نهی در عبادات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
برای نهیایی که در عبادات وارد می شود گاهی نهی مستقیما به عبادت می خورد و گاهی غیر مستقیم.
در جایی که نهی مستقیما به خود عبادت بخورد، گفتهاند این نهی بر سه قسم است:
۱. گاه نهی، ذاتی است یعنی دلالت بر مفسدهای در متعلق میکند. مانند: دعی الصلاة ایام اقرائک.
۲. گاه نهی، تشریعی است یعنی کسی عبادتی از خود اختراع کرده است. مثلا نمازهای ماه رمضان که شبها مستحب است را کسی با جماعت بخواند.
۳. گاه نهی، ارشادی است یعنی شارع ما را به واقعیتی راهنمایی میکند مثلا میفرماید: لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد.
صاحب کفایه اشکالی را تحت عنوان لا یقال مطرح میکند. مستشکل در مقام این است که نهی ذاتی را رد کند و میگوید: اگر نماز حائض نهی ذاتی دارد آیا مراد، نماز بدون قصد قربت است یا با قصد قربت.
اگر مراد، نماز بدون قصد قربت باشد واضح است که نماز بدون قصد قربت حرمت ذاتی ندارد.
اگر مراد، با قصد قربت باشد میگوییم: اصلا قصد قربت متمشّی نمیشود زیرا با وجود نهی نمیتوان قصد قربت به سوی خداوند کرد. به عبارت دیگر، با وجود نهی امری وجود ندارد تا فرد آن را قصد کند و به خدا نزدیک شود.
بنا بر این این نهی، به نهی تشریعی بر میگردد یعنی حائض در مقام این است که شریعتسازی کند و در حال حیض نماز بخواند. وقتی نهی، تشریعی شد دیگر نمیتواند ذاتی باشد و الا اجتماع مثلین لازم میآید یعنی یک عمل هم حرام ذاتی باشد و هم حرام (عرضی) تشریعی.
محقق خراسانی در جواب میفرماید: لانا نقول:
اولا: عبادت چیزی نیست که الآن امر داشته باشد تا صحبت بر سر قصد قربت و عدم آن باشد بلکه از باب قضیه شانیه است و به این معنا است که لو تعلق به الامر لکان عبادة.
یعنی قابلیت این را داشته باشد که اگر امر به آن متعلق شد عبادت شود. بنا بر این چیزی مانند خوردن پنیر نمیتواند عبادت باشد زیرا اگر به آن امر میشد عبادت نبود. ولی نماز حائض چنین قابلیتی را دارد و اگر شارع به زن حائض امر میکرد که نماز بخواند، عمل او عبادت بود. بنا بر این نماز حائض حتی اگر بدون قصد قربت باشد هم عبادت است و هم نهی به آن تعلق میگیرد.
بله ممکن است کسی بگوید که نماز، بالذات عبادت نیست و اگر امر به آن تعلق نگیرد عبادت نمیباشد ولی این کلام در رکوع و سجود صحیح نیست و این دو ذاتا عبادت هستند زیرا خداوند در سوره ی فصلت میفرماید: لا تسجدوا للشمس و لا للقمر.
ثالثا: مانعی ندارد که یک چیز هم نهی ذاتی داشته باشد و هم نهی تشریعی و اجتماع المثلین هم لازم نمیآید.
اجتماع مثلین در محل واحد جایز نیست مثلا در یک نقطه نمیتواند دو سفیدی وجود داشته باشد ولی در دو محل جایز است یعنی نهی ذاتی میتواند به فعل خارجی بخورد و نهی تشریعی به اعتقاد بخورد یعنی اعتقاد به اینکه خداوند به نماز حائض امر کرده باشد.
رابعا: نهی ذاتی اگر هم نهی تشریعی شود، همان نهی تشریعی در فساد کافی است.
