• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نیت در قرائت خوانسای‌ها(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نيّت در قرائت خوانساری‌ها
نيّت، در سمت و سو دادن به كردار انسان نقش اساسى دارد. نيّت، جوهره كارهاى عبادى به شمار مى‌آيد و درستى و نادرستى عبادت مكلّفان با آن در پيوند مستقيم قرار دارد؛ بدين جهت، شناخت آن به گونه‌اى كه فقيهان در دوره‌هاى فقاهت بحث كرده‌اند، مى‌تواند مكلفان را به آنچه از آنان خواسته شده آشنا كند. و تصور ذهنى را كه بر اساس آراى گونه‌گون فقيهان پايه گذارى شده اصلاح كند و زياده روی‌هايى كه سر از تحير، شك و وسوسه در مى‌آورد از زندگى نيايش گران بزدايد و محققان را در جداسازى قيد و بندهايى كه در نيّت، نگهداشت آن‌ها واجب است و آنچه از سر احتياط افزوده شده و آوردن آن بهتر مى‌نمايد، مى‌تواند، يارى رساند.
فقيهان نيز، با توجه به جايگاه مهم نيّت، در تقسيم‌بندى فقه، فقه را به دو بخش سامان داده‌اند: عبادات و معاملات. و بين اين دو بخش را به نيّت فرق گذارده‌اند؟
حال نيّت چيست و در چه كارهايى بايد به آن گردن نهاد و چگونه بايد آورده شود و… همواره بحث مورد نياز مكلّفان بوده است؛ از اين روى فقها به آن توجه ويژه داشته‌اند. فقيهان بيش‌تر بحث‌هاى مربوط به نيّت را در (وضو) از كتاب طهارت و نيّت نماز در كتاب صلات آورده‌اند. از آن جا كه اساس و مبانى بحث نيّت در اين دو كتاب به شرح بحث شده، در ديگر كتاب‌هاى عبادى، بحث نيّت، به اين دو كتاب، ارجاع داده شده است.
بنابراين، محور اصلى بحث ما نيّت وضو و نماز خواهد بود، ولى ويژه اين دو نخواهد بود.
بحث نيّت، از جمله مباحث پردامنه‌اى بوده كه در عصر خوانساری‌ها محافل علمى دانشوران دينى بدان توجه ويژه داشته‌اند(آقا رضى الدين خوانسارى، نيّت صادقه، مقدمه) و به انگيزه، آسان كردن كار بر مكلّفان و زدودن وسواس‌ها و جلوگيرى از زياده روى در احتياط كار‌ی‌ها، در آن گام‌هايى برداشته‌اند. آقا حسين خوانسارى در مشارق الشموس، در بحث وضو، به شرح به موضوع پرداخته است. آقا رضى خوانسارى رساله نيّت صادقه و آقا جمال خوانسارى رساله نيّت و اخلاص را به رشته تقرير در آورده‌اند. از آن جا كه فقيهان خوانسار، در سلسله آغازگران فصل اعتراض و نقد ديدگاه‌هاى سخت گيرانه پسينيان در باب نيّت قرار دارند و گام‌هاى بلندى در راه آسان كردن امر نيّت برداشته‌اند، بايسته مى‌نمايد كه بحث نيّت از نگاه اين فقيهان مورد بحث و بررسى قرار گيرد.
در اين نوشتار برآنيم، سير تطور نيّت از آغاز دوره فقاهت شيعه تاكنون و چگونگى رويكرد فقيهان به ديدگاه‌هاى سخت گيرانه و آسان گيرانه در امر نيّت و نقش خوانساری‌ها را در اين ميان بنمايانيم.
در آغاز نگارش فقه شيعه، نيّت به گونه‌اى ساده، بسيط و آسان ياب مطرح شد. شمارى از فقيهان به خاطر روشنى نيّت در اعمال عبادى و نرسيدن نص خاص درباره چگونگى آن در عبادات، آن را در آثار خود به طور كلى و شمارى به گونه ويژه مطرح نكرده‌اند:
شيخ صدوق (م:۳۸۱هـ.ق.) در المقنع (شيخ صدوق، المقنع، ص۱۵) و شيخ مفيد (م:۴۱۳هـ.ق.) در الاشراف (شيخ مفيد، الاشراف، ج۳، ص۲۶) از نيّت وضو، سخنى به ميان نياورده‌اند. در باب نيّت نماز نيز، شيخ صدوق با اين كه در المقنع، (شيخ صدوق، المقنع، ص۹۱) به پاره‌اى از مسائل جزئى نماز پرداخته و در هدايه (شيخ صدوق، هدايه، ص۱۳۱) گونه‌هاى نمازها را بر شمرده و شيخ مفيد در مقنعه، (شيخ مفيد، مقنعه، ج۱۴، ص۱۰۳؛ ابن‌جنيد، الفتاوى لابن الجنيد الاسكافى، ص۴۴) باب كيفية الصلاة و صفتها، را گشوده، اما از نيّت نماز و چگونگى انجام آن، بحث ويژه‌اى به ميان نياورده است.
شيخ مفيد در مقنعه، بحث نيّت وضو و شمارى از فقها، مانند: ابى‌الصلاح حلبى (م:۴۴۷هـ.ق.) در الكافى،(ابى‌الصلاح حلبى، الكافى، ج۳، ص۲۷) شيخ طوسى در النهايه،(شيخ طوسى، النهايه، ص۱۵) و ابن‌بابويه در فقه الرضا،(ابن‌بابويه ، فقه الرضا، ص۱۰۵؛ ابن‌جنيد، الفتاوى لابن الجنيد الاسكافى، ص۲۷) كه از نيّت سخن به ميان آورده‌اند، نيّت را داشتن اخلاص در عمل، ياد خدا، انجام واجب و قصد قربت دانسته‌اند.
شيخ مفيد، در بحث نيّت وضو مى‌نويسد:
… والوضوء قربة الى الله تعالى فينبغى للعبد ان يخلص النية فيه ويجعله لوجه الله.(شيخ مفيد، مقنعه، ج۱۴، ص۴۶)
وضو براى نزديكى به پروردگار است. سزاوار است بنده در وضو، نيّت خود را خالص گرداند و آن را خالص براى خداوند قرار دهد.
سيد مرتضى (م:۴۳۶هـ.ق.) در ناصريات،(سيد مرتضى، المسائل الناصريات، ج۱، ص۱۳۹) ابى‌الصلاح حلبى، در الكافى و شيخ طوسى در مبسوط، (شيخ طوسى، مبسوط، ج۱، ص۱۹) قيد: برطرف كردن حدث، يا مباح شدن ورود در نماز (استباحه) و همچنين قصد واجب بودن وضو و نماز را بر قيدهاى پيشين، اخلاص و قصد قربت، افزوده‌اند.
ابى‌الصلاح حلبى مى‌نويسد:
… النية حقيقتها العزم عليه بصفاته المشروعه لرفع الحدث واستباحة الصلاة لوجوبه قربة الى مكلفه سبحانه.(ابى‌الصلاح حلبى، الكافى، ج۱، ص۱۸۳)
حقيقت نيّت، اراده بر انجام عمل با ويژگی‌هاى شرعى است كه به قصد برطرف شدن حدث و مباح گرديدن نماز و واجب بودن وضو براى تقرب به پروردگار انجام مى‌گيرد.
