پیرزاده نائینی خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیرزاده نائینی
جلد: ۱۴
شماره مقاله:۵۶۰۶
پیرْزادۀ نائینی، حاج محمدعلی (۱۲۵۱-۱۳۲۱ق/۱۸۳۵-۱۹۰۴م)، عارف مشهور دورۀ قاجار. نیاکان او همه اهل طریقت بودند. پدر بزرگش حاج محمد حسن در جوانی تجارت را وانهاد و مرید حاج عبدالوهاب نائینی، مشهور به «پیر»، سردودمان خاندان پیرنیا شد و با دختری از نوادگان وی ازدواج کرد (بلاغی، ۱۸۲؛ افشار، «حاجی محمدعلی...»، ۹۲) و جانشین طریقتی او شد (بلاغی، ۱۱۹). پدر حاج محمدحسن، بازرگانی تبریزی به نام حاج محمدحسن کوزهکنانی بود که همراه پدرش از تبریز به یزد مهاجرت کرده بود (همانجاها). این یکسان بودن نام پدر و پسر و تاجر بودن هر دو موجب اشتباهات و سردرگمیهایی در تشخیص اصل و نسب پیرزادۀ نائینی شده است
(قس: دایرةالمعارف...، ۳/ ۶۴۹؛ بامداد، ۳/۴۱۴). ثمرۀ ازدواج حاج محمد حسن (پسر) با نوادۀ دختریحاج عبدالوهاب، آقا محمد اسماعیل، پدر پیرزاده است که او نیز از عارفان روزگار خود بود (بلاغی، ۱۱۹، ۱۹۱؛ معصوم علیشاه، ۳/۷۴۳).
پیرزاده پس از درگذشت پدرش به تهران مهاجرت کرد
(ح ۱۲۷۱ق) و چون دارای ادب و حسن محضر بود، با اعیان و اشراف و بزرگانی چون میرزا حسین خان مشیرالدولۀ سپهسالار، امینالضرب، امینالسلطان، میرزای جلوه و دیگران رفت و آمد پیدا کرد (همو، ۳/۷۴۴). وی پس از چند سال اقامت در تهران همراه سپهسالار به عثمانی رفت و سالی چند در استانبول سکنا گزید. در آنجا با حاجی میرزا صفا، عارف نامدار آشنا شد و در زمرۀ مریدان وی درآمد و مدارج عرفانی را در خدمت او تکمیل کرد و از او لقب پیرزاده گرفت (بامداد، ۳/۴۱۵؛ بلاغی، معصومعلیشاه، همانجاها) و در خلال همین مسافرت به زیارت حج رفت و در بازگشت به حاجی پیرزاده مشهور شد. پیرزاده پس از چندی رهسپار سیاحت اروپا شد و نخستین سفر خود را در ۱۲۸۵ق/۱۸۶۸م آغاز کرد (افشار، همان، ۱۱۷؛ بلاغی، همانجا) و در ادامۀ آن از مصر و شامات و بیتالمقدس نیز دیدن کرد (همانجا).
حاجی پیرزاده در بازگشت از این سفر در تهران مستقر شد و در همین شهر ازدواج نمود (معصومعلیشاه، بلاغی، همانجاها). در این زمان میرزا حسینخان سپهسالار صدراعظم بود. حاجی پیرزاده که از سابق با وی آشنا بود، چندی در خانۀ او زندگی کرد و صدراعظم به توصیۀ اومسجد و مدرسۀ سپهسالار را ساخت (افشار، همان، ۱۰۷). سپس حاجی پیرزاده در باغ صفائیه اقامت کرد (بلاغی، ۱۹۲؛ سپهر، ۱۱۷؛ معصومعلیشاه، همانجا).
باغ صفائیه در اصل مزار حاجی میرزا صفا، مرشد حاجی پیرزاده و مراد سپهسالار بود. به سفارش سپهسالار، ناصرالدینشاه زمینهای اطراف مقبرۀ حاجی میرزا صفا را به حاجی پیرزاده داد و پیرزاده آن را به صورت باغی خرم درآورد و صفائیه نام نهاد. صفائیه محل آمد و شد ارادتمندان حاجی پیرزاده و اعیان و رجال و دراویش صاحب نام بود (افشار، همان، ۱۰۴).
ادب و تربیت و کمالات روحی و مسافرت به اروپا پیرزاده را در میان رجال دولت و بزرگان ملت سرشناس کرده بود (سپهر، نیز معصومعلیشاه، همانجاها). اعتمادالسلطنه در وصف او مینویسد: «درویش خدآفریدۀ پیغمبرتراشیده میباشد و غالب اروپا و آسیا را گردش فرموده» (۱/۲۷۴). پیرزاده مورد توجه و آشنای دو پادشاه قاجار همعصر خود، ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه نیز بود (افشار، همان، ۱۰۹).
