نسم (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَسْم (به فتح نون وسکون سین) از
واژگان نهج البلاغه به معنای تحرک و تغير است.
نَسَمَه (به فتح نون، سین و میم) به معنای انسان است.
جمع آن به صورت
نَسَم (به فتح نون و سین) و
نَسَمات (به فتح نون و سین) آمده است.
این کلمه هفت بار در
نهج البلاغه آمده است.
نَسْم:
(مثل عقل) تحرک و تغير است.
نَسَمَه (مثل طلبه) به معنای انسان است.
جمع آن به صورت
نَسَم (مثل شرف) و
نَسَمات (به فتح نون و سین) آمده است.
به برخی از مواردی که در نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (صلواتاللهعلیه) فرموده:
«أَما وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، لَوْلاَ حُضورُ الْحاضِرِ ... لاََلقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِها...» «قسم به خدایى كه دانه را شكافت و
انسان را آفريد، اگر حضور بيعت كنندگان نبود، افسار شتر خلافت را به گردنش مىانداختم.»
(شرحهای خطبه:
)
حضرت درباره
عباد الله الصالحین فرموده:
«فِي مَقْعَد [مقام] اطَّلَعَ اللهُ عَلَيْهِمْ فيهِ، فَرَضِيَ سَعْيَهُمْ، وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ، يَتَنَسَّمونَ بِدُعائِهِ رَوْحَ التَّجاوُزِ» (مقامى كه
خداوند به آن نظر رحمت انداخته آنها را مىنگرد، از سعى و كوشش آنان راضى و موقعيّتشان را مىستايد. با دعا و نيايش به درگاه خداوند آرامش، عفو و گذشت مىطلبند، اينان گروگانان نيازمندى به فضل و كرم او و اسيران تواضع و فروتنى به عظمت و بزرگوارى او هستند.)
(شرحهای خطبه:
)
تنسّم از باب تفعل به معنى بویيدن آمده است.
روح به فتح اوّل به معنى نسيم است، يعنى با خواندن خدا نسيم
مغفرت را استشمام مىكنند.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره اهل
شام فرموده:
«إِنَّهُمْ لَنْ يَزولوا عَنْ مَواقِفِهمْ دُونَ طَعْن دِراك يَخْرُجُ مِنْهُ النَّسيمُ» «يعنى آنها از مواضع خود عقب نروند بدون نيزه زدن پى در پى كه از سوراخ و زخم آنها نسيم از اين سو به آن سو رود.»
(شرحهای خطبه:
)
نسيم به معنای باد ملايم است. در لغت آمده: اوّل هر باد است قبل از شدت يافتن.
دراک به معنای پى در پى است.
حضرت درباره
مرگ و مردم فرموده است:
«بَلْ أَرْهَقَتْهُمْ بَالْفَوادِحِ.... وَ وَطِئَتْهُمْ بالْمَناسِمِ وَ أَعانَتْ عَلَيْهِمْ رَيْبَ الْمَنونِ» «يعنى احاطه كرده آنها را با حوادث سنگين و پايمال كرده آنها را با سمّها.»
(شرحهای خطبه:
)
«منسم» مثل مسجد ناخن شتر است. «مقدّم خفّ البعير او الخفّ»
اگر قوادح با قاف باشد جمع قادح به معنى كرم دندان و كرم زراعت است و اگر با «فاء» باشد چيزهاى سنگين است.
این کلمه هفت بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «نسم»، ج۲، ص۱۰۳۲.