نقش آب(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نقش آب
۱. تأمین غذاى انسان:
انسان براى ادامه زندگى خود، نیازمند غذایى است که از محصولات کشاورزى، چون غلاّت، دانهها، سبزىها، انواع میوههاى درختان و نیز از دام و شیلات تشکیل مىشود. همانگونه که بشر به دلیل نیازمندى به غذا و آب، همواره در طول تاریخ، نقش و تأثیر آب را در همه شؤون حیات خود به روشنى احساس مىکرده و به آب با دیده اهمّیت مىنگریسته، بخش اعظم آیات مربوط به آب نیز نقش اصلى را در تأمین غذاى انسان به آب داده است. پیام اصلى این آیات که بدون استثنا فقط خداوند را تأمین کننده این آب معرّفى کرده، برشمردن نعمتهاى خداوند براى انسان و نشان دادن آیات الهى و قدرت خدا به وى در همه صحنههاى عالم و در لحظه لحظه زندگى او است تا به ایمان به اللّه، توحید و معاد راهنمایىاش کند و احیاناً با برشمردن نعمتهاى خدا، انسان را به شکر این نعمتها فراخواند.
در اینباره، آیه ۲۲ بقره(بقره:۲۲) و ۳۲ ابراهیم(ابراهیم:۳۲) پس از بیان نزول آب از آسمان مىگوید: خدا با آن آب، انواع میوهها را از زمین بیرون آورد تا رزق شما باشد: «وَ أَنزَل مِنالسَّماءِ ماءً فَأَخرَجَ بِهِ مِن الثَّمرتِ رِزقاً لَکم» . نیز اعراف۵۷.(اعراف:۵۷) در آیه ۹۹ انعام(انعام:۹۹) همین بیان با تفصیل بیشتر دیده مىشود: خداوند با آب هر نوع گیاهى را رویاند؛ آنگاه از آن گیاه، جوانهاى خارج ساخت که در آن جوانه، دانههایى بر روى هم چیده شده است و از شکوفه درختان نخل، خوشههایى نزدیک به هم برآورد؛ همچنین با آن آب، باغهایى از انگور، زیتون و انار که همانند هم یا غیر همانند است، ایجاد کرد: «وَ هُو الَّذى أَنزلَ مِنالسَّماءِ ماءً فَأَخرجنا بِه نَباتَ کلِّ شَىء فَأخرَجنا مِنهُ خَضِراً نُخرِجُ مِنهُ حَبّاً مُتراکباً و مِنالنَّخلِ مِن طَلعِها قِنوانٌ دانِیةٌ و جَنّت من أَعناب والزَّیتونَ والرُّمَّـان مُشتَبهاً و غَیرَ مُتشـبِه» . همین مطلب در آیه ۱۱ نحل(نحل:۱۱) با این بیان آمده است: «ینبِتُ لَکم بهِ الزَّرعَ و الزَّیتونَ والنَّخیلَ والأَعنبَ و مِن کلِّ الثَّمرتِ» ؛ جز این در آیه ۲۷ فاطر(فاطر:۲۷) به میوههاى رنگارنگ (فأَخرَجنا بِه ثَمرت مُختَلفاً ألونُها) و در آیه ۲۱ زمر(زمر:۲۱) به زراعتهاى رنگارنگ (ثُمَّ یخرج به زَرعاً مُختَلفاً أَلونُه) که رویش همه از آب آسمان است، توجّه داده است. در آیات ۲۵ تا ۳۲ سوره عبس(عبس:۲۵_۳۲) پس از بیان ریزش آب و پیش از ذکر گیاهان و انواع میوهها، از حب (دانه) یاد شده که مىتواند نشان دهنده اهمّیت نقش غلاّت و دانهها در تغذیه انسان باشد(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۶۶۸؛ علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۲۰۹) : «أَنّا صَبَبنا الماءَ صَبّاً _ ثُمَّ شَققنَا الأَرضَ شَقّاً _ فَأَنبَتنا فِیها حَبّاً _ و عِنَباً و قَضْباً _ و زَیتوناً و نَخلا _ و حَدائِقَ غُلباً _ و فکهَةً و أَبّاً _ مَتعاً لَکم و لاِنعـمِکم». نیز نبأ۱۵ و ۱۶(نبأ:۱۵)(نبأ:۱۶). برخى مفسّران «قَضْباً» در این آیات را به سبزىهایی که در غذاى انسان جایگاهى مهم دارد، تفسیر کردهاند.(قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۹، ص۱۴۴)
بشر، همواره بخشى از نیازهاى غذایى خود را از طریق دام تأمین مىکرده؛ از اینرو پرورش دام براى تأمین این نیاز، از اهمّیت زیادى برخوردار بوده است. قرآن کریم، بر نقش و تأثیر آب بر این نیاز انسان، یعنى پرورش دام نیز تأکید کرده و آن را از نعمتهاى الهى به انسان برشمرده است. در همین جهت، آیه ۲۴ یونس(یونس:۲۴) رویش گیاهان را معلول آبِ نازل شده از آسمان دانسته و از آن در کنار غذاى انسان، خوراک دام شمرده است: «کماء أَنزلنهُ مِنالسَّماءِ فَاختَلطَ بِه نَباتُ الأَرضِ مِمّا یأکلُالنّاسُ والأَنعمُ». تصریح به اینکه گیاهان زمین، خوراک انسان و دام (انعام) است نه حیوانات، با اینکه حیوانات بسیارى از آن تغذیه مىکنند، نشان مىدهد که این آیه، در مقام بیان تأثیر مستقیم و غیر مستقیم آب در تأمین غذاى انسان است. این معنا در آیات دیگر نیز مورد توجّه است. در آیه ۱۰ نحل(نحل:۱۰) بخشى از آبِ آسمان را عامل پیدایش گیاهانى دانسته که انسانها دام خود را براى چریدن به میان آن مىبرند: «هُوالَّذى أَنزلَ مِن السَّماءِ ماءً لَکم مِنه شَرابٌ و مِنهُ شَجرٌ فیه تُسیمون» ، و از آسمان، آبى فرود آورد و به وسیله آن، رستنىهاى گوناگون جفت جفت بیرون آوردیم. بخورید و دامهایتان را بچرانید که به طور قطع در اینها براى خردمندان نشانههایى است: «وأَنزلَ منالسَّماءِ ماءً فَأخرَجنا بِه أَزوجاً مِن نَبات شَتّى _ کلوا وارعَوْا أنعمَکم إِنَّ فى ذلک لاَیت لأُولِى النُّهى.» (طه:۵۳)(طه:۵۴) «اَبّ» در آیه ۳۱ عبس(عبس:۳۱) نیز به چراگاه، تفسیر،(زمخشری، الکشّاف، ج۴، ص۷۰۴) و در آیه بعد، بهره دام معرّفى شده است: «وفکهَةً و أَبّاً _ مَتـعاً لَکم و لأَنعـمِکم» . تأکید بر نقش آب در تأمین خوراک دام در آیات ۳۱ و ۳۳ نازعات(نازعات:۳۱)(نازعات:۳۳)و ۲۷ سجده(سجده:۲۷) نیز به چشم مىخورد.
آب دریاها نیز جاىگاهى براى پرورش آبزیان دانسته و آب شور و شیرین در این جهت یکسان معرّفى شده است: «وَ ما یستوِى البَحرانِ هـذا عَذبٌ فُراتٌ سائغٌ شَرابُهُ و هذا مِلحٌ أُجاجٌ و مِن کلّ تَأکلُونَ لَحماً طَریاً.» (فاطر:۳۵)
۲. رفع تشنگى:
پیشتر گذشت که در تفسیرى از آیه «وجَعَلنا مِن الماء کلَّ شَىء حَىّ» برخى برآنند حیات انسان به آب بستگى دارد که بخشى از این نیاز را با نوشیدن آن برطرف مىکند. خداوند سبحان در مقام امتنان، آشامیدن آب را بر بندگان مباح اعلام کرده است: «کلوا وَاشرَبوا مِن رِزقِ اللّه». (بقره:۶۰) نیز اعراف۳۱(اعراف:۳۱). آیاتى از قرآن کریم، ضمن اشاره به این نیاز انسان، خداوند را تأمینکننده آب آشامیدنى براى انسان معرّفى کرده است: «فَأَنزلنا منالسَّماءِ ماءً فَأَسقَینـکموه». (حجر:۱۵) در آیه ۴۸ و ۴۹ فرقان(فرقان:۴۸)(فرقان:۴۹) آب با وصف «طهور» آمده و در کنار انسان از دام نیز یاد شده که این آب طهور براى آشامیدن آنها مهیا شده است: «وأَنزَلنا مِن السَّماء مـاءً طَهوراً _ ... و نُسقِیه مِمّا خَلَقنا أَنعـماً و أَناسِىّ کثِیراً». در این آیات نیز با اینکه همه حیوانات از آب براى آشامیدن استفاده مىکنند، فقط از انسان و دام یاد شده و این شاید از آن جهت است که آیات گذشته در مقام شمارش نعمتهاى خاص خداوند به انسان است. در آیه۲۷ مرسلات(مرسلات:۲۷) از تأمین آب آشامیدنى گوارا براى انسان که از کوهها سرچشمه مىگیرند، خبرمىدهد: «وجَعَلنا فیها رَوسِىَ شـمخـت و أَسقَینـکم مـاء فُراتاً». از سوى دیگر مىتوان نمونهاى از جستوجو و طلب انسان از آب را در آیه ۱۶۰ اعراف(اعراف:۱۶۰) و ۶۰ بقره(بقره:۶۰) نشان داد. در آیه نخست، قوم موسى از وى آب آشامیدنى مىطلبند: «وأَوحَینا إِلى مُوسى إِذِ استَسقــهُ قَومُه» و در آیه دوم، موسى از خداوند براى قوم خود آب مىطلبد: «وإِذِ استَسقى مُوسى لِقومِه» که با وحى خداوند، عصاى خود را بر سنگ مىزند و با ظاهر شدن دوازده چشمه، آبآشامیدنى اسباط بنىاسرائیل تأمین مىشود. در این آیات نیز تأکید و غرض اصلى، شمردن برخى نعمتهاى خداوند براى انسان جهت دعوت او به توحید و بندگى است؛ چنان که انسان در سوره واقعه(واقعه:۵۶)، به تدبّر در آب آشامیدنىاش و اینکه چه کسى آن را از ابرهاى گرانبار فرو مىفرستد، دعوت و به شکرگزارى آن تشویق یا به دلیل ناسپاسى از آن توبیخ شده است.