سيد مرتضى در نيّت نماز مى‌نويسد:
… من شروطها الشرعية كونها طاعة وقربة و من شروطها الشرعية نية اداء الواجب بها اذا كانت الصلاة واجبة…(سيد مرتضى، المسائل الناصريات، ج۳، ص۲۳۱)
از شرط‌هاى شرعى نماز، قصد پيروى و نزديكى به خداوند است. از ديگر شرط‌هاى شرعى نماز، انجام آن به قصد انجام واجب است، زمانى كه نماز واجب باشد.
نيّت از ديدگاه پسينيان:
افزوده شدن قيدهاى ديگرى بر نيّت وضو، پس از شيخ طوسى، از سوى فقيهانى چون: قاضى ابن براج (م:۴۸۱هـ.ق.) در المهذب،(قاضى ابن براج، المهذب، ج۱، ص۴۳) ابن‌زهره (م:۵۸۵هـ.ق.) در غنية،(ابن‌زهره، غنيه، ج۲، ص۳۸۳) سليمان صهرشتى، از فقيهان قرن پنجم، در اصباح الشيعه(سليمان صهرشتى، اصباح الشيعه، ج۲، ص۴۲۰) و ابن‌ادريس (م:۵۹۸هـ.ق.) در سرائر(ابن‌ادريس حلى، سرائر، ج۱، ص۹۸) مورد پشتيبانى و پيروى قرار گرفت.
افزون بر آنچه فقيهان پيشين، در باب نيّت نماز لازم دانسته بودند. (اخلاص، قصد قربت و نيّت اداى واجب) قيدهاى ديگرى مانند: تعيين نماز، قصد واجب و مستحب و قصد وجه را افزودند.
ابن‌زهره مى‌نويسد:
اما نية الصلاة فواجبة بلاخلاف و كيفيتها ان يريد فعل الصلاة المعيّنه لوجوبها او لكونها ندبا على الجمله او للوجه الذى كانت كذلك وان عرفه طاعة الله وقربة اليه.(ابن‌زهره، غنيه، ج۴، ص۵۴۰)
نيّت نماز واجب است. در اين مسأله مخالفى وجود ندارد. چگونگى نيّت آن است كه: مكلف آهنگ انجام نماز معينى را بكند: نماز واجب يا مستحب، يا به قصد وجه؛ يعنى واجب و يا مستحب، از سر طاعت و قرب به خداوند متعال.
در اين برهه از تاريخ فقاهت شيعه كه اندك اندك حوزه بلند آوازه (حله) شكل مى‌گيرد و با پرورش فقيهان برجسته‌اى چون: محقق حلى (م: ۶۷۶هـ.ق.) رونق مى‌گيرد، بحث‌ها و گفت وگوهاى فقهى مسير رشد و بالندگى را مى‌پيمايند. در اين بين نيّت نيز، همگام با ديگر بحث‌هاى فقهى، زواياى گسترده‌ترى پيدا مى‌كند. مباحث نوينى چون: نيّت جزء عمل يا شرط آن، چگونگى تصوير درست از نيّت، نيّت به خطور قلب، يا به زبان، جاى خطور ذهنى نيّت در عمل، چگونگى استمرار نيّت در عمل، ادامه نيّت فعلى يا حكمى، حكم پيوسته‌هاى به نيّت و… در اين مقوله‌ها ديدگاه‌هاى گونه گون و گاه ناسازگار با هم ابراز مى‌شود. موضوع نيّت، بيش از پيش، به سمت سخت گيرى ره مى‌پويد. اين حركت كه بيش‌تر برخاسته از حضور پر تلاش و پرتكاپوى فقيهان شيعه در محافل بحث و تدريس اهل سنت و داشتن حوزه‌هاى تدريس فقه تطبيقى و بهره‌گيرى از همه توانايی‌هاى علمى عصر براى پيشبرد فقه شيعه بود، قيد و شرط‌هاى دست وپاگير ديگرى نيز بر نيّت افزود.
محقق حلى در شرايع الاسلام، نيّت نماز را با شرايط مشكل‌ترى نسبت به فقهاى پيشين مطرح مى‌كند. وى در حقيقت نيّت، حاضر كردن نماز را، با همه ويژگی‌ها، در ذهن، با توجه به امور چهارگانه: واجب يا مستحب، قصد قربت، تعيين نماز، ادا يا قضا را شرط دانسته است.(محقق حلى، شرايع الاسلام، ج۱، ص۷۸)
محقق در مختصر النافع،(محقق حلى، مختصر النافع، ج۴، ص۸۳۷) همين نظر را داده و يحيى بن سعيد هذلى (م:۶۹۰هـ.ق.) در الجامع للشرايع (يحيى بن سعيد هذلى، الجامع للشرايع، ج۴، ص۸۷۱) از او پيروى كرده است.
پس از محقق، علامه حلى (م:۷۲۶هـ.ق.) از فقيهانى است كه بيش‌ترين قيدها را به نيّت افزوده و مكلّفان را به سختى انداخته است. علامه در آثار فقهى خود، بويژه قواعد الاحكام، قيد و شرط‌هايى را براى نيّت نماز لازم دانسته كه در كتاب‌هاى ديگر فقيهان، بدان اشارت نشده است. وى مى‌گويد: در نيّت نماز، مكلف ابتدا بايد ذات نماز و صفات واجب آن را در ذهن حاضر كند و پس از آن، انجام آن را با اين ويژگی‌ها، با آگاهى به هر يك از كارهاى نماز، از روى دليل يا تقليد، آهنگ كند.
اين تصوير از نيّت، دشوارترين شكل آن است كه پيش از علامه كسى آن را مطرح نكرده است. وى مى‌نويسد:
النية… هى القصد الى ايقاع الصلاة المعينة كالظهر مثلاً، او غيرها، لوجوبها او ندبها، اداء وقضاء قربة الى الله ويجب… احضار ذات الصلاة و صفاتها الواجبة فيقصد ايقاع هذه الحاضرة على الوجوه المذكورة، بشرط العلم بوجه كل فعل اما بالدليل، او التقليد لاهله.(علامه حلى، قواعد الاحكام ، ج۱، ص۳۱)
پس از علامه حلى، شهيد اول (م:۷۸۶هـ.ق.) در اللمعة الدمشقيه والفيه، در تصوير نيّت نماز از محقق و علامه پيروى كرده، ولى در دروس و نفليه، نيّت قصر و اتمام را در شرايط خاص، افزوده است، چيزى كه در بيان علامه از نيّت نيز نيامده بود:
نعم يجب التعيين فى صورة اشتباه القصر بالتمام.(شهيد اول، دروس، ج۱، ص۱۶۶)
پس از شهيد اول، فقيهانى چونان: محمد بن فهد اسدى حلى (م:۸۴۱هـ.ق.) در المحرر فى الفقه،(محمد بن فهد اسدى حلى، المحرر فى الفقه، ج۲۸، ص۸۳۸) والموجز الحاوى،(محمد بن فهد اسدى حلى، الموجز الحاوى، ج۲۸، ص۸۶۳) محقق ثانى (م:۹۴۰هـ.ق.) در جامع المقاصد(محقق ثانى، جامع المقاصد، ج۲، ص۲۱۸) و شهيد ثانى (ش:۹۶۵هـ.ق.) در مسالك الافهام،(شهيد ثانى، مسالك الافهام، ج۱، ص۳۶؛ شهيد ثانى، مسالك الافهام، ج۱، ص۱۹۶) ديدگاه‌هاى محقق و علامه و شهيد اول را در باب نيّت وضو و نماز پذيرفته‌اند و تا آن زمان، ديدگاه مشهور، همان بود.
