقه نیز در این دوره از تاریخ حوزه نجف، بازگشتِ روشهای اصول استنباط به عرصه مباحث فقهی را آزمود. مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلّامة از آثار فقهی این دوره، تألیف محمدجواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶) از شاگردان وحید بهبهانی است که مجمع آرای فقهای شیعی به شمار میرود و آرای آنان در هر موضوع را به اختصار و با ترتیبی خوش و متنی روان آورده است.
مستندالشیعة فی احکام الشریعه ملااحمد نراقی (متوفی ۱۲۴۵) دانش آموخته حلقههای درسی علامه بحرالعلوم و کاشفالغطاء در نجف، از کتب کمنظیر فقهی است که با شمّ استدلالی و بیان جنبههای گوناگون هر مسئله و آرای مختلف درباره آن تصنیف شده است (رجوع کنید به نراقی، ج ۱، ص ۱۱ـ۱۸؛ نیز رجوع کنید به نراقی، ملااحمد•). اما جواهرالکلام فی شرح شرائعالاسلام در میان مجموعههای بزرگ فقهی این دوره چشمگیر و بینظیر است و آرا و استدلالهای فقهای گذشته را با تتبعی درخور و نقادی علمی فراروی پژوهشگران دانش فقه قرار میدهد (رجوع کنید به جواهرالکلام•). مؤلف این اثر سترگ شیخ محمدحسن نجفی، مشهور به صاحب جواهر (متوفی ۱۲۶۶) از شاگردان سیدمحمدجواد عاملی و شیخجعفر کاشفالغطاء است. کتاب فقهی دیگر او نجاةالعباد فی یومالمعاد رساله عملیه اوست که تا زمان تألیفِ عروةالوثقی جزء متون تحقیقی فقیهان به شمار میآمد و اینان با نوشتن شرح درصدد توضیح مطالب و گشودن پیچیدگیهای آن بودند.
از جدّیترین و ارزشمندترین نوشتههای فقهی این دوره حوزه نجف کتاب مکاسب شیخ مرتضی انصاری است که تا به امروز متن درسی سطوح عالی، و معیاری است برای سنجش فهم فقهی و اجتهادی طلاب. موضوع کتابْ دادوستد و مباحث پیرامونی آن است و با روش استدلالی وجوه گوناگون هر مسئله بررسی شده و نویسنده کاربرد و اثر قواعد اصولی و فقهی را در فقه به خوبی نمایانده است. شروح و حواشی بسیاری که بر این متن فقهی نوشته شده از اهمیت آن در میان محققان حوزوی حکایت میکند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به المکاسب•).
دیگر اینکه در این دوره، نوشتن تقریر، حاشیه، شرح و تعلیقه که خود مجالی بوده است برای تحقیق و ارائه آرای جدید، شیوع فراوان یافته و برای نمونه از بسیاری از شاگردان مستقیم و غیرمستقیم شیخ انصاری در حوزه نجف شرح و تقریری از دروس و آثار او در دست است
تقریرات•). عروةالوثقی مشهورترین اثر فتوایی سیدمحمدکاظم یزدی طباطبائی است که به جامعیت، روانی، ترتیب مناسب، و داشتن فروع بسیار (۳۲۶۰ فرع در ابوابی از فقه که در این کتاب مطرح شده است)، بهویژه در باب مسائل مستحدثه تا زمان مؤلف، ممتاز و مشهور است. این کتاب به سرعت با استقبال فقها مواجه و جایگزین نجاةالعبادِ صاحب جواهر شد (رجوع کنید به عروةالوثقی•). در دورههای اخیر، این جایگاه برای کتاب وسیلةالنجاة سیدابوالحسن اصفهانی و بیش از آن برای منهاجالصالحین سیدمحسن حکیم• پدید آمده است.
علم رجال، به عنوان یکی از شاخههای مطالعات حدیثی، نیز در حوزه نجف محل توجه بوده است و چند اثر جامع و تکنگاری رجالی نیز از دستاوردهای این دوره نجف است. از جمله: رساله عدیمةالنظیر فی احوال ابیبصیر تألیف سیدابوتراب خوانساری، استاد برجسته رجال. تنقیحالمقال• تألیف مولی عبداللّه مامقانی و معجم رجالالحدیث تألیف سیدابوالقاسم خویی•.
ب) دانشهای دیگر، اقدامات اجتماعی ـ سیاسی، نظامات و مراکز آموزشی. شهرت و اعتبار علمی حوزه علمیه نجف به علوم نقلی، بهویژه فقه و اصول، اجتهاد پویا و پرورش اندیشمندان در قلمرو این دو دانش بود و عالمانی که در افق علوم معقول ظاهر شدهاند و نیز آثار ایشان، به هیچ روی قابل مقایسه با اصحاب علوم نقلی و نوشتههایشان نیست؛ حتی بر پایه برخی اطلاعات، در حوزه نجف، در دوره جدید، با خواندن فلسفه مخالفت میشده است.
در عین حال، تلاشهایی برای تحقیق و تدریس این علوم صورت میگرفته است. مثلا شیخ محمدتقی گلپایگانی نجفی (متوفی ۱۲۹۲) علوم عقلی تدریس میکرد (رجوع کنید به امین، ج ۹، ص ۱۹۳) تا آنکه آخوند ملاحسینقلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱)، شاگرد حاج ملاهادی سبزواری، در نجف رحل اقامت افکند و شاگردان خویش را با حکمت متعالیه ملاصدرا آشنا ساخت
هر چند شهرت او بیشتر ناشی از ترویج مکتب سلوکی عرفانی در این حوزه است (رجوع کنید به ملاحسینقلی همدانی•؛ عرفان•). در این میان، سیدحسین بادکوبهای (متوفی ۱۳۵۸) مهمترین شخصیت اثرگذار در تعلیم و نشر علوم عقلی در حوزه نجف بود. وی در حوزه فلسفی تهران درس آموخت و پس از مهاجرت به نجف، نزد استادان آن حوزه فقه و اصول آن را فراگرفت؛ سپس به تدریس متون فلسفی همت گماشت. از جمله شاگردان معروف او، فیلسوف معاصر، سیدمحمدحسین طباطبائی• بود (رجوع کنید به بادکوبی•، سیدحسین).
به این نکته نیز باید توجه کرد که شمارِ نه چندان اندکی از استادان و دانشآموختگان حوزه نجف، پیش از انتقال به این شهر یا پس از بازگشت به موطن خود، در حوزههای تهران و اصفهان، به درس و بحث فلسفه اشتغال داشتهاند و این ورود و وقوف، در مباحث اصولی آنان نیز تأثیر گذاشته بوده است: آخوند خراسانی نزد حاج ملاهادی سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه فلسفه خوانده بود و برخی نگرشهای فلسفی را در مهمترین اثرش، کفایةالاصول، مطرح ساخت؛ شیخمحمدحسین اصفهانی• نیز همین روش را در مباحث اصولِ خود ادامه داد؛ مولی مهدی نراقی• و فرزندش مولی احمد نراقی• آثار متعددی در شرح متون فلسفی داشتهاند؛
در دهههایاخیر، ورود اندیشههایفلسفی غرب، حوزهعلمیه نجف را به تکاپو واداشت تا پاسخهای مناسبی به نظریات و فرضیات و مسائل مطرح شده توسط دانشمندان غربی، بهویژه درباره فلسفه مادیگری، ارائه کند.
کتاب نقدُ فلسفةِ داروِن، تألیف عالم بزرگ اصفهانی، آقامحمدرضا مسجدشاهی (متوفی ۱۳۶۲) که آن را در ۱۳۳۱ در نجف نوشت (رجوع کنید به تکامل•، بخش ۲) و کتاب انوارالهدی از محمدجواد بلاغی (متوفی ۱۳۵۲) هر دو در رد مادیگری و طبیعتگرایان نوشته شده است؛ بهویژه از آن جهت که فرضیه تکامل دستاویزی برای طرفداران فلسفه مادیگری شده بود، مؤلفان این کتابها به نقد این فرضیه پرداختهاند. در تفسیر مواهبالرحمن سید عبدالأعلی سبزواری از مراجع معاصر (متوفی ۱۳۷۲ش) نیز نقد همین فرضیه مورد توجه بوده است.
محمدجواد بلاغی در موضوع پاسداری از حریم فکری اسلام و شیعه بیش از همه فعال بود. در کنار جریانات فکریِ پیشگفته و رقبای سنّتی شیعه اجتهادی، یعنی مذهب تسنن و مکتب اخباری، فرقههایی انحرافی در سده اخیر در دنیای اسلام همچون قادیانیه، وهابیّه، و بابیه و بهائیت پدید آمدند. از ناحیه دیگر، گروههای تبشیری مسیحی تحت حمایت استعمارگران اروپایی آزادانه در جوامع اسلامی تبلیغ میکردند. بلاغی برای مقابله با فعالیت تبشیری و تبلیغات ضداسلامی آنان، زبان انگلیسی و عبری آموخت و کتابهای بسیاری، نظیر المدرسةالسیارة، را در رد یهود و نصارا تألیف کرد («أعلام المعقول فی مدرسة النجف»، ص ۸۳؛ نیز رجوع کنید به بلاغی•، محمدجواد). مصابیحالهدی در نقد قادیانیه و نصائحالهدی در ردّ بابیان و بهائیان نیز توسط او نگاشته شده است («أعلام المعقول فی مدرسة النجف»، همانجا). سیدابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ نجف نیز شماری از فضلای حوزه را به نواحی مختلف عراق گسیل میکرد تا با جریان تبشیری انگلیسیها به مقابله فرهنگی برخیزند. حبیببن محمدمهاجر از نمایندگان وی در جنوب عراق، تلاشی جدّی در این راه به خرج داد، از جمله تأسیس بیمارستان، چاپخانه، نشر مجلهای به نام الهدی و بنیاد چند مدرسه.
جریان شیخیه نیز موجب بروز واکنشهایی در حوزه علمیه نجف گردید. همچنین نوشتههای متعددی از علمای نجف در رد وهابیگری در دست است که منهجالرشاد لمن أراد السداد شیخ جعفر کاشفالغطاء نخستین نوشته شیعی در رد این فرقه به شمار میرود (امین، ج ۴، ص ۱۰۴؛.
در سالهایی که رشد و تبلیغ افکار کمونیستی در میان جوانان عراقی چندان بود که حتی دامن طلاب و فرزندان علما را نیز گرفته بود، این امر باعث نگرانی بزرگان حوزه علمیه نجف شد و مقابله با این تبلیغات در کانون توجه آنان قرار گرفت. تأسیس مؤسسات علمی و تربیتی در سطوح مختلف در شهرهای عراق به توصیه و امر آیتاللّه سیدمحسن حکیم• از جمله اقدامات فرهنگی در برابر این جریان بود (رجوع کنید به وایلی، ص ۲۳ـ۲۴؛ الموسم، ش ۱۶ (۱۴۱۴)، ص ۳۰۷ـ۳۰۹). آیتاللّه شهید سیدمحمدباقر صدر• نیز با تألیف کتابهایی چون فلسفتُنا و اقتصادُنا و البنک اللّارَ بَوی همین رسالت را ادامه داد.
