نفذ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَفْذ (به فتح نون و سکون فاء) و
نُفوذ (به ضم نون) و
نَفاذ (به فتح نون) از
واژگان قرآن کریم به معنای سوراخ کردن و خارج شدن به طرف دیگر است. از مشتقات این واژه در
آیات قرآن «نُفوذ امر» به معنای مطاع بودن آنست و «اِنفاذ و تَنْفیذ امر» اجرا کردن آن میباشد. این کلمه فقط سه بار در
کلام الله و آن هم در یک
آیه آمده است.
نَفْذ و
نُفوذ و
نَفاذ:
به معنی سوراخ کردن و خارج شدن به آنطرف است، لذا در
مصباح گفته: «نفذ السّهم: خرق الرّمیة و خرج منها»، یعنی:
تیر هدف را سوراخ کرد و از آنطرف خارج گردید. «نُفوذ امر» مطاع بودن آنست. «اِنفاذ و تَنْفیذ امر»، اجرا کردن آن میباشد.
(یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ اِنِ اسْتَطَعْتُمْ اَنْ تَنْفُذُوا مِنْ اَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ اِلَّا بِسُلْطانٍ) معنی
آیه چنین است: «ای جماعت
جنّ و
انس اگر میتوانید از اطراف
آسمانها و
زمین خارج شوید، خارج شوید، نمیتوانید خارج شوید مگر به تسلط و قدرتی».
در آیه بعدی آمده:
(یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ) «شعلهای از
آتش و
دخان بر شما فرستاده شود که دفع آن نتوانید».
ظاهرا مراد آنست که در صورت خارج شدن از اقطار آسمانها و زمین چنین اتفاقی روی خواهد داد و ظاهر آنست که اگر
بشر سلطان و قدرت داشته باشد، خروج از اقطار آسمانها و زمین برای وی ممکن خواهد بود.
آیا ساختن «آپلو» برای رفتن به
ماه رسیدن به «سلطان» است؟! آیا با آپلو بشر از اقطار زمین خارج نشد؟! آیا گردش در ماوراء
جوّ به وسیله «ناویز» ها و قمرهای مصنوعی خروج از اقطار زمین نیست؟!. آیا «آپلو» ها از اقطار زمین و سموات هفتگانه آن خارج نشدند؟! آیا مراد از
(شُواظٌ مِنْ نارٍ) که
نکره آمده اشعه ماوراء بنفش و اشعه کیهانی سوزان نیست؟! آیا «
نحاس» که به معنی مس، دود و سرب مذاب آمده سنگهای آسمانی نیست که با سرعت ۴۸ هزار کیلومتر در ساعت در فضا حرکت میکنند؟! و مانند دانههای شن و گاهی هم بزرگاند؟! النهایه آپلو دارای حفاظ و سلطان است که آن سنگها و اشعه در بدنه آن کارگر نیست!!!.
آیا قرآن مجید با این آیه یادآوری کرده که بشر
خلیفة الله، روزی با
تفکّر خدادادی به آن «سلطان» دست خواهد یافت؟! هر چه هست هر دو آیه بسیار قابل دقّتاند.
این کلمه فقط سه بار در
کلام الله و آن هم در یک
آیه آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "نفذ"، ج۷، ص۹۱.