کشح (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
كَشْح (به فتح کاف و سکون شین) از
واژگان نهج البلاغه به معنای پهلو (ما بين خاصره تا آخر
دندهها از طرف پشت) است. این کلمه دو بار در
نهج البلاغه آمده است.
كَشْح (مثل عقل) به معنای
پهلو است. ما بين خاصره تا آخر دندهها از طرف پشت: «الكشح: ما بين الخاصرة الى الضلع الخلف»
حضرت علی (علیهالسلام) درباره منصرف شدن از
خلافت فرموده: چون ديدم كمكى نداريم و با دست خالى كارى نمىشود كرد ناچارا:
«فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً» «بر خلافت پردهاى انداختم كه ديده نشود و پهلويم را از آن پایين كشيدم » و آن مثلى است كه مىزنند. هر كس گرسنه باشد پهلويش پایين رود، و هر كس
طعام خورد و سير شود پهلويش بالا آيد، يعنى از خلافت گرسنه ماندم و پهلويم را پایين كشيدم، حيف كه با عبارات فارسى نمىشود اين معانى را مجسّم كرد.
درباره
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده:
«قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً» «دنيا را فقط به
دندان گرفت و
دهان از آن پر نكرد و نگاه خود را به
دنیا عاريه نداد (به دنيا ننگريست) لاغرترين اهل دنيا در پهلو بود، (پهلويش از همه لاغرتر بود) و
شکمش از همه خالىتر (صلواتالله عليهوآله)»
این کلمه دو بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «کشح»، ج۲، ص۹۰۲.