• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ولاسیما(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



"و لاسیّما" لفظی است مرکب از چهار جزء ("واو"، "لا"، "سیّ" و "ما") که در علم نحو، مباحثی را به خود اختصاص داده است. غرض از آوردن این لفظ در کلام بیان این مطلب است که آنچه پس از لفظ "و لاسیّما" می‌آید، با آنچه پیش از آن آمده در یک ویژگی مشترک بوده اما آنچه پس از "و لاسیّما" ذکر شده بهره‌ی بیشتری از آن ویژگی دارد.(حسن، ج ۱، ص۳۶۵) به عنوان مثال در عبارت «ما أجملَ الكواكب في ليلِ الصيفِ و لاسيّما القمرُ»، متكلم ضمن بيان اشتراك ماه و ستارگان در ویژگی زیبایی و جمال، با ذکر لفظ "القمر" بعد از "و لاسیما" به بهره بیشتر ماه از آن ویژگی (زیبایی و جمال) اشاره دارد.

جایگاه "و لاسیّما"
در میان عالمان نحو در تبیین مباحث "و لاسیّما" دو رویکرد مشاهده می‌شود؛ بعضی(همچون محقق رضی در شرح "الکافیه" و اشمونی در شرح "الفیه".) از عالمان نحو بحث از "و لاسیّما" را به عنوان خاتمه، در پایان مباحث باب "استثنا" مطرح کرده و در مقابل بعضی دیگر به جهت احتمال موصوله بودن "ما" در ترکیب آن، مبحث "و لاسیّما" را در مباحث "اسم موصول" مورد بررسی قرار داده‌اند.(حسن، ج۲، ص۳۱۱ ؛حسن،ج۱، ص ۳۶۵)

اجزای "و لاسیّما"
"و لاسیّما" از چهار جزء تشکیل شده است:
الف . "واو"
این لفظ جزء ابتدایی در "و لاسیّما" و "واو" اعتراضیه است.(الرضی، ج۱، ص۱۱۲)(بعضی "واو" را استینافیه دانسته‌اند.)(حسن،ج۱، ص۳۶۷)
ب . "لا"
این لفظ از حروف نفی و "لا"ی نفی جنس است که اسم آن "سیّ" و خبر آن مقدر و کلماتی از قبیل "حاصلٌ"، "موجودٌ" و یا "ثابتٌ" می‌باشد.(الشرتونی،ج۴، ص۲۸۴، پ۱)
ج . "سیّ"
این لفظ اسم "لا"ی نفی جنس، نکره(هر چند به معرفه اضافه شود.)(ناظر الجیش، ج۵، ص۲۲۳۶) و به معنای "مثل" می‌باشد.(الرضی، ج۱، ص۱۱۲؛الشرتونی،ج۴، ص۲۸۴، پ۱)
د . "ما"
نوع لفظ "ما" با توجه به عبارت بعد از "و لاسیّما" تعیین شده و در آن چهار احتمال وجود دارد:(الرضی،ص۲۸۴، پ۱؛حسن،ج۱، ص۳۶۷)
۱. "ما"ی موصوله
۲. "ما"ی نکره تامّه به معنای "شیء"(که نیازی به صفت بعد از آن نیست.)(حسن، ص۳۶۷، پ۵)
۳. "ما"ی نکره موصوفه به معنای "شیء"(که از آن به "ما"ی نکره ناقصه نیز تعبیر شده است.)(الشرتونی،ج۴، ص۲۸۴، پ۱.)
۴. "ما"ی زائده
"ما"ی زائده ممکن است "کافّه" یا "غیر کافّه" باشد.("ما"ی زائده کافّه بازدارنده از سه اعراب رفع، نصب و جر در بعد از خود می‌باشد به خلاف "ما"ی زائده غیر کافّه که بازدارنده از اعراب در بعد خود نیست.)(ابن هشام انصاری، ج۱، ص۵۸۸)
"ما" در سه احتمال اول، اسم و در احتمال آخر، حرف است که در بررسی اعراب اسم بعد از "و لاسیّما"، به جایگاه این احتمالات اشاره می‌شود.