اقدامات سیاسی. فعالیت حوزه علمیه نجف به عرصه علم و دانش محدود نماند و بهویژهاز دوره قاجار، بهطور جدّی به صحنه سیاست کشیده شد. در آن دوران، دنیای اسلام با دو پدیده استعمار و استبداد مواجه بود و حوزه علمیه نجف به عنوان بزرگترین مرکز علمی تشیع، با رویکردی دینی، به آنها واکنش نشان داد. این واکنشها بیش از همه به تحولات ایران و عراق بود. جنگهای ایران و روس از سرنوشتسازترین رخدادهای دوره قاجار در زمان فتحعلیشاه (حک: ۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) بود و مقامات دربار ایران در بحبوحه دوره نخست جنگ برای مقابله با روسیه به علما متوسل شدند که به صدور حکم جهاد توسط شیخ جعفر کاشفالغطاء و سایر علمای نجف و کربلا انجامید.
وی حتی در توجیه جهاد طی نوشتهای اقدام مجتهدان به جهاد دفاعی را واجب شمرد و به عنوان نایب ائمه معصومین به فتحعلی شاه اذن داد از وجوه شرعیه برای تأمین مخارج جنگ استفاده کند (رجوع کنید به کاشفالغطاء•، آل). کتاب غایةالمراد فی أحکام الجهاد او هم برای ترغیب مردم به دفاع از سرزمین خود و به خواهش عباس میرزا قاجار نوشته شد.
علمای حوزه نجف همگام با علمای سایر حوزهها در سوق دادن مردم به جهاد با روسها و آغاز جنگ دوم برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی فعال بودند و حتی حکم جهاد نیز صادر کردند
هرچند این مرحله از جنگ نیز سرنوشتی جز شکست برابر روسها نیافت (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۶۲۵؛ نیز جهادیه•؛ جنگهای ایران و روس•).
ماجرای تحریم تنباکو نیز نمونهای دیگر از حضور حوزه نجف در قضایای سیاسی ایران بود؛ هرچند رهبری این اقدام مهم را مرجع علیالاطلاق آن زمان، میرزاحسن شیرازی ــکه در آن زمان در سامرا مقیم بودــ برعهده گرفت (رجوع کنید به تحریم تنباکو•).
اوج حضور سیاسی حوزه نجف در نهضت مشروطه است. محور فعالیتهای سیاسی نجف در این زمینه، سه تن از مراجع بزرگ بودند: حاجمیرزاحسین خلیلی تهرانی•، ملاعبداللّه مازندرانی و آخوند خراسانی.
نوشتههای اینان به صورت اعلامیه، فتوا، نامه، تلگرام و رسالههای کوچک و بزرگ در دسترس مردم قرار میگرفت.
این سه، نخستین بار همگام با سایر معترضان به حکومت قاجار برضد سیاستهای سوء امینالسلطان، صدراعظم مظفرالدینشاه، اعلامیه مشترک دادند
و به دنبال مهاجرت کبرایِ علمای تهران و تحصن عدهای از مردم در سفارت انگلیس، طی نامهای به شاه خواستار بازگرداندن علما به تهران شدند (همان، ج ۲، ص ۳۷۴ـ۳۷۵) و در مراحل بعد نیز از نهضت مشروطه حمایت کردند. پس از جلوس محمدعلی شاه بر تخت سلطنت و بروز اختلاف مشهور مشروعه و مشروطه، مواضع این سه فقیه و مرجع حوزه نجف کاملا در تأیید مشروطه بود و مخالفت با آن را کاری ناصواب میشمردند.
پیش از بمباران مجلس، اقدامات علمای نجف چندان جدّی و نافذ نبود؛ ولی مسئله مجلس سبب اصلیِ خیزش جدّی ایشان برای مبارزه بااستبداد شد.
سرکوب آزادیخواهان و تبعید رهبران روحانی داخل، عملا مسئولیت دفاع از مشروطه را بر دوش علمای نجف گذاشت، مخصوصآ آنکه مستبدین بر تعارض مشروطه با دین پای میفشردند.
ضمن آنکه مبنای حمایت علمای نجف از مشروطه، مبارزه با ستم، استبداد و سلطه بیگانگان، فراهم کردن رفاه عمومی و اجرای قوانین اسلامی بود.
نظر این علما در تنبیه الامة و تنزیةالملة میرزای نائینی به عنوان جدیترین متن نظری در دفاع از مشروطه ــ که از حوزه نجف منتشر شدــ نیز منعکس است (رجوع کنید به تنبیه الامة و تنزیهالملّة•).
بهرغم کوششی که علمای حوزه نجف برای مبارزه با استبداد به خرج دادند، عملکرد برخی سران مشروطه پس از فتح تهران و پایان استبداد صغیر موجب ناخشنودی آنان شد و نفوذ ایشان به دلیل کمتوجهی حکومت مشروطه کاهش یافت و سران مشروطه فقط در مواردی که ضروری میدانستند به آنان رجوع میکردند؛ نظیر موضعگیری علیه ملاقربانعلی زنجانی
و شیخ فضلاللّه نوری
که اظهارنظر ایشان در هموارسازی برخورد مشروطهگران تندرو با آن دو مفید افتاد.
اما در مسائلی چون اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی و ضدیت آشکار با برخی احکام اسلامی به خواست آنان عنایت کمتری میشد.
به همین سبب، علمای نجف مجبور میشدند در مواردی مانند چاپ مقاله انتقادآمیز حبلالمتین از روحانیان و برخی رفتارهای تقیزاده• از سران حزب دموکرات، واکنشهای تندی بروز دهند.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در واقعه مشروطه، همه علمای حوزه نجف نظر یکسان نداشتند و بهویژه پس از رخدادهایی چون اعدام شیخفضلاللّه نوری، کشته شدن سیدعبداللّه بهبهانی و تبعید آخوند ملاقربانعلی زنجانی عملا جریان حامی مشروطه از آن فاصله گرفت و جریان معارض با مشروطه قوت یافت.
بحرانی که بر اثر اولتیماتوم دولت روس در ۱۳۲۹، در پی اقدامات اصلاحی مورگان شوستر، خزانهدار کل ایران رخ داد، مردم و نخبگان سیاسی را دوباره متوجه حوزه نجف کرد. علمای نجف مردم را به ایستادگی تشویق کردند؛ دستور تحریم کالاهای روسی را دادند؛ جهاد اقتصادی را همپای جهاد و شهادت در رکاب امام زمان علیهالسلام شمردند؛ و با دولتهای روس و انگلیس برای رفع خطر، از طریق مکاتبه، تماسهایی برقرار کردند.
علمای حوزه تصمیم داشتند استادان، طلاب و عشایر عراق عرب و مردم ایران را به رویارویی با تجاوز روسیه بکشانند، ولی هنگامی که مردم بیشماری برای حرکت به سمت ایران گرد علما جمع شده بودند و آخوند خراسانی عزم حرکت به سمت ایران داشت، شب پیش از حرکت، ناگهان جان سپرد.
این پیشامد که برخی آن را مشکوک تلقی کردهاند، پایان بخش این مرحله از جنبش علمای نجف بود.
پایمال شدن استقلال ایران توسط روسیه و انگلستان و مداخلات استعماری این دو قدرت بزرگ، در بسیاری از کشورهای اسلامی با انزجار عمومی علیه آن دو دولت همراه بود. از سوی دیگر، شروع جنگ اول جهانی با محوریت روسیه و انگلستان، عملا دولت عثمانی را وارد جنگ کرد که به صدور فتاوی جهادیِ مراجع نجف و قیام مردم عراق بر انگلیس انجامید. دلیل مداخله علما و صدور فتوای جهاد، به طور عمده، حفظ سرزمین اسلام در برابر تجاوز کفار بود (رجوع کنید به جنگ جهانی اول•). هر چند پس از این جنگ، توجه علمای حوزه نجف به مسائل ایران و عراق منعطف شد (رجوع کنید به ادامه مقاله)، ولی شرایط خاصی که در عراق به علت دخالت انگلیسیها پیش آمده بود، ایجاب میکرد با مسئله عراق بیشتر درگیر باشند تا ایران (رجوع کنید به ادامه مقاله). به همین جهت در ماجرای قیام شیخ حسین چاهکوتاهی• و سیدعبدالحسین لاری• در جنوب ایران، میرزا کوچکخان جنگلی• در شمال و شیخ محمد خیابانی• در آذربایجان واکنش صریحی از خود نشان ندادند.
پساز تبعید شیخمهدی خالصی• بهدستور انگلیسیها به حجاز واعتراض علماینجف بهاین تبعیدو درپیآن، خروج اعتراضآمیز میرزامحمدحسیننائینی• و سیدابوالحسن اصفهانی• از عراق به قصد ایران،
رضاخان سردار سپه کوشید از این واقعه برای مقاصد خود در تغییر سلطنت بهره برد. او با تظاهر به تبعیت از علما، نظر آنان را به سوی خود جلب کرد و هدایای ارسالی ایشان را پس از بازگشت به عراق، برای نشان دادن حمایت علما از او، به نمایش همگانی گذاشت.
در واقع، او برای تغییر سلطنت به سود خود، از نفوذ مراجع حوزه نجف بهره برد و در دیدار با علمای بزرگی چون نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی در قم و در قبال تعهدی که به حرکت در مسیر مورد تأیید علما، پذیرش نظارت مراجع بر مجلس و رسمیت بخشیدن به مذهب جعفری سپرد، رضایت ایشان را برای سلطنت خویش به دست آورد.
در دوره سلطنت پهلویاول، از سوی مراجع و علمای نجف برای مشارکت در امورسیاسیایران تمایل چندانی دیده نمیشود. نائینی در برابر سیاستهای رضاشاه پهلوی به نوشتن نامه نصیحتگرانه بسندهکرد (رجوع کنید به مرجعیتدر عرصهاجتماعوسیاست، ص ۶۱ـ۶۳) و سید ابوالحسن اصفهانی از حمایت رسمی از علمای معترض داخل خودداری کرد (همان، ص ۱۳۴). به نظر میرسد شکستهای پیدرپی در عرصه سیاست و فشار دولت عراق بر علمای نجف، در انتخاب سیاستِ خویشتنداری در مقابل حکومت ایران بیتأثیر نبوده است (همان، ص ۱۵۷).
واپسین نقشهای سیاسی حوزه نجف در امور ایران به قیام پانزده خرداد تا وقوع انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، پیوند خورده است. پس از دستگیری امام خمینی و دو مرجع دیگر ایران (شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج آقاحسن قمی) در ماجرای پانزدهم خرداد، مراجع نجف (سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی و...) همراه با علما و مراجع ایران (قم و مشهد و اهواز و همدان و...) با صدور اعلامیههایی ضمن محکوم کردن اقدام دولت، خواستار آزادی سریع این سه مرجع تقلید و توجه به اعتراضات علما شدند (رجوع کنید به پانزده خرداد، قیام•). از سوی دیگر، امام خمینی پس از آزادی از زندان در فروردین ۱۳۴۳، بار دیگر در اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون در آذر ۱۳۴۳ دستگیر و به ترکیه تبعید شد و با مساعی مراجع ایران و نجف، پس از چند ماه به نجف انتقال یافت. ظاهراً دولت ایران امیدوار بود با حضور امام خمینی در نجف، عملا مرجعیت او تحتالشعاع قرارگیرد و جایگاه و نفوذ اجتماعی وی به تدریج به فراموشی سپرده شود، اما امام خمینی در عین پیگیری مبارزه با رژیم پهلوی و ارتباط با مبارزان داخل و خارج، همچنان در جایگاه مرجعیت به تدریس و تألیف و تصنیف ادامه داد و عملا شمار زیادی از فضلای ایرانی و غیرایرانی را به مبارزه با رژیم پهلوی سوق داد. وی تا مهر ۱۳۵۷ که به اجبارِ حکومت بعثی، در پی هماهنگیهای آن حکومت با دولت ایران، از عراق خارج شد، در نجف به فعالیتهای علمی و سیاسی اشتغال داشت.