۳. احیاى زمین:
یکى از آثار مهم و گسترده آب در زمین که انسان از منافع مستقیم و غیرمستقیم آن بهره مىبرد، احیاى زمین است که در بیش از ده آیه بر آن تأکید شده است. آیه ۶۵ نحل(نحل:۶۵) مىگوید: خداوند از آسمان آب فرود آورد و در پى آن، زمین را پس از مرگ احیا کرد: «وَاللّهُ أَنزلَ مِن السَّماءِ مـاءً فَأحیا بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» . نیز فاطر(فاطر:۹)؛ بقره (بقره:۱۶۴). همین معنا با بیانى دیگر در سوره عنکبوت(عنکبوت:۶۹) آمده است. در آیه ۵ جاثیه(جاثیه:۵) از آب آسمان به «رزق» تعبیر شده؛ آنگاه به احیاى زمین با آن رزق اشاره مىکند: «ومـا أَنزَل اللّهُ مِن السَّماء مِن رِزق فأَحیا بِه الأَرضَ بعدَ مَوتِها» . آیه ۴۸ و ۴۹ فرقان(فرقان:۴۸)(فرقان:۴۹) هدف از نزول باران را احیاى سرزمین مرده دانسته است: «وأَنزلنـا مِن السَّماءِ ماءً طَهوراً _ لَنُحیى بِه بَلدَةً مَیتاً». عموم مفسران برآنند که مقصود از احیا در این آیات، روییدن گیاهان و آبادانى زمین است(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۵۰؛ طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن،ج۶، ص۵۶۹؛ طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۸۴؛ علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۲۲۶) که از یک طرف با روییدن انواع میوهها و خوردنىها، روزى انسان را تأمین مىکند و با ایجاد چراگاهها، زمینه ادامه حیات دامها، حیوانها و همه جنبندگان را فراهم مىسازد و از سوى دیگر، با رویش انواع گیاهان با رنگها و بوهاى گوناگون به زمین زیبایى و طراوت مىبخشد.(فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۴، ص۲۲۳_۲۲۴) احیاى زمین که همواره با سرسبزى و زیبایى طبیعت همراه است، مورد تأکید آیاتى دیگر قرار گرفته؛ به طور مثال در آیه ۶۳ حج (حج:۶۳) آمده است: «أَلم تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنزلَ مِن السَّماء مـاءً فَتُصبِحُ الأرضُ مُخضَرَّةً» و نیز از پیدایش انواع گوناگون گیاهان با آب باران یاد مىکند: «وأَنزلَ مِن السَّماءَ مـاءً فَأَخرجنـا بِه أَزوجاً مِن نَبات شَتّى» (طه:۵۳) و این همه، سبب زیبایى و آراستگى زمین مىشود: «کماء أَنزَلنـهُ مِنالسَّماءِ فَاختَلطَ به نَباتُ الأَرضِ ... حَتّى إِذا أَخذَتِ الأَرضُ زُخرُفَها و ازَّینَت» (یونس:۲۴) و براى انسان، بهجت و شادابى به همراه مىآورد: «وأَنزلَ لَکم منَ السَّماءِ مـاءً فَأَنبتنـا بِه حَدائِقَ ذاتَ بَهجة.» (نمل:۲۷) نیزحج(حج:۲۲).
۴. وسیله ویرانى و نابودى:
آب از جمله نعمتهاى الهى به بشر است و وجود آن همواره مایه عمران و آبادانى زمین و نیز عاملى براى توسعه و فراوانى در رزق و انواع نعمتها است؛ امّا گاهى نیز ویرانىهایى را به دنبال دارد. آیاتى چند به این نقش آب نیز اشاره مىکند؛ به طور مثال با ویرانى سد «مَأرِب» که قوم سبأ آن را میان دو کوه ساخته، از آب انباشته شده در پشت آن براى احیاى مزارع و باغهاى خود استفاده مىکرد و سرزمینى حاصلخیز با انواع نعمتها را پدید آورده بود، آب، تمام مزارع و باغهاى آنان را ویران کرد؛ به طورى که جز مقدارى اندک درخت سدر و درختانى دیگر با میوههاى تلخ و بعضى بدون میوه چیزى باقى نگذاشت(ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۱۲۵) :«...بَلدَةٌ طَیبةٌ و رَبٌّ غَفُورٌ _ فَأَعرَضُوا فَأَرسلنا عَلَیهِم سَیلَ العَرِمِ و بَدَّلنـهُم بِجَنَّتیهِم جَنَّتینِ ذَواتَى أُکل خَمط و أَثل و شَىء من سِدر قَلیل.» (سبأ:۱۵)(سبأ:۱۶) در پى این ویرانى، قوم سبأ نیز پراکنده شده، به جاهاى گوناگون کوچ کردند: «فَجَعلنـهُم أَحادِیثَ و مَزَّقنـهُم کلَّ مُمزَّق.» (سبأ:۱۹) نمونه دیگر در داستان نوح دیده مىشود که آب، افزون بر ویرانى، قوم نوح را نیز نابود مىکند. نقطه مشترک هر دو داستان آن است که در هر دو، آب به مثابه یکى از جنود قاهر الهى به اراده و فرمان خداوند عمل مىکند. در داستان سبأ به دنبالِ روىگردانى مردم سبأ از خداوند و کفر و ناسپاسى نعمتهاى الهى، به اراده خداوند، همان آبى که آن همه نعمت را فرا آورده است، موجب زوال نعمتهایشان مىشود: «ذلِک جَزینـهُم بِما کفروا و هَل نُجزِى إلاّ الکفور.» (سبأ:۱۷) قوم نوح نیز در پى مخالفت با نوح و تکذیب وى، وظلم و خطاهایشان، مورد غضب الهى قرار گرفتند: «ولاتُخطِبنى فِى الَّذین ظَلَموا إِنَّهم مُغرَقون.» (هود:۳۷) «مِمّـا خَطِیئـتِهم أُغرِقُوا» (نوح:۷۱) آنگاه آسمان به اراده الهى، بارش شدیدى را آغاز کرد و از زمین چشمهها جوشیدن گرفت: «فَفَتحنا أَبوبَ السَّماءِ بِمـَاء مُنهَمر _ و فَجَّرنَا الأَرضَ عُیوناً» (قمر:۱۱)(قمر:۱۲) و به طور کلّى از سطح زمین آب جوشید(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۴۷؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، ج۱، ص۱۱۱؛ سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۴، ص۴۲۲) :«وفَارَالتَّـنُّور» (هود:۴۰) و همه قوم را نابود کرد؛ امّا نوح و کسانى که به وى ایمان آوردند، در امان ماندند: «فَأَنجینـهُ و مَن مَعهُ فِىالفُلک المَشحونِ _ ثُمَّ أَغرَقنا بَعدُ البَاقِین.» (شعراء:۱۱۹)(شعراء:۱۲۰) نیز انبیاء(انبیاء:۷۷).
