• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وسایل موسیقی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آلاتِ موسیقی، همه ابزارهایی که برای ایجاد صوت موسیقایی ساخته شده است (لاروس موسیقی).
به نظر قدما آلات موسیقی ۴ گونه است: حلق انسان، ذوات‌الاوتار (یا سازهای رشته‌ای)، ذوات‌النفخ (یا سازهای بادی)، آلات ایقاعی (یا سازهای ضربی و کوبه‌ای).
در این روزگار با در نظر گرفتن تنوع سازها، گروه‌بندی دیگری رایج است، بدین‌سان:
۱.
سازهای رشته‌ای کمانی مانند کمانچه، رباب، ویولن و جز اینها؛ ۲.
سازهای رشته‌ای زخمه‌ای مانند تار، سه تار، تنبور، چنگ (هارپ)، گیتار، ماندولین، قانون و جز اینها؛ ۳.
سازهای رشته‌ای کوبه‌ای، یا چکشی مانند پیانو و سنتور؛ ۴.
سازهای بادیِ بازِ بی‌زبانه مانند فلوت و نی؛ ۵.
سازهای بادیِ بسته مانند کلاریِنت (قره نی یا سیه نای)؛ ۶.
سازهای بادی دو زبانه‌ای باز مانند صوت انسانی، سورنای، بالابان، اوبُوا، کُرآنْگْلِه و باسون؛ ۷.
سازهای بادی بی‌زبانه باز که از رأس استوانه در آن‌ها دمیده می‌شود، مانند ترومیپ، شیپور، کُر، و توبا (ارگ در شمار سازهای بادی است که انواع نایلهای بسته، باز، بی‌زبانه و بازبانه را شامل است)؛ ۸.
سازهای کوبه‌ای و ضربی.
این دسته از سازها خود به چند گروه تقسیم می‌شود:
الف ـ سازهای تیغه‌ای یا زبانه‌ای فلزی، مانند جعبه موسیقی (یا بوات آموزیک)
ب ـ سازهای کوبه‌ای فلزی مانند سِنج، مثلث، زنگ یا جرس، زنگوله، گُنگ یا ایینه پیل، تال و جز اینها؛
ج ـ سازهای کوبه‌ای که در ساختمان آن‌ها پوست به کار رفته است مانند طبل کوچک، طبل بزرگ، دَف، دایره، دایره زنگی، دُهُل، کوس، نَقاره و جز اینها.
آلات چهارگانه موسیقی از نظر قدما:
۱.
حلق انسان: حلق یا حنجره، نخستین ساز طبیعی بشر است.
هوای حبس شده در ششها پس از عبور از نای و حنجره، تارهای صوتی را به ارتعاش در می‌آورد و سبب ایجاد صوت می‌گردد.
صوت به هنگام عبور از زبانه به نسبت شدت یا ضعفی که به آن داده می‌شود.
آوایی درشت یا نرم ایجاد می‌کند که از راه دهان و بینی منتشر می‌شود.
به سبب وجود زبانه است که در گروه‌بندی سازهای بادی، صوت انسانی جزء گروه سازهای بادی دو زبانه‌ای (مانند سورنای و اُبُوا) منظور شده است. (لاوینیاک، ص ۲۹)
از آن‌جا که چگونگی تارهای صوتی در زنان و مردان متفاوت است، حلق انسانی دارای دو گروه صوتی است: گروه صوت زن و گروه صوت مرد. (نکـ آواز (
۲.
سازهای رشته‌ای (ذوات‌الاوتار) : سازهایی است که رشته‌هایی از جنس ابریشم، موی اسب، زه و یا فلز عامل ایجاد صوت در آنهاست.
سازهای رشته‌ای ۳ گونه است: الف ـ ذوات‌الاوتار مقید، ب ـ ذوات‌الاوتار مطلق، یا غیرمقید، ج ـ مجرورات، یا کمانه‌ای مقید.