حوزه علمیه نجف پیوسته در تحولات سیاسی و اجتماعی عراق نیز نقش فعال و گاه محوری داشته است. انگلیس پس از آغاز جنگ اول جهانی در ۱۹۱۴ از جنوب به عراق حمله برد و بصره را به تصرف درآورد. مردم عراق و دولت عثمانی از علما یاری طلبیدند (صادقیتهرانی، ص ۵ـ۶) و گروهی بزرگ در محرّم ۱۳۳۳ از نجف به رهبری علمای عظام مانند سیدمصطفی کاشانی•، شریعتِ اصفهانی، سیدعلی داماد• (متوفی ۱۳۳۶) و سید محمدسعید حبوبی• به سوی بغداد به راه افتادند و سیدمحمدکاظم یزدی، مرجعِ وقت، نیز با اعزام فرزند خویش به جبهه، با سایر علما همراهی کرد (همان، ص ۷ـ۸). شمار بسیاری از این مجاهدان طلاب عرب و ایرانی بودند
و فرماندهی هر یک از گروههای مسلح با یک یا دو تن از علمای نجف بود.
طلاب نجف همچنین وظیفه داشتند با عزیمت میان عشایر، آنان را به دفاع در برابر متجاوزان فراخوانند (همان، ص ۹۲، پانویس). سپاه مجاهدین در ۱۳۳۴/۱۹۱۶، در کوتالعماره شکست سنگینی به نیروهای انگلیسی وارد آورد (صادقیتهرانی، ص ۱۳، ۱۶)، اما بغداد و شمال عراق و نیز دیگر مناطق در سالهای بعد تسلیم انگلیسیها شدند.
نارضایی از سلطه بیگانگان موجب شد انجمنهایی در شهر نجف توسط عدهای از رجال دین و خانوادههای مشهور علمی تشکیل شود.
مهمترین این انجمنها، جمعیت نهضت اسلامی (جمعیةالنهضة الاسلامیة) بود و شاخه سیاسی آن را عمدتآ علما و مجتهدان بزرگ حوزه همانند سیدمحمدعلی بحرالعلوم
و شیخمحمدجواد جزایری تشکیل میدادند.
با ترور حاکم سیاسی نجف، ویلیام مارشال در ۱۹۱۸ توسط کمیته سرّی جمعیت، قیام نجف علیه اشغالگران آغاز شد.
انگلیسیها به شدت آن را سرکوب کردند،
ولی این قیام مقدمهای شد برای نقش مهمی که نجف در انقلاب سال ۱۹۲۰ ایفا کرد (رجوع کنید به انقلاب ۱۹۲۰، عراق•). انگلیسیها در پی آن بودند از طریق همهپرسی قیمومیت خویش را بر عراق محقق سازند، ولی در غالب شهرها با مخالفت مردم و علما مواجه شدند.
میرزامحمدتقی شیرازی طی فتوایی ممنوعیت حکومت غیرمسلمانان را بر مسلمانان اعلام کرد (وایلی، ص ۱۶)، و همو طی نامهای به حاکم مکه، خواهان تأسیس یک حکومت عربی در عراق شد (رجوع کنید به همان، ص ۲۱۰).
پس از درگذشت سیدمحمدکاظم یزدی و تصدی مرجعیت عام شیعیان توسط میرزامحمدتقی شیرازی، جنبشِ استقلال شتاب بیشتری گرفت.
پس از اعلام تحتالحمایگی عراق، شیرازی مجلس مشورتی از علمای بزرگ برگزید که تعدادی از آنان از عالمان حوزه نجف بودند و از میان ایشان سیدابوالقاسم کاشانی از همه فعالتر بود.
پس از وفات میرزای شیرازی، مرجعیت اعلای شیعه به شریعت اصفهانی انتقال یافت و به این ترتیب، نجف همچنان پایگاه رهبریکننده انقلاب ماند.
نجف پس از انقلاب بهطور مستقل اداره میشد و «الهیئة العلمیة الدینیةالعلیا» سومین تشکیلات مؤثر در نجف بود و نقش رهبری محلی را داشت و علمای برجستهای چون عبدالکریم جزایری، شیخ محمدجواد جزایری و سیدمحمدعلی بحرالعلوم از اعضای آن بودند.
رهبران انقلاب در نجف و کربلا اهداف استقلالطلبانه انقلاب را به اطلاع مجامع بینالمللی میرساندند، ولی منابع مالی نهضت تنها از داخل و با تکیه بر کمکهای مراجع تقلید و گاه تجار و رؤسای عشایر تأمین میشد.
در پایان انقلاب، پیشنهاد گفتگوی انگلیسیها موجب بروز شکاف میان انقلابیون شد. اکثریت اعضای الهیئةالعلمیة الدینیةالعلیا و در رأس آنان شیخ الشریعه جزء مخالفان بودند.
انگلیس با حملات گسترده انقلابیون را به تسلیم واداشت و در نجف و کربلا تعدادی از علمای مبارز دستگیر شدند و برخی از جمله سیدابوالقاسم کاشانی گریختند.
پس از این، برای مدت نسبتآ طولانی علمای نجف از دخالت در مسائل سیاسی خودداری میکردند، مخصوصآ آنکه شیعیان مورد بیمهری قرار گرفته بودند.
با اینهمه، در قضیه اشغال فلسطین و استقرار رژیم اسرائیل و بهویژه پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (۱۳۴۶ش)، حوزه نجف مواجهاتی ایجابی داشت و مراجع نجف هم در محکوم کردن اشغال و هم در دفاع از مردم فلسطین و توصیه مسلمانان به مقابله با اشغالگران بیانیههایی صادر کردند
حکیم•، سیدمحسن).
روی کار آمدن جریانهای طرفدار کمونیسم و سپس حاکمیت رژیم بعث نیز بدون واکنشِ حوزه نماند و مقاومتها و مخالفتهای آشکار و مخفیِ حوزه نجف و متعاقب آن دستگیری و تعقیب و زندان و اعدام شمار زیادی از طلاب و استادانِ آن را در پی داشت (رجوع کنید به حسینیشیرازی، ص ۱۲۱ـ ۱۲۸، ۲۸۰ـ۲۸۵).
تأسیس حزبالدعوةالاسلامیة نقطهعطفی در کارکرد سیاسی حوزه علمیه نجف در چند دهه اخیر به شمار میرود. این حزب توسط گروهی از علمای جوان و اصلاحطلب حوزه نجف نظیر سیدمحمدباقر صدر و سیدمرتضی عسکری در ۱۳۳۶ش/ ۱۹۵۷ بنا نهاده شد. دغدغه اصلی حزب مسائل اعتقادی و مقابله با شبهات و زدودن انحرافات بود، ولی دیری نپایید که ناگزیر به سیاست کشیده شد. رهبران حزبالدعوة و اخوانالمسلمین عراق در ۱۳۳۹ش/۱۹۶۰ بر سر تأسیس یک دولت اسلامی با همکاری مردم شیعه و سنّی به توافق رسیده بودند (وایلی، ص ۳۶). با فعالیتهای گسترده این حزب در عراق، شمار بسیاری از جوانان جذب حزب شدند، موضوعی که مخالفت کمونیستها و ناسیونالیستها را بهدنبال داشت و سیدمحمدباقر صدر• خود بارها مورد حمله ناسیونالیستهای نجف قرار گرفت (همان، ص ۳۸ـ ۴۱). سیدمحسن حکیم از معدود مراجع بزرگ نجف بود که در خروج این حوزه از انزوای سیاسی نقش فوقالعاده مؤثری داشت (برای اقداماتسیاسی وی رجوع کنید به حکیم•، سیدمحسن).
از دهه ۱۳۵۰ش فعالیتهای سیاسی سیدمحمدباقر صدر، که در آن زمان یکی از استادان برجسته حوزه نجف بود، بیش از پیش در محافل سیاسی شیعه عراق مورد توجه قرار گرفت (وایلی، ص ۴۸). با افزایش اعتراضات مذهبی که غالباً توسط علمای حوزه نجف سازماندهی میشد، سرکوب حزب حاکم بعث نیز شدت مییافت. انتفاضه صفر ۱۳۹۷/ بهمن ۱۳۵۵ دولت عراق را متوجه نقش رهبری علما در نهضت اسلامی کرد و بههمین جهت محدودیتهایی را برای ایشان اعمال داشت (رجوع کنید به همان، ص ۵۰ـ۵۱). حامیان آیتاللّه صدر در خرداد ۱۳۵۹ انتفاضه رجب را در منزل او آغاز کردند ولی این حرکت نیز فرجامی چون اقدامات پیشین یافت (همان، ص ۵۲) و در پی آن، صدر و خواهرش بنتالهدی دستگیر و اعدام شدند (همان، ص ۵۵). آیتاللّه خویی در اعتراض به این عمل، درخواست کرد به وی اجازه دهند از عراق خارج شود، ولی دولت علاوه بر رد این درخواست، حسابهای او را مسدود و برخی از شاگردانش را دستگیر و عدهای از آنان را اعدام کرد (همان، ص ۵۷). به طور کلی، پساز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولت عراق مشکلات بیشتری برای علما و طلاب علوم دینی حوزه نجف ایجاد کرد؛ در نتیجه برخی از علمای مبارز حوزه به علت تنگناهای شدید در عراق، ناگزیر از مهاجرت به دیگر کشورها شدند و فعالیت سیاسی خود را در آنجا پیگرفتند (رجوع کنید به همان، ص ۷۸ـ۸۲).
ضوابط و نظامات تدریس. برای تدریس در حوزه علمیه شروط خاصی چون مدرک یا سن مطرح نیست و طلاب آزادانه مدرّسان و استادان خود را برمیگزینند. بنابراین، استاد باید از توانایی علمی و قدرت بیان و پیشینه درسیِ درخور ذکر برخوردار باشد. در برابر تدریس، حقوقی به استادان پرداخت نمیشود و نیازهای ضروری زندگی آنان را مراجع تقلید تأمین میکنند.
طلاب رکن دیگر حوزهعلمیه نجفاند که با داشتن برخی شرایط بهتحصیل مشغول میشوند.
معیشت طلاباز طریق شهریه مدرسه، کمکهایمالی مراجع نجف یا مراجع دیگر کشورها، خانوادههای طلاب، اشخاص حقیقی یا مراکز خیریه یا از محل موقوفات مدارس تأمین میشود.
در دوره اخیر پرداخت شهریه در مدرسه بروجردی، حسب مراتب علمی انجام میگرفته است.
بعضآ نیز کمکهای غیرنقدی و تسهیلاتی چون لوازمالتحریر در اختیار طلاب قرار داده میشد
و هر از گاهی در برخی مدارس (نظیر مدرسه قوام) غذا توزیع میشد.
گفته شده است که در دوره جدید، اول کسی که برای طلاب و خانواده آنها سهمیه نان اختصاص داد، سیدمحمدکاظم طباطبائییزدی بود (امین، ج ۱۰، ص ۴۳). برخی هم در حوزه نجف ترجیح میدادند معاش خویش را از دسترنج خود تأمین کنند (نجفیقوچانی، ص ۵۳۲؛.