۵. طهارت و بهداشت:
در قرآن کریم پاکیزگان، محبوب خدا شمرده شدهاند: «إِنَّ اللّهَ یحبُّ التَّوّبِین و یحبُّ المُتَطهِّرِین». (بقره:۲۲۲) نیز توبه(توبه:۱۰۸)، و این بدان جهت است که طهارت و پاکیزگى، نزد خدا محبوبیت دارد؛ از اینرو از یک سو در آیات بسیارى مانند مائده(مائده:۶)؛ مدثر(مدثر:۴)؛و حج(حج:۲۶) به طهارت، سفارش شده است؛ چنانکه خداوند انسان را بهگونهاى آفریده که به پاکیزگى میل دارد (مائده:۵) و از سوى دیگر، آب وسیلهاى براى این طهارت و تأمین بهداشت معرّفى شده که خداوند آن را در اختیار بشر قرار داده است:«وینزِّلُ عَلیکم من السَّماءِ مَاءً لِیطهِّرکم بِه.» (انفال:۸) در آیه ۴۸ فرقان(فرقان:۴۸) آب با وصف طهور آمده است: «وأَنزَلنا منَالسَّماءِ مَاءً طَهُوراً»؛ البتّه ساختار واژه طهور و اشتراک آن میان صیغههاى گوناگون، بحثهایى رابه دنبال داشته است؛ امّااستخدام آن در این آیه، نگرش قرآن به نقش و تأثیر آب را در پاکیزگى محیط زندگى که از نعمتهاى خدا بر انسان است، نشان مىدهد. برداشت رایج و نسبتاً مشهور از طهور، همچون واژه نَؤوُم (پرخواب) صیغه مبالغه بودن آن است و بر طاهر بودن آب تأکید و مبالغه مىکند.(ابوحیان اندلسی، البحرالمحیط، ج۸، ص۱۱۵) برخى، مبالغه موجود در واژه را اینگونه شرح دادهاند که طهارت بسیار آب، سبب مىشود مطهِّر اشیاى دیگر هم بشود؛ یعنى طهارتش به هر چیزى که با آن بر مىخورد، سرایت کند؛(جصاص، احکامالقرآن، ج۳، ص۴۹۲؛ ابنعربی، احکامالقرآن، ج۳، ص۱۴۱۶؛ جصاص، احکامالقرآن، ج۱۳، ص۲۸) امّا زمخشرى این برداشت را با صیغه طهور که از فعل لازم گرفته شده و نه متعدى، بىارتباط مىداند. وى معتقد است که طهور، یا صفت به معناى طاهر یا اسم آلت چون وقود (چیزى که با آن آتش افروخته مىشود) و یا وَضوء(چیزى که با آن وضو گرفته مىشود) است؛ بنابراین، طهور به معناى وسیله و ابزار طهارت است.(زمخشری، الکشّاف، ج۳، ص۲۸۴؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۲۹) گویا آنچه صاحب کشّاف را واداشته تا مبالغه بودن طهور را انکار کند، تفسیرى است که از مبالغه ارائه شده؛ امّا اگر مبالغه در طهارت به مقایسه میان آبى که از آسمان نازل مىشود با حالت پیش از بخار شدن و قرار گرفتن آن در جوّ زمین ناظر باشد، مىتوان آن را صیغه مبالغه هم دانست؛ بنابراین، اشاره دارد به اینکه آب باران پدید آمده از تبخیر آبهاى سطحى زمین به وجود آمده، در نهایتِ خلوص و پاکى است. در این باره، این نظریه نیز مطرح شده که بخار آب متصاعد شده از زمین، پس از آنکه در فضا قرار گرفت، تمام موجودات ذرّهبینى و مضرّ آن، بر اثر اشعه ماوراء بنفش و مادون قرمز خورشید از بین مىرود.(من علوم الأرض القرآنیّه، ص۹۳) این نظریه ثابت باشد یا نباشد، تردیدى در صفا و زلالى آب باران نیست. ادامه آیه ۴۹ فرقان(فرقان:۴۹) غرض از نزول آب طهور را احیاى سرزمین مرده و فراهم ساختن آب آشامیدنى چارپایان و انسانها معرّفى مىکند: «لِنُحیى بِه بَلدَةً مَیتاً و نُسقِیهُ مِمَّا خَلَقنا أنعـمًا و أَنَاسِىَّ کثِیراً» و مناسبت میان پاکیزگى آب و احیاى سرزمینها و آشامیدن حیوان و انسان، نقشى فراتر از بهداشت فردى را براى آب ثابت مىکند و از یک سو شامل بهداشت اجتماعى و تطهیر طبیعت و پیرایش محیط از هر نوع آلودگى مضر به آن نیز مىشود. برخى قرآنپژوهان براى نشان دادن سازگارى آیات قرآن با علم گفتهاند: آبى که بر زمین مىبارد، افزون بر جلا دادن برگ درختان، میکروبهاى پراکنده در هوا را نیز فرو مىریزد و همین که در زمین جارى شد، کثافتهاى روى زمین را با خود به رودخانهها، دریاها یا به داخل زمین فرو مىبرد؛(مطهّرات در اسلام، ص۲۲) همچنین آب، حامل حیوانات ذرهبینى بسیارى است که آلودگىهاى موجود در آن را از میان مىبرد.(مطهّرات در اسلام، ص۲۳؛ مطهّرات در اسلام، ص۲۵) این موجودات که با استفاده از اکسیژن، به تصفیه آب مىپردازند، هر قدر آب از صفاى بیشترى برخوردار باشد، قدرت بیشترى براى جذب اکسیژن داشته، بهتر مىتوانند نقش خود را ایفا کنند.(مطهّرات در اسلام، ص۲۴) از سوى دیگر، آیات قرآن، گستره بیشترى براى طهارت معنوى و بهداشت فردى ارائه مىدهد؛ به طور مثال در تشریع برخى عبادات چون نماز، نوعى بهداشت و طهارت با آب به شکلى ویژه و قانونمند شرط شده است. در این طهارت که دستور تعبّدى صرف است و باید با قصد نزدیکى به خدا انجام شود، لازم است هر مسلمان هنگام اداى نماز، صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوید و سر خود و نیز پاها را تا برآمدگى مسح، ودر حالتهایى ویژه غسل کند. (مائده:۶) بر اساس برخى آرا، نزدیکى جنسى مرد با زن نیز پس از انقضاى ایام حیض، پیش از طهارت ممنوع است.(قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۳، ص۵۹) (بقره:۲۲۲) مؤمنان، به طهارت لباس: «وثِیابَک فَطهِّر» (مدثر:۴) و تطهیر خود پس از قضاى حاجت: «فِیه رِجالٌ یحِبُّونَ أَن یتطهَّروا واللّهُ یحِبُّ المُطَّهِّرِین» (توبه:۱۰۸) نیز دستور داده شدهاند. این آیه ابتدا در ستایش اهل قُبا که به شستن خود با آب پس از قضاى حاجت اهتمام مىورزیدند نازل شد؛(سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۴، ص۲۸۹_۲۹۱) ولى شیوه برتر را براى همه مسلمانان معرّفى کرد. مجموع این آیات، بر تأثیر معنوى و روحانى تطهیر در کنار تأثیر ظاهرى تأکید کرده است. برخى از روایات تاریخى مرتبط با نزول آیه ۱۱انفال(انفال:۱۱) خبرمىدهد که یاران پیامبر در جنگ بدر به دلیل جنابت و نیز قرار گرفتن در موقعیت جنگىِ ضعیفتر، وعدم دسترس به چاهاى بدر، به وساوس شیطانى مبتلا شدند و خداوند با نزول باران برآنها، موجب تطهیر و آرامش دلهاى آنان شد.(ابنکثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۳۰۴؛ طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۰۸؛ کنزالعرفان، ج۱، ص۴۱)
درباره این نقش آب، بحثهاى دیگرى نیز مطرح شده؛ از جمله اینکه آیا در بین مایعات، نقش پاککنندگى منحصر به آب است؟ آیا پاککنندگى ویژه آب آسمان است؟ آیا حدّى براى آب در پاککنندگى وجود دارد؟ درباره این پرسشها از سوى مفسّران و فقیهان، پاسخهایى کم و بیش متفاوت ارائه شده است:
۱. گویا اشاره دو آیه ۴۸ فرقان(فرقان:۴۸) و ۱۱ انفال(انفال:۱۱) به آب آسمان براى برخى صحابه این توهم را پدید آورد که پاک کنندگى، ویژه آب آسمان است؛ ازاین رو افرادى چون عبداللّهبنعمر و عبداللّه بن عَمرو با آب دریا وضو، نمىگرفتند؛(قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۳۶) امّا این برداشت از آیه، مورد اقبال هیچ یک از مفسّران و فقیهان قرار نگرفت؛ به ویژه با نقل این حدیث از پیامبر که درباره آب دریا فرمود: هو الطهور ماؤه؛(قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۳۶) بنابراین، قید «آسمان» در این آیات، هیچ گونه دلالتى بر انحصار پاک کنندگى در آب باران ندارد.(سید ابوالقاسم خوئی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۲۱)
۲. بحث جدّىتر آن بود که آیا این نقش، ویژه آب است یا نه؟ بیشتر مفسّران و فقیهان، آن را به آب منحصر دانسته و برآنند که مایعاتِ دیگر، پاک کننده نیستند.(قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۳۵؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۲۴، ص۹۸) ابنعربى مىگوید: اینکه خداوند آب را با وصف طهور آورده و بر مسلمانان منّت نهاده که آب را خود در دسترس بشر قرار داده، بر انحصار نقش مطهّریت در آب دلالت مىکند.(ابنعربی، احکامالقرآن، ج۳، ص۱۴۲۱) در مقابل، نظر غیر مشهورى است که مطلق مایعات را مطهِّر مىداند.(راوندی، فقه القرآن، ج۱، ص۶۲)
۳. اطلاق آب در دو آیه گذشته دلالت دارد بر اینکه تا وقتى به آن «آب» گفته مىشود، مطهِّر اشیاى دیگر است. مفسّران و فقیهان با استناد به سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله)برآنند که هرگاه رنگ یا بو یا مزه آب بر اثر ملاقات با شىء نجس تغییر کند، خود متنجّس شده، نقش پاک کنندگىاش را نیز از دست مىدهد؛(قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۳۰؛ شیخ حر عاملی، وسائلالشیعه، ج۱، ص۱۳۷_۱۴۱) البتّه درباره آب قلیل و کثیر و نحوه به کارگیرى آب قلیل در پاک کردن اشیاى متنجّس، دیدگاههاى متفاوتى از سوى فقیهان بیان شده(قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۳، ص۳۳_۳۵؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۲۴، ص۹۴) که تفصیل آن در کتابهاى فقهى موجود است.
