• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پاترنالیسم (فقه سیاسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





پاترنالیسم یا پدرسالاری به معنای عمل به خیر و صلاح دیگران بدون رضایت آن‌ها است، مشابه رفتار والدین با فرزندان.
این دیدگاه منافع افراد مانند زندگی و سلامت را بر آزادی آن‌ها ترجیح می‌دهد و مداخله دولت برای حفاظت از شهروندان در برابر خودشان را توجیه می‌کند.
پدرسالاری حقوقی معمولاً به مداخله قانونی برای جلوگیری از آسیب به خود افراد اشاره دارد و انواع متعددی مانند سخت و نرم، موسع و مضیق، اخلاقی و رفاهی دارد.
منتقدان پدرسالاری حقوقی معتقدند این مداخله می‌تواند به نقض آزادی‌های فردی و حریم خصوصی منجر شود.
تضاد پدرسالاری با اصل ضرر در پذیرش رفتارهای زیان‌آور با رضایت افراد بالغ و دارای اهلیت، موجب بحث‌های نظری شده است.
در نهایت، مداخله پدرسالارانه نسبت به افراد فاقد اهلیت مانند کودکان یا کسانی که توان تصمیم‌گیری ندارند، پذیرفته و موجه شمرده می‌شود.



پاترناليسم: «پدرسالارى» از كلمه «پدر» مشتق مى‌شود كه به معناى «مثل يك پدر رفتار كردن» يا «با شخص ديگرى مثل يك بچه رفتار كردن» است.
پدرسالارى به عبارتى ديگر، عمل كردن به خير و صلاح ديگران بدون رضايتشان است همانطوركه والدين با بچه‌هاى خود رفتار مى‌كنند.
پاترناليست‌ها (طرفداران پدرسالارى) منافع مردم از جمله زندگى، سلامتى و آسايش را بر آزادى شان ترجيح مى‌دهند.
بر اين اساس آن‌ها فكر مى‌كنند كه مى‌توانند تصميمات عاقلانه و صحيحى براى مردم بگيرند، تا به آن عمل كنند.


پدرسالارى در هر عرصه‌اى از زندگى از جمله نگهدارى اطفال، آموزش و پزشكى خود را نشان مى‌دهد، ولى در هيچ عرصه‌اى مثل حقوق کیفری بحث برانگيز و قابل مناقشه نيست.


منظور از پدرسالارى حقوقى اين است كه دولت براى جلوگيرى از آسيب رساندن افراد به خودشان، به يك رفتار وصف مجرمانه مى‌دهد و مردم را در برابر خودشان مورد حمايت و حفاظت قرار مى‌دهد. گويا سلامتى و ايمنى شان، مهمّ تر از آزادى شان است. (۱)
در واقع قانون‌گذار با اين روش در صدد جلوگيرى افراد از ايراد ضرر به خود است.
بر اساس اين اصل، برخى افراد نمى‌توانند واقعيت امور را آن گونه كه هست درک نموده و برنامه زندگى خويش را تنظيم نمايند.
اين افراد نياز به حمايت و مداخله دولت دارند تا حكومت از راه حقوق كيفرى، آن‌ها را از آسيب رساندن به خود باز دارد.
در واقع بر مبناى پدرسالارى حقوقى، همان‌طورى كه پدر، مواظب فرزند خود است و به دليل ضعف‌هاى جسمى و روانى و نيز وضعيت آسيب‌پذيرى كه فرزند وى دارد، مكلف است از وى نگهدارى و مراقبت كرد و او را از انتخاب راه ناصحيح باز دارد، حكومت نيز مسئول حفظ جان شهروندان خود بوده و وظيفه مراقبت و محافظت آن‌ها را بر عهده دارد.
پس بايد آن‌ها را نه تنها در برابر ديگران بلكه در برابر خودشان نيز مورد حمايت و حفاظت قرار دهد.


• يكى از استدلال‌هاى پاترناليستها اين است كه بيشتر مردم فرهيخته نيستند و احتياج به اجبار، آموزش و مداخله دارند، بنابراين قانونگذار بايد از اشخاص آسيب‌پذير و آنهايى كه تصميماتشان فاقد اثر قانونى است، حمايت و حفاظت نمايد.
• آن‌ها همچنين اين اصل را به‌اين صورت توجيه مى‌كنند كه مداخله حقوق كيفرى براى خير، سلامتى و رفاه «شخص مورد مداخله قرارگرفته» بهتر خواهد بود و سبب مى‌شود كه او كمتر ضرر ببيند.
• هم‌چنين «پدر سالارى حقوقى» تنها با اشاره به رفاه، خوبى، خوشبختى، نيازها و منافع يا ارزش‌هاى «شخص مورد مداخله قرارگرفته» توجيه مى‌شود.