گرچه از برخى ديدگاه‌ها بر مى‌آيد در همان زمان (دوره متاخران) فقيهانى چونان: رضى الدين بن طاووس، شهيد اول، در پاره‌اى از آثار خود و… بوده‌اند كه با شيوه مشهور همراهى نداشته‌اند.
در هر صورت، اين سخت‌گيرى و دقت و احتياط بيش از حد، صرف نظر از كاستی‌هايى كه از جنبه‌هاى علمى دارد، پيامدهاى منفى بسيارى براى دينداران و نيايش گران در پى آورده است. پيش از بيان خرده گيری‌هاى فقها (از قرن دهم به بعد) و نقد و بررسى ديدگاه‌هاى متاخران از سوى آنان، به چكيده‌اى از قيد و شرط‌هايى كه متأخران به اصل نيّت افزوده‌اند نگاهى مى‌افكنيم:
همان گونه كه اشاره شد، در بين پيشينيان، تعبير مشترك از نيّت، قصد قربت بوده است. منظور اينان اين بوده كه مكلف، عمل را براى رضاى خدا و انجام فرمان او انجام دهد. بر اين معناى بسيط نيّت، در وضو و نماز چند قيد و شرط به شرح زير افزوده شده است:
۱. قصد فعل:
مكلف بايد به روشنى بنماياند كه نماز به جاى مى‌آورد، نه عمل ديگر.
۲. قصد تعيين فعل:
يعنى در نيّت بايد به گونه روشن نمازى كه گزارده مى‌شود، نام برده شود، ظهر، يا عصر و….
۳. رفع حدث و استباحه:
مكلف بايد در وضو بر آن باشد كه ناپاكى را از خود بزدايد و قصد آن را داشته باشد كه مباح شود بر او امورى كه شرط انجام آن‌ها پاكيزگى است. البته شمارى از فقيهان، هم رفع حدث و هم استباحه را در نيّت لازم دانسته‌اند و شمارى يكى را كافى دانسته‌اند.
۴. واجب يا مستحب:
مكلف بايد در نيّت، به روشنى روشن كند كه وضو يا نماز واجب به جا مى‌آورد، يا مستحب.
۵. قصد وجه:
مكلف بايد در نظر بگيرد كه وضو يا نماز واجب يا مستحب انجام مى‌دهد به جهت آن كه واجب، يا مستحب است.
۶. ادا يا قضا:
مكلف بايد به هنگام نيّت، ادا و قضاى نماز را در نظر داشته باشد.
تمامى اين افزوده‌ها در نيّت نماز، در عبارتى كم وبيش جامع از صهرشتى چنين آمده است:
فينوى الصلاة ليتميز ما ليس بصلاة وينوى الظهر ليتميز من العصر ونحوه وينوى الفرض ليتميز من الندب وينوى الاداء ليتميز من القضاء وينوى القربة ليتميز مما يرآى به….(سليمان صهرشتى، اصباح الشيعه، ج۴، ص۶۱۶)
مكلف به عمل خود قصد نماز مى‌كند، تا از ديگر عمل‌ها، بازشناخته شود. نيّت ظهر مى‌كند تا از نماز عصر و به جز آن جدا گردد. واجب بودن نماز را در نيّت مى‌آورد، تا از نماز مستحب بازشناخته شود. به قصد ادا نماز مى‌گزارد، تا روشن شود، نماز قضا نيست.
در نيّت، رضا و خشنودى و نزديكى به خدا را آهنگ مى‌كند، تا كار او از كارهاى ريايى بازشناخته شود.
افزوده‌هاى ياد شده از سوى فقيهان برجسته، بويژه فقيهان خوانسار، مورد نقد و بررسى قرار گرفته است.
از محقق اردبيلى (م:۹۹۳هـ.ق.) به بعد نهضتى علمى عليه قيدوبندهاى دست وپاگير در امر نيّت آغاز شد. اين حركت، كه با گونه‌اى خرده‌گيرى و مخالفت همراه بود، از سوى فقيهانى چونان: محقق سبزوارى (م:۱۰۹۰هـ.ق.) محقق خوانسارى (م:۱۰۸۹هـ.ق.) آقا جمال الدين خوانسارى (م: ۱۱۲۵هـ.ق.) و آقا رضى خوانسارى آغاز و از سوى شيخ يوسف بحرانى (م:۱۱۸۶هـ.ق.) و ميرزاى قمى (م: ۱۲۲۶هـ.ق.) و شيخ مرتضى انصارى (م: ۱۲۸۱هـ.ق.) ميرزاى شيرازى (م: ۱۳۱۲هـ.ق.) آقا ضياء الدين عراقى و… پى‌گيرى و حمايت شد. اينان دستاوردهاى علمى متأخران را در ترازوى سنجش نهاده و در شرح‌ها و حاشيه‌هاى خود بر آثار آنان و در نگارش‌هاى مستقل خويش، بسيارى از ديدگاه‌هاى آنان را، بحث‌ها و جستارهاى بدون مبنا و اساس شرعى و بى‌دليل و اعتبار دانسته و در مقابل به ارائه ديدگاه معتدل در باب نيّت پرداخته‌اند.
در اين نگرش جديد به نيّت، شمارى از فقيهان، به آنچه پيشينيان از اصحاب در چگونگى نيّت، باور داشتند: (اخلاص و قصد قربت) و شمارى كه گرايش به احتياط داشتند، تنها به چند عنصر اصلى نيّت، بسنده كردند.(آقا جمال الدين خوانسارى، رساله (نيّت و اخلاص)، ص۱۶) شمارى هم چنان پيش رفتند كه قصد قربت را كه مورد اتفاق همگان بود زير سؤال برده و آن را بدون دليل دانستند و بر اين باور شدند: قصد قربت با ويژگى كه فقيهان بر شمرده‌اند، جز براى مخلصان درخور دسترسى نيست.(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۹۸)
محقق اردبيلى، نخستين فقيهى كه در آسان كردن نيّت گام اساسى برداشت، در مجمع الفائدة والبرهان، اظهار مى‌دارد: متأخران، قيدها و شرح‌هاى بدون دليل و برهان شرعى، بر نيّت افزوده‌اند، در حالى كه نيّت، جز قصد انجام عمل مورد نظر براى خداوند چيز ديگرى نيست:
ما عرفت وجوب شئ من النية التي اعتبرها المتأخرون على التفضيل المذكور فى شئ من العبادات شئ من الادلة إلاّ قصد ايقاع الفعل الخاص مخلصاً للّه (وعدم) وجود نص دال عليها بخصوصها واجزائها و تفصيلها….(محقق اردبيلى، مجمع الفائدة و البرهان، ج۱، ص۹۹)
شرحى كه متأخران براى نيّت اعتبار كرده‌اند، در هيچ عبادتى هيچ چيز از آن‌ها واجب نيست و هيچ دليلى از دليل‌ها بر آن دلالت ندارد. آنچه دليل بر آن دلالت دارد، تنها قصد انجام عمل خاص است كه بدون پيرايه براى خداوند آورده شود، بر ويژگی‌ها وجزء جزء و بخش بخش نيّت، دليل خاصى وجود ندارد.
