پژوهشهای تفسیری خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسير پس از آنكه بهصورت شرح و توضيح معانی آيات، موردتوجه مفسران قرار گرفت، به عنوان علمی مستقل كه دارای اصول و قواعد و رويكردهای مخصوص به خود است، موضوع برخی پژوهشها در ميان مسلمانان گرديد.
آثاری كه دانشمندان اسلامی در اين باب تأليف كردهاند، به سه گروه اصلی تقسيم می شود:
گروه اول، آثاری است كه به علم تفسير و بيان اصول و قواعد آن میپردازد. در اين تأليفات، بدون اينكه به تفسير يا مفسر يا روش تفسيری خاصی توجه شود، مبانی و اصول تفسير صحيح قرآن از ديدگاه مؤلف بيان می شود و شرايط و پيشنيازهای تفسير و مفسر مطرح می گردد. اينگونه پژوهشها با علم اصول تفسير يا قواعد تفسير مرتبط است.
علم اصول تفسير عبارت است از مبانی و قواعدی كه علم تفسير بر آنها بنا میگردد و نسبت آن با علم تفسير همانند نسبت اصول فقه با فقه و نحو با زبان عربی است. (رومی، ص ۱۱؛ صباغ، ص۱۰؛ سبت، ص ۳۳) اگر چه عدهای اصول يا قواعد تفسير را مترادف اصطلاح «علوم قرآن» گرفته و آن را بر همه اين علوم اطلاق نمودهاند، (سبت، ص ۳۳؛ عبيد، ص ۲۸) به نظر میرسد كه اصول تفسير جزئی از علوم قرآن، و البته از مهمترين و بارزترين آنها، باشد (رومی، ص ۱۲؛ عبيد، ص ۲۸ـ۲۹) و ازينروست كه میتوان مجموعهای از مسائل اين علم را در كتب علومقرآن يافت. چون مؤلفان، نگرشهای متفاوتی به اين علم دارند، نمی توان محدوده مشخصی برای موضوعات اين علم تعيين كرد (طيار، ص ۱۴) اما مطالبی نظير معنای تفسير و فرق آن با تأويل و ترجمه، جواز تفسير، معنای تفسير به رأی، اقسام تفسير، اسباب اختلاف در تفسير، قواعد عمومی تفسير، علوم مورد نياز مفسر، شرايط و آداب مفسر و مانند اينها، همگی از موضوعات اين علم بهشمار می آيند. (طيار، ص ۱۴ـ ۱۵) با وجود اين، در هيچ كتابی مطالب اين علم بهطور كامل جمع نشده است. (طيار، ص ۱۲) مهمترين تأليفات در اين زمينه كتابهايی هستند كه مستقلاً و بههمين منظور نوشته شدهاند و عموماً در نام آنها يكی از دو عبارت «اصول تفسير» يا «قواعدتفسير» آمده است.
الاكسير
كتاب الاكسير فی علم التفسير (قاهره ۱۹۷۷)، تأليف طوفی سليمان صَرْصَری بغدادی (متوفی ۷۱۶)، نخستين كتابی است كه مستقلاً در مورد علم تفسير تأليف شده است. صباغ (صباغ، ص۲۷۴) نام اصلی آن را الاكسير فی قواعدالتفسير ثبت كرده و تغيير نام آن را به محقق كتاب نسبت داده است. بغدادی در اين كتاب فقط به علم بلاغت و بررسی شواهد آن در قرآن پرداخته است و نمی توان آن را در شمار كتب اصول تفسير، به معنای ذكر شده، آورد؛ لذا اولين كتاب در اين موضوع، مقدمه فی اصول التفسير اثر ابنتَيْميّه است. وی اين رساله مختصر را كه به درخواست يكی از دوستانش و به دليل نياز مردم به فهم كتاب خداوند نگاشته است، در بر دارنده قواعدی كلی می داند كه به فهم قرآن، شناخت تفسير و معانی آن و نيز تشخيص آرای حق از باطل كمك می كند. (ابنتيميّه، ص ۷) ابنتيميّه خود اين نام را برای كتاب انتخاب نكرده، بلكه مفتی حنبليان دمشق چنين عنوانی بر كتاب نهاده و آن را در ۱۳۵۵ منتشر ساخته است. (طيار، ص ۱۴)
التيسير