اغلب طلاب نجف غیر بومی بودند و ملیتهای گوناگونی داشتند؛ پاکستانی، هندی، تبتی، سوری، لبنانی، بحرینی، ترک، ایرانی و غیره؛ و از همه پرشمارتر ایرانیان بودند.
علاوه بر ایرانیان، که همواره یکی از مراکز علمی خود را نجف قرار داده بودند، طلاب علوم دینی جبلعامل نیز از روزگار شهید اول (نیمه دوم قرن هشتم) از لبنان به نجف مهاجرت میکردند و در روزگار سیدجواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶) بر تعداد آنان در این شهر افزوده شد (خلیل الزین، ص ۱۸۰). مدارس، معمولا ملیت طلبه را ملاک پذیرش قرار نمیدادند، ولی برخی از مدارس را بانیان آنها برای ملیت خاصی بنا میکردند، مثلا مدرسه عاملیین خاص لبنانیها، مدرسه هندی از آنِ هندیان، و مدرسه ایروانی ویژه ترکان بود.
گاهی نیز اختلافاتی پیش میآمد.
در سالهای اخیر، پس از سقوط رژیم بعثی، به تدریج طلاب از کشورهای مختلف برای تحصیل به نجف میروند.
تعداد استادان و طلاب حوزه نجف به شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق و نجف بستگی داشت.
مثلا قبل از اشغال کامل عراق در ۱۳۳۵ توسط انگلیسیها، شمار طلاب نجف را بیش از ده هزار و در حدود ۱۳۷۶/ ۱۳۳۶ش نزدیک به دو هزار نفر برآورد کردهاند (همان، ص ۱۰۸، پانویس ۱؛
وایلی، ص ۲۰). در اوضاع بحرانی، تعداد آنان رو به کاهش مینهاد و بعضی روانه حوزههای علمیه دیگر شهرها میشدند، چنانکه بارها طاعون عامل این نوع مهاجرتها شد (رجوع کنید به امین، ج ۵، ص ۳۲۵، ج ۹، ص ۵۴) یا پس از تنگناهایی که رژیم عراق در ۱۳۴۹ش/ ۱۹۷۰ ایجاد کرد، حوزه علمیه قم پذیرای بسیاری از طلاب و استادان حوزه نجف شد.
نظام درسی حوزه علمیه نجف بسان حوزههای مشابه شیعی دارای سه مرحله اصلیِ مقدمات، سطح و خارج است
در باب تدریسِ غیررسمی مراحل پایینتر، چون خواندن و نوشتن و آموختن فارسی در حوزه نجف، رجوع کنید به مرتضوی لنگرودی، ص ۲۵). مقدمات که سه تا پنج سال به درازا میکشد
با ادبیات عرب آغاز میشود. طلاب عرب معمولا کتابهای أجرومیة، قَطرالنّدی و بَل ّالصّدی و شرح ابنعقیل را میخوانند و طلاب غیرعرب کتاب جامعالمقدمات را (شامل امثلة، شرحامثلة، صرفمیر، تصریف، عواملالنحو، هدایة، شرحأنموذج و صمدیة). سپس، برای تکمیل ادبیات عرب، النهجةالمرضیة (شرح سیوطی بر الفیه ابنمالک، معروف به سیوطی) و مغنیاللبیب خوانده میشود.
مطول و مختصر تفتازانی در بلاغت و معانی و بیان و حاشیه ملاعبداللّه، شرحالشمسیه قطبالدین رازی و منطق مظفر
و کتبی چون تبصرةالمتعلمین علامه حلّی یا برخی رسالههای عملیه در فقه خوانده میشود.
بسیاری از طلاب از همین مرحله، در کنار درس و در روزهای تعطیل به تمرین عملی خطابه میپردازند (همان، ص ۲۷۹). دروس اصلی در مرحله میانی یعنی سطح، فقه و اصول فقه است و به همین منظور کتابهایی همانند الروضةالبهیة فی شرح اللمعةالدمشقیة (معروف به شرح لمعه) تألیف شهیدثانی (متوفی ۹۶۶) و مکاسب شیخ مرتضی انصاری در فقه و بخش اصول فقه معالمالدین حسنبن زینالدین جبعی عاملی (متوفی ۱۰۱۱)، رسائل شیخ مرتضی انصاری و کفایةالاصول آخوند خراسانی در اصول فقه تدریس میشود.
همچنین طلاب میتوانند به آموختن کتابهایی چون درایةالحدیث شهیدثانی یا کتابهای مشابه در مباحث علوم حدیث، منظومه حاج ملاهادی سبزواری و الأسفار الاربعه ملاصدرا در فلسفه و شرح الباب الحادیعشر علامه حلّی و نیز شرح او بر تجریدالاعتقاد خواجه نصیر طوسی در کلام، یا دیگر دانشها همانند تفسیر قرآن و حساب بپردازند.
به طور معمول، طلاب این مرحله را چهار ساله طی میکنند.
مرحله پایانی و عالی دروس حوزه نجف اشرف، مرحله خارج فقه و اصول است. برخی از طلاب علوم دینی پس از اتمام مرحله سطح، تحصیلات خود را پایان میبخشند، ولی کسانی که به دنبال فراگیری سطح بالاتری از دانش و نیل به مرتبه اجتهاد باشند، وارد مرحله خارج میشوند.
استادانی که درس خارج ارائه میکنند از مجتهدان شناخته شده یا مراجع تقلیدند؛ آنان کتاب خاصی را تدریس نمیکنند، بلکه مباحث هر جلسه را برای بیان آرای خود همراه با بررسی آرای مجتهدان سَلَفِ خود طراحی میکنند، اما برای حفظ نظم، ترتیب کتبی چون رسائل و کفایه در اصول و شرایع و وسیلةالنجاة و عروةالوثقی در فقه را مبنا قرار میدهند.
مرحله خارج، محدودیت زمانی ندارد و ممکن است کسی تا پایان عمرش در این جلسات شرکت کند، همچنان که استادان نیز به فراخور حال و اقتضائات دیگر، مباحث خود را تفصیل میدهند. در واقع، درس خارج فقه و اصول، کانون ارائه آخرین دستاوردهای علمی استادان و مجتهدان و نیز فرصتی برای آموختن روش اجتهاد و ورزیده شدن در آن است. از دروس تعلیم داده شده در حوزه نجف امتحان نمیگیرند و هیچ نوع مدرک علمی نیز برای فارغالتحصیلان صادر نمیشود (همان، ص ۲۳۷). البته طلابی که به مرتبه علمی معیّنی یا درجه اجتهاد نایل میشوند، حسب معمول از استادان خویش یادداشتی به نام «اجازه» دریافت میکنند که در آن به تحصیلات و فضل و تواناییهای علمی صاحب اجازه اشاره میشود.
تدریس در مکانهای مختلفی انجام میگیرد: صحن علوی، مساجد، مقابر علما مثل مقبره شیخ طوسی، خانههای استادان و مدارس دینی (همان، ص ۲۳۲؛.
صحن علوی، مرکز اصلی گردهمایی استادان و طلاب است
و علمای مشهور معمولا مسجدی دارند که همانجا تدریس میکنند.
مدارس دینی حوزه نجف هم به اهتمام عالمان، بازرگانان یا صاحبمنصبانِ خیّر پاگرفته است. از حدود ۵۴ مدرسه در نجف نام برده شده (امین و همکاران، ص ۱۹۱) و قدیمترین مدرسه که تنها نام آن به ما رسیده، مدرسه مرتضویه است که در ۷۸۶ سیدحیدر آملی در آن سکونت داشت و شاهعباس اول آن را بازسازی کرد.
مدرسهای که مقداد سیوری (متوفی ۸۲۸) در نجف تأسیس کرده، از دیگر مراکز تعلیمی کهن است که شخصی به نام سلیمخان آن را بازسازی کرده و نامِ سلیمیه یافته است.
مدارسی چون قوام، قزوینی، بادکوبهای و هندی را صاحبمنصبانِ دولتی یا بازرگانان ثروتمند ساختهاند و مدرسههای ایروانی، شربیانی، آخوند خراسانی، سیدطباطبائی و بروجردی را مراجع و عالمان ساخته یا به نام ایشان بنیاد نهادهاند (همان، ج ۱، ص ۱۳۰، ۱۳۲ـ۱۴۳).
در برگزیدن استاد و کتاب درسی اجباری وجود ندارد و طلاب از آزادی انتخاب برخوردارند.
ممکن است در جلسات درس تنها یک تن شرکت کند، ولی معمولا با حداقل سه تن شکل میگیرد.
نظام آموزشی حوزه نجف بر روال حلقههای درس میگردد و پیشینه آن به روزگار شیخطوسی میرسد. برای نمونه، هنگام تدریس، استاد به یکی از ستونها یا دیوار تکیه میدهد و طلاب گرد او حلقه میزنند. او درس را با بسمله و حمد خدا و صلوات بر پیامبر و ائمه معصومین آغاز میکند و سپس با خواندن بخشی از متن کتاب درسی به تفسیر و توضیح آن میپردازد و به سؤالات و اشکالات پاسخ میگوید.
زمان تشکیل جلسات به توافق استاد و شاگرد بستگی دارد، ولی معمولا حلقات درسِ صحن علوی، صبح زود تا پیش از برآمدن خورشید، یا عصر تا قبل از نماز مغرب یا پس از نماز عشا تا هنگام بستن درهای حرم شکل میگیرند.
البته زمان درس خارج فقه و اصول استادان و مراجع، به گونه غیر متداخل سازماندهی میشود تا طلاب در این مقطع بتوانند در دروس آنان شرکت کنند. هر جلسه بهطور معمول ۴۵ تا ۶۰ دقیقه به طول میانجامد.
زبان اصلی تدریس در حوزه نجف، مخصوصآ در درس خارج، عربی است ولی طلاب میتوانند مدرّسانِ همزبان خویش را برای درس برگزینند («بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف»، ص ۲۳۱). روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته کار تعلیم دروس رسمی در حوزه نجف تعطیل است و در ماه رمضان، دو هفته اول محرّم و دو هفته واپسین ماه صفر به جهت عزیمت روحانیان و طلاب به روستاها و شهرها جهت تبلیغ یا شرکت در مراسم عزاداری امام حسین علیهالسلام و رحلت حضرت رسول صلیاللّهعلیهو آله و سلم نیز کلاسهای درس تعطیل است. ایام وفات دیگر ائمه معصومین علیهمالسلام یا رحلت یکی از مراجع بزرگ و اعیاد اسلامی به مجموعه تعطیلات افزوده میشود. قبلا جلسات درس حوزه نجف در ایام تابستان برقرار بود، ولی پس از اعلام تعطیلات تابستانیِ ۴۵ روزه توسط آیتاللّه خویی در دهه پایانی قرن چهاردهم و کاستن از تعطیلات دیگر سال، این روال تغییر یافته است.