به طور معمول از پدرسالارى حقوقى پرسش‌هايى ناشى مى‌شود كه مى‌توان مهم‌ترين اين پرسش‌ها را اين‌گونه مطرح كرد:
• يك شخص تا چه حدّى حق دارد به خودش ضرر بزند، متفاوت از ديگران باشد يا خطا كنند؟
• مردم تا چه حدى بايد آزاد باشند، تا در صورتى كه ديگران متضرر نمى‌شوند آن‌چه را مى‌خواهند انجام دهند؟
• رضايت به ايراد ضرر چه موقع آگاهانه و معتبر است‌؟
• چه موقعى ما عاقلانه فكر مى‌كنيم و چه موقع به اندازه كافى رها از اكراه و اجبار و تلقين فكرى هستيم تا آزاد باشيم، قضاوت و تصميم‌گيرى خودمان را دنبال كنيم، و چه موقع بايد به وسيله حقوق كيفرى و ديگران محدود شويم‌؟


به‌طور كلّى اشكال متنوعى از پدر سالارى وجود دارد كه موضعشان نسبت به مداخله حقوق كيفرى براى حفاظت و حمايت از شهروندان در برابر خودشان متفاوت است.
مهم‌ترين اشكال و انواع پدرسالارى را به اين صورت مى‌توان بيان كرد: (۲)
پدرسالاری سخت در برابر پدرسالاری نرم؛
پدرسالاری موسع در برابر پدرسالاری مضّیق؛
پدرسالاری ضعیف در برابر پدرسالاری قوی؛
پدرسالاری محض در برابر پدرسالاری نسبی؛
پدرسالاری اخلاقی در برابر پدرسالاری رفاهی؛

۶.۱ - پدرسالاری سخت در برابر نرم

پدرسالارى نرم عبارت است از اين‌كه تنها شرايطى كه حالت پدرسالارى بر اساس آن توجيه مى‌شود، هنگامى است كه لازم باشد تعيين شود آيا «شخص مورد مداخله واقع‌شده» در حال عمل كردن از روى اراده و آگاهى است يا نه‌؟
به عنوان نمونه اگر شخصى در حال عبور از روى يک پل آسيب‌ديده باشد و نتوانيم وى را از خطر آگاه كنيم (براى مثال به اين علّت كه او زبان مارا نمى‌فهمد) يک پدرسالارى نرم، جلوگيرى كردن از عبور وى از روى پل را به جهت اينكه روشن شود كه آيا وى از خراب بودن آن پل خبر دارد يا نه، توجيه مى‌كند.
بر اساس «پدرسالارى نرم» در صورتى كه او از وضعيت خرابى پل اگاه باشد و بخواهد از روى پل عبور كند و مرتكب خودكشى شود بايد به او اجازه داده شود تا به راه خودش ادامه دهد، ولى بر اساس «پدر سالارى سخت» مداخله براى بازداشتن او از عبور از روى پل مجاز و موجه است حتى، اگر از وضعيت خرابى پل آگاه باشد.

۶.۲ - پدرسالاری موسع در برابر مضیق

«پدرسالارى مضيق» فقط موضوع اجبار دولتى براى مثال استفاده از اجبار حقوقى را در نظر دارد، در حالى كه «پدرسالارى موسع» هر نوع عمل پدرگرايانه چه دولتى، چه سازمانى و چه از جانب افراد را تحت شمول قرار مى‌دهد.

۶.۳ - پدرسالاری ضعیف در برابر قوی

«پدرسالارى ضعيف» بر اين نظر است كه مداخله در روش‌هايى كه افراد براى رسيدن به غايات و اهدافشان انتخاب مى‌كنند.
در صورتى كه اين روش‌ها احتمالا منجر به نقص يا شكست اين اهداف يا غايات شوند، موجه و مشروع است.
هم‌چنين بر اساس «پدر سالارى ضعيف» اگر يك شخص واقعا ايمنى و سلامتش را خود به راحتى ترجيح دهد، در اين صورت اجبار شخص به بستن كمربند ايمنى مشروع و موجّه است. ولى «پدرسالارى قوى» بر اين نظر است كه مردم شايد در مورد اهداف و غاياتشان اشتباه كنند، بنابراين مداخله براى جلوگيرى از دستيابى آنها به اين اهداف نادرست، مشروع و جايز است.

۶.۴ - پدرسالاری محض در برابر نسبی

در پدرسالارى محض گروه حفاظت شده با گروه «مورد مداخله قرارگرفته» برابر است، به عنوان نمونه، بازداشتن شناگران از شنا كردن هنگامى‌كه نجات غريق ها حاضر نيستند.
در «پدرسالارى نسبى»، گروه «اشخاص مورد مداخله واقع شده» وسيع‌تر از گروه «حفاظت شده» است.