فارابی نیز سازهای رشته‌ای را به ۳ گروه تقسیم کرده است: گروهی که تارهای آن‌ها با زخمه به اهتزاز در می‌آیند؛ گروهی که تارهای آن‌ها با کمانه تحریک می‌شوند (مجرورات) و گروهی که در آن‌ها برای هر نغمه یک تار منظور شده است و با کوبه یا زخمه‌ای به ارتعاش درمی آیند، مانند چنگ، قانون و سنتور که به آن‌ها معازف می‌گویند. (ص ۴۹۶-۴۹۷ (
الف ـ ذوات‌الاوتار مقیلد، سازهایی هستند که هنگام نواختن، با دست راست بر آن‌ها زخمه زده می‌شود و رشته‌ها بر روی دسته ساز، به وسیله انگشتان دست چپ نوازنده، مقید می‌شوند.
یعنی با «گرفت و گشاد» استخراج لحن به عمل می‌آید، مانند خود، تنبور، تار، ماندولین، گیتار و جز اینها.
ب ـ ذوات‌الاوتار مطلق، سازهایی هستند که تارهای انها بدون عمل «گرفت» و فقط با مرتعش کردن آن‌ها توسط زخمه یا کوبه به نوا درمی آیند، یعنی برای هر نغمه (نوت) یک رشته منظور می‌شود، مانند سنتور، قانون، چنگ و پیانو.
در عرف اهل موسیقی، کلمه «مطلق» به دست باز سیم، یعنی وقتی که انگشت روی سیم نیست، اطلاق می‌شود.
عبدالقادر مراغی
[۱] مراغی، عبدالقادر، ج۱، ص۱۳۳، مقاصدالالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.
برابر این لفظ واژه «گشاد» را به کار برده است. (نکـ مبحث ذوات‌النفخ در همین مقاله)
ج ـ مجرورات، سازهایی رشته‌ای است که با کمانه (آرشیه) نواخته می‌شود مانند کمانچه، ویولُن، غیچک و رباب.
منشأ اختراع نخستین ساز رشته‌ای بشر ظاهراً چنین بوده است که زهی که به خیزرانِ میان تهی کمان شکارچیان و رزمندگان روزگاران کهن بسته می‌شده، به هنگام عمل، مرتعش می‌گشته و آوای آن در استوانه میان تهیِ خیزران می‌پیچیده و صوتی خوش به گوش کماندار می‌رسانیده است.
این صوت مطبوع موجب شده است که کماندار بهره دیگری از کمان خود به عنوان یک ساز رشته‌ای بگیرد.
بعدها کمانی را که به این منظور ساخته‌اند، کمان موسیقایی یا «چنگ کمانی» نامیده‌اند.
در اسطوره‌های گوناگون، در باب انگیزه اختراع چنگ کمانی، اشاره‌ای به شکار و یا پیکار نشده است.
به ظاهر از این ساز در مراسم نیایش، برای تجسم نوای ملکوتی (یا آوای روح) استفاده می‌شده است. (فارمر، ص ۱۵۸) نواختن چنگ کمانی هنوز هم در سِنِگال رایج است.
شیوه نواختن این ساز بدین گونه است که نوازنده یک سرِ زه کمان را در میان لب‌های خود می‌نهد و با انگشت سبابه دست راست، زه را مرتعش می‌سازد و با شست دست چپ که در منتهی‌الیه زه جای دارد، بنا به دلخواه خود، به زه فشار می‌آورد.
لحنی که نوازده از این رشته همراه صوتی که از دهان خود استخراج می‌کند، تولید می‌کند از یک محدوده ذوالاربع (یک دانگ موسیقی یا یک فاصله چهارم) تجاوز نمی‌کند.
در گونه دیگری از چنگ کمانی، کدویی برای تقویت صوت، به بدنه خیزران کمان اضافه شده است. (فارمر، ص ۱۵۹) رفته رفته بر شمار تارهای چنگ کمانی افزوده شده و باییِ نت ۸ رشته‌ای مصری از آن برخاسته است، سپس ستون سیم گیر و محفظه طنینی بر یکدیگر عمود شده‌اند و چنگ زاویه‌دار پدید آمده است، مانند چنگ ایرانی و چنگ چینی.
