کارکردهای روانشناختی دین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کاربرد واژه روانشناسی
دین به عنوان حوزهی
خاص پژوهش
علمی ابتدا در
قرن نوزدهم و در
اروپا بوجود آمد.
ولی در ایالات متحده،
روانشناسی دین بعنوان یک رشته مستقل مطرح گردید. در
سال (۱۹۰۱-۱۹۰۲ م) با سخنرانیهای
ویلیام جیمز (۱۸۴۲-۱۹۱۰ م) نقطه عطفی در روانشناسی دین به بار نشست، و با عنوان تنوع تجربه دین انتشار یافت.
مفهوم کارکرد در
اصطلاح کارکردگرایی اثری است که پدیدهای اجتماعی از خود برجای میگذارد.
روانشناسی دین عبارت است از مطالعه رفتارهای روانی که پشتوانهی دینی دارند.
مسئله کارکردهای
دین که به عنوان روشی برای پاسخ گویی به انتظارات
بشر از دین به کار میرود، یکی از مسائل جدید کلامی میباشد. باتوجه به پیشرفتهای بسیار
علوم انسانی در دو
قرن اخیر و رفع بسیاری از نیازهای فردی و اجتماعی بشر توسط این
علوم، این سؤال پیش میآید، که آیا کارکردی بی بدیل برای دین میماند؟ آیا میتوان نقشی برای دین برای زندگی فردی و اجتماعی قائل شد؟
دین کارکردهای فراوانی دارد که میتوان آنها را به دو قسم کلی کارکردهای این جهانی و فرااینجهانی (
آخرت ) تقسیم کرد، کارکردهای این جهانی در حوزههای روانشناختی،
معرفت شناختی و
جامعه شناختی قابل بررسی است. در این مقاله سعی شده به طور خلاصه به کارکردهای روانشناختی دین پرداخته شود.
به لحاظ روانشناختی، دین کارکردهای فراوانی برای
انسان دارد. در میان
علوم جدید هیچ یک به اندازه روانشناسی، اهمیت و
آثار مثبت دین و تدین را برای
حیات بشر بیان نکرده است. باید توجه داشت که روانشناسی دین به بررسی دینداری از منظر روانشناختی میپردازد و در صدد تحلیل دین ورزی و بیان آثار آن در زندگی فردی و اجتماعی میباشد.
مطلبی که نباید از آن
غافل شد این است که اولا روانشناسی دین در پی تعیین حق یا
باطل بودن دین و ارزش
صدق آن نیست چرا که تعیین این مسئله از توان روانشناسی خارج است. ثانیا کارکردهای روانشناختی دین ناظر به دین خاصی نیست، پس در پارهای از ادیان شاید کارکردهای منفی نیز مطرح شود ولی بهترین کارکردها از آن بهترین، دین است. مهمترین کارکردهای روانشناختی دین و دینداری عبارتند از:
معنادار کردن زندگی ازمهمترین کارکردهای دین است و زندگی معنادار نمیشود مگربوسیله پاسخ دادن به پرسشهای اساسی از کجا آمدهام؟ در کجا هستم؟ به کجا میروم؟ دین با بیان جاودانگی حیات بشر و هدفمندی هستی و
تدبیر آن در پرتو
خداوند حکیم و
قادر توانا، خردپذیرترین معنا را به
حیات انسان و
نظام هستی میدهد.
کارل گوستاو یونگ میگوید: در میان همه بیمارانم در نیمه دوم زندگی ـ یعنی بالای سی و پنج
سال ـ یک نفر هم نبوده است که مشکل او در نهایت یافتن
بینش مذهبی در مورد زندگی نبوده باشد. به
جرات میتوان گفت که
علت بیماری همه آنها این بود که آنچه را مذاهب زنده هر عصر به پیروان خود بخشیدهاند از دست داده بودند و هیچ یک از آنان تا
بینش مذهبی خود را باز بدست نیاورد،
شفا نیافت.
اشخاصی که زندگی مذهبی دارند، دری که به هنگام مشکلات زندگی بروی این قسم باز میشود بسیار وسیع است،
چون دنیایی که محسوس ماست و به چشم میآید قسمتی از جهانی است که به
چشم دیده نمیشود. این دنیای محسوس
ارزش و معنای خود را از آن
عالم غیب دریافت میکند.