محقق سبزوارى، سرسختانه و بسيار تند به رويارويى با متأخران پرداخته و تلاش‌هاى آنان را در جهت سخت‌گيرى در نيّت، بدون دليل معتبر شمرده و اين گونه قيد و شرط‌هاى مشكل آفرين را بدعت در شريعت دانسته و اين كه پيشينيان در باب نيّت به شرح سخن نگفته‌اند و آن را سر بسته گذاشته و گذشته‌اند، بدين خاطر بوده كه آن را روشن و بى‌نياز از اين قيدها مى‌انگاشته‌اند.
محقق سبزوارى مى‌نويسد:
ولايخفى ان هذا امر سهل الحصول لايكاد ينفك عنه المكلف حين ارادة الفعل ولهذا يحكى عن علمائنا المتقدمين انهم ما كانوا يذكرون النية فى كتبهم الفقهيه. بل يقولون… اول واجبات الصلوة تكبيرة الافتتاح الى غير ذلك وكانه لهذا السبب لم يذكر النية فى الاخبار الواردة فى بيان حقايق العبادات فى مواقع التعليم مع تاكد الحاجة اليها وعموم البلوى بها و هذا من اقوى الحجج على سهولة الخطب فى امر النية… بما ذكرنا يظهر ان التدقيقات الناشئة بين الناس فى امر النية من مستحدثات المتأخرين و مبدعاتهم من غير ان يكون لها ظهور كلاً او بعضاً فى الصدر الاوّل و عدم التوغل فيها اولى واشد.(محقق سبزوارى، ذخيرة المعاد، ص۲۶۴)
پوشيده نماند، مسأله نيّت امر آسان يابى است و هيچ گاه مكلف به هنگام اراده عمل از آن جدا نيست؛ از اين روى، حكايت شده از پيشينيان كه آنان نيّت را در كتاب‌هاى فقهى خويش نمى‌آوردند، بلكه مى‌نوشتند… نخستين چيزى كه در نماز بايد انجام داد، تكبير شروع است، همين گونه در وضو؛ زيرا نيّت امر آسان يابى است. نيّت در رواياتى كه در بيان حقايق عبادات در زمينه آموزش وارد شده، با اين كه نياز بسيار به آن بوده و مورد ابتلاى همگان، سخنى از نيّت به ميان نيامده است. اين از قوى‌ترين برهان‌ها بر آسان بودن نيّت است… از آنچه بيان كرديم روشن شد، دقت‌هايى كه در ميان مردم در امر نيّت وجود دارد، از نوآوری‌ها و بدعت‌هاى متاخران است، بدون اين كه براى آن به طور كلى يا جزئى منشائى در صدر اول باشد. بنابراين، غور نكردن در نيّت اولويت دارد.
فقيهان خوانسار نيز، در برابر افزوده‌هاى متاخران به مخالفت برخاسته و ايراد گرفته‌اند. آقا حسين خوانسارى در مشارق الشموس، قيدهايى را كه متاخران به نيّت زده‌اند، افزوده‌هايى مى‌داند كه از سوى شرع ثابت نشده است:
واما عدم تعرض القدماء لامرها فكانه لاجل ان وجوب ماسوى قصد الفعل والقربة من الزيادات التى ذكرها المتاخرون وكذا بعض الشرائط كالمقارنة والاحكام التى يتفرع على هذه الامور ليست ثابتة….(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۹۷)
اين كه پيشينيان سخن از نيّت به ميان نياورده‌اند، شايد بدين جهت بوده كه در نيّت، به جز قصد فعل و تقرب خداوند چيزى را واجب نمى‌دانسته‌اند. آنچه به عنوان شرط در نيّتِ آمده، افزوده‌هايى است كه پسينيان آن‌ها را افزوده‌اند همچنين برخى شرايط، مانند همراهى نيّت با عمل و احكامى كه از اين امور به دست مى‌آيد، امورى هستند كه از سوى شرع ثابت نشده‌اند.
آقا جمال الدين خوانسارى، پيرايه‌هاى نيّت را بى‌اساس دانسته و دليلى بر اعتبار آن‌ها نمى‌شناسد:
در نيّت، به جز قصد به آن فعل و انجام خالصانه و بى‌رياى آن، چيز ديگرى اعتبار ندارد. شرط بودن ديگر امور و قيد و بندها و شرح‌هايى كه متاخران در باب نيّت آورده‌اند، چندان پايه و اساسى ندارند و اين است كه در كلام پيشينيان، سخنى از نيّت، به ميان نيامده است.(آقا جمال الدين خوانسارى، رساله (نيّت و اخلاص)، ص۲۲)
آقا رضى الدين خوانسارى (م:۱۱۱۳هـ.ق.) بر اين باور است: آنچه پسينيان در باب نيّت گفته‌اند، با آنچه از پيشينيان به ما رسيده بسيار فاصله دارد. پسينيان امر نيّت را مشكل گرفته‌اند، در حالى كه نيّت امر آسان‌يابى است و پرداختن به بسيارى از افزوده‌هاى آن، جهت شرعى ندارد.(آقا رضى الدين خوانسارى، نيّت صادقه، ص۳۸۸)
فقيهان خوانسار، افزون برخرده گيری‌هايى كه به افزوده‌هاى پسينيان دارند، در جهت آسان كردن امر نيّت، تلاش‌هاى بسيار ستودنى كردند و به حركت آسان‌گيرى در نيّت شتاب بيش‌ترى بخشيدند كه اكنون به بررسى ديدگاه‌هاى آنان مى‌پردازيم:
خوانساری‌ها و نقد ديدگاه‌هاى پسينيان:
آقا حسين خوانسارى، در اثر فقهى ارزنده خود: مشارق الشموس فى شرح دروس، بحث نيّت وضو را از ديدگاه شهيد اول كه نمونه نيّت از منظر پسينيان است مطرح كرده و به بوته نقد و بررسى گذاشته است. وى در تفسير قصد (قربت)، در برابر متاخران ديدگاه آسانى را برگزيده كه به چكيده آن اشاره مى‌كنيم: فقيهان (قربت) را به دو گونه تفسير كرده‌اند:
۱. همراه و هماهنگ با اراده پروردگار؛ يعنى انجام عمل، از آن روى كه مورد خشنودى خداست و حكمت آن، شايستگى و سزاوارى پروردگار براى عبادت است و عبادت هم شكر نعمت.
۲. تلاش براى رسيدن به جايگاه بلندى در نزد پروردگار، مانند قرب مكانى و رسيدن به ثواب و ترس از عقاب و….
فقيهان معناى نخست را به اتفاق صحيح مى‌دانند و در درستى و نادرستى معناى دوم اختلاف نظر دارند.
مشهور پسينيان برآنند:
عبادت به قصد طلب ثواب و ترس از عذاب باطل است.(سيد محسن حكيم، مستمسك العروة الوثقى، ج۱۰، ص۶)
شهيد اول در القواعد والفوائد، نظر قطعى فقها مى‌داند كه عبادت به معناى ياد شده، باطل است. سيد رضى الدين طاووس نيز، باطل بودن اين گونه عبادت را قطعى دانسته و بر اين نظر است: اگر كسى در نيّت قصد طلب ثواب و ترس از عقاب داشته باشد، در نيّت براى رشوه عمل را انجام داده، نه قصد رضاى پروردگار و اين دلالت مى‌كند عمل او خالى از اشكال نيست و مكلف بنده پستى است.(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۸۹)
اين ديدگاه از شهيد در دروس نيز استفاده مى‌شود؛ چون (قربت) را تنها به معناى اوّل تفسير كرده است.