کهن‌ترین نقشی که از چنگ ایرانی به دست آمده، نقشی است بر روی مهری مربوط به ۳۴۰۰ق م.
این مهر در کاوشهای چیغامیش خوزستان پیدا شده است.
در این نقش، نفر سوم چنگی را می‌نوازد که محفظه طنینی یا جعبه صوتی چنگ در طول قرون دگرگونیهایی پیدا کرد و به هر شکلی که درآمد، نامی به خود گرفت: سازی که محفظه طنینی آن در زیر کمان موسیقی قرار گرفته و دو سوی کمن به گونه دو بازو در دو سوی آن افراشته شده است و هنوز هم در گینه رایج است، «چنگ دوشاخی» نامیده می‌شود.
آنکه در حبشه متداول است، «چنگ مقارن» نام گرفته، و شکل کمال یافته آن در یونان به «لیر» و «نسیتار» موسوم گشته است.
از آن زمان که محفظه طنینی به صورت کاسه‌ای در یکی از دو سوی خیزران نهاده شد، انواع سازهای رشته‌ای مقید مانند رباب و تنبور ابداع گشت و از آن هنگام که کاسه صوتی به صورت مستطیل یا ذوذنقه درآمد و رشته‌ها به موازات یکدیگر روی این جعبه طنینی استوار شدند، سازهایی مانند سنتور و قانون به وجود آمدند.
معروف‌ترین سازهای رشته‌ای (مطلق و مقید) که در متون اسلامی ذکر شده است عبارتند از اوزان، ایاقْلی کمان، ایکری (یا اَکَر)، باتوغَن، بربط بُزُق، تار، تَرَنْتای، تَتور (طُنبور)، تَنبوره (طنبوره)، چارتا (یا چهارتار)، چنگ، چُگور، دوتار، رَباب، رود، رودجامه، رودخانی، زنبوره، سارنگی، ساز، سازِ دولاب، ساز مرصع غایبی، ستا) بربط سه رشته ای)، سه تار، سرود، سیتار، (نوع هندی و نوع یونانی)، شاهرود (یا شهرود)، شَتْرغَو (یا شَدَرغو)، صَنج (چنگ)، طربرود، طرب‌الفتح، عاشق، عَرْطَبه (یا غرطبه)، عود، عَنقا (و نوع بادی آن)، غیچک (یا قچک و غژک)، غُندرود (یا غُندور) قانون، قُبّوز، قنبری، قیتاره (یا قیثاره، یا گیتاره)، کِرار (یا لیر)، کِران (بربط)، کمانچه، کِنار کِنگِر (یا کینگوری)، لبینا (یا لبیا)، لور (یا لیر)، مِزهَر، مِعْزَف، مُغْنی، مُعَتَّر، مِهری، نِبِل، نُزْهه، وَن، وَنیا و یکتار.
۳.
سازهای بادی (ذوات‌النّفخ) : سازهایی است که از یک یا چند استوانه یا مخروط (از جنس نال، چوب، فلز، و یا احتمالاً سفال) تشکیل شده است و با دمیدن به نوا درمی آید.
این سازها نیز دوگونه‌اند: سازهای بادی مطلق و سازهای بادی مقید.
الف ـ سازهای بادی مطلق، به سازهایی اطلاق می‌شود که بر روی پشت لوله آنها، سوراخهایی نیست و گرفت و گشاد، توسط انگشتان دست نوازنده صورت نمی‌گیرد.
ساختمان سازهای بادی مطلق را لوله‌های با قامتهای متفاوت تشکیل می‌دهند.
هوا به وسیله دمیدن (با لب و یا مخزن هوا) وارد لوله‌ها می‌شود و به اراده نوازنده استخراج لحن صورت می‌گیرد، مانند ارغنون، ارگ، آرمونیکا (هارمونیکا)، ساز دهنی و آکوردئون.