و این همان کارکرد دین در معنابخشیدن به زندگی بشر است که او را از پوچ گرایی میرهاند.
برخی از نتایج روانشناختی
تفسیر دینی از زندگی عبارتند از:
۱. احساس خوشبینی و رضایت؛
۲. مطبوع سازی زندگی در مجموعه هستی؛
۳. ایجاد امیدواری؛
۴. مسئولیت پذیری؛
۵.
نشاط و
حرکت .
زندگی مذهبی دارای دو
صفت مهم است. اول اینکه زندگی دارای فضای میشود که گویا
رحمت محض است. و به شکل یک زندگی سرشار از
نشاط و سرور و
بهجت در میآید. دوم اینکه یک اطمینان و
آرامش باطنی و امیدواری ایجاد میگردد که آثار ظاهری آن نیکویی و
احسان بی دریغ است
و حس نوع دوستی و مسئولیت پذیری نسبت به هم نوعان رادر وجود آدمی ایجاد میکند.
نخستین
علت اساسی همه انواع بیماری، افسردگی، احساس تنهایی وجدا شدن
انسان از
قدرت الهی است. اگر انسان برای مقابله با
آفات احساس تنهایی به
خداوند عالم و قادر، خیرخواه پناه ببرد و در هر
زمان و
مکان ، در جمع یا خلوت از درون با معبود خود راز و نیاز کند، از افسردگی و
آثار آن
نجات مییابد. و این کارکرد تنها در سایه
اعتقاد به
خدا و
دین داری تحقق مییابد. پروست و همکاران وی در ارگون کارایی دو نوع روان درمان شناختی ـ رفتاری را در
معالجه بیماران افسرده با یکدیگر
مقایسه کردند یک
اسلوب سکولار و یک اسلوب دینی، نتایج نشان داد که بیماران معالجه دینی، بسیار سریعتر معالجه شدند و افسردگی آنها نسبت به گروه سکولار زودتر بهبود یافت.
طبق تحقیقات احتمال
افسرده شدن، آنان که لااقل هفتهای یک بار در
مراسم مذهبی شرکت میکنند نصف آنهایی است که کمتر شرکت میکنند.
و هرچه تدین بیشتر افسردگی و
اضطراب کمتر میشود.
ببیان دیگر بین دینداری و افسردگی نسبت معکوس معنادار وجود دارد.
وجود هر انسانی آکنده از غرایز و تمایلات گوناگون است که گاه در تضاد و تعارضاند و اگر در ایجاد توازن بین آنها کوتاهی شود، به اختلال شخصیت میانجامد. دین نقش مهمی را در متعادل کردن غرایز بشر ایفا میکند. هرچه انسجام شخصیت و یکپارچگی هویت بیشتر باشد،
سلامت روانی فرد بالاتر خواهد بود.
اسکیزوفرنی بیماری روانی نسبتا شدید است که به
روان گسیختگی یا چندپارگی شخصیت ترجمه میشود.
یکی از
آثار دینداری ایجاد یکپارچگی در شخصیت
انسان است.
به نظر گردون آلپورت هرچند پیروی مداوم از هر نظام ارزشی ممکن است به فرآیند یکپارچگی و انسجام کمک کند اما انگیزه دینی امتیاز ویژه دارد. احساس دینی، چون جامعترین احساس است همه چیز را به یکباره در جای خود قرار میدهد و به
رنج و شادی،
مرگ و زندگی، معنایی برابر میبخشد. و چون همواره ناتمام است، تلاش مستمری را که موجب انسجام شخصیت است، به بهترین شکل حفظ میکند.
بدینسان دین هم درتعادل و ایجاد انسجام شخصیت وهم در بقاء آن نقش مهم و بی بدیلی را ایفا میکند.
سلامت و آرامش روان از اصلیترین نیازهای
انسان است. با وجود پیشرفتهای
علمی بشر در دو
قرن اخیر، باز اضطراب و افسردگی و ناآرامی روز به روز بیشتر شده است. در این میان، دین نقش مهمی را در ایجاد
بهداشت و سلامت روانی و سلامت جسمانی ایفا میکند. با توجه به تحقیقات روانشناسان، ارزشمندترین آنها عبارتند از:
دینداری باعث کاهش ترسها و اضطرابها میشود و آرامش خاطر را جایگزین آنها میکند.