۶. درمان:
یکى از نقشهاى آب در زندگى انسان را مىتوان درمان برخى بیمارىها دانست که در آیه ۴۱ و ۴۲ ص(ص:۴۱)(ص:۴۲) به این تأثیر اشاره شده است: «وَاذکر عَبدنا أَیوبَ إِذ نَادى رَبَّه أَنِّى مَسَّنِى الشَّیطـنُ بِنُصب و عَذاب _ ارکض بِرجلِک هذا مُغتَسلٌ بَارِدٌ و شَرابٌ». در این دو آیه، حال ایوب پیامبر(علیه السلام)گزارش شده است که از رنج و بیمارى خود به پروردگارش شکایت برد که به او وحى شد: پاى خود را بر زمین بزن؛ چشمهاى با آبى خنک پدیدار مىشود. از آن بنوش و خود را نیز با آن شستوشو ده. بدین وسیله بیمارى از جسم و جان ایوب رخت بربست. در روایتى، بیمارى ایوب علیه السلام،درآمدن دمل در تمام بدنش دانسته شده است.(شیخ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۴۶۴) هرچند ظاهر آیه، جوشش آب براى ایوب را به صورت خارقالعاده گزارش کرده، براساس آیه شاید نتوان تأثیر آب یا انواعى خاص از آن را بر درمان برخى بیمارىها انکار کرد. یکى از مصادیق آیات آشکار و روشن الهى در آیه ۹۷ آلعمران(آل عمران:۹۷) (فِیه ءَایـتٌ بَینـتٌ مَقامُ إبرهیم) نیز آب زمزم دانسته شده(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۷۹۸؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۴، ص۹۰) و روایاتى از پیامبر صلى الله علیه وآله و پیشوایان معصوم علیهم السلام با این مضمون نقل شده که آب زمزم، موجب شفا و برطرف شدن بیمارى است(علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۵۹، ص۲۸۶) یا اینکه آب زمزم به هر نیتى نوشیده شود، همان اثر را خواهد داد (ماءُ زمزم لِما شُرِبَ لَه). اگر براى شفا نوشیده شود، شفابخش است و اگر براى حفظ خود بنوشد، خدا او را حفظ مىکند و اگر براى رفع تشنگى بنوشد، تشنگى او برطرف خواهد شد.(علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۶۰، ص۴۵؛ ابنماجه، سنن ابنماجه، ج۲، ص۱۰۱۸) روایاتى دیگر نیز از تأثیرهاى سودمند یا مضر براى فراوان نوشیدن، کم نوشیدن آب، نوشیدن آب سرد یا گرم خبر مىدهد.(علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۶۳، ص۴۴۵_۴۸۱)
اگر درمان را بتوان به معناى گستردهترى گرفت و استفاده از آنچه را بر سلامت جسم انسان تأثیر ویژه دارد، نوعى درمان به شمار آورد، از آیات دیگرى هم مىتوان اشارهاى به این نقش آب به دست آورد؛ نظیر آیه «ونَزَّلنا من السَّماءِ مَاءً مُبـرَکاً» (ق:۹) که بر وجود خیر و نفع بسیار در آب باران دلالت دارد یا آیه «وینَزِّلُ عَلیکم مِنالسَّماءِ مَاءً لِیطهِّرکم بِه و یذهِبَ عَنکم رِجزَ الشَّیطـن.» (انفال:۸) در روایتى از امیرمؤمنان علیه السلام با استناد به همین آیه آمده است: از آب آسمان بنوشید که بدن را پاکیزه و بیمارىها را رفع مىکند.(علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۶۳، ص۴۵۳؛ شیخ صدوق، الخصال، ص۶۳۶)
تأثیر تقوا و استغفار بر فراوانى آب:
قرآن کریم به طور کلّى بر تأثیر امور معنوى بر امور مادّى تأکید دارد. از یک طرف ایمان و تقوا را موجب افزایش نعمت و از سوى دیگر پارهاى گناهان را موجب زوال آن مىداند. این تأثیر در روایات به طور مشخّصتر تبیین شده است.(کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۶۸_۲۷۵) آیه ۹۷ اعراف(اعراف:۹۷) ضمن اشاره به این که اقوامى در گذشته به دلیل عدم ایمان و تقوا، و تکذیب رسولان الهى، به سختىها و تنگىهایى در زندگى دچار شدند، ایمان و تقوا را عامل بهرهمندى از برکات آسمان و زمین معرّفى مىکند: «ولَو أَنَّ أَهلَ القُرى ءَامَنوا واتَّقَوا لَفتَحنا عَلیهِم بَرکـت مِنَالسَّماءِ و الأَرضِ و لـکن کذَّبوا فَأَخذنـهُم بِمَاکانوا یکسِبون.» (اعراف:۹۶) در تفسیر مشهورى از آیه، برکات آسمان به باران و برکات زمین به رویش گیاهان که معلول بارش باران است، تفسیر شده؛(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۹۸) چنان که آیه ۶۶ مائده(مائده:۶۶) نیز درباره یهود و نصارا مىگوید: اگر تورات و انجیل و آنچه را از جانب خداوند نازل شده بر پا مىداشتند، از نعمتهاى بسیارى که از آسمان (باران) و زمین به آنها روى مىآورد، برخوردار مىشدند(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۴۱) :«ولَو أنَّهم أَقامُوا التَّورةَ و الإِنجِیلَ و مَا أُنزِلَ إِلیهِم مِن رَبِّهم لاََکلوا مِن فَوقِهم و مِن تَحتِ أَرجُلهِم». آیه ۵۲ هود(هود:۵۲) و ۱۰ تا ۱۲ نوح(نوح:۱۰_۱۲) که پیش از این به آنها اشاره شد نیز بر تأثیر استغفار و توبه مردم یک جامعه بر برخوردارى آنان از آبِ فراوان تأکید دارند که عامل اصلى نعمتهاى فراوان و گوناگون است: «ویـقَومِ اسْتغفِروا رَبَّکم ثُمّ توُبوا إلیه یرسِلِالسَّماءَ عَلیکم مِدرَاراً و یزِدکم قُوَّةً إلى قُوَّتِکم». تشریع نماز استسقاء با عمل پیامبر صلى الله علیه وآله در سال ششم هجرى پس از آنکه اهل مدینه به دلیل خشکسالى از وى تقاضاى باران کردند،(ادوار فقه، ج۱، ص۳۰۷) در جهت این دو آیه قابل تفسیر است.(کنزالعمّال، ج۸، ص۴۳۵) ذیل آیه ۵۲ هود(هود:۵۲) پس از بیان نزول باران، از افزایش نیرو یاد شده است: «ویزِدکم قُوَّةً إلى قُوَّتِکم» که این مقارنت مىتواند اشاره به تأثیر آب بر قدرتمندى باشد. برخى، در تفسیر این آیه گفتهاند: مراد از «قُوَّة» نیروى ایمان است که خداوند وعده داد آن را با نزول باران بر نیروى بدنى و جسمى که پیشتر به قوم هود بخشیده بود، بیفزاید و برخى دیگر گفتهاند: مقصود از آن، نیروى جسمانى بیشتر است؛ امّا علاّمه طباطبایى ترجیح داده است که مراد از «قوّة» هر دو نیرو باشد.(علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۹۹؛ علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۰۰) آیات ۱۰ تا ۱۲ نوح(نوح:۱۰)(نوح:۱۲) که سخن نوح به قومش را نقل مىکند و از نظر سیاق و مضمون با آیه هود هماهنگ است، مىتواند تفسیرى براى افزایش نیرو باشد: «فَقُلتُ اسْتَغفِروا رَبَّکم إِنَّه کانَ غَفّاراً _ یرسِلِ السَّماءَ عَلیکم مِدرَاراً _ و یمدِدکم بِأَمول و بَنِینَ و یجعَلْ لَکم جَنـّت و یجعَلْ لَکم أَنهَـراً و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است تا پىدرپى بر شما باران ببارد و شما را به مالها و پسران یارى کند و به شما بوستان دهد و برایتان جوىها پدید آرد». از جمله آیاتى که بر رابطه ایمان و برخوردارى از آب تأکید و پاىدارى بر ایمان را عامل برخوردارى از آب شناسانده، آیه ۱۶ جن(جن:۱۶) است: «وأَلَّوِ اسْتَقـموا عَلى الطَّریقةِ لاََسقینـهُم مَاءً غَدَقاً» . عموم مفسّران این آیه را کنایه از توسعه رزق و فراوانى نعمتهاى مادّى دانستهاند که به مهیا کردن عامل اوّلى آن (آب) اشاره کرده است.(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۵۹؛ سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۸، ص۳۰۵)