ساز دیگری از این گروه که از یک لوله مخروطی شکل بلند تشکیل شده و عاری از سوراخ است و فقط با فشار لب قادر به ایجاد اصواتی نزدیک به هم است، کَرنا یا نفیر و یا نای رویین نام دارد.
ب ـ سازهای بادی مقید، به سازهایی اطلاق می‌شود که ساختمان آن‌ها از یک یا حداکثر دو لوله متصل به هم تشکیل شده باشد.
روی لوله یا لوله‌های این ساز، سوراخهایی تعبیه شده است که نوازنده، با دمیدن در لوله (یا لب یا با دم) و بستن و بازنهادن سوراخها) یعنی گرفت و گشاد) با انگشتان دو دست، استخراج لحن می‌کند، مانند انواع نای: نای سفید، نای مضاعف (یا دونایی) نای انبان و جز اینها.
در باب پیدایش نخستین ساز بادی گفته‌اند که آدمی برای این‌که بتواند صدای خود را به دوردستها خود را به دوردستها برساند، در آغاز، دو کف دست خود را مخروط گونه و دور لبها نهاده و بانگ سرداده است.
رفته رفته از شاخ میان تهی حیوانات به منظور تقویت صوت یاری جسته است.
چون اخبار و مژده‌ها یکسان نیست، نحوه دمیدن در شاخها نیز حالات گوناگونی به خود گرفته است.
همین استخراج نوا یا صوت موسیقایی شب شده است که از شاخ حیوانات سازهای چون مارنای، بوق شاخی، گاودُم و مانند اینها ساخته شود.
ساکنان سواحل دریاها و آبگیرها از لاک حلزونهای درشت جثه بوقهایی ساخته‌اند مانند سپید مهره، بوق حلزونی، خرمهره و جز اینها.
در آن سامانها که ساکنان آن‌ها به نای و خیزران دسترسی داشته‌اند، ساخت انواع نای مانند نای ساده، نای مَشک، سورنای، دونای و جز اینها امکان پذیر شده است.
معروف‌ترین سازهای بادی که نامشان در اثار اسلامی آمده، عبارتند از آبنوسی شاخ، آرمونیقی، ارغنون، ارغون، اُرگ، بالابان، برغو (یا بورغو)، بور (یا بوری)، بوق، بیشه (یا نیشه، نی چه)، جُفته، چَپْچیق، خرمُهره، خیک نای (نای مَشک)، دونای، رویین نای، زَمّاره، زَمْر، زمرکبیر، زورنا (یا سورنای یا صُرنا)، سازدهنی، سپیدمهره، سپیدنای، سَتّاره، سَرغین، سورنای، سوفار، سیه نای، شاخ، شبابه، شُعبیّه، شِنگ، شهنای (شاهنای)، شیپور، صور، عجب رود، عنقا (و نوع رشته‌ای آن)، غَیْطه، قبازورنا، قره نی، قَصَب، قوّال، کَرنای، کَرمیل، گاودُم، مارنای، مزمار، مُشته (مُستَق (، مسحوره، موسیقار، موصول، مولو، ناقور، نال، نای، نای انیان، نای رویین، نای زُتامی، نفیر، یَراع (یراعه) و یرغو.
۴.
آلات ایقاعی: کلمه «ایقاع» در علم‌الادوار چنین تعریف شده: «جماعتی نَقرات باشند که میان آن‌ها زمانهای معینه محدوده واقع شود، مشتمل بر ادواری چند متساوی در کمیّت بر اوضاعی مخصوص که ادراک تساوی آن ادوار و ازمنه، به میزان طبع سلیم مستقیم توان کرد...».
[۲] مراغی، عبدالقادر، ج۱، ص۸۸، مقاصدالالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.