التيسير فی قواعد علم التفسير (دمشق ۱۴۱۰/۱۹۹۰) اثر محمدبن سليمان كافِيَجی (متوفی ۸۷۹) از ديگر آثاری است كه مباحث آن بيشتر مرتبط با علوم قرآن است. (سبت، ص ۴۴) پس از آن، تأليف شاه ولی اللّه دهلوی (متوفی ۱۱۷۶) با نام الفوزالكبيرفی اصولالتفسير (بيروت و دمشق ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹) شايان ذكر است. هدف مؤلف از نگارش كتاب اين بوده كه نكاتی را، كه با فتح باب الاهی از قرآن دريافته است، در قالب قواعدی در اختيار كسانی قرار دهد كه وقت بسياری صرف مطالعه تفاسير موجود میكنند. (شاه ولیاللّه دهلوی، ص ۲) وی به اين منظور پنج علم موجود در قرآن را معرفی نموده كه با دانستن آنها میتوان آيات قرآن را بهتر درك كرد. در توشيحالتفسير فی قواعدالتفسيروالتأويل (قم ۱۴۱۱) اثر عالم شيعی، محمدبن سليمان تنكابنی (متوفی ۱۳۰۲)، نيز پس از ذكر چند مقدمه و اصل، قواعدی مطرح شده كه مفسر در هنگام تفسير آيات قرآن ناگزير از مراعات و توجه به آنهاست. القواعد الحسان لتفسيرالقرآن (رياض ۱۴۱۳/۱۹۹۳)، تأليف عبدالرحمانبن ناصرسعدی (زنده در ۱۳۶۵)، شامل هفتاد قاعده در تفسير قرآن كريم است و در آن، پس از ذكر هر قاعده و شرح و توضيح آن، مثالهای متعددی از آيات ذكر شده است.
آثار معاصر
برخی از آثار مؤلفان معاصر نيز بدين قرار است: اصول التفسير و قواعده (بيروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶) اثر خالد عبدالرحمان عَك؛ بحوث فی اصول التفسير (بيروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸) اثر محمدبن لطفی صباغ؛ بحوث فی اصولالتفسير و مناهجه (رياض ۱۴۱۹) اثر فهدبن عبدالرحمانبن سليمان رومی؛ فصول فی اصول التفسير (رياض ۱۴۱۳) اثر مساعدبن سليمان طيار؛ قواعدالتفسير جمعاً ودراسةً (مصر ۱۴۲۱) اثر خالدبن عثمان سبت؛ روششناسی تفسير قرآن (تهران ۱۳۷۹) اثر علی اكبر بابايی و ديگران.(دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی ، ج ۲، ص ۱۸۰۸ـ۱۸۰۹؛ آشوری، بينات ، سال۱، ش۳، ص۱۶۲ـ۱۶۹، آشوری، ش۴، ص۱۷۰ـ۱۷۷، آشوری، بينات ، سال۲، ش ۱، ص ۱۶۸ـ۱۷۳؛ زركشی، ج ۲، ص ۲۷۶ـ۲۷۷)
بجز كتابهايی كه به استقلال در اين زمينه نگارش يافته است، بسياری از مفسران متقدم و متأخر قبل از پرداختن به شرح و توضيح معانی آيات در كتب تفسير به ذكر مطالب و نكاتی پرداختهاند كه میتوان آنها را اصول و مبانی تفسير به شمار آورد. طبری (ج ۱، ص ۲ـ۳۶)، ابن عَطيّه (ابنعطيه، ج ۱، ص ۱ـ۴۷)، قُرْطُبی (محمدبن احمد قرطبی، ج ۱، ص ۴ـ۱۰۷)، ابنكثير (ابنكثير، ج ۱، ص ۵ ـ۱۴)، فيض كاشانی (فيض كاشانی، ج ۱، ص ۱۵ ـ ۷۸) و آلوسی (آلوسی، ج ۱، ص ۲ـ۳۳) از جمله مفسرانی اند كه برخی مباحث اصول تفسير را در مقدمه تفسير خود جای دادهاند (علومالقرآن عندالمفسرين ، ج ۳، ص ۱۶۹ـ ۳۶۸؛ زركشی، ج ۲، ص ۲۷۶ـ۲۷۷)اما بعضی از مفسران، مباحث اين علم را جامعتر و مبسوطتر از ديگران مطرح نمودهاند. كهنترين مقدمه تفسير با اين ويژگی، مقدمه جامعالتفاسير (كويت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴) راغب اصفهانی است. وی (حسينبن محمد راغب اصفهانی، ص ۹) هدف خود را از املای اين مطالب، بيان نكاتی مهم از تفسير و تأويل قرآن ذكر كرده كه در حكم تفصيل و شرح مطالبی است كه بزرگان صحابه و تابعين و ديگران به صورت اجمالی بيان كردهاند. جمالالدين قاسمی نيز جلد اول تفسير خود، محاسنالتأويل ، را به اين مهم اختصاص داده و در آن يازده قاعده تفسيری را به همراه كلياتی در مورد تفسير با عنوان «تمهيد خطير فی قواعدالتفسير» نگاشته است (محمد جمالالدين قاسمی، ج ۱، ص ۷ـ۳۴۹). ابنعاشور (ابنعاشور، ج ۱، ص ۱۰ـ۱۳۰) نيز در قالب ده مقدمه طولانی، اصول و مبانی تفسيری خود را تبيين نموده است. در كتب علوم قرآن نيز می توان برخی از بحثهای مرتبط با اصول و قواعد تفسير را يافت. (زركشی، ج ۲، ص ۲۸۳ ـ ۳۴۸؛ سيوطی، ج ۴، ص ۱۹۲ـ ۲۳۰؛ زرقانی، ج ۲، ص ۳ـ۱۰۶)