شهيد در القواعد و الفوائد(شهيد اول، القواعد والفوائد، ج۱، ص۷۷) و ذكرى(شهيد اول، ذكرى، ج۲، ص۱۰۴) تفسير دوم (قربت) را نيز صحيح دانسته و بر آن است كه در هر دو تفسير، اخلاص، كه جان مايه نيّت است، وجود دارد.
آقا حسين خوانسارى، پس از نقل ديدگاه شهيد اوّل و نقد آن، با تمسّك به روايت‌ها، از جمله روايت‌هاى (من بلغ)(ثقة الاسلام كلينى، اصول كافى، ج۲، ص۷۲) و روايت امام صادق(ع) درباره درجات سه گانه عبادت: عبادت از روى ترس، طلب ثواب و عبادت از سر عشق و محبّت به خداوند،(ثقة الاسلام كلينى، اصول كافى، ص۸۴) نتيجه مى‌گيرد: جداسازى قصد از ثواب و ترس از عقاب، مشكل است كه جز براى اهل رياضت‌هاى بسيار بسيار دشوار، دست يافتنى نيست. وى بر اين باور است: تكليف كردن بر توده مردم مسلمان به عبادت خالص، با شريعت سمحه سهله سازگار نيست؛ از اين روى، قربت به معناى دوم را نيز، صحيح شمرده و بالاتر، درستى عبادات را به خاطر هدف‌ها و انگيزه‌هاى دنيوی مباح، دور از نظر ندانسته است:
الظاهر صحة المعنى الثانى ايضاً و عدم البطلان العبادة به بل لايبعد القول بصحة العبادة لطلب الاغراض الدنيويّة المباحة.(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۸۹)
از ظاهر چنين بر مى‌آيد: معناى دوم درست است و عبادتى كه به قصد ثواب و ترس از عقاب آورده شود، باطل نيست، بلكه دور نيست درستى عبادت به خاطر رسيدن به هدف‌هاى دنيوى حلال.
آقا جمال الدين خوانسارى نيز، در مسأله عبادت به انگيزه ثواب و ترس از عقاب، همانند پدر بزرگوار خود مشى كرده و با دليل‌ها و گواهان بسيار از آيات قرآن و روايات، ثابت كرده: عبادت به انگيزه‌هاى ياد شده، درست است و درخواست عبادت خالص از هر انگيزه‌اى غير رضاى خدا از مكلّفان، با شريعت سهله سمحه نمى‌سازد:
واگر با آن (قصد قربت) طمع در بهشت و رسيدن به آن يا خوف از جهنم و خلاصى از آن ملحوظ باشد، ظاهر اين است كه آن هم صحيح است و ضررى به قصد قربت ندارد؛ چه اين معنى هم توسل به خداست.
همو در بخش پايانى بحث مى‌نويسد:
پس چگونه در شريعت مقدسه كه به مقتضاى آيات كريمه و احاديث شريفه، بناى آن بر كمال سماحت و سهولت گذاشته شده و به هيچ وجه در آن تنگى و حرجى قرار نشده، عامه ناس و كافه مكلفين مأمور باشند به همه عبادات بر آن وجه (خالص براى خدا) و هرگاه اخلال به آن كنند، همه عبادات ايشان فاسد و كاسد بوده، مستحق سخط عظيم و عذاب اليم گردند.(آقا جمال الدين خوانسارى، رساله (نيّت و اخلاص)، ص۱۱)
آقا رضى خوانسارى نيز، در اين مسأله همان ديدگاه پدر و برادر را دارد.(آقا رضى الدين خوانسارى، نيّت صادقه، ص۳۹۱)
قصد قربت:
قصد قربت از بحث‌هاى اساسى نيّت است. علامه در مختلف ادعاى اتفاق كرده كه واجب است.
محقق خوانسارى، پس از اشاره به سخن علامه، استدلال‌هاى كسانى كه قصد قربت را واجب شمرده‌اند به شرح زير آورده و به نقد و بررسى آن‌ها پرداخته است:
وما امروا إلاّ ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء ويقيمون الصلوة ويؤتوا الزكوة ذلك دين القيمة.(بيّنه:۵)
آنان را جز اين فرمان ندادند كه خدا را بپرستند، در حالى كه در دين او، اخلاص مى‌ورزند و نمازگزارند و زكات دهند. اين است دين درست و راست.
گفته‌اند: منظور از (امر) در آيه، به طور انحصارى (امر) به عبادت خالصانه است و از آن جا كه طبيعت عبادت، مطلق است و بدون اخلاص (مأمور به) قرار نمى‌گيرد، عبادت با اخلاص، مأمور به خداوند است و مكلف بايد آن را به اين قصد انجام دهد؛ زيرا عبادت بدون فرمانبرى خالصانه خداوند باطل است. بنابراين، شرط درستى هر عمل عبادى، آن است كه به قصد قربت انجام گيرد.
آقا حسين خوانسارى، از استدلال به آيه شريفه دو پاسخ مى‌دهد:
۱. حصر در (امر) پذيرفته نيست؛ زيرا (لام) در (ليعبدوا) شايد به معناى (باء) نباشد، بلكه (لام) تعليل باشد كه در اين صورت، (امر) اختصاص به امر به عبادت خالصانه نخواهد داشت. گيريم كه (لام) به معنى (باء) باشد، شايد ادعا شود: اين كه امر به عبادت، تنها به حال اخلاص تعلق گرفته، از باب بيان آنچه اصل و اساس در عبادت است بوده، تاييد بر اين مطلب، دستورها و امرهاى قرآن كريم است كه بيش‌تر آن‌ها به عبادات مربوط نمى‌شود.
۲. بر فرض پذيرش حصر (امر) در آيه شريفه، در عبادت از روى اخلاص، نمى‌پذيريم كه اخلاص در (دين) به معناى (قربتى) باشد كه فقيهان برآنند؛ زيرا ممكن است (دين) به معناى ملت اسلام باشد و اخلاص در (دين)؛ يعنى برگزيدن آن از سر اخلاص يا شايد (دين) به معنى عبادت باشد، ولى اخلاص، ناروا بودن عبادت غيرخداوند باشد، نه اين كه معناى اخلاص، نبود غرض و هدفى غير از هماهنگى و همراهى با امر پروردگار باشد. و شايد اخلاص در آيه شريفه، به معناى ترك ريا باشد. در هر صورت، آيه شريفه تنها بر واجب بودن اخلاص، به معناى پرهيز از شرك، دلالت خواهد داشت. ولى منظور متاخران از قصد قربت، اين معنى نيست.
۲. فاعبدوا الله مخلصين.(زمر:۱۱)
به اين آيه استدلال كرده‌اند: مكلفان امر شده‌اند به عبادت از روى اخلاص و بايد براى فرمانبرى امر خدا، از سر اخلاص، كه همان قصد قربت باشد، خدا را عبادت كنند.
محقق خوانسارى به استدلال از آيه در باب وضو، چنين پاسخ مى‌دهد:
نمى‌پذيريم وضو عبادت باشد. بر فرض كه آن را عبادت بدانيم، تفسير آيه به اين صورت كه عبادت نكنيد خدا را مگر در حال اخلاص، كه در حقيقت بازدارى از عبادت بدون اخلاص باشد، درست نيست، بلكه معناى آيه، امر به عبادت همراه با اخلاص است و امر هم بر دوام و تكرار دلالت ندارد و در فرمانبرى آوردن يك يا چند عمل عبادى از روى اخلاص كافى است، مگر اين كه در اين جا به عدم قول به فصل تمسك شود؛ يعنى فقها، يا نيّت به قصد قربت را پذيرفته‌اند يا اخلاص عمل از ريا را و قول سومى كه بشود به آن تمسك كرد، در بين نيست.