۶.۵ - پدرسالاری اخلاقی در برابر رفاهی

توجيه معمولى پدرسالارى عبارت از حفظ منافع شخص «مورد مداخله واقع‌شده» است، در واقع اين منافع بر حسب چيزهايى كه زندگى فرد را بهتر مى‌كنند، تعريف و مشخص مى‌شوند. چيزهايى مثل مرگ يا بدبختى يا حالات هيجانى دردناک.
مداخله قانون‌گذار در زندگى شخص به دليل اين منافع «پدرسالارى رفاهى» را تشكيل ميدهد. ولى گاهى اوقات مداخله در امور فرد به دليل رفاه اخلاقى شخص است، در اين صورت «پدرسالارى اخلاقى» ناميده مى‌شود. (۳)


برخى از صاحب‌نظران، مداخله دولت از راه حقوق كيفرى در امور زندگى و آزادى اشخاص بر اساس پدرسالارى حقوقى را مورد انتقاد قرار داده و اعلام مى‌كنند كه حكومت، ولى، قيم يا سرپرست افراد نيست، تا مواظبت از حقوق تک تک آن‌ها را بر عهده گيرد.
چنين كارى گذشته از سازمان عظيم، بودجه و مبالغ كلان، مستلزم تجاوز حكومت از تكاليف مهم و اصلى خود و و رود به حريم حقوق و آزادى‌هاى فردى و حق خلوت ديگران است.
به اعتقاد اين منتقدان، اين‌كه به حكومت اجازه و اختيار داده‌شده تا پاره‌اى امور را از حدود آزادى‌هاى فردى و حيطه خصوصى مستثنا و ارتكاب آنها را ممنوع كند، به دليل صدمه و آسيبى است كه از ارتكاب آنها به جامعه وارد مى‌شود و نظم عمومى را مختل خواهد كرد.


هرچند برخى‌ها در صددند كه نظريه پاترناليسم را با اصل «لاضرر» تطبيق دهند، اما اين دو با هم تفاوت‌هايى دارند؛ به‌طور كلّى مى‌توان گفت كه پدرسالارى حقوقى و اصل ضرر در موارد ذيل با يكديگر تعارض پيدا مى‌كنند:
۱ - ضرر به خود و قبول ريسك ضرر به خود توسط افراد داراى اهليت؛
۲ - ضرر به اشخاص ديگر داراى رضايت؛
۳ - افعال بدون ضرر.
اصل ضرر خواستار اين است كه ما همه اين نوع اعمال را تحمل و با تسامح با آنها برخود كنيم، ولى پاترناليستها اغلب مى‌خواهند آنها را كنترل و تحت قانون در آورند.
اگر يک شخص راضى، داراى اهليت، مستقل و بدون نياز به حمايت فرض شود، در آن صورت اين سه نوع عمل، رفتارهاى بدون بزه ديده هستند. (۴)
بر اساس اصل ضرر، جرايم بدون بزه ديده بايد جرم زدايى شوند و به‌طور واقعى به تمام انواع پدرسالارى، نسبت به اشخاص بالغ داراى اهليت خاتمه داده شود.
اما نكته‌اى كه در مورد رابطه اصل ضرر و پدر سالارى قابل ذكر است اين خواهد بود كه اصل ضرر همه انواع پدرسالارى حقوقى را رد نمى‌كند، آن، پدرسالارى نسبت به اشخاص فاقد اهليت از جمله كودكان، افراد عقب‌افتاده، اشخاص فاقد اراده و افرادى كه توانايى تصميم‌گيرى شان در اثر جهل، نيرنگ، اكراه يا قواى ذهنى ناقص و محل ترديد است، را مجاز و موجه مى‌شمارد.


اگر قانون‌گذار كيفرى مى‌خواهد يک عمل براى مثال موتورسوارى بدون كلاه ايمنى يا رباخوارى يا قمار را ممنوع كند اين ممنوعيت ممكن است يک دليل پدرگرايانه ياغير پدرگرايانه داشته باشد.
اگر قانون‌گذار اين اعمال را بدين علت ممنوع كند تا غاملان آنها را موردحفاظت قرار دهد، در آن صورت يک قانون پدرگرايانه و در تضاد با اصل ضرر است.
ولى اگر قانون‌گذار استدلال نفع عمومى راقبول كرده و بر اساس جلوگيرى از ضررهاى غير مستقيم ناشى از اين اعمال به ممنوعيت آنها اقدام كند، در آن صورت از پدرسالارى دورى و بر اساس اصل ضرر عمل كرده است.
به هر حال راه‌هاى زيادى از جمله توسعه تعريف و قلمروى ضرر و محدود كردن رضايت معتبر وجود دارند تا بدون كاربرد پدرسالارى، اقدام به آنچه كه يك پدرگرا انجام مى‌دهد، بكنيم.
پدر سالاری موقعى‌كه نظريات در مورد ضرر و رضايت را به‌اندازه كافى تعديل نماييم.
مى‌تواند به غير پدرسالارى تبديل شود. (۵)





عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، برگرفته از مقاله «پاترنالیسم»، ج۱، ص۴۴۲.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات فقهی | فقه سیاسی




جعبه ابزار