آیات پیشین چنانکه از تأثیر ایمان و استغفار بر فراوانى آب خبر مىدهد، کفر و برخى گناهان دیگر چون تکذیب رسولان الهى را مانع برخوردارى از نعمت آب مىداند. آیات ۳۲ تا ۴۲ کهف(کهف:۳۲_۴۲) نیز برآن تأکید دارد. این آیات، مناظره دو فرد همراه را گزارش کرده که یکى از آن دو، صاحب دوباغ بود که از انواع خوردنىها هیچ کمنداشت و در لابهلاى آن، نهرهاى آب جارى بود و آنچه را داشت، جاودانه مىپنداشت؛ به طورى که او را به انکار معاد وا داشته بود؛ امّا همراهش به وى هشدار مىداد که ممکن است خداوند، به سزاى کفرت، آب جارى درآن باغها رادرزمین فرو برد و تو توان بیرون آوردن آن را نداشته باشى: «أویصبحَ مَاؤُهَا غَورَاً فَلن تَستطِیعَ لَه طَلَباً». (کهف:۱۸)
وسیله آزمایش:
در ادامه آیه ۱۶ جن(جن:۱۶) فراهم کردن آب فراوان را براى کسانى که در طریق ایمان پاىدارى مىکنند، زمینهاى براى آزمایش آنها قرار داده تا روشن شود که آیا پس از برخوردارى، خداوند را سپاس مىگزارند یا ناسپاسى مىکنند: «لاََسقینـهُم مَاءً غَدقَاً _ لِنَفتِنَهم فِیه». برخى مفسّران گویا به این دلیل که چگونه ممکن است خداوند، مؤمنانى را که به پاداش پاىدارىشان بر ایمان، از آب فراوان برخوردار کرده، آن را وسیله امتحانى سخت براى آنها قرار دهد، تفسیر دیگرى از آیه ارائه دادهاند که اگر کافران از إنس، وقاسطان از جن بر ستم خویش اصرار ورزیده بودند، خداوند بر اساس سنّت استدراج، آبى فراوان در دسترسشان قرار مىداد تا در گستردگى عیش و روزى، گناهان بیشترى را مرتکب شده، دچار عذاب دردناکترى شوند.(زمخشری، الکشّاف، ج۴، ص۶۲۹؛ طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۶۰) تفسیر سوم از آیه مىتواند این باشد که لام در «لِنَفتِنَهم فِیه» براى عاقبت است؛ بنابراین، مقصود آیه این است که اگر مؤمنانى با پاىدارى بر ایمان، از آب فراوان برخوردار شدند، این برخوردارى خود به خود آنان را به صحنهاى دیگر از آزمایش منتهى خواهد کرد که در آن سپاسگزاران از ناسپاسان مشخّص مىشوند.(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۵۶۰) آیه۲۴۹ بقره(بقره:۲۴۹) نیز از آزمایش دیگرى با محوریت آب چنین خبر مىدهد: خداوند، گروهى از بنىاسرائیل را که براى مبارزه با جالوت، با طالوت همراه شده بودند، در میان راه و پیش از مواجهه باجالوت، با نهرى از آب آزمود و فقط به کسانى براى همراهى با طالوت اجازه داد که بیش از یکمشت آب ننوشند. ادامه آیه خبر مىدهد که فقط عدّه کمى از آنان با اراده قوى خود دراینآزمون موفّق بودند(فی ظلال القرآن، ج۱،ص۲۶۸) :«فَلمَّا فَصلَ طَالوتُ بِالجُنودِ قَال إِنَّ اللّهَ مُبتَلِیکم بِنَهر فَمن شَرِبَ مِنهُ فَلیسَ مِنّى و مَن لَمیطعمهُ فَإِنّه مِنّى إِلاّ مَن اغْترَفَ غُرفةً بِیدهِ فَشَربوا مِنه إِلاّ قَلیلا».
منبع تأمین آب:
بیش از ۲۹ آیه، آسمان را منبع نزول و تأمین آب مورد نیاز انسان و ساکنان روى زمین معرّفى کرده است: «أَنزَل مِنالسَّماء مَاءً» (بقره:۲۲)(انعام:۹۹)(رعد:۱۷) در این آیات و بسیارى از آیات دیگر، فرو فرستادن آب از آسمان با واژههاى «أنزلنا» یا «نزّلنا» بیان شده است که واژه اخیر بر فراوانى نزول آب دلالت مىکند؛ ولى در آیه ۲۵ عبس(عبس:۲۵) تعبیر ریختن (صببنا) بهکار رفته است: «أَنّا صَببنَا المَاءَ صَبّاً». در آیه ۱۱ قمر(قمر:۱۱) که فرو فرستادن آب را براى عذاب و غرق شدن قوم نوح حکایت مىکند، گونه تعبیر با آیات پیشین متفاوت است و از گشودن درهاى آسمان با آبى فراوان و پى در پى سخن رفته است: «فَفَتحنَا أَبوبَ السَّماء بِماء مُنهَمِر». نکته برجسته و تأکید شده در تمام این آیات، این است که «خداوند» آب را از آسمان فرو مىفرستد. در آیه ۶۹ واقعه(واقعه:۶۹) توان فرو فرستادن آب از انسان نفى شده و فقط به خداوند اختصاص یافته است: «ءَأَنتُم أَنزلتُموهُ مِن المُزنِ أَم نَحنُ المُنزِلون». در مقصود از سماء، تفاسیرى کم و بیش گوناگون از سوى مفسران ارائه شده است: برخى گفتهاند: باران، آبى است که از زیر عرش خدا بیرون آمده، از آسمانى به آسمانِ پایینتر فرو مىریزد تا به آسمان دنیا مىرسد و در محلى به نام «ایرم» جمع مىشود؛ آنگاه ابرهاى سیاه به طرف آن رفته، از آن سیراب مىشوند؛ سپس خداوند آن را به هر کجا که مىخواهد مىفرستد.(سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۱، ص۸۶) عکرمه گفته است: آب از آسمان هفتم بر روى ابرها فرو مىریزد که هر قطره آن به اندازه یک شتر است.(سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۱، ص۸۶) از حسن بصرى پرسیده شد که باران از آسمان است یا ابر؟ پاسخ داد: از آسمان است و ابر، عَلَمى است که آب از آسمان بر آن فرو مىریزد. نظیر این تفسیر از سدّى نیز نقل شده است.(سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۳، ص۴۷۷) ریشه این نوع تفسیر از آیات را که امروزه قابل اثبات نیست مىتوان در روایات اسرائیلى مشاهده کرد؛ چنانکه از کعب نقل شده است: ابر، غربال باران است و اگر هنگام نزول آب از آسمان ابر نمىبود، آب همه آنچه را که روى زمین بود، از بین مىبُرد.(سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۱، ص۸۶) وهببن منبه گفته است که نمىدانم باران، قطرهاى است که از آسمان بر ابر فرو ریخته یا در خود ابر ایجادشده است.(سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۱، ص۸۶)