طبقات و مُعجَمها
گروه دوم آثاری است كه به شيوه كتب طبقات و مُعجَمها، به صورت اجمالی، به معرفی مفسران و تفاسير آنها می پردازد. با آنكه در منابع، علوم و كتب متعددی با عنوان طبقات در شرح حال فقيهان، محدّثان، شاعران و ديگران يافت میشود (طاشكوپریزاده، ج ۱، ص ۲۶۳ـ۲۶۶؛ حاجی خليفه، ج ۲، ستون ۱۰۹۵ ـ ۱۱۰۸؛ آقابزرگ طهرانی، ج ۱۵، ص ۱۴۵ـ۱۵۳) و همچنين طاشكوپریزاده (طاشكوپریزاده، ج ۱، ص ۲۶۳) از وجود تأليفات مفصّلی در زمينه «طبقات المفسرين» خبر داده است، اما تا قرن نهم نمی توان به كتابی مستقل در اين باب دست يافت. نبودِ چنين تأليفی باعث شد كه جلالالدين سيوطی (متوفی ۹۱۱) كتاب طبقاتالمفسرين را بنويسد. (عبدالرحمانبن ابی بكر سيوطی، كتاب طبقات المفسرين، ص ۲) وی قصد داشت كه كتابی جامع تأليف كند و در آن همه مفسران صحابه، تابعين و افراد مشهور پس از آنها از هر فرقه و گرايشی را معرفی نمايد، ولی كار او به سرانجام نرسيد و فقط ۱۳۶ تن از مفسران را ذكر نمود (عبدالرحمانبن ابی بكر سيوطی، كتاب طبقات المفسرين، ص ۴۳؛ داوودی، ج ۱) سيوطی پس از ذكر مقدمهای در باره انواع مفسران و تقسيم آنها به چهار گروه، آنان را يك به يك و به ترتيب الفبايی معرفی كرده و پس از نام و مشخصات فردی هر مفسر، به مشايخ و شاگردانش اشاره نموده و تفسير و ديگر آثار وی را شناسانده است. جامع نبودن كتاب سيوطی، شاگرد او محمدبن علی بن احمد داوودی (متوفی ۹۴۵) را بر آن داشت تا كتابی هم نام با اثر استاد خود تأليف كند. اين اثر، كه نگارش نهايی آن در ۹۴۱ به پايان رسيد، (داوودی، ج ۲، ص ۳۸۶) با استفاده از منابع متعدد و نقلقولهای فراوان از كتب تاريخ و طبقات و تراجم، به ترتيب الفبايی به معرفی ۷۰۴ تن از مفسران بزرگ، از آغاز پيدايی تفسير تا اوايل قرن دهم، پرداخته و در دو جلد سامان يافته و غالباً حاوی توضيحات كاملتری نسبت به كتاب سيوطی است. اين كتاب را بهترين تأليف در اين زمينه دانستهاند. (حاجی خليفه، ج ۲، ستون ۱۱۰۷؛ نُوَيهض، ج ۱)
حاجی خليفه (حاجی خليفه، ج ۲، ستون ۱۱۰۷) و اسماعيل بغدادی (ج ۱، ستون ۳۹۳) از فرد ديگری با نام شيخ ابوسعيد صنعاللّه كوزهكُنانی (از مردم كوزهكنان واقع در حوالی تبريز؛ متوفی ۹۸۰) ياد كردهاند كه تأليفی با همين عنوان يا موضوع داشته است، اثری از كتاب او در دست نيست. بيش از يك قرن بعد، احمدبن محمد اَدْنهوی (زنده در ۱۰۹۲) طبقاتالمفسرينِ ديگری، مشتمل بر شرححال ۶۳۸ تن از مفسران، تأليف كرد. وی هر فصل از كتاب خود را به مفسران يك سده اختصاص داد و، بر خلاف سيوطی و داوودی، مفسران را به ترتيب تاريخی، از صدر اسلام تا قرن يازدهم ذكر نمود. مؤلف پس از ذكر مشخصات متعارف برای هر مفسر، از آثار او، خصوصاً آنهايی كه با تفسير مرتبط است، نام برده است. اين كتاب ضمن اينكه می تواند تغيير و تحول تفسير را در دورههای گوناگون نشان دهد، برای شناساندن طبقات دانشمندان علم تفسير و تميز استادان و شاگردان نيز مفيد است (احمدبن محمد ادنهوی، ص ۷ـ ۸). نگارش اين اثر در اواخر سال ۱۰۹۵ پايان يافته است (احمدبن محمد ادنهوی، ص ۴۴۵). اَدنهوی (احمدبن محمد ادنهوی، ص ۱) در ميان مراجع خود از كتابی با عنوان مختصر طبقاتالمفسرين بيضاوی نام برده كه از آن اثری نيست.