کتابخانههای بسیاری در شهر نجف برای تأمین منابع مطالعاتی استادان و طلاب حوزه علمیه شکل گرفتهاند. به همین دلیل، نجف همواره یکی از معتبرترین و مهمترین مراکز کتابخانهای دنیا بوده است. برخی از این کتابخانهها همچون کتابخانه حیدریه (نام دیگر آن: الخزانةالغرویة) که پیشینه آن به قرن چهارم و شاید قبلتر میرسد و شاهد نظارت فقهای بزرگی چون علامه حلّی بوده است، در دوران حاکمیت رژیم بعثی آسیب بسیار دید، اما پس از سقوط صدام حسین بازسازی شد و زیر نظر مرجعیت شیعه در عراق فعالیت میکند. این کتابخانه در مجموعه حرم امیرمؤمنان علیهالسلام واقع است. کتابخانه حسینیه شوشتریها از معتبرترین کتابخانههای نجف بود که به تدریج از بین رفت. کتابخانه شیخ محمدحسین آل کاشفالغطاء از مشهورترین کتابخانههای نجف و مورد استفاده اهل علم بوده و هنوز نیز دایر است.
برخی از کتابخانههای مدارس نجف، دستخوش زوال شدهاند، نظیر کتابخانههای مدارس قوام، خلیلی و آخوند خراسانی؛ ولی برخی همچون کتابخانه مدرسه سیدمحمدکاظم طباطبائییزدی اهمیت خود را همچنان حفظ کردهاند.
کتابخانه عمومی امیرمؤمنان علیهالسلام، به دست شیخ عبدالحسین امینی، مؤلف کتاب الغدیر، در بیش از پنجاه سال پیش در نجف تأسیس شد و یکی از غنیترین کتابخانههای این شهر است؛ همچنین است کتابخانه عمومی آیتاللّه سیدمحسن حکیم در مجموعه مسجد هندی. این کتابخانهها، علاوه بر فراهم آوردن منابع مطالعات حوزهای، مورد استفاده سایر دانشپژوهان نیز هستند.
مؤسسه کاشفالغطاء در دوره اخیر اقداماتی اصلاحی در سبک و سیاق دروس و نظام آموزشی حوزه نجف صورت داده است. این کار در واقع واکنشی بود به تأسیس مدارس نوین به سبک اروپایی که در عراق پس از ظهور استعمار رو به افزایش بود. آغازگر این حرکت شیخ محمدرضا مظفر بود که با تأسیس «جمعیت مُنْتَدَیالنشر» در بغداد دست به اصلاحات جدّی در این حوزه زد. در روش و سازمان از الگوی مدارس جدید پیروی شد، ولی محتوای دروس با اصلاحاتی با تعلیمات حوزوی انطباق داشت. این جمعیت از ۱۳۵۷ نخستین کلاس به روش نو را راهاندازی کرد که در سالهای بعد گسترش چشمگیری در نجف و سایر شهرهای عراق پیدا کرد.
مدرسه علامه عزالدین جزایری که در ۱۳۶۲ در نجف تأسیس شد، از نمونه مدارس موفق حوزوی به سبک جدید است. تدریس و تعطیلات دارای زمانبندی مشخص شدند و امتحانات برای نیل به مدرک برگزار میشد. استادان به صورت روشمند تدریس میکردند و بر عربی فصیح تأکید میشد. وزارت معارف عراق بر رسمیت این مدرسه صحه گذاشت و وزارت دفاع طلاب را از خدمت سربازی معاف داشت («مدرسة الجزائری»، ص ۸۳ـ۸۵). مظفر در ۱۳۷۶ دانشکده فقه را نیز در نجف تأسیس کرد که وزارت معارف مدرک آن را برابر با مدارک آموزش عالی دانست.
جامعةالنجف الدینیة نیز از مدارس جدیدالتأسیس حوزه نجف است که سیدمحمد کلانتر (متوفی ۱۳۷۹ش) در سال ۱۳۳۵ش تأسیس کرد. در عین انجام این اصلاحات، هنوز بخش عمدهای از حوزه علمیه نجف به همان شیوه سنّتی به راه خود ادامه میدهد.
(۱) آقابزرگ طهرانی.
(۲) ابنشهرآشوب، کتاب معالم العلماء، چاپ عباس اقبالآشتیانی، تهران ۱۳۵۳.
(۳) ابنشهید ثانی، معالمالدین و ملاذالمجتهدین، قسمت اصول فقه معروف به معالمالاصول، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۶۲ش.
(۴) ابنطاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علیّبن ابیطالب علیهالسلام فی النجف، قم: منشورات الرضی، (بیتا).
(۵) احمد مجید عیسی، «الدراسة فی النجف»، البیان، سال ۲، ش ۲۷، ۲۸ (ذیقعده ۱۳۶۶).
(۶) محمدامینبن محمدشریف استرآبادی، الفوائدالمدنیة، چاپ رحمةاللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۹.
(۷) زهیر اعرجی، «المدارس الاصولیة فی النجف»، در موسوعة النجفالاشرف، جمع بحوثها جعفر دنبلی، ج ۷، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۸) امین.
(۹) محمد بحرالعلوم، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، در موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج ۷، جزء۲، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۰) محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵.
(۱۱) محمدبن حسن حرّعاملی، املالآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد (۱۳۸۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش.
(۱۲) خوانساری.
(۱۳) خویی.
(۱۴) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰.
(۱۵) زینالدینبن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸.
(۱۶) حسن صدر، تکملة امل الآمل، چاپ حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸.
(۱۷) محمدباقر صدر، المعالم الجدیدة للاصول، نجف (۱۳۸۵)، چاپ افست تهران ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۱۸) حسن طارمیراد، تاریخ فقه و فقها، ج ۲، (تهران) ۱۳۷۵ش.
(۱۹) محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقهالامامیة، ج ۱، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
(۲۰) محمد غروی، الحوزة العلمیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۲۱) محمدجواد فقیه، «الدور الثانی للجامعة النجفیة»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶.
(۲۲) ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران ۱۳۷۵ش.
(۲۳) محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهیالمقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶.
(۲۴) محمدرضا شمسالدین، بهجةالراغبین، چاپ رضا محمد حدرج، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
(۲۵) مصطفی جواد، «نظرات فی الذریعة الی تصانیف الشیعة»، البیان، سال ۱، ش ۵ (شوال ۱۳۶۵).
(۲۶) علیبن عبیداللّه منتجبالدین رازی، الفهرست، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش.
(۲۷) موسوعة طبقاتالفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۲۸) محمدبن علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام فی شرح شرائعالاسلام، قم ۱۴۱۰.
(۲۹) احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
(۳۰) احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج ۱، قم ۱۴۱۵.
(۳۱) محمدمهدی آصفی، «مدرسة النجف و تطور الحرکة الاصلاحیة فیها»، در موسوعة النجف الاشرف، جمع بحوثها جعفر دجیلی، ج ۹، بیروت: «دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
(۳۲) آقابزرگ طهرانی.
(۳۳) جعفربن باقر آلمحبوبه، ماضیالنجف و حاضرها، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۴) احمد مجید عیسی، «الدراسة فی النجف»، البیان، سال ۲، ش ۲۷، ۲۸ (ذیقعده ۱۳۶۶).
(۳۵) اسحاق نقاش، شیعةالعراق، (قم) ۱۳۷۷ش.
(۳۶) حسن اسدی، ثورةالنجف علیالانگلیز، او، الشرارة الاولی لثورة العشرین، بغداد ۱۹۷۵.
(۳۷) «اعلامالمعقول فی مدرسة النجف»، در موسوعةالنجف الاشرف، همان، ج ۸.
(۳۸) امین.
(۳۹) محسن امین، علی شرقی، و فاضل جمالی، «کلمات قصیرة حول اسلوبالدراسةفیالنجفو نظامالحلقات»، در موسوعةالنجف الاشرف، همان، ج ۶، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
(۴۰) اوراق تازهیاب مشروطیت مربوط به سالهای ۱۳۲۵ـ۱۳۳۰ قمری، چاپ ایرج افشار، تهران: جاویدان، ۱۳۵۹ش.
(۴۱) محمد بحرالعلوم، «الجامعة العلمیة فی النجف عبر ایامها الطویلة»، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴).
(۴۲) همو، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، در موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج ۷، جزء۲، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۳) «بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات»، (از) محمدتقی فقیه و دیگران، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶.
(۴۴) علی بهادلی، الحوزة العلمیة فی النجف: معالمها و حرکتها الاصلاحیة، ۱۳۳۹ـ۱۴۰۱ه/ ۱۹۲۰ـ ۱۹۸۰م، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۴۵) کامل سلمان جبوری، النجف الاشرف و حرکةالجهاد: عام ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ه/ ۱۹۱۴م، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۴۶) رسول جعفریان، تشیع در عراق، مرجعیت و ایران، تهران ۱۳۸۶ش.
(۴۷) فاضل جمالی، «جامعةالنجف الدینیة»، نقله الی العربیة جودت قزوینی، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴).
(۴۸) عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ش.
(۴۹) محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵.
(۵۰) محمدحسین حرزالدین، تاریخالنجف الاشرف، هَذَّبه و زاد علیه عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم ۱۳۸۵ش.
(۵۱) محمد حسینی شیرازی، تلک الایام: صفحات من تاریخ العراق السیاسی، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۵۲) فضلاللّهبن عبدالنبی خاوری شیرازی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران ۱۳۸۰ش.
(۵۳) محمد خلیلالزین، «ذکریاتی عن النجف الاشرف»، آفاق نجفیة، سال ۲، ش ۵ (۱۴۲۸).
(۵۴) جعفر خلیلی، «مکتبات النجف القدیمة و الحدیثة»، در موسوعة العتبات المقدسة، همان.
(۵۵) محمد خلیلی، «مدارس النجف القدیمة و الحدیثة»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶.
(۵۶) عبدالجبار رفاعی، «تطور الدرس الفلسفی فی النجفالاشرف»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۸.
(۵۷) عبدالحلیم رهیمی، تاریخ الحرکة الاسلامیة فی العراق: الجذور الفکریة و الواقع التاریخی (۱۹۰۰ـ ۱۹۲۴)، بیروت ۱۹۸۵.
(۵۸) محمدمهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ش.
(۵۹) هبةالدین شهرستانی، «فاجعة حضرة آیةاللّه الخراسانی»، العلم، ج ۲، ش ۷ (محرّم ۱۳۳۰).
(۶۰) صادق صادق، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۷۴ش.
(۶۱) محمد صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق و نقش علمای مجاهد اسلام، قم: دارالفکر، (بیتا).
(۶۲) محمدکاظم طریحی، النجف الاشرف: مدینة العلم و العمران، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۶۳) حسن علوی، الشیعة و الدولة القومیة فی العراق: ۱۹۱۴ـ ۱۹۹۰، قم: دارالثقافة للطباعة و النشر، (بیتا).
(۶۴) محمد غروی، الحوزةالعلمیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
(۶۵) محمدحسن قاضی، «صفحات مطویة من تاریخ الحرکات الاصلاحیة فی النجف الاشرف»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۹.
(۶۶) احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
(۶۷) همو، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران ۱۳۵۵ش.
(۶۸) عبدالحسین مجید کفائی، مرگی در نور: زندگانی آخوند خراسانی، تهران ۱۳۵۹ش.
(۶۹) «مدرسة الجزائری: مدرسة النجف الدینیة»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۹.
(۷۰) محمدحسن مرتضوی لنگرودی، «مصاحبه با حضرت آیةاللّه حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی»، حوزه، سال ۱۰، ش ۱ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲).
(۷۱) مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ تا ۱۳۳۹ شمسی، به کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ش.
(۷۲) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۱ش.