اعراب اسم بعد از "و لاسیّما"
در اسم بعد از "و لاسیّما" سه وجه اعراب جایز است از این رو لفظ "عصفور" در عبارت «اشتریتُ طیوراً بدیعةً و لاسیّما عصفور» به سه وجه مرفوع (عصفورٌ)، منصوب (عصفوراً) و یا مجرور (عصفورٍٍٍٍ) به کار می‌رود. در ادامه ضمن بررسی هر یک از سه وجه اعراب، به نوع "ما" و نقش اسم بعد از آن اشاره می‌شود:(حسن،ج۱، ص۳۶۷؛الشرتونی، ج۴، ص۲۸۳، پ۱)
۱. رفع
در صورتی که اسم پس از "و لاسیّما" مرفوع گردد، در نوع "ما" در "و لاسیّما" دو احتمال وجود دارد:
الف. "ما"ی موصوله
در این احتمال اسم مرفوع بعد از "و لاسیّما"، خبر برای مبتدای محذوف بوده و جمله تشکیل یافته از آن دو، صله‌ی "ما" است. حذف این مبتدا واجب(حسن،ج۱، ص۳۶۷) و تقدیر عبارت در مثال یادشده "...و لامثلَ الذی هو عصفورٌ موجودٌ"، بوده است.
ب. "ما"ی نکره موصوفه به معنای "شیء"
در این احتمال اسم مرفوع بعد از "و لاسیّما"، خبر برای مبتدای محذوف بوده و جمله تشکیل یافته از آن دو، صفت برای "ما" و در محل جر است. تقدیر عبارت در مثال یاد شده "... و لامثلَ شیءٍ هو عصفورٌ موجودٌ" بوده است.
۲. جر
در صورتی که اسم پس از "و لاسیّما" مجرور گردد، در نوع "ما" در "و لاسیّما" دو احتمال وجود دارد:
الف. "ما"ی زائده غیر کافّه
در این احتمال اسم مجرور بعد از "و لاسیّما"، مضاف‌الیه بوده که حرف زائد (ما) میان آن و اسم مضاف (سیّ) واقع شده است.
ب. "ما"ی نکره تامّه به معنای "شیء"
در این احتمال "ما" مضاف‌الیه و در محل جر بوده و اسم مجرور بعد از "و لاسیّما"، تابع (بدل یا عطف بیان)(الشرتونی،ج۴، ص۲۸۳، پ۳) آن است. تقدیر عبارت در مثال یاد شده "... و لامثلَ شیءٍ عصفورٍ موجودٌ" بوده است.
۳. نصب
اعراب نصب در اسم بعد از "و لاسیّما" با توجه به نوع آن (نکره یا معرفه) مورد بررسی قرار می‌گیرد:
الف. نکره
در صورتی که اسم نکره بعد از "و لاسیّما" منصوب گردد، اسم منصوب، "تمییز" بوده و در نوع "ما" دو احتمال وجود دارد:(حسن،ج۱، ص۳۶۷)
۱. "ما"ی زائده کافّه
در این احتمال اسم منصوب بعد از "و لاسیّما"، تمییز برای کلمه "سیّ" واقع شده است.
۲. "ما"ی نکره تامّه به معنای "شیء"
در این احتمال اسم منصوب بعد از "و لاسیّما"، تمییز برای کلمه "ما" واقع شده است.
ب. معرفه
در نصب اسم معرفه بعد از "و لاسیّما" در میان عالمان نحو دو رویکرد مشاهده می‌شود، بعضی نصب آن را جایز ندانسته(الصبان،ج۱، ص ۲۴۷) و بعضی دیگر نصب آن را بنا بر "مفعول‌به" جایز می‌دانند؛ مانند: «ما أجملَ الكواكب في ليلِ الصيفِ و لاسيّما القمرَ».
در صورت جواز نصب اسم معرفه، "ما"، نکره تامّه به معنای "شیء" و مضاف‌الیه بوده و اسم منصوب بعد از "و لاسیّما"، "مفعول‌به" برای فعل محذوف (أخص یا أعنی) است.( حسن،ج۱، ص۳۶۸)