به گفته فارابی «فَاِنَّ‌الایقاعَ هوالنُّقْلَهُ علی‌النَّغَمِ‌فی‌اَزمِنهٍ» ریتم، یعنی وزن یا اصول را نهاده است.
از همین روست که ابزارهایی را که برای حفظ اصول موسیقی به کار می‌روند، ‌الات ایقاعی می‌نامند.
این ترکیب اضافی، بر همه سازهای کوبه‌ای فلزی، کوبه‌ای پوستی، تیغه‌ای و لوحه‌ای اطلاق می‌گردد.
در باب هریک از آلات ایقاعی، ذیل نام مربوط به آن، توضیحی خواهد آمد.
در اینجا به دو نوع از سازهای کوبه‌ای، یعنی‌الات نقاره و اسبابی که به آن‌ها در قدیم طاسات و کاسات و الواح می‌گفتند، اشاره می‌شود.
الف ـ آلات نقاره: در روزگاران گذشته، بر دَرِ سرای بزرگان، در چند نوبت، نقاره می‌زدند.
عمل نقاره زدن را نوبت زدن، و سازهای آن را آلات نوبت زدن، و نوازنده آن را نوبتی می‌گفتند.
سازهایی که در نوبت زدن رایج بودند، عبارت بودند از کَرنا، بوق، سورنای، سِنج، نَقاره و دهل که به آن‌ها آلات نقاره هم می‌گفتند.
ب ـ طاسات، کاسات و الواح: این سازها به سبب اختلاف در شکل ظاهریشان به دو گروه تقسیم می‌شوند:
نخست، طاسات و کاسات.
ساختمان این گروه از تعدادی طاس (یا طاسه) و کاس (کاسه) و گاهی فنجان، از جنس سفال، چینی، بلور، فلز و یا چوب، که در کنار یکدیگر یک شکل و یک جنس بودن کاسه‌ها ولی متفاوت بودن مقدار و نوع مایعی که درون کاسه‌ها ولی متفاوت بودن مقدار و نوع مایعی که درون کاسه‌ها ریخته می‌شود.
[۳] مراغی، عبدالقادر، ج۱، ص۱۳، مقاصدالالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.
این کاسه‌ها یا طاسه‌ها را کنار یکدیگر می‌گذارند و با کوبه‌ای چوبی یا فلزی بر لبه آن‌ها می‌زنند.
اگر کاسه‌ها چنان چیده شوند که مجموع اصوات حاصل از آنها، یک دایره یا گام موسیقی را تشکیل دهد، می‌توان در محدوده آن دایره، الحانی استخراج کرد.
فنجان ساز یا ساز فنجان نیز نوع دیگری از این ساز است.
دوم، الواح.
در ساختمان این ساز چند لوحه فلزی، یا چوبی به ابعاد گوناگون و با قطره‌های متفاوت به کار گرفته می‌شود.
لوحه‌های فلزی را به چهارچوبی آویزان می‌کنند و الواح چوبی را روی دو قطعه چوب موازی می‌نهند، الواح فلزی را روی دو قطعه چوب موازی می‌نهند، الواح فلزی را با دو کوبه که گلوله‌ای از جنس نمد بر سر آن نصب است، می‌نوازند و الواح چوبی را با دو کوبه چوبی به صدا درمی آورند.
فارابی در مجلس سیف‌الدوله حمدانی چنین سازی را نواخت.
[۴] ابن‌خلکان، احمد بن ‌محمد، ج۵، ص۱۵۵-۱۵۶، وفیات‌الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
اگر الواح به گونه‌ای چیده شود که مجموع اصوات حاصل از آن‌ها یک دایره موسیقی را تشکیل دهد، نوازنده قادر خواهد بود در محدوده آن گام، الحانی استخراج کند.
در باب نخستین آلات ایقاعی (کوبه‌ای و ضربی)، نخست به کف زدن و پا کوبیدن و سپس به زدن دو پاره چوب یا دو پاره استخوان به یکدیگر به نظمی خاص و به هنگام پایکوبی گروهی و یا کار دسته جمعی اشاره شده است. (شافنر، ص ۱۴) مقارن همین عصر، «طبل چوبی» ابداع شده است.