(۷۳) عبدالرزاقبن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهای اول ایران و روس، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران ۱۳۸۳ش.
(۷۴) عدی مفرجی، النجف الاشرف و حرکة التیّار الاصلاحی: ۱۹۰۸ـ۱۹۳۲م، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
(۷۵) مقدام عبدالحسن فیاض، تاریخ النجفالسیاسی: ۱۹۴۱ـ ۱۹۵۸، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۷۶) مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران ۱۳۷۱ش.
(۷۷) محمد ملکی، آشنایی با متون درسی حوزههای علمیه ایران: شیعه، حنفی، شافعی، قم ۱۳۷۶ش.
(۷۸) موسوعة طبقاتالفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۷۹) محمدحسن نجفی قوچانی، سیاحت شرق، یا، زندگینامه آقانجفی قوچانی، چاپ رمضانعلی شاکری، تهران ۱۳۶۲ش.
(۸۰) Joyce N Wiley, The Islamic movement of Iraqi Shi`as, Boulder, Col ۱۹۹۲.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در رمضان سال ۴۰ هجری پیوسته از شهادت خود خبر میداد. و نیز به اطرافیان خویش میفرمود: «از قضای الهی نمیتوان گریخت» سپس در حالیکه این اشعار را زمزمه میکرد عازم مسجد شد.
«کمر خود را برای مرگ محکم ببند زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد و از مرگ آنگاه که به سرای تو درآید جزع و فریاد مکن».
پس از ورود علی علیه السلام به مسجد شقیترین و زیانمندترین مردم، ابن ملجم مرادی، در نماز و به هنگام سجده ضربهای بر آن حضرت وارد نمود.
علی علیه السلام در شب بیست و یکم ماه رمضان سال ۴۰ هجری با حضور خاندان، وصایای خود را بیان داشت، و به وصی خود چنین فرمود:
«فرزندم حسن علیه السلام با تو سخنی چند دارم، امشب آخرین شب عمر من است چون درگذشتم با دست خود مرا غسل ده و کفن کن و بر جنازهام نماز بخوان، تمام این کارها را خودت شخصاً انجام ده، سپس جنازهام را در تاریکی شب، مخفیانه دور از شهر کوفه به خاک سپار تا کسی از آن باخبر نشود».
و در وصیتی دیگر به حسن و حسین علیهما السلام فرمود:
«هر گاه مرگم فرا رسید مرا در تابوتم گذارید و در حالیکه عقب آن را به دوش گرفتهاید حرکت کنید جلوی تابوت خود حرکت خواهد کرد. مرا به سمت غریین ببرید در آنجاصخرهای سفید خواهید دید که نورانی است آنجا را حفر کنید و مرا در آن مکان مدفون سازید».
آن دو بزرگوار همانگونه که پدرشان فرموده بود عمل کردند و پس از حفر مکان مورد نظر، نوشتهای در آنجا یافتند که بدین مضمون بود:
«این مکانی است که آن را نوح علیه السلام برای علی بن ابیطالب علیه السلام فراهم کرده است».
حسن و حسین بعد از هموار کردن روی قبر و مخفی نمودن مکان آن در حالیکه از احترام و عنایت خداوند بر پدرشان، آگاه شده بودند، با همراهان به خانه بازگشتند.
فردای آن شب یعنی روز بیست و یکم ماه رمضان، مردم کوفه که مشتاق به تشییع و خواندن نماز بر پیکر مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام بودند به خانه آن بزرگوار مراجعه کردند.
فرزندان علی علیه السلام آنان را به آنچه انجام داده بودند آگاه ساختند و چون مردم خواهان معرفی مرقد او گشتند در پاسخ گفتند:
ص: ۲۱
«بنا به وصیت او محل دفنش را مخفی ساختیم»
مردم و شیعیان کوفه که چنین دیدند، با قلبی محزون و شکسته به خانههای خود بازگشتند.
امام علیه السلام به فرزندان خود سفارش کرد که او را مخفیانه به خاک سپارند، زیرا میدانست دشمنان از هیچ کاری حتی شکافتن مرقد او خودداری نمیکنند و فرزندان و بستگان او برای جلوگیری از بیحرمتی به آن بزرگوار در برابر دشمنان میایستند در نتیجه خونریزی و اختلاف در جامعه به وجود میآید.
پیش بینی امامصحیح بود زیرا در دوران امارت حجاج ثقفی بر کوفه حدود ۳۰۰۰ قبر برای پیدا کردن مدفن علی علیه السلام نبش گردید ولی موفق به کشف مدفن او نشدند. «(۱)»
۱- مشهد الامام علی علیه السلام فی النجف، ص ۱۲۱.
ص: ۲۲
اماکن مقدس دیگر نجف:
در نزدیکی حرم مطهر مکانی به مقام «امام زینالعابدین» مشهور است و گفته میشود که آن بزرگوار هر گاه به زیارت جدش امیرالمؤمنین میآمد در مکان مزبور اقامت کرده و از آنجا به بعد را با پای پیاده به حرم و مرقد جدش (که در آن دوران برای همه مشخص نبود و فقط خواص، محل قبر مطّهر را میدانستند) مشرف میشد.
مکان دیگری در جوارصحن مطهر نیز به مقام امام زینالعابدین علیه السلام مشهور بود که بهصورت مسجد در آمده و بسیاری در آن نماز میگذاشتند، مسجد مذکور در تعمیر و بازسازی ساختمانصحن و بههنگام گشودن درب غربیصحن از میان رفت.
در نجف و در وادی السلام بنایی است که در حال حاضر مقام امام مهدی علیه السلام خوانده میشود. در روایتی از امام
صادق علیه السلام آوردهاند که آن بزرگوار هنگامی که برای زیارت مرقد مطهر جدش وارد نجف گشت در سه محل نماز گذارده و توقف کردند و چون از آن سه مکان سؤال شد فرمودند:
مکان اول: مرقد جدم امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
مکان دوم: محل رأس الحسین علیه السلام (مکانی که سر مطهر امام حسین علیه السلام را هنگام انتقال به کوفه مدتی در آنجا بر زمین نهاده بودند).
و مکان سوم: محل منبر قائم (عج) میباشد. «(۱)» از روایت فوق پی میبریم که در نجف مقامی به نام موضع منبر حضرتصاحبالزمان وجود دارد ولی به مشخصات آن مکان تصریح نشده است.
در کنار مقام امام زمان (عج)، مقام امامصادق علیه السلام قرار دارد.
مقبره دو پیامبر بزرگ الهی؛ حضرت هود و حضرتصالح علیهما السلام، در گورستان وادیالسلام قرار دارد. این دو مقبره از مکانهای معروف و مشهور نجف میباشند. در زمان علامه بحرالعلوم قدس سره بنایی از گچ و سنگ بر روی آن دو مرقد مطهر ساخته شد. پس از گذشت حدود یک قرن ساختمان باشکوه دیگری در آن مکان بنا گردید، آن ساختمان در سال ۱۳۳۷ ه. ق تجدید بنا شد که هم اکنون باقی است.
در شمال شهر نجف واقع شده، ۲۰ هزار متر مربع
۱- بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۲۴۹- ۲۵۰، ۴۵۴.
مساحت دارد و قدمت تاریخی آن بیش از هزار سال میباشد و شیعیان بسیاری از نقاط مختلف، در آن به خاک سپرده شدهاند.
عده زیادی قبل از مرگ وصیت میکنند آنان را به نجف برده و در قبرستان وادیالسلام دفن کنند.
این آستان مقدّس در ۱۰۰ متری شمال آستان مقدّس علوی در نزدیکی یکی از درهایصحن مطهر واقع شده که درب شیخ طوسی (بابالطوسی) نام دارد و مشهور است که شیخ از این درب به حرم مطهر مشرف میگردید.
همچنین خیابانی که در سال ۱۳۶۹ ه. ق احداث شده و از مقابل درب طوسی به سمت وادیالسلام میرود به «شارع طوسی»- خیابان طوسی- نامگذاری شده است.
این آستان مقدّس مدفن شیخ محمد حسن اصفهانی نجفی مشهور بهصاحب جواهر، از فقهای گرانقدر عالم تشیع میباشد و در محله «عماره» واقع شده است. آستان مذکور ساختمانی مجلل و گنبدی بزرگ دارد که کاشیکاری شده است و در کنار آن، مسجدصاحب جواهر واقع شده است.
این مکان مدفن سید محمد مهدی طباطبایی مشهور به سید بحرالعلوم و فرزندان او میباشد. این آرامگاه،
نزدیکصحن مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام و در جوار مرقد شیخ طوسی رحمه الله قرار دارد.
این آستانه در محله «عمارة» بر سر گذر سه کوچه قرار دارد. شیخ جعفر کبیر مشهور به کاشفالغطاء در این مقبره به خاک سپرده شده است، شیخ اکبر یکی از مریدان شیخ جعفر این مقبره را بنا نهاد و بر حسب وصیت، خود نیز در آن دفن گشت.
کمیل بن زیاد یکی از یاران خاص امیر مؤمنان علیه السلام و از اصحاب سرّ حضرت بود که توسط حجاج ثقفی به شهادت رسید. آرامگاه او یکی از زیارتگاههای معروف نجف است و در این محل شخصیتهای بر جستهای نیز دفن هستند.
ثویّه نام تلی در نزدیکی حنانه و نیز از اماکن مشهور نجف میباشد که برخی از شخصیتهای اسلامی در آن مدفون هستند.
الف: رشید هجری از اصحاب و یاران فداکار علی علیه السلام.
ب: عمروبن حُمق خُزاعی از اصحاب و یاران علی علیه السلام
ج: سلیم بن قیس هلالی از اصحاب و یاران علی علیه السلام و مؤلف کتاب اسرار آل محمدصلی الله علیه و آله
د: نصربن مزاحم منقری مؤلف کتاب وقعةصفین، که از مدفونین در ثویّه میباشند.
نجف از مساجد زیادی برخوردار است که مجموع مساجد بزرگ آن قریب به یکصد مسجد میباشد. در محله «عماره» ۲۵ مسجد، در محله «حویش» ۲۱ مسجد، در محله «براق» ۱۴ مسجد، در محله «مشراق» ۱۸ مسجد و در محله «جدیده» ۸ مسجد و در برخی محلات دیگر نیز تعدادی مسجد وجود دارد.
تا قبل از دوران اخیر و در زمان مرحوم کاشفالغطاء نماز جماعت در حرم مطهر برگزار نمیگردید بلکه در مساجد برپا میشد. زیرا کاشفالغطاء عقیده داشت که اقامه نماز جماعت در حرم باعث آزار زائرین میگردد، همین مسأله موجب گشت مساجد نجف آبادتر گردد و مورد تأکید بیشتری قرار گیرند.
برخی از مساجد مشهور و مهم شهر نجف:
۱
از مساجدی است که زائرین نجف از آن دیدن کرده و
ص: ۳۸
بدان تبرک میجویند. بنابر احادیث وارده، هنگام انتقال سر مبارک امام حسین علیه السلام از کربلا به کوفه آن رأس مبارک را در محل فعلی- مسجد حنانه- بر زمین نهادهاند لذا به موضع «رأس الحسین» نیز مشهور است.
امام جعفرصادق علیه السلام هنگام زیارت مرقد مطهّر جدّش امیرالمؤمنین علیه السلام در این مکان نماز گزارده است. مرحوم سیدبن طاووس در آداب و اعمال مربوط به زیارت، زیارتی مربوط به امام حسین علیه السلام در آن مکان (مسجد حنانه) ذکر نمودهاند.