معجمالمفسرين
با گذشت چند قرن و افزايش مفسران و افزوده شدن تعداد تفاسير، بويژه در دهههای اخير، سه كتاب مذكور پاسخگوی نياز محققان نبود و همين امر انگيزهای برای تأليف كتاب معجمالمفسرين من صدرالاسلام حتی العصرالحاضر اثر محقق لبنانی معاصر، عادل نُوَيهض، شد. وی در معجم دو جلدی خود، حدود دو هزار مفسر قرآن از سده نخست تا كنون را معرفی نموده است. در اين اثر افرادی كه كل قرآن يا يك سوره يا حتی يك آيه را تفسير نمودهاند، جزو مفسران آورده شدهاند. نويهض نيز ترتيب الفبايی را برای كتاب خود برگزيده و پس از آن، تاريخ وفات فرد را ملاك تقدم يا تأخّر ذكر نام او قرار داده است. او علاوه بر توضيحات متعارفی كه در مورد هر مفسر، مانند كتب قبل از خود، آورده، به خطی يا چاپی بودن تفاسير ذكر شده در كتاب نيز اشاره كرده است (نويهض، ج ۱)
المفسرون
كتاب ديگری كه در معرفی تفاسير به سياق معجمی نگاشته شده است، المفسرون: حياتهم و منهجهم تأليف محمدعلی ايازی است. اين كتاب، بر خلاف كتب قبلی، به جای نام مفسران، به ترتيب الفباييِ نام تفاسير مرتب شده است. در ذيل نام هر تفسير، ابتدا مشخصات مفسر و كتابشناسی تفسير آمده و پس از ذكر توضيحاتی كلی راجع به سوابق علمی و تأليفات مفسر، تفسير به طور دقيقتر معرفی و روش تفسيری آن با ذكر نمونههايی از آيات تبيين شدهاست. از امتيازات اين اثر، اشاره به پژوهشها و تأليفاتی است كه به طور مستقل در باره هر تفسير يا مفسر آن نوشته شده است. اين كتاب مشتمل بر معرفی ۱۲۱ تفسير چاپ شده از معروفترين تفاسير فرقههای مختلف شيعه و سنّی، به زبانهای فارسی و عربی، است.