محقق خوانسارى، پس از مناقشه در دليل‌هاى واجب بودن قصد قربت، در مقام نظر و استدلال به اين نتيجه مى‌رسد: دليل‌هاى واجب بودن قصد قربت، بر فرض كه تمام باشند، بر بيش‌تر از واجب بودن اخلاص به مفهوم پرهيز از شرك و ريا دلالت ندارند:
مع انك قد عرفت ان الدلايل التى استدلوا بها على وجوب القربة انما يدل على تقدير تمامها على وجوب الاخلاص الذى هو اما البرائه من الشرك او الريا ولايدل على ازيد من ذلك.(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۸۹)
اما در مقام فتوا شيوه احتياط را پيشه مى‌كند. از شهرت فقها نمى‌گذرد و قصد قربت را در عبادت شرط مى‌داند و عبادت بدون آن را عبادت نمى‌داند:
قد عرفت عدم تمامية شئ منها لكن الشهرة العظيمة بين الاصحاب وتتبع الآيات والروايات الواردة فى هذا الباب مما يثمر ظنا بالاشتراط لانه وان امكن المناقشة فى كل من الآيات والروايات لكن يتحدس من جميعها ان العبادة بدون القربة ليست عبادة خصوصاً مع الرّيا فاذن الاولى الاخذ بالاحتياط التام.(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۹۷)
دريافتى كه هيچ يك از دليل‌هايى كه بر واجب بودن قصد قربت اقامه شده بود، تمام نيست، ولى شهرت سترگ بين فقها و جست وجو در آيات و رواياتى كه در اين باره رسيده، ظن به شرط بودن قصد قربت در عبادت حاصل مى‌شود؛ زيرا اگر چه ممكن است در تمامى آيات و روايات مناقشه شود، ولى از تمامى آن‌ها گمان به اين كه عبادت بدون قصد قربت عبادت نيست، استفاده مى شود؛ بويژه اگر با ريا همراه باشد. پس در اين صورت احتياط بهتر است.
قصد واجب، يا مستحب:
از ويژگی‌هاى نيّت كه نگهداشت آن را شمارى از فقيهان لازم دانسته‌اند، قصد واجب، يا مستحب است. در واجب بودنِ اين شرط در باب نيّت وضو و نماز، ديدگاه‌ها يكسان نيستند. محقق خوانسارى، با نقد ديدگاه كسانى كه در نيّت، قصد واجب، يا مستحب را واجب دانسته‌اند، اين قصد را در وضو و نماز واجب نمى‌داند و بر ديدگاه خود به دليل‌هايى چون: اصل براءت از قيد زايد و صدق انجام فرمان خداوند بدون آن، تمسك كرده است:
… لنا الاصل البرأة وصدق الامتثال مع عدم المخرج عن الاصل كما سيظهر من جواب دليل المخالفين ويؤيده ايضاً بامرهم عليهم السلام بالواجبات والمندوبات بطريق واحد من غير تعرض للوجوب او الندب ولو كان قصد الوجوب او الندب شرط لما كان كذلك….(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۹۰)
دليل ما بر واجب نبودن قصد واجب، يا مستحب، اصل براءت از قيد زايد است و صدق انجام فرمان خداوند، بدون آن، با نبود دليلى كه باعث كنار گذاشتن براءت گردد، همان گونه كه اين مطلب از پاسخ به دليل مخالفان استفاده مى‌شود. دستور يكسان ائمه(ع) به واجبات و مستحبات بدون قيد واجب، يا مستحب نيز، ديدگاه ما را تاييد مى‌كند. اگر واجب، يا مستحب، شرط بود، دستور ائمه(ع) به اين دو يكسان نبود.
آقا جمال الدين خوانسارى نيز، دليلى كه شمارى از فقيهان بر نگهداشت قصد واجب، يا مستحب آورده‌اند، ضعيف شمرده است:
جمعى از علما قصد وجوب و ندب را هم در كار دانسته‌اند… دليلى كه بر اعتبار اين گفته‌اند ضعيف است….(آقا جمال الدين خوانسارى، رساله (نيّت و اخلاص)، ص۱۷)
آقا رضى الدين خوانسارى بر اين باور است: اگر عمل عبادى، به دو عنوان عرصه صدور نداشته باشد، نگهداشت قصد واجب، يا مستحب واجب نيست، ولى اگر به دو عنوان بشود آن را انجام داد، در اين صورت، نگهداشت واجب، يا مستحب لازم است.(آقا رضى الدين خوانسارى، نيّت صادقه، ص۳۸۷)
رفع حدث يا استباحه:
از ديگر ويژگی‌هاى نيّت وضو كه پسينيان آن را مطرح كرده‌اند، قصد زدودن ناپاكى و يا مباح شدن امورى كه شرط انجام آن‌ها پاكيزگى است، يا هر دو است، در امورى كه نياز به وضوء باشد؛ بويژه نماز. شمارى از فقيهان، يكى از اين دو و شمارى، هر دو را در نيّت وضو شرط دانسته‌اند، محقق خوانسارى، هيچ يك از اين دو را در نيّت شرط ندانسته است. وى، در ابتدا بر ديدگاه خود از سخن پيشينيان گواه مى‌آورد، سپس با دليل نظر خود را ثابت مى‌كند.
خوانسارى، سخن سيد جمال الدين بن طاووس را در البشرى، نقل مى‌كند كه نوشته است: به حديث متواتر يا آحادى كه رفع حدث يا استباحه براى نماز شرط دانسته باشد، دست نيافتيم، ولى از روى يقين اين را مى‌دانيم كه در نيّت وضو، قربت شرط است و اگر اين را هم از روى يقين نمى‌دانستيم، آن را از باب سكوت در برابر آنچه خداوند از آن ساكت شده، يادآور نمى‌شديم.(سيد جمال الدين ابن طاووس، البشرى، ص۹۰) سپس خوانسارى بر نظر خود به دليل‌هايى چون: اصل براءت از قيد زيادتر و صدق فرمانبرى بدون قصد رفع حدث يا استباحه و نبود دليلى كه از اصل براءت بخاطر آن دست برداريم، تمسك كرده است:
والظاهر القول الاخير (عدم شرطيت) لاصالة البرأة وصدق الامتثال بدونه و عدم دليل مخرج عن الاصل.(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۹۰)
سپس آقا حسين خوانسارى دليل‌هاى كسانى كه قصد رفع حدث يا استباحه را در وضو شرط دانسته‌اند آورده و پاسخ داده و اصل بحث و فروع آن را به شرح و با دقت بسيار پى‌گرفته است و سرانجام مى‌نويسد:
على ما اخترناه من عدم اشتراطهما فى الوضوء الواجب للصلوة.(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۹۰)
آقا جمال خوانسارى در بحث نيّت وضو، بر اين باور است: آنچه فقها در باب نيّت وضو شرط دانسته‌اند، مانند: قصد رفع حدث، يا مباح شدن امرى كه شرط آن به وضوست، يا هر دو، افزودنی‌هاى فقيهان است و دليل معتبرى بر شرط بودن آن‌ها در دست نداريم:
به اعتقاد فقير… چه دليلى كه بر اعتبار قصد رفع حدث يا استباحت يا هر دو گفته‌اند تمام نيست و اصل آن است كه قصد هيچ يك از آن‌ها در كار نيست.(آقا جمال الدين خوانسارى، رساله (نيّت و اخلاص)، ص۱۹)
آقا رضى خوانسارى نيز قصد رفع حدث يا استباحه يا هر دو را واجب نمى‌داند و دليل‌هاى كسانى كه آن‌ها را واجب دانسته‌اند، ناتمام مى‌شمارد.(آقا رضى الدين خوانسارى، نيّت صادقه، ص۴۰۹)
ادا يا قضا: از افزوده‌هاى ديگر، قصد ادا يا قضاست. آقا جمال خوانسارى اين ديدگاه را نيز قبول ندارد و مى‌گويد: آنچه فقها درباره قصد ادا يا قضا گفته‌اند، دليل معتبرى ندارد:
آنچه بعضى از علماى ما، رضوان الله عليهم اجمعين، گفته‌اند كه مطلقا قصد ادا يا قضا در كار است، دليلى كه اعتماد بر آن توان كرد، ندارد.(آقا جمال الدين خوانسارى، رساله (نيّت و اخلاص)، ص۷)
آقا رضى الدين خوانسارى در اين گونه موارد، قائل به تفصيل است: اگر در وقت انجام واجب ادا و يا قضا، هر دو ممكن است از مكلف صادر شود، بايد يكى را به گونه نشاندار و روشن قصد كند و اگر اين گونه نباشد، قصد ادا يا قضا، بر مكلف واجب نيست.