"و لاسیّما" به معنای "خصوصاً"
در مواردی "و لاسیّما" در کلام به معنای "خصوصاً" آمده(که در این صورت منصوب بنا بر مفعول مطلق است.)(الصبان،ج۱، ص۲۴۹؛الرضی،ج۱، ص۱۱۲ ؛الشرتونی، ج۴، ص۲۸۴) که در ادامه با ذکر انواع عبارت پس از آن، مورد بررسی قرار می‌گیرد:
۱. "جمله شرطیه"؛ مانند: «أحبُّ زیداً و لاسيّما إنْ ركبَ»؛ در این مثال "و لاسیّما" به معنای "خصوصاً" و پس از آن جمله شرط (إن رَکبَ) واقع شده که جواب شرط آن، مقدر و تقدیر آن "أخصه بزیادة المحبة" می‌باشد.(الرضی،ج۱، ص۱۱۲ ؛الصبان،ج۱، ص۲۴۹)

۲. "حال"
در این صورت "ما" زائده کافّه بوده و "حال" بعد از "و لاسیّما" به هر دو نوع آن (مفرد و یا جمله) واقع می‌شود:(الشرتونی،ج۴، ص۲۸۴)
الف. حال مفرد؛ مانند: «أحبُّ زيداً و لاسيّما راكباً»؛ در اين مثال لفظ "راکباً" حال مفرد و پس از "و لاسیما" به معنای "خصوصاً" واقع شده است.
ب. جمله حالیّه؛ مانند: «أحبُّ زيداً و لاسيّما و هو راكبٌ »؛ در این مثال جمله "و هو راکب"، جمله حالیّه است که پس از "و لاسیّما" به معنای "خصوصاً" آمده است.

اشکال کاربرد "و لاسیّما" در کلام
کثرت به کارگیری "و لاسیّما"در کلام، سبب تصرفاتی در لفظ آن شده است.(الرضی،ج۱، ص۱۱۲) این تصرفات که در کلام مانعی از آنها نیست بر پنج گونه‌اند:(حسن،ج۱، ص۳۶۶، پ۲)
۱. تخفیف "یاء" (و لاسیما)
۲. حذف "واو" (لاسیّما)
۳. حذف "واو" و تخفیف "یاء" (لاسیما)
۴. حذف "واو" و "لا" (سیّما)
۵. حذف "واو" و "لا"و تخفیف "یاء"(سیما)

نظایر "و لاسیّما"
در مباحث "و لاسیّما" به تعابیری اشاره می‌شود که در معنا با آن مشارکت داشته و از جمله نظائر "و لاسیّما" به حساب می‌آیند. این موارد با توجه به نوع مشارکت آنها با "و لاسیّما" بر دو گونه‌اند:(حسن، ص۳۶۵)
۱. مواردی که در معنا و احکام اعراب با "و لاسیّما" مشارکت دارند؛ مانند: "لامثلَ ما" و "لاسوی ما".
۲. مواردی که در معنا با "و لاسیّما" مشارکت داشته ولی حکم اعراب متفاوتی دارند؛ مانند: "لا تَرَما" و "لو تَرَما". در این موارد "تَرَ" فعل مضارع مجزوم به "لا"ی ناهیه بوده و ضمیر مستتر "أنت"، فاعل و "ما"ی موصوله، مفعول‌به آن است.(حسن،ص۳۶۶)

نکاتی پیرامون "و لاسیّما"
۱. در مواردی پس از "و لاسیّما" ظرف واقع می‌شود(ناظر الجیش، ج۵، ص۲۲۳۹) که در این صورت "ما"، موصوله خواهد بود؛(الشرتونی،ج۴، ص۲۸۴) مانند: «يُعجبني الإعتكاف و لاسيّما عِنْدَ الكعبةِ»؛ در این مثال بعد از "و لاسیّما" ظرف مکان (عِنْدَ) واقع شده و "ما"، موصوله است.