طبقات مفسران
تأليف ديگری كه مختصراً به معرفی مفسران شيعه میپردازد، كتاب پنج جلدی طبقات مفسران شيعه اثر عبدالرحيم عقيقی بخشايشی است كه در آن، نامِ بالغ بر دو هزار تن از مفسران و كاوشگران قرآنی شيعه گرد آمده است. (عقيقی بخشايشی، ج ۵، ص ۴۵۷؛ رحيم قاسمی، ص ۲۰ـ۲۹)
تاریخ تفسیر
قسم ديگری از تفسير پژوهيها را كه میتوان ملحق به اين گروه دانست، كتابهايی در باره تاريخ تفسير و بيان سرگذشت آن است كه از آن جمله میتوان به تاريخالتفسير (مطبعه المجمع العلمی العراقی ۱۳۸۵/۱۹۶۶) تأليف شيخ قاسمقيسی، تاريخ القرآن والتفسير (مصر۱۳۹۲/۱۹۷۲) اثر عبداللّه محمود شحاته و تاريخ تفسير قرآن كريم (تهران ۱۳۷۱ ش) نوشته حبيباللّه جلاليان اشاره كرد. (دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی ، ج ۲، ص ۱۸۱۰) علاوه بر اين كتابها، كه به طور مستقل و باهدف شناساندن مفسران و تفاسير آنها يا بيان تاريخ تفسير نوشته شده است، در لابهلای بعضی كتب نيز می توان مباحثی در باره علم طبقات المفسرين يا تفسيرشناسی يافت. حاجی خليفه، (حاجی خليفه، ج ۱، ستون ۴۲۷ـ۴۶۲) پس از بيان مقدمهای در باره علم تفسير، به معرفی مفسران صحابه و تابعين و گرايشهای مختلف تفسيری پرداخته و از صدها تفسير به ترتيب الفبايی نام برده و كم و بيش در مورد بعضی از آنها توضيحاتی داده است. آقابزرگ طهرانی (آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص ۲۳۱ـ۳۴۶) حدود ۳۵۰ عنوان از تفاسير شيعه را نام برده كه برخی تفسير كامل قرآن، شماری تفسير بخشی از قرآن يا يك سوره و گاه يك آيه هستند. محسن امين عاملی (محسن امين عاملی ، ج ۱، ص ۱۲۵ـ۱۲۷) نيز، به ترتيب تاريخی، مهمترين مفسران شيعه را در طول تاريخ شناسانده است. (عبدالرحمانبن ابی بكر سيوطی، الاتقان فی علومالقرآن ، ج ۴، ص ۲۳۳ـ ۲۴۴؛ طاشكوپریزاده، ج ۱، ص ۴۳۹ـ ۵۰۰؛ علومالقرآن عندالمفسّرين ، ج ۳، ص ۴۲۳ـ ۴۸۳)
تفسيری
گروه سوم تأليفاتی است كه به روشهای تفسيری و تحليل و نقد آنها می پردازد. اين آثار كه عمر چندانی از آنها نمی گذرد، به سه صورت يافت می شوند:
تمام روشها
نخست آثاری كه به طور جامع و همه جانبه تمام روشها و گرايشهای تفسيری را بررسی می كنند.
ايگناتس گولدتسيهر
اولين كتابی كه در اين باب تدوين شده، اثر خاورشناس مجاری، ايگناتس گولدتسيهر (متوفی ۱۹۲۱)، است كه ترجمه عربی آن مذاهب التفسير الاسلامی (مصر ۱۳۷۴) نام گرفت. به تبع آن محمدحسين ذهبی، استاد علوم قرآن و حديث دانشگاه الازهر مصر، كتاب التفسير و المفسرون را در دو جلد نگاشت. اين اثر كه امروزه مهمترين تأليف در اين زمينه به شمار میرود، در سه باب تنظيم شده است.
عهد صحابه
در باب اول و دوم از تفسير در عهد صحابه و تابعين سخن گفته شده است.
گرايشها
در باب سوم، كه قسمت اصلی كتاب را تشكيل میدهد، گرايشها و روشهای گوناگون مفسران فرقههای مختلف كلامی و فقهی پس از دوران عباسی نقد و تحليل گرديده و معروفترين مفسران و مشهورترين كتب تفسير از زمان پيامبر تا عصر حاضر به هنگام بحث از روش تفسيری آنها معرفی شده است. مقدمه كتاب به مباحثی در باره تفسير و ترجمه، و خاتمه آن به معرفی و تحليل رويكردهای جديد تفسيری اختصاص دارد. ذهبی كه اين كتاب را در ۱۹۴۶ نگاشته، ادعا می كند كه موضوع كتابش جديد است، چرا كه تأليفات پيش از او جامع و در بر گيرنده همه جوانب موضوع نبودهاند. (محمدحسين ذهبی، ج ۱، ص ۸ ـ۹) وی در برخورد با مخالفان جانب انصاف را رعايت نكرده و با نوعی تعصب نسبت به شيعه، حتی نكات مثبت و مفيد موجود در تفاسير آنان را بيان نكرده است (ايازی، ص ۲۱؛ معرفت، ج ۱، مقدمه ناشر، ص ۴) مجموعه دستنوشتههای بهجا مانده از او در طعن و رد اعتقادات شيعه، مبدّل به كتابی شد و پس از مرگ او در قالب جلد سوم همان كتاب توسط محمد انوربلتاجی به چاپ رسيد. (محمدحسين ذهبی، ج۳، ص ۳)