دین در رویارویی با استرسهای زندگی
آثار سوء بحرانهای شدید را کاهش میدهد. افراد متدین در هنگام ارزشیابی نوع اول (آیا رویداد به صورت بالقوه خطرناک است؟) و ارزشیابی نوع دوم (آیا من میتوان با این رویداد مقابله کنم؟) برای مقابله با
فشار روانی به خوبی از راهکارهای دینی بهرمند میشوند. زیرا واکنش آنها به فشار روانی تحت تاثیر عواملی چون حمایت اجتماعی، سخت کوشی فردی، اتصال به
قدرت بی پایان و مانند آن قرار میگیرد، که موجب کاهش فشار روانی در فرد میشود. پس مهمترین تاثیر دین در مقابله با فشار روانی به خاطر نقشی است که در فرآیند ارزشیابی فشار روانی دارد.
یکی از بحرانهای عصر جدید مسئله
خودکشی است که طبق
آمار در کشورهای پیشرفته بیش از کشورهای
جهان سومی میباشد. اما دین به خاطر معنابخشی به زندگی
انسان و مقابله با احساس تنهایی وی و کاهش اضطرابها و نگرانیهای او با این پدیده به مقابله میپردازد. بگونهای که خودکشی در بین دینداران بسیار کمتر از افرادی میباشند که متعهد به آموزههای دینی نمیباشند.
دینداری، نه تنها میزان مرگ و میر را به صورت خودکشی کاهش میدهد، بلکه کاهش مرگ و میر ناشی از آثار فیزیولوژیکی مخرب تنش مزمن و افسردگی را در
بدن نیز شامل میشود، افرادی که افسرده هستند،
کورتیزن بیشتری را نیز از غدههای آدرنالشان
ترشح میکنند. این
ماده با
سیستم ایمنی بدن تداخل میکند، سیستمی که
دفاع عمده بدن را در مقابل
سرطان ، عفونتها و آنتی ژنهای دیگر عهده دار است.
و با ایجاد
اختلال در سیستم ایمنی بدن باعث ایجاد بستری مناسب برای ابتلاء به انواع بیماریها میشود.
تنش روانشناختی، فعالیت
سیستم عصبی خودکار را افزایش میدهد که باعث بروز مشکلات قلبی و
زخم معده میشود. همچنین باعث میشود که
غده آدرنال ، اپی نفرین و نور اپی نفرین ترشح کند. که باعث بسته شدن رگهای خونی میشوند و در ایجاد
فشار خون بالا و بیماریهای
عروق و بی نظمی در ریتم قلبی، سهم دارند. در نتیجه این افراد بیشتر در معرض مرگ قرار میگیرند.
و بسیاری از بیماریهایی که سلامت انسان را به خطر میاندازد و موجب مرگ و میر میشوند، مانند سیروز کبدی،
سرطان روده و
رحم ، به بی بندوباریهای رژیم غذایی یا بی بندوباریهای جنسی بازمی گردد که این گونه موارد در افراد متدین کمتر به
چشم میخورد.
در نتیجه افرادی که بیشتر متدیناند در مقام
مقایسه با کسانی که متدین نیستند دارای شانس بیشتری برای عمری طولانیاند.
بهداشت روانی یعنی بهره مند بودن از احساس آرامش و
امنیت درون و به دور بودن از
اضطراب و از آنجایی که منشا درصد قابل توجهی از بیماریهای جسمانی روانشناختی است، بهره مندی از بهداشت روان میتواند بر سلامت
جسم اثر مثبتی داشته باشد و بدیهی است که سلامت جسمانی نیز بستر مطلوبی برای احساس امنیت درون وسلامت روان میتواند باشد. دینداری با دو روش مستقیم و دو روش غیرمستقیم در سلامت جسمانی اثر مثبت میگذارد. دو روش مستقیم عبارتند از: ۱. تشخیص سریع و بهتر بیماریهای جسمانی؛ ۲. کاهش برخی رفتارهای جسمانی که به طریق فیزیکی بر سلامت اثر میگذارند. دو روش غیرمستقیم عبارتند از: ۱. تقویت حمایت اجتماعی؛ ۲. کاهش افسردگی، اضطراب وناراحتیهای عاطفی.
احتمال ابتلاء به الکلیسم در افرادی که به طور مرتب به
کلیسا میروند، نسبت به آنها که کمتر حضور مییابند یک سوم است.