از میان مفسّرانِ متأخّر، فخررازى (م. ۶۰۶) در این باره یکسان نظر نداده است. وى در تفسیر آیه ۱۶۴ بقره(بقره:۱۶۴) ابتدا سه احتمال درباره مبدأ نزول آب را بیان کرده است: ۱. آسمان؛ ۲. ابر؛ ۳. بر اثر حرارت خورشید بخار آب از سطح زمین برخاسته، به طبقات سرد جوّ مىرسد و پس از پیوستن به یکدیگر به صورت قطرههاى باران فرو مىریزد؛ آنگاه خود با استناد به ظاهر آیه، نظر نخست را برگزیده است.(فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۴، ص۲۲۳) وى همچنین در ذیل آیه ۹۹ انعام(انعام:۹۹) سه نظر پیشین را نقل کرده؛ بدون آنکه یکى از آنها را ترجیح دهد؛ هر چند نظر جُبّایى را که مبدأ نزول آب را آسمان مىدانسته، به صورت مشروح و همراه با ادلّهاش بیان مىکند. از مهمترین ادلّه جبّایى، این است که ظاهر آیات، بر نزول آب از آسمان دلالت دارد و هیچ دلیلى محال بودن آن را اثبات نکرده است.(فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۱۳، ص۱۰۵_۱۰۷) فخررازى برخلاف نظر اوّلش در ذیل آیه ۳۲ ابراهیم(ابراهیم:۳۲) مىگوید: درباره مبدأ نزول باران دو رأى است: ۱. مقصود از سماء ابر است و آب از آن نازل مىشود؛ ۲. آب از خود آسمان نازل مىشود؛ ولى این نظر بعید است؛ زیرا گاهى اتّفاق مىافتد که کسى در دامنه کوه قرار دارد و نزول باران را مشاهده مىکند؛ ولى همین که بر فراز قله کوه مىرود، ابر را پایینتر از قلّه مىبیند و در آن جا نشانى از باران نیست؛(فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۱۹، ص۱۲۶؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۳۶) با این حال، فخر معتقد است: نظر فیلسوفان درباره نزول آب که منشأ آن را ابرهاى تشکیل شده از بخارهاى متصاعد از زمین مىدانند، درست نیست؛ زیرا مستلزم نفى فاعل مختار، و قدیم شمردن عالم است.(فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۴، ص۲۲۳؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۱۹، ص۱۷۶؛ زمخشری، الکشّاف، ج۱، ص۸۳)
عدّهاى دیگر از مفسّران با توجّه به کاربرد واژه «سماء» در معناى ابر که میان عرب رایج بوده،(ابنفارس، معجم مقاییساللغه، ج۳، ص۹۸؛ ابنمنطور، لسانالعرب، ج۶، ص۳۷۸؛ ابنمنطور، لسانالعرب، ج۶، ص۳۷۹) معتقدند که باران ازابر فرود مىآید، نه آسمان؛(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۵۵؛ ابنکثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج۱، ص۶۰؛ آلوسی، روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۰۲) امّا پارهاى از مفسّران، «سماء» را به معناى حقیقى خودش (جهت بالا) دانستهاند؛(شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۰۱؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱، ص۱۵۱؛ آلوسی، روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱، ص۳۰۲) یعنى مقصود از سماء کاربرد عرفى آن، فضا است که بر زمین محیط است و بیننده آن را همچون قبّهاى آبى رنگ مىبیند؛(ابنعاشور، تفسیرالتحریر و التنویر، ج۱، ص۳۳۱؛ علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۲۳) چنانکه حدیث پیشگفته امامسجاد علیه السلام به همین معنا تصریح دارد. ابرهاى آسمان از آبهاى سطحى زمین به ویژه دریاها که بر اثر حرارت خورشید تبخیر شده، تشکیل مىشود؛ امّا قرآن کریم دریاها را منبع تأمین آب مورد نیاز مردم معرّفى نکرده؛ بااین که در ۴۰ آیه، از دریاها یاد شده است. آنچه در یادکرد نام دریاها برجستهتر مىنماید، تسخیرآب دریاها براى انسان است تا در آنها، کشتى براند و روزى به دست آورد: «اَللّهُ الَّذى سَخَّر لَکم البَحر لِتَجرِى الفُلک فِیه بِأَمرِهِ.» (جاثیه:۱۲) مفسران معاصر، آیه ۱۱ طارق(طارق:۱۱) (والسَّماءِ ذاتِ الرَّجعِ) را با توجّه به معناى رجع (بازگرداندن) اشاره به این دانستهاند که سرچشمه آب باران، آبهاى زمینى به ویژه آب دریاها است؛(اسرارالکون فیالقرآن، ص۱۱۲) به هر حال در بخشى از این آیات، آب نازل شده از آسمان با صفت ویژهاى همراه شده که از بار معنایى خاصّى متناسب و مرتبط با مجموعه آیات برخوردار است؛ به طور مثال در آیه ۴۸ فرقان(فرقان:۴۸)، با وصف «طهور» آمده و در آیه ۹ ق(ق:۹)، «مبارک» (داراى خیر و نفع فراوان)(زمخشری، الکشّاف، ج۴، ص۳۸۱) خوانده شده است: «ونَزَّلنا مِن السَّماءِ مَاءً مُبرکاً» و در آیه ۱۴ نبأ(نبآ:۱۴) با صفت «ثجّاج» (زیاد)(زمخشری، الکشّاف، ج۴، ص۶۸۶) همراه است: «وأَنزلنَا مِن المُعصِرتِ مَاءً ثَجَّاجاً». «بِقَدَر» صفت دیگرى است که در آیه ۱۸ مؤمنون(مؤمنون:۱۸) و ۱۱ زخرف(زخرف:۱۱) به آن اشاره شده است: «وأَنزَلنا مِن السَّماءِ مَاءً بِقَدر»؛ یعنى آب را به اندازه معین و متناوب(ابنعاشور، تفسیرالتحریر و التنویر، ج۱۸، ص۲۹) یا به اندازه نیاز مردم یا به اندازهاى که به آنان سود رساند و زیانبار نباشد،(زمخشری، الکشّاف، ج۳، ص۱۷۹؛ شهید ثانی، روضالجنان و روحالجنان، ج۱۴، ص۱۴؛ ابنکثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج۳، ص۲۵۳) به زمین فرو فرستادیم. تفسیرى از ابنمسعود درباره «قَدَر» نقل شده که مىگوید: میزان نزول باران از آسمان در سالهاى گوناگون برابر است؛ امّا اینکه این بارانها در کجا ببارد، آن را تقدیر الهى مشخّص مىکند.(کشفالاسرار و عدّةالابرار، ج۶، ص۴۳۰) برخى نیز مقصود از قدر را تقدیر الهى گرفته، برآنند که نزول باران از آسمان به همان اندازهاى است که خداوند براساس حکمت و تدبیر خود مقدّر کرده است؛ بدون آنکه قطرهاى کم یا زیاد شود.(علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۲)
کوهها: کوهها نیز از مخازن آبند که افزون بر تأثیر در نزول آب از آسمان، نقش مهمترى نیز در ذخیرهسازى آن دارند که به تدریج، آب مورد نیاز بشر را از طریق نهرها، رودها و یا چشمهها تأمین مىکنند.(علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۱۵۳) در آیه ۳ رعد(رعد:۳) از آفرینش کوهها و در پى آن، ایجاد رودها به دست خداوند خبر داده شده است: «وهُو الَّذِى مَدَّ الأَرضَ و جَعلَ فِیهَا رَوسِىَ و أَنهـراً». آیه ۲۷ مرسلات(مرسلات:۲۷) نیز به روشنى مىگوید: ما در زمین کوههاى سر به فلک کشیده پدید آوردیم و براى شما آب شیرین و گوارا فراهم ساختیم:«وجَعلنَا فِیها رَوسِىَ شـمِخـت و أَسقَینـکم مَاءً فراتاً» . برخى مفسّران بر آنند که نکره بودن «ماءً فُراتاً» در سیاق امتنان، دلالت دارد بر اینکه همه آبهاى شیرین موجود در زمین از آسمان است و ذکر آن پس از ذکر ایجاد کوهها در زمین، از نقش و تأثیر کوهها در پیدایش رودهاى کوچک و بزرگ و تأمین آب گوارا براى انسان خبر مىدهد.