محمدهادی معرفت
قرآنپژوه معاصر، محمدهادی معرفت، نيز كتاب التفسير و المفسرون فی ثوبه القشيب را در همان سياق، در دو جلد نگاشت. طرح و ساختار كلی اين اثر شبيه به كتاب ذهبی است. مؤلف در جلد اول مطالب جامعی در مورد تفسير و ترجمه قرآن و نيز تفسير در عهد پيامبر و صحابه و تابعين آورده و در پايان، در باره اهل بيت عليهمالسلام و نقش آنان در تفسير قرآن بحث مفصّلی كرده است. جلد دوم به مرحله نهايی تفسير، يعنی تدوين، میپردازد و با تقسيم آن به دو روش كلی تفسير به مأثور و اجتهادی و تبيين روشهای گوناگون تفسيری، مفسران مشهور در هر گرايش و روش را معرفی نموده، بخش اعظمی از تفاسير مهم را نقد و بررسی كرده است. مناهجالمفسرين (بيروت ۱۹۸۰)، تأليف مساعد مسلم آل جعفر و محيی هلال سرحان، كتاب ديگری است كه به اين موضوع پرداخته است. در باب اول، شكلگيری و پيدايی تفسير، در باب دوم دو مكتب تفسير به مأثور و تفسير به رأی و در باب سوم گرايشهای لغوی و نحوی و فقهی و كلامی و نهايتاً مكتب جديد در تفسير مطرح می گردد و در هر قسمت مهمترين تفاسير موجود معرفی و ارزيابی میشوند. منيع عبدالحليم محمود نيز كتابی با عنوان مناهج المفسرين (بيروت ۱۹۷۸) نوشته و در آن راه ديگری پيموده است. وی بی آنكه روشهای گوناگون تفسيری را در قالب بخشها و فصول جداگانه بياورد، به ترتيب تاريخی، ۵۲ مفسر را به همراه تفاسيرشان معرفی كرده است.
تفسیرخاص
شكل دوم پژوهشهايی هستند كه تنها به تفسير در يك عصر خاص يا فقط به يك مكتب يا روش تفسيری پرداختهاند. در ميان اين پژوهشها گاهی مكتب تفسير روايی به طور مستقل معرفی و ارزيابی شده است، نظير اين دو اثر شيعی: المنهج الاثری فی تفسيرالقرانالكريم (قم ۱۳۷۲ ش) نوشته هدی جاسم محمدابوطَبْره، و التفسير بالمأثور و تطوره عندالشيعه الاماميه (بيروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰) نوشته احسان امين. از جمله مباحث مرتبط با تفسير مأثور، اسرائيليات و روايات مجعول است كه كتاب الاسرائيليات و الموضوعات فی كتبالتفسير (دمشق ۱۳۹۰) اثر محمد محمدابوشهبه به آن پرداخته است. در مقابل، گاهی نيز مكتب تفسير به رأی و اجتهادی در بوته نقد قرار گرفته است، مانند التفسير بالرأی: قواعده و ضوابطه و أعلامه (دمشق ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹) اثر محمد حمد زغلول.
برخی از اين آثار از تاريخ طولانی تفسير تنها به يك مقطع خاص و ويژگيهای مفسران آن دوره توجه نمودهاند. تفسيرالصحابه: مميزاته، خصائصه، مصادره، قيمتهالعلميه (قاهره) اثر محمد عبدالرحيم، تفسيرالتابعين: عرض و دراسه مقارنه (رياض ۱۴۲۰/۱۹۹۹) اثر محمدبن عبداللّهبن علی خُضَيری، و اثرالتطورالفكری فیالتفسير فی العصرالعباسی (بيروت ۱۹۸۴) اثر مسلم عبداللّه آلجعفر نمونههايی از اين پژوهشهاست. همچنين به دليل آنكه تفسير در قرن چهاردهم شكلی خاص به خود گرفت، به طوری كه مكتبی جديد در تفسير به شمار آمد، كتبی در اين زمينه نگارش يافت، از جمله: اتجاهات التفسير فی العصر الراهن (عمان ۱۴۰۲) اثر عبدالمجيد عبدالسلام محتسب، اتجاهاتالتفسير فی القرنالرابععشر (رياض ۱۴۰۷) اثر فهدبن عبدالرحمانبن سليمان رومی، و عقلگرايی در تفاسير قرن چهاردهم (قم ۱۳۷۹ ش) نوشته شادی نفيسی. گاهی نيز مكتب تفسيری در يك سرزمين موضوع پژوهش قرار گرفته است، مانند: مدرسه التفسير فی الاندلس (بيروت ۱۴۰۴) اثر مصطفی ابراهيم مشينی.