فقيهانى كه پس از خوانساری‌ها آمده‌اند، از جمله: شيخ يوسف بحرانى (م:۱۱۸۱هـ.ق.) ميرزاى قمى (م:۱۲۲۱هـ.ق.)(ميرزا ابوالقاسم قمى، غنائم الايام، ج۲، ص۴۵۴؛ ميرزاى قمى، جامع الشتات، ج۱، ص۵۷) وحيد بهبهانى (م:۱۲۰۵هـ.ق.)(شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الكلام، ج۲، ص۱۵۰) سيد على طباطبائى (م:۱۲۳۱هـ.ق.)(سيد على طباطبائى، رياض المسائل، ج۱، ص۲۲۲) ملااحمد نراقى (م:۱۲۴۰هـ.ق.)(ملا احمد نراقى، مستند الشيعه، ج۱، ص۸۲) محمد حسن نجفى (م:۱۲۶۶هـ.ق.)(شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الكلام، ج۲، ص۱۵۱) شيخ انصارى (م:۱۲۸۱هـ.ق.)(شیخ اعظم، كتاب الصلوة، ج۶، ص۲۷۴) و… ديدگاه پسينيان را در باب نيّت، به ديده نقد نگريسته و هر يك با بيانى، شيوه سخت‌گيرانه آنان را بيرون از مسير اعتدال دانسته و استدلال‌هاى مبتنى بر عقل و اعتبارى را كه پايه و اساس استنباط احكام شرعى قرار داده‌اند، بى وجه شمرده‌اند. شيخ يوسف بحرانى مى‌نويسد:
صرح جملة من اصحابنا بوجوب اشتمال النيه ـ سيّما فى الطهارة والصلاة ـ على جملة من القيود واختلفوا فيها كميته و كيفيته و استدلوا على ذلك بوجوه عقلية واعتبارات غيرمرضية لاتصلح لتأسيس الاحكام الشرعية.(شيخ يوسف بحرانى، حدائق الناضره، ج۲، ص۱۸۳)
شمارى از اصحاب ما، به روشنى بيان كرده‌اند: نيّت؛ بويژه نيّت وضو و نماز، واجب است شامل بخشى از قيدها باشد، ولى در اندازه قيدها و چگونگى آن‌ها، اختلاف دارند. بر اين قيدها به دليل‌هاى عقلى و اعتبارى استدلال كرده‌اند كه قانع كننده نيست و اين‌ها شايستگى براى استنباط احكام شرعى ندارند.
سرانجام تلاش‌هاى علمى فقها و نقد عالمانه ديدگاه متأخران، نتيجه داد و فقيهان با نگرش نوينى نيّت در عبادات را به بحث گذاشتند و با تحول بنيادين در امر نيّت، انقلاب در آن به وجود آوردند و نيّت به معناى داعى نفسانى به انگيزه الهى را مطرح كردند. اين باور از نيّت، در ميان فقهاى متأخر المتأخرين، پذيرفته شد و گسترش يافت.
نيّت به معناى داعى نفسانى:
منظور فقيهان از نيّت به معناى داعى نفسانى، آن است كه: نيّت نماز مثل ديگر كارهاى روزانه مكلف: نشست و برخاست، خوردن و آشاميدن، رفت وآمد و… است كه بى گمان، هر عاقلى آن‌ها را از سر قصد و نيّت پيشين براساس انگيزه‌ها و اسبابى كه او را به سمت عمل به حركت در مى‌آورد، انجام مى‌دهد. اين امر بسيار طبيعى و مربوط به آفرينش انسان است و از انسان، جدايى ناپذير. امكان ندارد كسى عملى را خالى از انگيزه درونى انجام دهد، مگر اين كه در اصل انگيزه‌ها و هدف‌هايى كه سبب حركت به سمت عمل مى‌شوند، دگرگونى رخ دهد. اين داعى درونى، وقتى به انگيزه الهى و از سر اخلاص با عمل درآميزد، همان نيّت خواهد بود كه از مكلف خواسته شده است. بر اين اساس تفاوتى بين عبادات و غير آن‌ها در نيّت نيست، جز به قصد قربت و اخلاص. اگر بخواهيم از اين معناى نيّت، ترسيم روشنى ارائه دهيم، مى‌گوييم:
نيّت نماز بر اين مبنى اين است كه: مكلف هرگاه وقت ظهر، در مثل، فرا رسد، با علم به واجب بودن نماز، چگونگى نماز و هدفى كه او را براى به جا آوردن عمل، بر مى‌انگيزاند، از جايش بلند مى‌شود، وضو مى‌گيرد، به مسجد مى‌رود، در محل نماز رو به قبله قرار مى‌گيرد، اذان و اقامه و سپس تكبير مى‌گويد، نماز را به جاى مى‌آورد. اين نماز، بانيّت قصد قربت، صحيح و شرعى از مكلف صادر شده و هيچ دغدغه‌اى ندارد. بنابراين، در اين معنى، ديگر براى مكلف از اين ناحيه كه نيّت را گفت يا نگفت، بجا و مقارن عمل آورد يا نه؟ تمام ادا كرد يا ناتمام از نيّت كه ركن است غفلت كرد يا نكرد؟ و… راحت مى‌كند و مكلف را از سرگردانى و وسوسه نجات مى‌دهد. چون نيّت از آغاز انديشه نماز و داخل شدن وقت و داعى بر عمل، به طور ارتكازى در مكلف وجود دارد و تا آخر نماز با او هست و اگر گاهى غفلت عارض شود، لطمه اى به عمل نمى‌زند.(شيخ يوسف بحرانى، حدائق الناضره، ج۲، ص۱۷۴)
شيخ انصارى در اين باره مى‌نويسد:
امر المركوز فى الذهن الموجود فى الذهن فى اثناء العمل وهى التى تعبر عنها المتاخرون بالداعى ويجعلونها النية كما حكى ذلك عن المحقق الاردبيلى(محقق اردبيلى، مجمع الفائدة و البرهان، ج۱، ص۸۹) و شيخنا البهائى(شيخ بهائى، اربعين، ص۴۵۳) والمحقق صدرالدين الشيرازى(ملاصدراى شيرازى، تفسير قرآن، ج۵، ص۳۸۵) والمحقق الخوانسارى(آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، ص۸۹). وجماعة ممن تأخر عنهم بل استقر عليه المذهب فى هذا العصر.(شيخ انصارى، كتاب الطهارة، ص۸۰)
امر ارتكازى ذهنى كه در بين عمل در ذهن وجود دارد، همان چيزى است كه از آن متاخران (متاخر المتأخرين) تعبير مى‌كنند به داعى و آن را نيّت مى‌دانند. همان گونه كه اين مطلب از محقق اردبيلى و شيخ بهائى و محقق صدرالدين شيرازى و محقق خوانسارى و گروهى از كسانى كه متأخر از آنان هستند، حكايت شده و بلكه در اين زمان، به اين معنى از نيّت (داعى) مذهب فقها بر آن استقرار يافته است.