ساختمان این طبل تشکیل می‌شده است از قسمتی از بدنه یک درخت پوسیده میان تهی که بر روی آن یک شیار و چند سوراخ ایجاد کرده بودند.
کوبه این طبل، چوب دسته کوتاهی بود با برآمدگی گلوله مانندی بر سر آن.
نواختن طبل چوبی هنوز هم در آمازون رایج است. (شافنر، ص ۳۳ (
همزمان با ابداع طبل چوبی سازهای چَغانه، پازنگ، دبوس و زنجیر پدید آمد.
یکی از سازهای کوبه‌ای شگفت آور و روزگاران دور «طبل زمینی» است: گودالی در زمین حفر می‌شد و روی آن با پوستی مقاوم که دو سوراخ داشت، پوشیده می‌شد و نوازنده با کف دو دست، با نظمی خاص، بر پوست ضربه می‌زد.
طبل زمینی هنوز هم در حبشه در جشن انقلاب شتوی و در هند در پاره‌ای از مراسم مذهبیِ وِدایی نواخته می‌شود. (شافنر، ص۸۰-۸۱ (
به موازات ابداع طبل زمینی، استفاده از پوست حیوانات برای ساختن انواع نقاره، کوس، دف و طبل آغاز گردید.
احتمالاً کلمه «تامبور» یا طبل عربی است. (لاروس موسیقی، ص (II/۳۹۹
نویسندگان اسلامی روایات گوناگونی درباره اختراع طبل آورده‌اند.
برخی، اختراع آن را به توبَل ‌بن ‌لَمَک نسبت داده‌اند و برخی اسماعیل نیای عربهای مستعربه را نخستین کسی دانسته‌اند که این ساز را به صدا درآورد. (دایره‌المعارف فارسی، ذیل طبل) معروف‌ترین سازهای ایقاعی که در آثار اسلامی از آن‌ها یاد شده، عبارتند از: آخلکند، آیینه پیل، أبْرَنْجَن، الواح، بَندیر، تاس (طاس)، تال، تُنبک، تبوراک، تبیر، تبیره، تیغان، جلاجل، چارپاره (چالپاره)، چَلَب، خلخال، دایره، دَبْدَبَه، درای، درای هندی، دَرَبوکه، دف، دهل، زَنَج، زنگ، ساز فولاد، سِنج، شَقْف، شقیفات، شندف، طار، طاسه، طبل، طبله، عَرَبانه، فُقَیشات، فنجان ساز، قاشقک، قدوم، قَرقَبَه) قراقب)، قوّال (نوع کوبه‌ای)، کاس (کاسه)، کاس پیل، کُرج یا کیرّاجه (نوعی خلخال (، کَنْکَله، کوبه، کَوُرکه (یا گَوُرگه و گَوُرگا)، کوس، گوش دریده، گونگ (گنگ (، مِقْرَعه، مهره، ناقوس و نقاره.
منابع:
(۱) ابن‌خلکان، احمد بن ‌محمد، وفیات‌الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
(۲) فارابی، ابونصر محمد، الموسیقی‌الکبیر، به کوشش غطاس عبدالملک خشبه و محمود احمدالحِفنی، قاهره، دارالکاتب‌العربی للطباعه والنشر، ۱۹۶۷م.
(۳) مراغی، عبدالقادر، مقاصدالالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. مراغی، عبدالقادر، ج۱، ص۱۳۳، مقاصدالالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.
۲. مراغی، عبدالقادر، ج۱، ص۸۸، مقاصدالالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.
۳. مراغی، عبدالقادر، ج۱، ص۱۳، مقاصدالالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴ش.
۴. ابن‌خلکان، احمد بن ‌محمد، ج۵، ص۱۵۵-۱۵۶، وفیات‌الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره.    



جعبه ابزار