(الاشارات العلمیه فی الآیات الکونیّه، ص۸۸) آنان با توجّه به پژوهشهاى علمى بر این باورند که بخار آب به صورت ابر در مىآید و هنگام رسیدن به طبقات سرد جَو پس از سرد و متراکم شدن، به باران و برف تبدیل مىشود و مهمترین عاملِ سرد شدن جو و نزول باران، قلّههاى کوهها و بادهایند و آیه پیشین به همین معنا اشاره دارد.(التفسیرالعلمی للآیات الکونیّه، ص۳۸۰) در آیه ۱۵ نحل(نحل:۱۵) نیز از کوهها در کنار نهرها یاد شده است: «وأَلقىَ فِىالأَرضِ رَوسِى أَن تَمِیدَبِکم و أَنهـراً». کوهها نه تنها در تأمین دائم آب آشامیدنى براى انسان نقش اساسى دارند، بلکه آب مورد نیاز انواع درختان و گیاهان را نیز تأمین مىکنند. آیه ۷ ق(ق:۷) که در آن از رویش گیاهان پس از ایجاد کوهها در زمین، سخن رفته، به این حقیقت اشاره دارد:«والأَرضَ مَددنهَا و أَلقَینا فِیها رَوسى و أَنبتنَا فِیها من کلِّ زَوج بَهِیج». آیه ۱۸ مؤمنون(مؤمنون:۸)، از اسکان و ذخیرهسازى آبِ نازلشده از آسمان در زمین خبر مىدهد: «وأَنزلنَا مِن السَّماء مَاءً بِقَدَر فَأَسکنّـه فِىالأَرضِ» که در یک تفسیر از آیه، مقصود از اسکان آب، برفهاى انباشته شده بر فراز قلههاى کوهها دانسته شده(زمخشری، الکشّاف، ج۳، ص۱۸۰) که به تدریج ذوب شده، با سرازیر شدن به دامنه کوهها، آب مورد نیاز در تمام فصلهاى سال را در اختیار اهل زمین قرار مىدهد. تفسیر مشهورترى از اسکان آب در زمین، مقصود از آن را ذخیره شدن آبهاى باران در درون زمین مىداند.(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۶۲؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۲، ص۷۵) حدیثى از امام باقر علیه السلام نیز به هر دو تفسیر از اسکان آب اشاره دارد. این حدیث مىگوید: مراد از آن، نهرها، چشمهها و چاهها است.(علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۹۱) به جز این، آیه، زمین را مخزنى دیگر براى آب باران دانسته است. آیه ۲۱ زمر(زمر:۲۱) نیز به منابع زیرزمینى آب اشاره کرده و یکى از نعمتهاى خداوند را نزول آب از آسمان و فرو بردن آرام و تدریجى در زمین و هدایت آن به سوى چشمهها دانسته است: «أَلَم تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنزلَ مِن السَّماءِ مَاءً فَسلَکهُ ینـبیعَ فِىالأَرضِ». براساس این آیه، منشأ اصلى آبهاى زیرزمینى آبى است که از آسمان نازل شده(من علوم الأرض القرآنیّه، ص۱۰۵) و پس از نزول، بخشى از آن در نهرها و رودها جارى مىشود و این آیه از بخش دیگر آن خبر مىدهد که از راه منافذ زمین به درون آن فرو مىرود؛ آنگاه آبى که در مناطق مرتفع در زمین فرو رفته، اغلب از طریق چشمهها به سطح زمین مىآید و بخشى که در دشتها و مناطق پست، در زمین فرو مىرود، از طریق کندن چاه، قابل دستیابى است.(التفسیرالعلمی للآیات الکونیّه، ص۱۱۱_۱۱۷) از دیگر آیات در این باره، آیه ۲۲ حجر(حجر:۲۲) است که به آبهاى ذخیره شده در زیرزمین نیز اشاره دارد: «فَأَنزلنَا مِن السَّماءِ مَاءً فَأَسقَینـکموهُ و مَا أَنتُم لَهُ بِخزِنین». این آیه مىگوید: خداوند از آسمان براى شما آب فراهم کرد؛ در حالى که شما پیش از نزول و پس از آن، حافظ و نگهدارنده آن نبودید؛ بلکه فقط خداوند است که آب را براى شما نگهدارى مىکند؛ سپس به اندازه نیاز از طریق چشمهها و از دل زمین بیرون مىآورد.(طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۱۳؛ الرکام المزنی و الظواهرالجوّیّه، ص۳۹؛ فرهنگ جهاد، ش۷و۸، ص۱۷۵)
چاه و چشمه، دو راه دستیابى به آبهاى زیرزمینى است که در آیاتى، از آن دو نام برده شده است. از چاه، جز چند مورد به طور مثال در آیه ۱۹ یوسف(یوسف:۱۹) و ۳۲ قصص(قصص:۳۲) در ماجراى حکایت اقوامى از گذشتگان یاد نشده که در ضمن، اشارهاى به تاریخچه استفاده از آب چاه نیز هست؛ امّا چشمه، افزون بر اینکه در آیات بیشترى از آن یاد شده، یکى از نعمتهاى الهى به انسان نیز دانسته شده است. (یس:۳۴)(شعراء:۱۳۳)(شعراء:۱۳۴) درباره آب چشمه، از یک سو، جوشش آن از زمین را به خدا نسبت داده (همان آیات) و از سوى دیگر، آیه ۳۰ ملک(ملک:۳۰) ناتوانى انسان را از استخراج آب از زمین اعمّ از چشمه و چاه به مردم یادآورى و فقط خدا را توانا بر آن معرّفى مىکند: «قُل أَرءَیتُم إِن أَصبَحَ مَاؤُکم غَوراً فَمن یأتِیکم بِمَاء مَعِین».
تشبیه وتمثیل به آب:
در چند آیه، حقایقى معنوى و غیر محسوس، به آب و برخى از آثار آن در طبیعت تشبیه شده است:
۱. در آیه ۲۴ یونس(یونس:۲۴) زندگى دنیا به آبى تشبیه شده که خدا از آسمان فرو مىفرستد و سبب رویش گیاهان گوناگون و سرسبزى و خرّمى شده، زمین به اوج زیبایى و آراستگى مىرسد و به اهل زمین، حالت اطمینانى دست مىدهد که قادرند از آن بهره گیرند؛ ولى پس از چندى، آن گیاهان به خشکى مىگراید و درو مىشود؛ به طورى که گویا دیروز خبرى از آن زیبایى نبوده است: «إِنَّمامَثلُ الحیوةِ الدّنیاکماءأنزلنهُ منالسّماءِ فَاختَلطَ بِه نَباتُالأَرضِ مِمّا یأکلُالنّاسُ والأَنعمُ حَتّى إذَا أَخذَتِ الأَرضُ زُخرُفَها و ازَّینَت و ظَنَّ أَهلُها أَنّهم قـدِرُون عَلَیها أَتــها أَمرُنا لَیلاً أو نَهاراً فَجَعلنها حَصِیداً کأَن لَمتَغنَ بِالأَمسِ». همین تشبیه درآیه ۴۵ کهف(کهف:۴۵) نیز دیده مىشود و در آیه ۲۰حدید(حدید:۲۰) گستردهتر و با بیانى دیگر آمده است. در این آیه براى زندگىدنیا پنج ویژگى یا حالت یا پنج مرحلهبیان شدهاست: بازى، سرگرمى، تجمّلگرایى، فخرفروشى و افزونطلبى در دارایىها و فرزندان؛ آنگاه به بارانى که سبب رویش گیاهان متنوّع مىشود و کشاورزان را به شگفتى وا مىدارد، تشبیه شده است. در این سه آیه که از نوع تشبیه تمثیلى است، وجه شباهت بین زندگانى دنیا و نزول آب از آسمان با تأثیرهاى بعدىاش این است که هر دو به سرعت سپرى مىشوند؛(زمخشری، الکشّاف، ج۲، ص۳۴۰) از این رو این آیات انسان را از فریفته شدن به ظواهر لذّتبخش و زودگذر زندگى دنیا باز مىدارد: «ومَا الحَیوةُ الدُّنیا إِلاّ مَتـعُ الغُرورِ.»
۲. در آیات متعدّدى، چگونگى زنده شدن دوباره مردم پس از مرگ و برانگیخته شدن از قبرها، با اجمال به چگونگى رویش گیاهان از زمین در پى نزول آب از آسمان تشبیه شده است(ابنعاشور، تفسیرالتحریر و التنویر، ج۸، ص۱۸۳؛ مع آیاتاللّه فی کتاباللّه، ص۲۲۹) :«حَتّى إِذا أَقَلَّت سَحاباً ثِقالا سُقنـهُ لِبلد مَیت فَأَنزلنا بِه المَاءَ فَأَخرجنَا بِه مِن کلِّ الثَّمرتِ کذلک نُخرجُالمَوتى لَعلّکم تَذکرونَ». (اعراف:۵۷) نیز فاطر(فاطر:۳۵)؛ زخرف(زخرف:۱۱)؛ ق(ق:۱۱).