به جز فقيهانى كه نام آنان برده شد، بسيارى از فقيهان ديگر، نيّت به معناى داعى نفسانى را اختيار كرده‌اند، از جمله: محقق سبزوارى،(محقق سبزوارى، ذخيرة المعاد، ص۴۶۴) شيخ يوسف بحرانى،(شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الكلام، ج۲، ص۱۵۰) وحيد بهبهانى،(وحيد بهبهانى، حاشية المدارك، ص۳۹) ميرزا ابوالقاسم قمى،(ميرزا ابوالقاسم قمى، غنائم الايام، ج۲، ص۴۵۴) سيد على طباطبايى،(سيد على طباطبائى، رياض المسائل، ج۱، ص۱۸؛ سيد على طباطبائى، رياض المسائل، ج۱، ص۲۲۲) ملا احمد نراقى،(ملا احمد نراقى، مستند الشيعه، ج۱، ص۸۲) شيخ محمد حسن نجفى،(شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الكلام، ج۲، ص۱۵۱) شيخ انصارى،(شیخ اعظم، كتاب الصلوة، ج۶،ص۲۷۴) ميرزا حسن شيرازى،(ميرزاى شيرازى، حاشيه نجات العباد، ص۱۵۲) آقا ضياءالدين عراقى،(آقا ضياء الدين عراقى، شرح تبصرة المتعلمين، ج۱، ص۱۵۶) سيد محمد صدر(سيد محمد صدر، ماوراء الفقه، ج۱، ص۸۵) و… بارى, در باب نيّت، محورهاى بسيار براى بحث وجود دارد، مانند: فرق‌هاى نيّت به معناى داعى نفسانى و اخطار قلبى، آثار و پيامدهاى مثبت نيّت به معناى داعى، اثرى كه اين برداشت بر مباحث فقه به جا نهاده و….
از آنچه بيان كرديم، چگونگى رويكرد فقها به بحث نيّت، بويژه وضو و نماز، از آغاز دوره غيبت تاكنون، روشن گرديد. دوران سخت‌گيرى و احتياط‌نگرى فقها به مسائل نيّت و عصر آسان‌گيرى فقها و نقش خوانساری‌ها در اين عرصه، نمايانده شد.
فهرست منابع:
(۱) قرآن کریم؛
(۲) آقا رضى الدين خوانسارى، نيّت صادقه، چاپ كنگره بزرگداشت آقاحسين خوانسارى؛
(۳) شيخ صدوق، المقنع، مؤسسه الامام الهادى؛
(۴) شيخ مفيد، الاشراف، مؤسسه فقه الشيعه؛
(۵) شيخ صدوق، هدايه، مؤسسه الامام الهادى؛
(۶) شيخ مفيد، مقنعه، چاپ شده در مجموعه مصنفات شيخ مفيد؛
(۷) ابن‌جنيد، الفتاوى لابن الجنيد الاسكافى، مكتبة الاسلامى؛
(۸) ابى‌الصلاح حلبى، الكافى؛
(۹) شيخ طوسى، النهايه، دار الكتاب العربى، بيروت؛
(۱۰) ابن‌بابويه ، فقه الرضا، منسوب به امام رضا(ع)، چاپ كنگره جهانى امام رضا(ع)؛
(۱۱) سيد مرتضى، المسائل الناصريات؛
(۱۲) شيخ طوسى، مبسوط، المكتبة المرتضويه؛
(۱۳) قاضى ابن براج، المهذب، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين؛
(۱۴) ابن‌زهره، غنيه؛
(۱۵) سليمان صهرشتى، اصباح الشيعه؛
(۱۶) ابن‌ادريس حلى، سرائر، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين؛
(۱۷) محقق حلى، شرايع الاسلام، دار الاضواء، بيروت؛
(۱۸) محقق حلى، مختصر النافع؛
(۱۹) يحيى بن سعيد هذلى، الجامع للشرايع؛
(۲۰) علامه حلى، قواعد الاحكام ، رضى؛
(۲۱) شهيد اول، دروس، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين؛
(۲۲) محمد بن فهد اسدى حلى، المحرر فى الفقه؛
(۲۳) محمد بن فهد اسدى حلى، الموجز الحاوى؛
(۲۴) محقق ثانى، جامع المقاصد، آل البيت؛
(۲۵) شهيد ثانى، مسالك الافهام، موسسه معارف اسلامى؛
(۲۶) آقا جمال الدين خوانسارى، رساله (نيّت و اخلاص)؛
(۲۷) آقا حسين خوانسارى، مشارق الشموس، موسسه آل البيت؛
(۲۸) محقق اردبيلى، مجمع الفائدة و البرهان، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين؛
(۲۹) محقق سبزوارى، ذخيرة المعاد، آل البيت؛
(۳۰) سيد محسن حكيم، مستمسك العروة الوثقى، كتابخانه آيت اللّه مرعشى؛
(۳۱) شهيد اول، القواعد والفوائد، مفيد، قم؛
(۳۲) شهيد اول، ذكرى، آل البيت؛
(۳۳) ثقة الاسلام كلينى، اصول كافى، چاپ دارالتعارف، بيروت؛
(۳۴) سيد جمال الدين ابن طاووس، البشرى؛
(۳۵) ميرزا ابوالقاسم قمى، غنائم الايام، دفتر تبليغات اسلامى؛
(۳۶) ميرزاى قمى، جامع الشتات، كيهان؛
(۳۷) شیخ محمد حسن نجفی، جواهر الكلام، دار الكتب الإسلاميه، تهران؛
(۳۸) وحيد بهبهانى، حاشية المدارك؛
(۳۹) سيد على طباطبائى، رياض المسائل، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين؛
(۴۰) ملا احمد نراقى، مستند الشيعه، مؤسسه آل البيت؛
(۴۱) شیخ اعظم، كتاب الصلوة؛
(۴۲) شيخ يوسف بحرانى، حدائق الناضره، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين؛
(۴۳) شيخ بهائى، اربعين، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين؛
(۴۴) ملاصدراى شيرازى، تفسير قرآن، بيدار؛
(۴۵) شيخ انصارى، كتاب الطهارة، آل البيت؛
(۴۶) ميرزاى شيرازى، حاشيه نجات العباد؛
(۴۷) آقا ضياء الدين عراقى، شرح تبصرة المتعلمين، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين؛
(۴۸) سيد محمد صدر، ماوراء الفقه؛



جعبه ابزار