از قدیمیترین و مشهورترین مساجد نجف میباشد که عمران بن شاهین آنرا در اواسط قرن چهارم بنا نهاده است.
عمران در دوران حکومت عضدالدوله در عراق علیه وی قیام کرد و شکست خورد. پس از شکست، نذر نمود که چنانچه عضدالدوله او را ببخشاید رواقی در نجف و در مرقد امام علی علیه السلام بنا کند، چون عضدالدوله او را عفو نمود به نذر خویش عمل کرد.
در سالهای بعد، بر اثر تغییر بنای حرم، این مکان از رواق بودن خارج و به مسجد عمران بن شاهین مشهور شد و حال آنکه بنای آن به نیت مسجد نبوده بلکه بهعنوان رواقی در ساختمان حرم مطهر ایجاد گردید و لذا بزرگانی چون سید محمدکاظم یزدیصاحب «عروةالوثقی»، علامه سید محمد کاظم مقدس و شیخ محمد باقر قمی و برخی دیگر از علما در آن به خاک سپرده شدهاند.
ص: ۳۹
از مساجد قدیمی است و اثر تاریخی خاصّی در مورد آن نقل نشده است.
یادگاری گرانقدر از فرزانه نامدار جهان اسلام، شیخ طوسی است این مسجد هنگام مهاجرت شیخ از بغداد به نجف، منزل و محل سکونت آن بزرگوار بود که جلسات درس و مذاکرات علمی شیخ طوسی در آن برپا میگشت، این منزل پس از وفات شیخ طوسی طبق وصیت او به مسجد تبدیل گشت.
مسجد شیخ طوسی امروزه یکی از مشهورترین مساجد نجف میباشد که در محله مشراق قرار دارد و از ابتدای بنا تا حال حاضر دو بار ساختمان آن مورد مرمّت و تعمیرات اساسی قرار گرفته است.
در محله مشراق قرار دارد و واعظ مشهور شیخ جعفر شوشتری سالها در آن به موعظه و ایراد سخن اشتغال داشت.
از مساجدی است که در بیشتر اوقات مملوّ از نمازگزاران میباشد.
ص: ۴۰
از مساجد قدیمی نجف است که در محله «شیلان» قرار دارد و تاریخ بنای آن به قرن هشتم هجری میرسد.
مسجد مذکور در محله «حویش» واقع شده و همانگونه که از نام آن بر میآید با مساعدت و تحت نظارت مرجع والامقام شیخ مرتضی انصاری بنا نهاده شده است.
مسجدی است با بنایی باشکوه و مستحکم که محل برگزاری جلسات درس بزرگان حوزه مقدسه نجف از جمله، سید محمد کاظم یزدی و حضرت امام خمینی قدس سره بوده است.
پس از حرم مطهر مهمترین و اساسیترین مکان نجف میباشد که در ایام اعتکاف، معتکفین در آن اقامت میکنند. هیچ یک از ساختمانهای مساجد نجف به استحکام و زیبایی بنای مسجد هندی نیستند مراسم عزاداری امام حسین و ائمه علیهم السلام و نیز مجالس بزرگداشت علما و بزرگان در آن بر پا میگردد.
از مساجد بزرگ و مشهور نجف است که به محقق کرکی نسبت داده میشود. در سال ۱۳۷۶ ه. ق. مورد تعمیر و بازسازی قرار گرفت.
ص: ۴۱
ص:۴۲
ص:۴۳
نجف در بسیاری از اوقات مهمترین سنگر فقه و شریعت اسلام بوده است و بیشتر فقهای نامدار دراین شهر، رهبری دینی، سیاسی و اجتماعی مردم را بر عهده داشتند.
شیخ طوسی در سال ۴۴۸ ه. ق. به دلیل آنکه بغداد را برای ترویج فقه و علوم شیعه مناسب نمیدید، به نجف مهاجرت نمود. در آن زمان نجف قریهای کوچک و زیارتگاه شیفتگان اهل بیت بود هجرت شیخ به آن شهر، نجف را به پایگاه مهم علمی، فرهنگی شیعیان مبدل ساخت.
حوزه علمیه نجف از ابتدا تاکنون مراحل متعددی را پشت سر نهاده است که میتوان از پنج دوره مشخص نام برد:
دوره اول: از هجرت شیخ طوسی تا انتقال حوزه علمیه به حِلّة.
این دوره از هجرت شیخ طوسی به نجف در سال ۴۴۸ ه. ق. شروع شده و تا اوائل قرن هفتم (حدود دو قرن) ادامه یافت.
ص: ۴۴
دوره دوم: رکود نسبی فعالیت علمی در نجف و فعال شدن حوزه علمیه حِلّة.
دوره سوم: رونق مجدد حوزه علمیه نجف و انتقال حوزه علمیه اصلی از حلّة به نجف.
در نیمه دوم قرن دهم هجری بار دیگر حوزه علمیّه نجف مرکزیت یافت. هجرت مقدس اردبیلی فقیه بزرگ آن عصر به نجف مهمترین عامل رونق یافتن حوزه مبارکه آن شهر بود.
دوره چهارم: مرکزیت حوزه علمیه مقدسه کربلا.
این دوره از سال ۱۱۵۰ ه. ق. شروع گشته و تا سال ۱۲۱۲ ه. ق. تداوم یافت.
در این دوره نیز حرکت علمی در نجف کاملًا متروک نگردید و همواره گروهی از طلاب در آن سکونت داشتند اما کربلا مرکز فعالیتهای علمی بود.
دوره پنجم: عصر کمال علمی نجف.
نجف در اوائل قرن سیزدهم، به همت علامه سید محمد مهدی بحرالعلوم شاگرد والامقام وحید بهبهانی بار دیگر مرکز فعالیتهای علمی گردید و در حدود دو قرن جایگاه اصلی تبیین معارف والای اسلامی بود.
رونق فعالیتهای علمی در این مقطع زمانی بدان حدّ رسید که آن را عصر کمال علمی نامیدهاند.
مجموعههای فقهی و اصولی ارزشمندی که پس از گذشت سالها هنوز مدارک گرانقدر و معتبر فقه شیعه
ص: ۴۵
میباشند، در این دوره تدوین یافت. نام آن آثار ارزشمند عبارتند از:
۱- مصابیح (در فقه)،
۲- مفتاح الکرامه (در فقه)،
۳- کشفالغطاء (در فقه)،
۴- مقابسالانوار (در فقه)،
۵- مستندالاحکام (در فقه)،
۶- جواهرالکلام (در فقه)،
۷- مکاسب (فقه)،
۸- رسائل (در علم اصول)،
۹- البرهان القاطع (در علم فقه)،
۱۰- هدایةالانام (در علم فقه)،
۱۱- مصباح الفقیه (در علم فقه)،
۱۲- بلغةالفقیه (در علم فقه)،
۱۳- کفایةالاصول (در علم فقه)،
۱۴- العروةالوثقی (در علم فقه)
مکانهای تدریس بدین شرحند:
۱- حجراتصحن شریف حرم مطهر
۲- مساجد نجف
۳- مدارس علمیه نجف اشرف
ص: ۴۶
.
از مدارس بسیار قدیمی و مشهور نجف است که تاریخ بنای آن به قرن نهم هجری باز میگردد، مقداد سیوری بانی مدرسه از بزرگان فقهای شیعه میباشد که افتخار شاگردی شهید اول و فخرالمحققین را داشته و در سال ۸۲۸ ه. ق پس از فراغت از بنای مدرسه وفات یافته است.
تاریخ بنایش به نیمه دوم قرن دهم هجری باز میگردد ملا عبدالله یزدی از دانشمندان بزرگ نجف در قرن دهم که نقابت شهر را نیز بر عهده داشت.
شاه عباسصفوی این مدرسه را در شمالصحن بنا نمود. این مدرسه تا اوائل قرن چهاردهم هجری دایر بود. از آن زمان به بعد به تدریج از وجود طلاب تهی و حجرههای آن محل نگهداری اسباب و وسائلصحن و لوازم خدام حرم گردید. از همین روی به تدریج کلمه مدرسه از آن برداشته شد و به دارالضیافة نامگذاری گردید.
ص: ۴۷
از مدارس وسیع و بزرگ نجف است در بازار بزرگ نجف (السوق الکبیر) که منتهی بهصحن حرم میشود، واقع شده است. مساحت مدرسه در حدود ۹۰۰ متر مربع میباشد.
نظامالدوله، حاج محمد حسین خان علاف اصفهانی،صدر اعظم فتح علیشاه قاجار در سال ۱۲۲۶ ه. ق آنرا بنا نمود و موقوفاتی برای اداره و تأمین مخارج آن قرار داد.
این مدرسه پذیرای جمع زیادی از شیفتگان علوم اسلامی بوده و به دلیل برخورداری از امکانات مناسب، از مدارس با اهمیت نجف شمرده میشود.
این مدرسه در محله عماره واقع شده که توسط یکی از وزرای عهد قاجار به نام معتمدالدوله و با مساعدت و کمک شیخ موسی کاشفالغطاء فرزند علامه شیخ جعفر بنا گردیده.
در محله مشراق و مقابل مقبره علامه سید مهدی بحرالعلوم و شیخ طوسی و در مجاورت مدرسه قوام واقع شده است.
مدرسه مشهور و بزرگی به مساحت ۷۰۰ متر در
ص: ۴۸
مجاورت مدرسه مهدیه است که مدرسه فتحیه نیز خوانده میشود ساختمان آن در سال ۱۳۰۰ ه. ق به پایان رسیده و دارای ۲۶ حجره میباشد.
مدرسه مشهوری است که در سال ۱۳۰۷ ه. ق تأسیس گردید. و بعدها توسط رژیم عراق تخریب شد.
مدرسه کوچکی است با دو طبقه که در طبقه اول مقبره مرحوم میرزای شیرازی رهبر قیام تنباکو قرار دارد و طبقه دوم مشتمل بر هفت حجره است. و در جنب باب طوسی (یکی از درهایصحن مطهر) قرار دارد.
در محله عماره واقع و مساحتش حدود ۶۰۰ متر مربع است بنای مدرسه از دو طبقه تشکیل شده و مشتمل بر ۵۰ حجره میباشد.
این مدرسه در سال ۱۳۶۷ ه. ش. توسط رژیم بعثیصدام تخریب و موقوفاتش مصادره گردید.
در محله حویش و متصل به مدرسه بزرگ آخوند خراسانی است که توسط شیخ کاظم بخاری بنا گردید.
از مدارس مشهور نجف بوده و در محله حویش قرار دارد.
ص: ۴۹
مدرسه وسیعی در محله حویش میباشد که بیش از ۷۰۰ متر مربع مساحت دارد و از ۴۸ حجره تشکیل میشود.
در محله براق واقع شده و ۲۱۰ متر مساحت و ۱۲ حجره دارد. سال تأسیس آن ۱۳۲۸ ه. ق میباشد.
در محله عماره و نزدیک مسجد مشهور هندی قرار دارد. در سال ۱۳۲۴ ه. ق. تأسیس و در سال ۱۳۸۴ ه. ق.
تجدید بنا شد و در قیام شعبان ۱۴۱۲ ه. ق. توسط نیروهای بعثی ساختمان مدرسه با دینامیت منفجر و کتابخانهاش را به آتش کشیدند.