۳. در آیه ۱۷ رعد(رعد:۱۷) «حق» به آب و در مقابل، «باطل» به کف روى آب تشبیه شده است:«أَنزلَ مِنالسَّماءِ مَاءً فَسالَت أَودِیةٌ بِقَدرِها فَاحتَملَ السَّیلُ زَبداً رَابِیاً ... کذلک یضربُ اللّهُ الحَقَّ و البـطِلَ». ادامه آیه مىگوید: کف روى آب ماندگار نیست؛ امّا آب که سودمند است، در زمین ماندگار است و خداوند چنین روشن مثال مىزند که حق به دلیل سودمندىاش ماندگار است و باطل از میان مىرود: «فَأمَّا الزَّبدُ فَیذهَبُ جُفاءً و أمّا مَاینفعُ النّاسَ فَیمکثُ فِىالأَرضِ کذلِک یضرِبُ اللّهُ الأَمثالَ». ابنعبّاس، در روایتى آب را تمثیلى از عمل صالح دانسته که براى صاحبش باقى مىماند و کف روى آب را تمثیلى از عمل سوء دانسته که ماندگار نیست.(سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۴، ص۶۳۳) همو در نقل دیگرى، آب و کف در آیه پیشین را تمثیلى از یقین و شک دانسته است. او مىگوید: همانگونه که وادىها، به قدر گنجایش خود، آب فرو آمده از آسمان را در خود جاى مىدهند، دلها نیز به قدر استعداد خود از یقین، و شک برخوردار مىشوند؛ آنگاه یقین سبب سودمندى عمل مىشود و عمل با شک سودى نمىدهد و همانگونه که کف روى آب از میان مىرود، خداوند شک را وامىنهد و یقین را چون آبى که ماندگار است، مىپذیرد.(سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۴، ص۶۳۲) برخى دیگر از مفسّران «حق» در این آیه را قرآن عظیم دانستهاند که از جانب قدس ربوبى بر دلهاى خالى از آن با استعدادهاى گوناگون فیضان یافته است و مىیابد و هرکس به قدر استعداد خود در جهت زندگى دنیا و آخرت از آن بهره مىبرد؛(آلوسی، روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۳، ص۱۸۹؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج۱۹، ص۳۵؛ سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور، ج۴، ص۶۳۵) علاّمه طباطبایى در جلد ۳ المیزان ذیل آیه ۷ آلعمران(آل عمران:۷) مطلب دقیقى دارد که قابل استفاده است. افزون بر این موارد، در روایاتى از برخى امامان معصوم علیهم السلام نقل شده که آب به معناى فراتر از معناى اوّلى و ظاهرىاش تأویل برده شده است؛ براى مثال در ذیل آیه ۳۰ ملک(ملک:۳۰) که مىگوید: به من خبر دهید اگر آبهاى شما در زمین فرو رود، چه کسى مىتواند آب جارى و گوارا را در دسترس شما قرار دهد: «قُل أَرءیتُم إِن أَصبحَ مَاؤُکم غَوراً فَمن یأتِیکم بِمَاء مَعِین». در روایاتى از امامباقر و امامصادق علیهما السلام «ماء» بر امام تطبیق داده شده و آمده است که اگر امامِ شما از دست رفت، چه کسى امام جدیدى براى شما مىآورد؟(کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۹؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۳۹۷؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۵، ص۲۰۵_۲۰۶) در روایت دیگرى از امامرضا علیه السلام آب در این آیه، به علم امام تفسیر شده است. امام فرمود: امامان، درها و راههاى شما به سوى معرفت الهى و نزدیکى به خدایند و مقصود از «ماؤکم» در این آیه، همین راهها است که ائمهاند و مراد از: «فَمن یأتِیکم بماء مَعِین» این است که چه کسى علم امام را براى شما مىآورد.(فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۵، ص۲۰۵) مورد دیگر در ذیل آیه ۱۶ جن(جن:۱۶) گزارش شده است:«وأَلَّوِاستَقـموا عَلَى الطَّرِیقةِ لاََسقَینـهم مَاءً غَدَقاً». آب بسیار در این آیه، به علم فراوان تفسیر شده که خداوند، آن را در دسترس مردم قرار داده است و مردم آن را از امامان فرا مىگیرند: لأفدناهم علماً کثیراً یتعلّمونه من الائمّة.(فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۵، ص۲۳۶) در روایت دیگرى به ایمان تفسیر شده است.(کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۰؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۵، ص۲۳۶)
آب در آخرت:
آیاتى چنداز وجود آب در آخرت به صورت چشمهها (انسان:۶)(مطففین:۸۳) و نوشیدنىها (ص:۳۸)(انسان:۲۱) خبر مىدهد که بندگان ویژه خداوند و اهلبهشت از آن مىنوشند. وصف آب در این آیات، آن را فراتر از آب دنیا و با ویژگىهایى برتر از آن مىشناساند. آیه ۱۵ محمّد(محمد:۱۵) از وجود چهار نوع نهر در بهشت خبر مىدهد که به پرهیزگاران وعده داده شده و یک نوع آن، نهرهایى از آب است که بدبو نمىشود: «فِیها أَنـهرٌ مِن مَاء غَیرِ ءَاسِن». آیه ۳۱ واقعه(واقعه:۳۱) از آبِ همیشه جارى براى بهشتیان که هرگز قطع نمىشود، خبر مىدهد:«وماء مسکوب». مفسّرانى چون قرطبى، این نکته را مطرح کردهاند که موقعیت جغرافیایى جزیرةالعرب با بیابانهاى سوزان و کم آب به طورى که اغلب با طناب و دلو از اعماق زمین آب به دست مىآوردند (یا از آبهاى مانده و بدبو استفاده مىکردند) و کمبود نهرهاى جارى در میان آنها سبب شده که خداوند، نهرهاى پرآب در بهشت را به آنها وعده دهد؛(قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۷، ص۱۳۶) امّا نباید غفلت کرد که وجود چشمهها و نهرهاى پرآب، فى نفسه براى هر انسانى حتى آنان که در پرآبترین مناطق به سر مىبرند، فرحانگیز و نعمتى بس بزرگ به شمار مىآید.
از سوى دیگر، آب یکى از نوشیدنىهاى اهل دوزخ نیز شمرده شده است؛ امّا این آب گاه به جوشان (حمیم) وصف شده است که هنگام تشنگى اهلجهنّم به آنها داده مىشود؛ آنگاه اندرونشان را پاره پاره مىکند: «وسُقُوا ماءً حَمِیمًا فَقطَّعَ أَمعَاءَهُم.» (محمد:۱۵) نیز آیات ۷۰ انعام(انعام:۷۰)؛ ۴ یونس(یونس:۴). گاه به صدید (چرکابه) «مَاء صَدید» (ابراهیم:۱۴) و گاه به فلز گداختهاى تشبیه شده که اگر ظالمان در جهنم آب بطلبند، آبى چون فلز گداخته به آنان داده مىشود که صورتهایشان را بریان خواهد کرد: «وإِن یستغِیثوا یغاثوا بِماء کالمُهلِ یشوِى الوُجُوهَ.» (کهف:۲۹) آیه ۵۰ اعراف(اعراف:۵۰) نیز از تقاضاى اهلدوزخ خبر داده که از اهلبهشت مىخواهند مقدارى آب بر آنان فرو ریزند و پاسخ مىشنوند که خداوند آن آب را بر کافران حرام کرده است: «ونَادى أَصحـبُ النّارِ أصحـبَ الجَنّةِ أَن أَفِیضوا عَلینَا مِنالماءِ أَو مِمّا رَزقکمُ اللّهُ قالوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُما عَلى الکـفِرِینَ».
فهرست منابع:
(۱) ابنعربی، احکامالقرآن، دارالفکر، بیروت.
(۲) جصاص، احکامالقرآن، دار الكتب العلميه، بیروت، ۱۴۱۵.
(۳) ادوار فقه.
(۴) اسرارالکون فیالقرآن.
(۵) الاشارات العلمیه فی الآیات الکونیّه.
(۶) علامه مجلسی، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.
(۷) ابوحیان اندلسی، البحرالمحیط، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۲.
(۸) ابنکثیر، البدایه و النهایه، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸.
(۹) شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، مطبعة العلمیه، نجف.
(۱۰) ملاصدرا، تفسیرالقرآن الکریم.
(۱۱) ملاعلی نوری، تعلیقات.
(۱۲) تفسیرالآیات الکونیّه.
(۱۳) ابنعاشور، تفسیرالتحریر و التنویر، بیروت.
(۱۴) فیض کاشانی، تفسیر الصافی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت.
(۱۵) التفسیرالعلمی للآیات الکونیّه.
(۱۶) ابنکثیر، تفسیرالقرآن العظیم.
(۱۷) علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، دارالکتاب، قم.
(۱۸) فخر رازی، التفسیرالکبیر.
(۱۹) شیخ حویزی، تفسیر نورالثقلین.
(۲۰) محمد هادی معرفت، التمهید فی علومالقرآن.
(۲۱) سید ابوالقاسم خوئی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، دار الهادی للمطبوعات، قم، ۱۴۱۰.
(۲۲) طبری، جامعالبیان عن تأویل آیالقرآن.
(۲۳) قرطبی، الجامع لأحکام القرآن.
(۲۴) سیوطی، الدّرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور.
(۲۵) الرکام المزنی و الظواهرالجوّیّه.
(۲۶) آلوسی، روحالمعانی فی تفسیر القرآن العظیم.
(۲۷) شهید ثانی، روضالجنان و روحالجنان.
(۲۸) ابنماجه، سنن ابنماجه.
(۲۹) قیصری، شرح فصوص الحکم.
(۳۰) فرهنگ جهاد.
(۳۱) راوندی، فقه القرآن.
(۳۲) فی ظلال القرآن.
(۳۳) کلینی، الکافی.
(۳۴) شیخ صدوق، الخصال.
(۳۵) زمخشری، الکشّاف.
(۳۶) کشفالاسرار و عدّةالابرار.
(۳۷) کنزالعرفان.
(۳۸) کنزالعمّال.
(۳۹) ابنمنطور، لسانالعرب.
(۴۰) طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن.
(۴۱) مطهّرات در اسلام.
(۴۲) مع آیاتاللّه فی کتاباللّه.
(۴۳) شیخ صدوق، معانیالأخبار.
(۴۴) حجیلی، المعجمالمفهرس.
(۴۵) ابنفارس، معجم مقاییساللغه.
(۴۶) راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن.
(۴۷) من علوم الأرض القرآنیّه.
(۴۸) علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۷.
(۴۹) شیخ حر عاملی، وسائلالشیعه، دار احیاء التراث العربی، بیروت.