۲. پس از لفظ "و لاسیّما"، جمله‌ی آغاز شده با "واو"، واقع نمی‌شود، اگرچه در کلام بعضی این عیب مشاهده می‌شود؛ برای مثال می‌گویند: "لاسيّما و الامرُ كذا" که تعبیر صحیحی نمی‌باشد.(ناظر الجیش، ج۵، ص۲۲۴۲)

"و لاسیّما" در قرآن و حدیث
لفظ "و لاسیّما" در قرآن کریم به کار نرفته است از این رو به مواردی از کاربرد آن در احادیث اشاره می‌شود:
۱. قالَ الصادق علیه السلام: « فاغلقْ بابَ لسانَكَ عمّا لكَ منهُ بُدٌّ لاسيّما إذا لمْ تجدْ أهلاً للكلامِ و المُساعِدَ في المُذاكَرَةِ للّهِ و في اللّهِ»،(گیلانی،ص۱۹۵، ب۲۷) (امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: در اموری که ضرورتی ندارد سخن مگو خصوصا وقتی که شخص صلاحیت سخن گفتن را ندارد و در گفتگو برای خدا و در راه خدا یاری نرساند.)؛ در این حدیث شریف "لاسیّما" بدون "واو" به کار رفته و بر ظرف (إذا) وارد شده است.

۲. فقال علیه السلام: «ما مِن بلدةٍ مِن البلدانِ أكثرَ محبّاً لنا مِن أهلِ الكوفةِ و لاسيّما هذه العصابةُ إنَّ اللّه جلّ ذكره هداكُم لأمرٍ جَهِلَهُ النّاسُ»،(الکلینی،ص۸۳) (امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: در هیچ شهری بیشتر از شهر کوفه ما طرفدار و دوستدار نداریم و به خصوص این گروه یا قبیله "کنده" که راوی نیز جزء آنها بوده     همانا خداوند عزّ و جل شما را برای امری راهنمایی کرد که مردم آن را نمی‌دانند.)؛ در این حدیث شریف بعد از "و لاسیّما"، اسم معرفه (هذه) واقع شده است؛ از این رو رفع و جر آن جایز بوده و نصب آن را بعضی مجاز دانسته‌اند.

منابع:
(۱) حسن، عباس،النحوالوافی، تهران، آوند دانش، ۱۴۲۵هـ.ق، چاپ اول.
(۲) الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی، شرح الرضی علی کافیة ابن حاجب، قم، دار المجتبی، ۱۳۸۹ ش، چاپ اول، ج۱،
(۳) الشرتونی، رشید، مبادی العربیة قسم النحو، قم، موسسة دار الذکر، ۱۴۱۷هـ.ق، چاپ اول.
(۴) ناظر الجیش، محب الدین محمد بن یوسف، شرح التسهیل المسمی بتمهید القواعد بشرح تسهیل الفوائد، قاهره، دار السلام، ۱۴۲۸ ه.ق، چاپ اول.
(۵) ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ه.ق، چاپ اول.
(۶) الصبان، محمدبن علی، حاشیة الصبان علی شرح الاشمونی علی الفیة ابن مالک، تحقیق طه عبدالرؤوف سعد، المکتبه التوفیقیه.
(۷) گیلانی، عبد الرزاق، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، تصحیح و تنظیم رضا مرندی، تهران، پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۷ هـ. ش.
(۸) الکلینی، محمد بن یعقوب،الروضه من الکافی، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۵۰ ه.ش.



جعبه ابزار