وی در ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م بار دیگر همراه مؤیدالملک راهی اروپا شد. در این سفر میرزا ابوالحسن جلوه، حکیم و فیلسوف نامدار او را تا شهر ری بدرقه نمود (نک : پیرزاده، ۱/۳-۴). پیرزاده از طریق بوشهر، بمبئی و اسکندریه وارد پاریس شد و از آنجا به لندن رفت. اقامتش در لندن با جشنهای پنجاهمین سال سلطنت ملکه ویکتوریا مصادف بود (همو، ۱/۲۹۲-۲۹۳). در همین سفر در مهمانی میرزا ملکمخان ناظمالدوله، سفیر ایران در لندن، با شماری از رجال انگلیس، از جمله گلادستون، نخستوزیر ملاقات کرد (همو، ۱/۲۹۶). او در مدت اقامت در لندن با ادوارد براون، ایرانشناس مشهور آشنا شد و به او لقب طریقتی «مظهر علی» داد. براون نیز در مکاتبات خود با ایرانیان به همین نام امضا میکرد (بامداد، همانجا؛ افشار، «ادوارد براون…»، ۴۲۲؛ صدیق، ۱۳۱).
حاجی پیرزاده پس از چندی از طریق پاریس، برلین، وین، بخارست، استانبول و دمشق به عتبات عالیات در عراق رفت و پس از زیارت نجف و کربلا، در ۱۳۰۶ق به تهران بازگشت (نک: پیرزاده، ۲/۱ بب). او در تهران همچنان معزز و محترم میزیست، تا در ۲۴ ذیحجۀ ۱۳۲۱ درگذشت. جسد او را برطبق وصیتش در صفائیه دفن کردند (بامداد، بلاغی، سپهر، همانجاها). اعقاب وی به نام خانوادگی «پیرزاده» مشهورند.
تنها اثری که از حاجی پیرزاده بر جای مانده است، سفرنامۀ اوست. او در این سفرنامه با نثری نسبتاً ساده و روان به شرح مسافرت دوم خود پرداخته است. وی که در این مسافرت از هند، مصر، فرانسه، انگلستان، اتریش، عثمانی، شامات و عراق دیدن کرده، و با مشاهیر و بزرگانی چون میرزا محمدباقر بواناتی، میرزا حبیب اصفهانی، ادوارد براون، حسینقلیخان نواب، میرزا ملکمخان، میرزا محسنخان مشیرالدوله، صادقخان مستشارالدوله، حکیم پولاک، آقاخان اسماعیلی، شیخ محمدعبده، میرزای شیرازی، میرزا حبیبالله رشتی و دیگران دیدار و گفتوگو داشته، مشاهدات و مذاکرات خود را روز به روز ثبت کرده است. پیرزاده همچون جهانگردی حرفهای از توجه به هیچ نکتهای فروگذار نکرده است. او به طرز سلوک و رفتار، داد و ستد، آداب و رسوم و تعلیم و تربیت مردم کشورها و حتى جزئیاتی دربارۀ ساختمانها و تأسیسات شهری و نیز لباس پوشیدن، آرایش، غذاخوردن، شیوۀ استحمام، مراسم ازدواج و تفریحات رایج در هر سرزمین پرداخته، و همین به سفرنامۀ او ارزشی خاص بخشیده است.
او در این سفرنامه همچون همۀ جهانگردان شرقی که در آن دوران از اروپا دیدن میکردند، به نظم و ترتیب، تمدن، رفاه و پیشرفت علمی اروپا به دیدۀ اعجاب و تحسین نگریسته، با این همه، نقاط ضعف اخلاقی و معنوی تمدن اروپایی را فراموش نکرده، و با ذکر نمونههایی به این نقاط ضعف اشاره کرده است.
سفرنامۀ حاجی پیرزاده در ۱۳۴۲ش به کوشش حافظ فرمانفرماییان و با مقدمۀ ایرج افشار به چاپ رسیده است.
مآخذ: اعتمادالسلطنه، محمدحسن، المآثر و الآثار، تهران، ۱۳۶۳ش؛ افشار، ایرج،
«ادوارد براون و حاجی پیرزادۀ نائینی»، یغما، تهران، ۱۳۳۳ش، س ۷، شم ۹؛ همو، «حاجی محمدعلی پیرزاده»، سواد و بیاض، تهران، ۱۳۴۴ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش؛ بلاغی، عبدالحجت، تاریخ نائین، تهران، ۱۳۶۹ق؛ پیرزادۀ نائینی، محمدعلی، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، ۱۳۴۲ش؛ دایرةالمعارف تشیع، به کوشش احمدصدر حاج سیدجوادی و دیگران، تهران، ۱۳۶۶ش؛ سپهر، عبدالحسین، مرآت الوقایع مظفری، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۶۸ش؛ صدیق، عیسى، «صدمین سال ولادت براون»، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۴۱ش، شم ۲؛ معصومعلیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
منیژه ربیعی