بعضی تأليفات بيش از همه به بررسی و تحليل يكی از روشهای متداول تفسيری اختصاص دارند، كه از آن جملهاند: التفسيرالعلمی للقرآن فی الميزان (بيروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱) اثر احمد عمرابوحجر، تفسير كلامی قرآن مجيد (تهران ۱۳۷۰ ش) اثر محمدحسين روحانی، التفسيرالموضوعی بين النظريه والتطبيق (عمان ۱۴۱۸/۱۹۹۷) اثر صلاح عبدالفتاح خالدی، المنهجالبلاغی لتفسيرالقرآنالكريم (بيروت ۱۹۹۷) اثر حسن مسعود طوير، التفسيراللغوی للقرانالكريم (رياض ۱۴۲۲) اثر مساعدبن سليمانبن ناصر طيار، المنهجالبيانی فی تفسير القرآن الكريم (مكتبه الانجلوالمصريه ۱۹۸۱) اثر كامل علی سعفان.
تحلیل ونقد
شكل سوم از پژوهشهايی كه موضوع آنها تحليل و نقد روشهای تفسيری است، منحصر در يك تفسير و ارزيابی و تحليل روش مفسرِ آن است. تاكنون كوششهای فراوانی در باره نقد و بررسی تفاسير متقدم، متأخر و معاصر اهل سنّت انجام گرفته و كتابهای متعددی در مورد روششناسی مفسران تأليف شده كه از آن جمله است: مجاهدالمفسر والتفسير (قاهره ۱۴۱۱) اثر احمداسماعيل نَوْفَل، ابنجريرالطبری و منهجه فی التفسير (قاهره ۱۴۱۱) اثر محمدبكر اسماعيل، البغوی و منهجه فی التفسير (عمان ۱۴۰۲) اثر عفاف عبدالغفور، الزمخشری لغوياً و مفسراً (قاهره ۱۹۷۷) اثر مرتضی آيتاللّهزاده شيرازی، الرازی مفسراً (بغداد ۱۳۹۴) اثر محسن عبدالحميد، القاضی البيضاوی المفسر (دمشق ۱۴۰۷) اثر محمد زُحَيْلی، ابن تيميه و جهوده فی التفسير (بيروت ۱۴۰۵) اثر ابراهيم خليل بركه، العجيب و الغريب فی تفسير القران: تفسير ابنكثير نموذجاً (تونس ۲۰۰۱) اثر وحيد سَعْفی، الا´لوسی مفسراً (بغداد ۱۳۸۸) اثر محسن عبدالحميد، القاسمی و منهجه فی التفسير (قاهره ۱۴۱۱) اثر محمدبكر اسماعيل، منهجالامام عبده فی تفسير القران الكريم (قاهره) اثر عبداللّه محمود شحاته، فی ظلال القران فی الميزان (جده ۱۴۰۶) اثر صلاح عبدالفتاح خالدی، محمد عزه دروزه و تفسيرالقرانالكريم (رياض ۱۴۱۴) اثر فريد مصطفی سليمان. در مورد مفسران شيعه نيز كتابهايی نوشته شده است، از جمله: الشيخالطوسی مفسّراً (قم ۱۳۷۸ ش) نوشته محمدحسين آلياسين، طبرسی و مجمع البيان (تهران ۱۳۶۱ ش) نوشته حسين كريمان و الطباطبائی و منهجه فی تفسيرالميزان (تهران ۱۴۰۵) نوشته علی اوسی. گفتنی است كه بسياری از تأليفات در اين زمينه در قالب پايان نامههای دانشگاهی است و تاكنون به چاپ نرسيده است.(دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی ، ج ۲، ص ۱۸۰۶ـ۱۸۲۰؛ آشوری، سال۲، ش ۱، ص ۱۶۸ـ۱۷۳؛ ايازی، بخش «دراسات حولالتفسير» در پايان معرفی هر يك از تفاسير)
منابع:
(۱) حسين آشوری، «منابع و كتابهای روشهای تفسيری»، بينات ، سال ۱، ش ۳ (پاييز ۱۳۷۳)، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۳)، سال ۲، ش ۱ (بهار ۱۳۷۴)؛
(۲) آقابزرگ طهرانی؛
(۳) محمودبن عبداللّه آلوسی، روح المعانی ، بيروت: داراحياءالتراث العربی؛
(۴) ابنتيميّه، مقدمه فی اصولالتفسير ، بيروت: دارمكتبه الحياه ؛
(۵) ابنعاشور (محمدطاهربن محمد)، تفسير التحرير و التنوير ، تونس ۱۹۸۴؛
(۶) ابنعطيه، المحرر الوجيز فی تفسيرالكتاب العزيز، ج ۱، رباط ( ۱۳۹۵/۱۹۷۵؛
(۷) ابنكثير، تفسيرالقرآنالعظيم ، چاپ علی شيری، بيروت ؛