ما بر نظر صاحب کفایه دو اشکال داریم:
اولا: ما چیزی به نام عبادت ذاتی نداریم حتی سجده و رکوع هم عبادت ذاتی ندارند.
اگر چنین بود پس وقتی خداوند به ملائکه امر کرد که به آدم سجده کنند در واقع امر به شرک کرد و ابلیس هم که این کار را نکرد باید رئیس الموحدین بوده باشد.
ثانیا: جواب چهارم ایشان هم اشکال دارد زیرا در این صورت محقق خراسانی اشکال را قبول کرده است زیرا ایشان در مقام این است که بگوید: نهی ذاتی دلالت بر فساد میکند ولی با قبول به اینکه نهی مزبور ذاتی نیست در واقع اشکال را پذیرفته است.
نظر
استاد سبحانی این است که ما در وجود نهی ذاتی در عبادات شک داریم زیرا وقتی شارع مقدس به یک مجموعه مانند نماز که داری اجزاء، شرایط و موانع است دستور میدهد و بعد از قسم خاصی مانند نماز در ایام حیض نهی کند به آن نهی ذاتی نمیگویند بلکه به آن «نهی ارشادی از شرطیت طهارت حدثیه» یا «نهی ارشادی از مانعیت حیض» میگویند.
همچنین است
نهی از صوم روز فطر و روز قربان که از آنها حرمت ذاتی فهمیده نمیشود بلکه آنچه فهمیده میشود نهی ارشادی است یعنی اگر روزه بگیرید فاسد است و به کار نمیآید.
اما قسم دوم: که نهی مولوی تشریعی است. رسول خدا (ص) در شب های ماه رمضان غیر از نوافل شب مقداری نماز میخواند. در این شبها هزار رکعت نماز وارد شده است. در صحیح بخاری آمده است که یک شب که رسول خدا (ص) در مسجد این نمازها را میخواند یک نفر از مردم به ایشان اقتدا کرد. رسول خدا (ص) نهی کرد و فرمود: این نمازها را با من نخوانید زیرا ممکن است بر واجب شود. بعد حضرت، نوافل را در منزل میخواند و به مسجد نمیآمد. بعدها خلیفهی دوم یک بار در مسجد دید که مردم تک تک نماز میخوانند و گفت لو جمعتهم علی امام واحد یکون افضل (اگر آنها با هم نماز بخوانند بهتر است) و در نتیجه أبی بن کعب را به امامت جماعت آنها گماشت بعد گفت: این بدعتی زیبا است. در مورد نماز تراویح در کتاب الانصافی فی مسائل دام فیه الخلاف، مفصلا بحث شده است.
این نهی مسلما موجب بطلان عمل است زیرا اولا عمل مزبور امر ندارد و ثانیا این عمل نوعی افتراء بر خداوند است. اما قسم سوم: نهی ارشادی
نواهی ارشادی را باید به تبع مرشد الیه تفسیر کرد. گاهی امر ارشادی است ولی معنای آن وجوب است مانند اطیعوا الله که در مورد نماز ظهر و عصر واجب است ولی در مورد نماز شب مستحب میباشد.
بنا بر این اوامر ارشادی به خودی خود نه وجوب دارد و نه حرمت بلکه تابع مرشد الیه میباشد.
نواهی نیز همین گونه هستند و تابع مرشد الیه هستند
اگر از مرشد الیه حرمت استفاده شود، مانند نهی از صلات در ایان حیض که از آن استفاده میشود که نماز مزبور شرطیت طهارت را ندارد واضح است که دلالت بر بطلان عمل میکند.
اما اگر از لسان آن کراهت فهمیدیم مانند لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد (از آنجا که اتفاق داریم که نماز خواندن در مسجد مکروه است.) در این حال نهی مزبور دلالت بر فساد ندارد.
درس خارج اصول، سبحانی.جعفر، ۲۷ مهرماه ۹۱، مبحث نهی در عبادات، سایت مدرسه فقاهت.