• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ورود خاندان حسینی به مدینه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ورود خاندان حسینی به مدینه
کاروان اهل بیت به شهر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزدیک شد. مدتی بود که مدینه در غم شهادت‌ امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش عزادار بود؛ زیرا خبر تلخ شهادت امام حسین و یارانش در کربلا، از چند طریق در مدینه انعکاس یافته بود. مردم مدینه از رهگذر رؤیای‌ ام سلمه و آغشته شدن تربت کربلا به خون تازه، و نیز از طریق پیک مخصوص عبیدالله به حاکم مدینه، از اصل فاجعه آگاه شده بودند؛ اما خبر بازگشت کاروان اهل بیت، داغ این مصیبت عظیم را باز زنده کرد و اشک‌ها را بر گونه‌ها جاری ساخت و عاشورای دیگری آفرید. کاروان امام حسین (علیه‌السّلام) که در روزهای آخر ماه رجب از سال شصت هجری، از مدینه خارج شده بود، اینک بعد از ماهها، به مدینه بازمی‌گشت.



گفته‌اند هنگامی که کاروان به مدینه رسید، فاطمه دختر علی (علیه‌السّلام) به خواهرش زینب (سلام‌الله‌علیها) گفت: «این مرد شامی در همراهی با ما نیک رفتار بود؛ آیا چیزی داری که به او بدهیم؟»
زینب فرمود: «به خدا جز زیورهایمان چیزی نداریم که به او بدهیم». بنا بر روایت حارث بن کعب، فاطمه گفت: زیورهایمان را به او می‌دهیم. او گفت: من دست بند و بازوبند خود را در آوردم و خواهرم نیز دستبند و بازوبند خویش را درآورد. آنگاه همه آنها را نزد وی فرستادیم و عذر خواستیم و گفتیم: «این پاداش رفتار نیکوی تو در همراهی با ماست». آن مرد گفت: «اگر آنچه کردم برای دنیا بود، زیورهایتان و کمتر از آن نیز مرا خشنود می‌کرد؛ ولی به خدا قسم این کار را برای خدا و به سبب قرابت و انتساب شما به پیغمبر خدا کردم».
[۱] طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص٤٦٢-٤٦٣.
[۲] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۸.

روایت فوق گرچه حکایت از کرم و بخشش خانواده امام حسین ﷺ می‌کند، که تنها جلوه‌ای از کمالات اخلاقی آنهاست، درضمن مؤید آن است که مسئولیت بازگرداندن اسرا به عهده یک فرد شامی بوده و از پاسخی که آن شامی به فاطمه دختر علی داده، برمی آید که بزرگواری خاندان پیامبر چقدر بر او تاثیر گذاشته بوده و این، تنها گوشه‌ای از موفقیت خانواده امام حسین (علیه‌السّلام) در انجام رسالت خویش در ایام اسارت است.


آخرین مقصد اهل بیت برای رساندن پیام نهضت حسینی، مدینه بود. امام سجاد (علیه‌السّلام) برای انجام‌ این رسالت مهم، بیرون مدینه چادر زد و پیش از ورود به شهر، بشیر بن حَذلم (برخی منابع تاریخی، نام وی را به صورت فوق ذکر کرده‌اند
[۳] ر. ک: ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۱۲.
[۴] سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص٢٢٦.
البته در برخی از نسخ ملهوف، این نام به صورتهای دیگر هم آمده است؛ ولی در مجموع می‌توان ضبط «بشیر بن حذلم» را ترجیح داد؛ زیرا در زبان عربی این کلمه فقط به این صورت آمده است
[۵] ر. ک: ابن درید، جمهرة اللغة، ج۳، ص۳۲۷.
[۶] ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۹۶.
[۷] زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۲۳۹.
[۸] محمدرضا، متن اللغه، ج۲، ص٥١.
و لذا در بسیاری از منابع تاریخی دیگر و آثار محققان، به‌این صورت ذکر شده است
[۹] عبدالله بحرانی، عوالم العلوم، ص٤٤٦.
[۱۰] قندوزی، ینابیع المودة، ج۳، ص۹۳.
[۱۱] مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۴۷.
[۱۲] فرهادمیرزا معتمدالدوله، قمقام زخار و صمصام بنار، ج۲، ص٥٨١.
گفتنی است در برخی منابع تاریخی، نام راوی خطبهٔ حضرت زینب س در کوفه را به صورتهای مختلفی ضبط کرده‌اند که تا حدودی به این نام شباهت دارد. با توجه به اینکه شیخ طوسی فردی به نام «حَذیم بن شریک اسدی» را جزء اصحاب امام سجاد (علیه‌السّلام) ذکر می‌کند.
[۱۳] شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۱۱۳.
که احتمالاً تصحیف شده حَذلم بن شَریک است، و امام سجاد (علیه‌السّلام) در ورود به شهر مدینه از پدر «بشیر» به نیکی یاد می‌کند، این احتمال تقویت می‌شود که نام برده پدر «بَشیر» باشد و بَشیر بن حَذلم، پیک امام سجاد (علیه‌السّلام) به داخل شهر مدینه، فرزند حَذلم بن شَریک اَسَدی باشد. بنابراین نسب پیک امام به داخل شهر مدینه احتمالاً چنین است: بَشیر بن حَذلم بن شَریک اَسَدی. شاید پدر هنگام ورود اسرا به کوفه حضور داشته و خطبه حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) را نقل کرده و هنگام بازگشت اسرا به مدینه، از دنیا رفته بوده است.) را احضار کرد و به او فرمود: «ای بشیر، خداوند پدرت را رحمت کند؛ او شاعر خوبی بود. آیا تو هم می‌توانی شعر بگویی؟» عرض کرد: «آری‌ای پسر رسول خدا؛ من نیز شاعرم». حضرت فرمود: «پس به شهر برو و خبر شهادت پدرم را به مردم برسان». بشیر می‌گوید: بر اسبم سوار شدم و به مدینه درآمدم. چون به مسجد پیامبر ﷺ رسیدم، صدایم را به گریه بلند کردم و این شعر را سرودم:
یا اهل یثرب لا مقام لکم بها• • • قتل الحسین فاذمعی مدرار
الجسم منه بکربلا مضرج• • • والراس منه علی القناة یدار
[۱۴] سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۷.
[۱۵] ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۱۲.

