نقد ساختگرایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مکتب ساختگرایی (Structuralism) که یکی از اولین نظامهای شکلگرفته
روانشناسی است، با مرگ یکی از موسسین اصلی آن یعنی
تیچنر (Titchener) در سال ۱۹۳۷ از صحنه روانشناسی محو شدٌ و تلاشهای او ثابت کرد که ساختگرایی، تنها یک مرحله در تاریخ روانشناسی بوده که باید طی میشد و اگر تا این اندازه دوام آورده، به شخصیت بانفوذ این مرد بستگی داشته است.
آنچه مهم است اینکه، روانشناسی در زمینههای مختلف رشد میکرد لکن ساختگرایان ترجیح دادند زمینههایی را که با تعریف و روش آنان از روانشناسی هماهنگی نداشت کنار بگذارند و همین امر باعث شد انتقادهای فراوانی به این مکتب وارد شود.
نقدهای درونگری عمدتا شامل نقد روش تحقیق و مطالعه ساختگرایان، نقد بر
تعریف،
موضوع و
روش و نقدهای دیگر است.
یکی از جدیترین انتقادهایی که از این نظام به عمل آمده، به روش تحقیق و مطالعه ساختگرایان یعنی
دروننگری وارد شده است. میدانیم که روش دروننگری، روش تازهای نبود که نخستین بار به وسیله
وونت و تیچنر به کار رفته باشد، بلکه در زمانهای گذشته حتی از عهد
سقراط نیز مورد استفاده بوده است.
بعضی از انتقادها هم بر تعریف، موضوع و روش استفاده و تعدادی هم بیشتر ناظر به نوع "وونتی" و "تیچنری" این روش است و نه بر اصل روش دروننگری.
منتقدان این روش اعلام داشتند که، دروننگری در واقع شکلی از بازنگری است، زیرا بین تجربه و گزارش آن مقداری زمان فاصله میافتد و به نظر میرسد که این فاصله باعث میشود تا مقداری از تجربه پیش از دروننگری از بین برود.
مثلا
کانت معتقد بود که: «تلاش برای دروننگری تجربه آگاه، محتوای آن را تغییر میدهد زیرا عنصر مشاهده کننده در آن دخالت خواهد نمود.»
اگوست کنت نیز این روش را غیرممکن دانسته است و میگوید:
«اگر بخواهیم نظارهگر تجارب ذهنی خود، در حین وقوع آنها باشیم، مستلزم آن است که
ذهن متوقف شود و چیزی برای مشاهده نباشد تا مورد مشاهده قرار گیرد و اگر ذهن متوقف نشود مشاهدهای صورت نخواهد گرفت.»
البته انتقادهای دیگری مربوط به دروننگری وجود دارد که توسط یک انگلیسی به نام
هنری مازلی (Henry Maudsley) در سال ۱۸۶۷ به شرح زیر صورت گرفته است:
۱- در میان دروننگران توافق کمی وجود دارد. همچنین این روش امروزه کاربرد اساسی ندارد مگر به عنوان مکمل و موید در برخی موارد.
۲- زمانی هم که توافقی هست میتوان به این واقعیت نسبت داد که دروننگران با آموزشهای جدی که میبینند در مشاهدات خود تعصبی عمل میکنند. چون این توافق تحت تاثیر تعلیمات مربیان انجام گرفته است.
۳- با توجه به گستره آسیبشناسی ذهن، گزارش شخصی یا خودگزارشگری را به دشواری میتوان مورد اعتماد قرار داد و بسیار نتایج متضاد به دست میدهد.
۴- دانش حاصل از دروننگری نمیتواند عمومیتی را که ما از
علم انتظار داریم داشته باشد.
۵- دانش حاصل از دروننگری به طبقه آزمودنیهای بالغ، تربیت یافته و خبره محدود میشود.
۶- بیشتر رفتارها (عادات و عملکردها) بیارتباط با هشیاری (موضوع مورد مطالعه ساختگرایی) رخ میدهند. یعنی دروننگری همیشه بر مبنای
تصویر ذهنی میباشد در حالی که گاهی در
تفکر، تصویر ذهنی نداریم. مثلا اموری که عادت شدهاند مورد توجه آگاهانه نیستند و نمیتوان آنها را در حین وقوع مورد مشاهده ذهنی قرار داد.
۷- عمل بررسی موشکافانه یک
تجربه در سبک دروننگرانه ممکن است آن تجربه را از بنیاد تغییر دهد. مثال: دشواری دروننگری حالت هشیار خشم به علت فروکش کردن آن. یعنی بعضی از تجارب چون خشم، اگر بخواهد مورد مشاهده و تجربه قرار گیرد ممکن است فروکش کند یا از بیرون برود.
نقد دیگری که متوجه روانشناسان ساختگرا میشود، به فرایند تداعیگرایی مربوط است که برخی، وونت و تیچنر را از وارثان و نمایندگان آلمانی
تداعیگرایی میدانند.
مفهوم
تداعی به نظر ساختگرایان، فرایند یا عملی است که در طی آن
فکر یا
تصور، تصویر و تفکر دیگری را هم به یاد میآورد و یا هنگام وقوع یک رویداد خارجی مشابه، احساس مشابهی را در پیدارد.
به همین دلیل بسیاری از افراد مانند
برنتانو (Brentano)، از آنها انتقاد کردند و دانشمند معروف
ویلیام جیمز (William James) نیز نسبت به این نظریه واکنش نشان داد و گفت:
ذهن، صرفا مخزنی از پندارها و تصورات نیست بلکه دایما متغیر بوده و جویباری از آگاهی است.
همچنین
روانشناسی گشتالت (Gestalt) به عنوان یکی از مهمترین مخالفان تداعیگرایی میگوید که،
ادراک و
کنش ویژگی واحدی دارد و نمیتوان آن را با تداعیگرایی که قایل به تجزیه است توجیه کرد بلکه هر چیز، کلی است و دارای اجزاء و خواص عناصر خود میباشد.
گشتالتیها میگفتند که تجربه به صورت یک کل واحد در انسان بروز میکند نه به صورت عناصر حسی، تصویری یا عاطفی، که در نتیجه در هنگام دروننگری الزاما بخشی از تجربه از دست میرود.
همانطور که گفتیم ساختگرایی نیز همچون مکاتب دیگر به باد انتقاد گرفته شد، اما آن چه از ساختگرایی میتواند برای ما مفید باشد این است که دروننگری هم یک روش در کنار سایر روشهای روانشناسی است و این علم بدون توجه به دروننگری نمیتواند روانشناسی باشد بلکه رفتارشناسی خواهد بود.
آن هم نه شناخت رفتار یک انسان بلکه رفتار یک ماشین که حرکتها و کنشهای آن بیمعنی است. البته ما مدافع این روش هستیم ولی خصیصه تجربهگرایی و دروننگری وونت و تیچنر را نمیپذیریم.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نقد ساختگرایی»، تاریخ بازیابی ۹۸/۰۱/۱۵.