براساس تحقیقات انجام شده توسط جورج ویلانت، الکلیها و مبتلایان به دیگر عادات بی علاج مثل
مواد مخدر احساس شکست خوردگی، بیهودگی و بی یاوری میکنند. آنان همواره از
روحیه آسیب دیده رنج میبرند. اگر قرار است آنها بهتر شوند، باید منبع قدرتمندی برای اتکائ به نفس و امیدواری کشف کنند.
دین یک چنین منبعی است. دین انگیزه لازم برای امید و مراقبت از خود را فراهم میکند،
الکل تقریبا مسئول نیمی از کل مرگ و میرهایی است که در
اثر تصادف، خودکشی و
قتل رخ میدهد
ولی غالب ادیان، مصرف زیاد الکل و سایر مواد مخدر و حتی مواد مضر به حال بدن را منع میکنند و باعث سلامت روان و جسم میشوند.
مساله ناپایداری خانواده و گسست آن یکی دیگر از بحرانهای عصر تکنولوژی میباشد ولی دین و
مذهب با طرح نظام اخلاق در خانواده وملزم کردن متدینین به تبعیت از گزارههای اخلاقی مهمترین عامل پایبندی به خانواده و حس مسئولیت پذیری و تحکیم بنیاد خانواده میباشد. که باعث رضایت از
ازدواج و کاهش
طلاق است و این مسئله عامل مهمی در سلامت روانی خانوادهها وجامعه به شمار میرود.
ترس از مرگ، حالتی روانی است که بسیاری از انسانها را دچار
حیرت و بحران مینماید. دین و باورهای دین به ویژه اعتقاد به خدا و
حیات اخروی، ترس از مرگ را میکاهد و این کاهش توسط دین از چند راه تامین میشود:
۱.
تفسیر مرگ به انتقال از
عالمی به
عالم دیگروابطال پوچگرایی.
۲. حیات اخروی،
ضامن عدالت است؛
۳. وصول به کمال مطلق؛
۴. کاهش احساس
گناه کاری با انجام دستورات دینی.
مطالعات روانشناختی سنتهای
روحانی شرق مانند
ذکر و
دعا و نظایر آنها، نه فقط پیشتاز بسیاری از شیوههای روان درمانی بوده، بلکه امروزه از مؤثرترین شیوهها میباشد.
در بسیاری از موارد دعا، باعث بهبودی سریع حال بیماران شده، دعا برای معالجه
امراض روحی نیز بسیار مؤثر میباشد در نتیجه صحت جسمی و
روحی را در پی خواهد داشت.
به نوشته ویلیام پارکر و الن سنت جانز قطعی به نظر میرسد که نیایش درمانی نه تنها مؤثرترین عامل معالجه است، بلکه نیایشی که از روی فهم صورت گیرد، میتواند مهمترین ابزار در بازسازی شخصیت
انسان باشد.
دین دارای آثاری در دو سطح فردی و اجتماعی میباشد. در سطح فردی آثاری چون آرامش روانی، خشنودی و رضایت از زندگی معنابخشیدن به آن،
تفسیر صحیح از مرگ، و سلامت جسمانی مورد توجه است. در سطح اجتماعی انسجام اجتماعی، کاهش جرم و بزهکاری، نوع دوستی و حس مسئولیت پذیری مهمترین آثارند.
ولی از نظر
اسلام کارکردهای
دین تنها این موارد نیست بلکه کمال و اعتلای حقیقی
انسان برتر از همه کارکردهای روانی است. دین بیان میکند که انسان
عبث آفریده نشده، بلکه
خلقت او هدفدار بوده است.
و به بهترین صورت جسمی و
روحی آفریده شده
و با بیان تکریم انسان
جایگاه خلیفه اللهی وی را نشان میدهد
و برای نیل بمنزلت
قرب و
رضوان که کمال و اعتلای حقیقی او میباشد، راه عبودیت رانشان میدهد
که در پرتو
ایمان و عمل
صالح بدست میآید
ونتیجه آن آرامش واقعی
انسان در هر دو سرا میباشد. و تنها عامل آرامش و اطمینان قلبی را یاد
خدا معرفی میکند.
سایت پژوهه برگرفته از مقاله «کارکردهای روانشناختی دین».