«ای مردم مدینه! دیگر در مدینه نمانید. حسین کشته شد و‌اشک هایم
[۱]     جاری است. پیکرش در کربلا غرقه به خون افتاده و سرش را بر
سر نیزه می‌گردانند».
سپس گفتم: مردم     علی بن الحسین (علیه‌السّلام) با عمهها و خواهرانش در نزدیکی شهر منزل کرده و مرا فرستاده است تا شما را به محل او راهنمایی کنم. با شنیدن این خبر، همه بانوان پرده نشین مدینه خود بی خود شده     با سر و وضع پریشان از خانه ها بیرون ریختند و در حالی که سیلی به صورت می‌زدند و گونه می‌خراشیدند، فریاد آه و واویلا سر دادند. هیچ روزی مثل آن روز، آنهمه زن و مرد گریان ندیده بودم و پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هیچ روزی تلخ تر از آن روز برای مسلمانان نبود.
[۱۶] سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۷.
کنیزی را دیدم که برای حسین (علیه‌السّلام) نوحه سرایی می‌کرد و اشعاری چنین می‌خواند:
نعی سیدی ناع نعاه فاوجعا• • • فامرضی ناع تعاه فافجعا
ا عینی جودا بالمدامع واسکبا• • • وجودا بدمع بعد دمعکما معاً
علی من دهی عرش الجلیل فزعزعاً• • • واصبح انف الدین والمجد اجدعا
علی ابن نبی الله وابن وصیه• • • وان کان عنا شاحط الدار‌اشعا
پیام آوری خبر شهادت مولایم را آورد و با‌این خبر دلم را به درد آورد و مریض و رنجورم ساخت.
‌ای دو چشمانم! بر شهادت او سخاوتمندانه اشک بریزید و بسیار بگریید و پیاپی بگریید و اشک بریزید.
در عزای کسی که ماتم او عرش خدا را به لرزه درآورد و دین و بزرگواری را ذلیل ساخت.
بگریید بر مصیبت فرزند رسول خدا و زاده وصی رسول خدا؛ اگرچه منزل و جایگاه او در دسترس ما نیست و از ما دور است.
آن گاه گفت: ‌ای که خبر شهادتش را آوردی؛‌اندوه ما را بر اباعبدالله زنده کردی و بر زخمهای ما که هنوز خوب نشده است، نیشتر زدی. رحمت خدا بر تو باد. تو کیستی؟
گفتم: من بشیر بن حَذلَم فرستاده مولایم علی بن الحسین هستم. او اینک در نزدیکی مدینه با اهل بیت حسین (علیه‌السّلام) فرود آمده است.
[۱۷] سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۷۲۲۸.
[۱۸] جواد شبر، ادب الطف، ج۱، ص۶۵.



۱. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص٤٦٢-٤٦٣.
۲. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۸.
۳. ر. ک: ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۱۲.
۴. سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص٢٢٦.
۵. ر. ک: ابن درید، جمهرة اللغة، ج۳، ص۳۲۷.
۶. ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۹۶.
۷. زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۲۳۹.
۸. محمدرضا، متن اللغه، ج۲، ص٥١.
۹. عبدالله بحرانی، عوالم العلوم، ص٤٤٦.
۱۰. قندوزی، ینابیع المودة، ج۳، ص۹۳.
۱۱. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۴۷.
۱۲. فرهادمیرزا معتمدالدوله، قمقام زخار و صمصام بنار، ج۲، ص٥٨١.
۱۳. شیخ طوسی، رجال الطوسی، ص۱۱۳.
۱۴. سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۷.
۱۵. ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۱۲.
۱۶. سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۷.
۱۷. سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۷۲۲۸.
۱۸. جواد شبر، ادب الطف، ج۱، ص۶۵.



۰:۲۱.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۱۵۵-۱۵۸.



جعبه ابزار