(۸) محمدبن يوسف ابوحيان غرناطی، تفسيرالبحر المحيط ، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۹) احمدبن محمد ادنهوی، طبقاتالمفسرين ، چاپ سليمانبن صالح خزی، مدينه ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛
(۱۰) امين؛
(۱۱) محمدعلی ايازی، المفسرون: حياتهم و منهجهم ، تهران ۱۴۱۴؛
(۱۲) اسماعيل بغدادی، هديه العارفين ، ج ۱، در حاجی خليفه، ج ۵؛
(۱۳) حاجی خليفه؛
(۱۴) دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی ، به كوشش بهاءالدين خرمشاهی، تهران: دوستان، ۱۳۷۷ ش، ذيل «كتابشناسی تفسير پژوهی و روشهای تفسيری» (از محمدعلی هاشمزاده)؛
(۱۵) محمدبن علی داوودی، طبقاتالمفسرين ، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۶) حسينبن محمد راغب اصفهانی، مقدمه جامعالتفاسير مع تفسير الفاتحه و مطالع البقره ، چاپ احمدحسن فرحات، كويت ۱۴۰۵/۱۹۸۴؛
(۱۷) فهدبن عبدالرحمان رومی، بحوث فی اصول التفسير و مناهجه ، رياض ۱۴۱۹؛
(۱۸) محمد عبدالعظيم زرقانی، مناهلالعرفان فی علوم القرآن ، قاهره ۱۹۸۰ ؛
(۱۹) محمدبن بهادر زركشی، البرهان فی علومالقرآن ، چاپ يوسف عبدالرحمان مرعشلی، جمال حمدی ذهبی، و ابراهيم عبداللّه كردی، بيروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۲۰) خالدبن عثمان سبت، قواعد التفسير جمعاً و دراسةً ، جيزه، مصر ۱۴۲۱؛
(۲۱) عبدالرحمانبن ابی بكر سيوطی، الاتقان فی علومالقرآن ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۳ ش؛
(۲۲) عبدالرحمانبن ابی بكر سيوطی، كتاب طبقات المفسرين ، چاپ مورسينگ، ليدن ۱۸۳۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۰؛
(۲۳) احمدبن عبدالرحيم شاه ولی اللّه دهلوی، ترجمه الفوز الكبير فی اصولالتفسير ، نقله منالفارسيه الی العربيه محمد منير دمشقی، هند ۱۳۸۵/۱۹۶۵؛
(۲۴) محمدبن لطفی صباغ، بحوث فی اصولالتفسير ، بيروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۲۵) احمدبن مصطفی طاشكوپریزاده، كتاب مفتاحالسعاده و مصباحالسياده ، ج ۱، حيدرآباد دكن ۱۳۹۷/۱۹۷۷؛
(۲۶) طبری، جامع البیان فی تفسیرالقرآن؛
(۲۷) مساعدبن سليمان طيار، فصول فی اصولالتفسير ، رياض ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛
(۲۸) علیبن سليمان عبيد، تفسيرالقرآن الكريم: اصوله و ضوابطه ، رياض ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸؛
(۲۹) عبدالرحيم عقيقی بخشايشی، طبقات مفسران شيعه ، قم ۱۳۷۱ـ ۱۳۷۶ ش؛
(۳۰) علومالقرآن عند المفسرين ، قم: مركز الثقافه و المعارف القرآنيه، ۱۳۷۴-۱۳۷۵ ش؛
(۳۱) محمدبن شاه مرتضی فيض كاشانی، تفسيرالصافی ، چاپ حسين اعلمی، بيروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹ (، چاپ افست مشهد )؛
(۳۲) رحيم قاسمی، «كاستیها و ناراستیها در طبقات مفسران شيعه »، آينه پژوهش ، سال ۱۱، ش ۶۵ (آذرـ دی ۱۳۷۹)؛
(۳۳) محمد جمالالدين قاسمی، تفسيرالقاسمی، المسمی محاسن التأويل ، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، بيروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸؛
(۳۴) محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحكامالقرآن ، بيروت: دارالفكر؛
(۳۵) محمدهادی معرفت، التفسير و المفسرون فی ثوبهالقشيب ، مشهد ۱۴۱۸ـ۱۴۱۹؛
(۳۶) عادل نويهض، معجمالمفسرين من صدرالاسلام حتی العصرالحاضر ، بيروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸؛
(۳۷) محمدحسين ذهبی، كتاب التفسير و المفسرون؛