نعق (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَعْق (به فتح نون و سکون عین ) و
نُعاق (به ضم نون و فتح عین): از
واژگان نهج البلاغه به معنای صيحه زدن است. این کلمه هفت بار در
نهج البلاغه آمده است.
نَعْق و
نُعاق:
(مثل عقل) به معنای صيحه زدن است.
« نَعَقَ الراعي بغنمهِ: صاح بها و زجرها»
حضرت علی (علیهالسلام) به
کمیل بن زیاد فرمود:
«وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، أَتْباعُ كُلِّ ناعِق، يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيح» «مردم سه گروه هستند. عالم ربّانى، متعلّم بر سبيل نجات و احمقان و فرومايگانى كه از هر فرياد كنندهاى پيروى مىكنند و با هر بادى به اين سو و آن سو ميل مىكنند. گویى آن در
انسان پيوسته در حال ذمّ به كار مىرود.»
(شرحهای حکمت:
)
حضرت دو بار ظاهرا درباره
عبدالملک مروان فرموده:
«لَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ضِلِّيل قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَ فَحَصَ بِرَايَاتِهَ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ» (گويا مىبينم شخص بسيار گمراهى بر مردم شام همچون حيوانات بانگ زند (و آنان را گرد آورد) و پرچمهاى خويش را در اطراف «
کوفه» نصب كند.)
(شرحهای خطبه:
)
و حضرت فرموده
«إِلاَّ نَبَّأْتُكُمْ بِنَاعِقِها وَ قَائِدِها» (مگر آنکه به شما خبر میدهم که منادی آن و قائد آن)
(شرحهای خطبه:
) در «علم» گذشت.
این کلمه هفت بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه،برگرفته از مقاله «نعق»، ج۲، ص۱۰۵۰.