این مدرسه از ۲۸ حجره در یک طبقه تشکیل یافته و در محله مشراق واقع است.
مدرسه مذکور از مشهورترین، بزرگترین و بهترین مدارس نجف میباشد. این مدرسه در محله حویش و در همان خیابانی است که مدرسه شربیانی قرار دارد.
ص: ۵۰
مدرسهای است با حدود ۶۰۰ متر مربع مساحت که در محله مشراق قرار دارد. این مدرسه در سال ۱۳۲۸ ه. ق.
تأسیس گردیده است.
در سال ۱۳۷۲ ه. ق. تأسیس گردید.
در سال ۱۳۷۳ ه. ق. به توصیه آیتاللَّه العظمی بروجردی قدس سره و با مباشرت شیخ نصراللَّه خلخالی احداث گردید. این مدرسه در محله براق قرار دارد.
این مدرسه در محله «حیّ السعد»، در مسیر کوفه به نجف واقع شده. سید محمد کلانتر یکی از بزرگان نجف اقدام به تأسیس این مجتمع علمی نمود و ۲۰۸ حجره دارد.
برخورداری از برنامه منظم درسی به همراه امتحانات و تشویق طلاب ممتاز از خصایص این مدرسه بوده و در حال حاضر بزرگترین و مهمترین مدرسه دینی نجف است.
نام برخی از مدارس دیگر نجف عبارتند از:
مدرسه طاهریه، رحباوی، آیتالله حکیم، جوهرچی، عاملیها، عبدالعزیز بغدادی، افغانیها، کلباسی، علویه، مرتضویه، منتدی النشر.
ص: ۵۱
فرهنگ و تمدن جز با کتاب و کتابخانه که محصول کوششهای دانشمندان پیشین میباشند رشد و شکوفایی نخواهد یافت. بالندگی یک فرهنگ و تمدن جز با توسعه و پیشرفت کتاب، کتابخانه و کتابخوانی امکانپذیر نمیباشد.
نجف که سابقه هزار ساله در رشد و ترویج فرهنگ اسلامی دارد کتابخانههای مهمی را در خود جای داده که به طور مختصر به معرفی آنها میپردازیم:
این کتابخانه به نامهای «الحیدریه»، «الخزانة الغرویّه» و «مکتبة الصحن» نیز خوانده میشود.
تاریخ ایجاد آن حداقل به قرن چهارم هجری و یا قبل از آن باز میگردد. عضدالدوله دیلمی از کسانی است که در ایجاد و توسعه آن نقش داشته است. در طول تاریخ به دلیل شهرت و انتساب کتابخانه به حرم مطهر، افراد زیادی کتابهای خود را وقف آن کردهاند.
ص: ۵۲
پس از نیمه دوم قرن پنجم که جویندگان علم از هر سوی، به نجف روی آوردند، بسیاری از مهاجران نیز کتابهایی وقف آن کتابخانه کرده و بر اهمیت آن بیش از پیش افزوده شد.
در قرن هشتم هجری به سال ۷۵۵ ه. ق. کتابخانه دچار آتشسوزی گشته و بسیاری از کتابهای آن از جمله مصحف شریف قرآن در سه جلد به خط مبارک حضرت علی علیه السلام، در آتشسوزی از میان رفت. پس از این واقعه سیدصدرالدین بن شرفالدین معروف به آویّ با یاری گرفتن از فخرالمحققین محمد بن حسن حلی دانشمند گرانقدر امامیه در قرن هشتم، کتابخانه را از نو بنیاد نهاد و کتابهای بسیاری برای آن فراهم آورد. آویّ هنگام مرگ وصیت نمود یک سوم اموال او را کتاب خریده و وقف کتابخانه علوی کنند. بدین ترتیب در زمان کمتر از پنج سال کتابهای بسیاری در آن فراهم آمده و دارای اهمیت و اعتباری دوباره گردید.
در اثر بیتوجهی، کتابخانه بزرگ بینظیر آستان قدس علوی به تدریج اهمیت خود را از دست داد و بسیاری از کتابهای آن خارج گردید و یا از میان رفت، به گونهای که امروز جز اندکی بسیار ناچیز از آن مخزن گرانبها، باقی نمانده است.
به دلیل سهلانگاری و کوتاهنظری، آن ذخیره بزرگ معنوی و یادگار ارزشمند قرون پیشین که دست خط مبارک
ص: ۵۳
بسیاری از بزرگان دین زینتبخش آن بود، دستخوش حوادث گشته و از میان رفت.
کتابخانه امام امیرالمؤمنین علیه السلام در سال ۱۳۷۳ ه. ق در روز مبارک عید غدیر به همت علامه امینی تأسیس گردید.
و یکی از غنیترین، و معتبرترین کتابخانههای شهر نجف است.
آیتاللَّه سید محسن حکیم برای مبارزه فرهنگی با افکار الحادی و کمونیستی رژیم بعث، کتابخانهای بزرگ و منظم تأسیس نمود.
این کتابخانه از شبکهای گسترده تشکیل گردیده بود که شعبه مرکزی و اصلی آن در نجف قرار داشت و بیش از هفتاد شعبه دیگر آن در شهرهای مختلف عراق و برخی شهرهای کشورهای اسلامی وجود داشت.
مرحوم آیة اللَّه حکیم مکان مناسبی در اطراف مسجد هندی انتخاب نمود و با خریداری و تخریب خانههای اطراف مسجد، کتابخانهای زیبا، بزرگ و مجهز بنیان نهاد.
این کتابخانه به دلیل نزدیک بودن به حرم همواره در مسیر زائرین و مردم نجف قرار داشته و میتوانست پذیرای مشتاقان کتاب باشد.
این کتابخانه در سال ۱۳۷۷ ه. ق. تأسیس و در ابتدا از
ص: ۵۴
۱۵۰۰۰ جلد کتاب چاپی و حدود ۲۵۰۰ جلد کتاب خطی برخوردار بود.
از قدیمیترین کتابخانههای نجف بوده و توسط حاج میرزا علی محمد نجفآبادی در اواخر قرن سیزدهم تأسیس گردید.
او که از مشایخ بزرگ شیعه میباشد در طول چندین سال تحقیق و تتبّع و بررسی نسخههای خطی و بینظیر، کتابهای ارزشمند بسیاری از اقصی نقاط عالم به ویژه مصر و ایران فراهم آورده و در کتابخانه شخصی خود قرار داد. در سال ۱۳۷۵ ه. ق. آن بزرگوار که مشتاق بود همه بزرگان و فرزانگان از گنجینه ارزشمند علمی وی بهرهمند شوند و آن را متعلق به همه دانشپژوهان میدانست کتابهای خود را وقف عام نمود و کتابخانه عمومی دیگری در شمار کتابخانههای عمومی آن شهر افزوده شد.
مجموع کتابهای وی ۵۰۰۰ جلد بود که ۱۰۰ نسخه خطی کمنظیر شامل آنها میگشت.
در ابتدای قرن سیزدهم توسط حاج محمد حسین خانصدراعظم تأسیس شد و در آن عصر از مشهورترین کتابخانههای نجف بود.
ص: ۵۵
سهلانگاری، این کتابخانه را نیز به سرنوشت ناخوشایند بسیاری دیگر از آثار نیک گذشتگان دچار ساخت و امروزه این کتابخانه، قابل توجه نیست.
کتابخانه علامه شیخ محمد حسین کاشفالغطاء، کتابخانه مدرسه قوام، کتابخانه مدرسه خلیلی، کتابخانه مدرسه آخوندخراسانی، کتابخانه مدرسه سیدمحمد کاظم یزدی، و کتابخانه آیتاللَّه العظمی بروجردی قدس سره نیز از کتابخانههای مهم نجف به شمار میرود.
۷
این کتابخانه با ساختمانی زیبا در انتهای شارع الرسول بنا شده است. بنیانگذار این کتابخانهصدر شیخ باقر شریف قریشی است.
ص:۵۶
ص: ۵۷
سفرنامه نویسان، شعرا و سایر نویسندگان در آثار مکتوب و منظوم خود از نجف اشرف و حرم امیرمؤمنان علیه السلام یاد کردهاند که به اختصار چند نمونه از آن ذکر میشود.
او در دیدار از نجف، مشاهدات خود را چنین مینگارد:
این شهر نیکو در زمینی پهناور و سخت واقع شده است و یکی از بهترین و پر جمعیتترین شهرهای عراق میباشد که بازارهای خوب و تمیز دارد. از باب الحضرة وارد نجف شدیم و بعد از عبور از بازار بقالان و طباخان و خبازان به بازار میوه فروشان و خیاطان و قیصریه و بازار عطاران رسیدیم. آخر بازار عطاران باب حضرت است و قبری که معتقدند از آن علی علیه السلام میباشد، در این محل است. روبروی مقبره، مدارس و زوایا قرار دارد که دایر و با رونق میباشد دیوارهای مقبره از کاشی است که
ص: ۶۰
چیزی همانند «زلیج» اما از حیث جلا و نقش زیباتر از آن است.
داخل حرم به انواع فرشهای ابریشمین و غیره مفروش است و قندیلهای بزرگ و کوچک از طلا و نقره در آن آویخته، در وسط حرم مِصطَبه «(۱)» چارگوشی است کهصندوقی چوبین دارد و بر رویصندوقصفحات طلای پر نقش و نگار که در ساختن آن کمال استادی و مهارت را به کار بردهاند با میخهای نقره فرو کوفتهاند چنانکه از هیچ جهت چیزی از چوب نمودار نیست.
ارتفاع مصطبه کمتر از ارتفاع قامت آدمی است و در آن سه قبر هست که میگویند یکی از آن آدم علیه السلام و دیگری از آن نوح علیه السلام و سومی از آن علی علیه السلام میباشد و بین این سه قبر در طشتهای زرین و سیمین؛ گلاب و مشک و انواع عطریات دیگر گذاشتهاند که زوار دست خود را در آن فرو برده به عنوان تبرک بر سر و روی خود میکشند.
از شهرهای عراق هر کس که بیمار میشود نذری برای روضه علی
السلام میکند. بیشتر اشخاص که مثلًا از ناحیه سر دچار مرضی میشوند از طلا یا نقره علامتی به شکل سر آدمی میسازند و به روضه علی
السلام میآورند و نقیب، این نذرها را در خزانه حرم میگذارد. همچنین آنها که دست یا پا یا یکی دیگر از اعضای بدنشان آسیبی دیده علامتی به
۱- مِصطَبَه: سکو، جایی که کمی بلندتر از زمین، برای نشستن بسازند.
ص: ۶۱
شکل همان عضو بهعنوان نذر به خزانه هدیه میکنند.
خزانه مزبور بسیار بزرگ و موجودی آن به قدری هنگفت است که قابل ضبط نمیباشد.
http://www.ghbook.ir/index.php?name=%DA%AF%D۸%B۲%DB%۸C%D۸%AF%D۹%۸۷%۲۰%D۸%B۳%DB%۸C%D۹%۸۵%D۸%A۷%DB%۸C%۲۰%D۹%۸۶%D۸%AC%D۹%۸۱%۲۰%D۸%A۷%D۸%B۴%D۸%B۱%D۹%۸۱&option=com_mtree&task=readonline&link_id=۱۴۱۴&page=۱&chkhashk=۱۸A۰AD۰۰E۳&Itemid=&lang=fa
http://lib.eshia.ir/۲۳۰۱۹/۱/۶۶۳۸/نجف