کفّ (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
كَفّ (به فتح کاف و تشدید فاء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای دست، باز داشتن است. از مشتقات این کلمه در
نهج البلاغه عبارتند از؛
كَفَاف (به فتح کاف و فاء) به معنای آن چه كفايت كند و از فقر و احتياج باز دارد است.
كِفَّة (به کسر کاف و تشدید فاء) به معنای به طور دائره بودن است.
مَكْفُوف (به فتح میم و سکون کاف) به معنای باز داشته شده است.
كَفّ به معنای دست، باز داشتن است.
راغب گويد: كفّ به معنى دست است.
«كفقت» يعنى از دست او زدم و نيز او را با دست خود منع كردم و آن در عرف به معنى دفع است خواه با دست باشد يا نه.
كَفَاف آن چه كفايت كند و از فقر و احتياج باز دارد.
كِفَّة به كسر اول به طور دائره بودن است.
مَكْفُوف باز داشته شده است.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره بيعت خويش فرموده:
«وَبَسَطْتُمْ يَدِي فَكَفَفْتُهَا وَمَدَدْتُمُوهَا فَقَبَضْتُهَا ثُمَّ تَدَاكَكْتُمْ عَلَيَّ تَدَاكَّ الاِْبِلِ الْهِيمِ» «دستم را براى بيعت باز كرديد، من آن را باز داشتم، دستم را دراز كرديد و من آن را جمع كردم تا اين كه ازدحام كرديد بر من مانند ازدحام شترهاى عطشان به وقت ورود بر آب.»
(شرحهای خطبه:
)
آنگاه كه
مروان بن حکم را بعد از اسير شدن در بصره آزاد كرد، حسنين (علیهماالسلام) گفتند: يا اميرالمؤمنين نمىخواهيد بيعت كند فرموده:
«أَفَلَمْ يُبَايِعْنِي بَعْدَ قَتْلِ عُثْمانَ لاَ حَاجَةَ لِي في بَيْعَتِهِ إِنِّهَا كَفٌّ يَهُودِيَّةٌ لَوْ بَايَعَنِي بِيَدِهِ لَغَدَرَ بِسُبَّتِهِ» معنى آن در «سبب» گذشت. «كفّ يهوديّه» يعنى دست عهد شكن و بيعت شكن. (مگر او پس از قتل عثمان با من بيعت نكرد؟ نيازى به بيعت او ندارم، دستش دست يهودى است، اگر با دستش بيعت كند با پشت خود به شكستن پيمان، اقدام مىكند!)
(شرحهای خطبه:
)
در حكمت ۱۸۶ فرموده:
«لِلظَّالِمِ الْبَادِي غَداً بِكَفِّهِ عَضَّةٌ» «براى ظالمى كه ابتداء به ظلم كرده فرداى قيامت دست به دندان گرفتن و پشيمانى هست.»
(شرحهای حکمت:
)
درباره رحلت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده:
«وَلَقَدْ سَالَتْ نَفْسُهُ فِي كَفِّي فَأَمْرَرْتُهَا عَلَىُ وَجْهِي» «روح آن حضرت در دست من جارى شد و من آن را بر صورت خويش كشيدم.»
(شرحهای خطبه:
)
«طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ وَعَمِلَ لِلْحِسَابِ وَقَنِعَ بِالْكَفَافِ وَرَضِيَ عَنِ اللهِ» «الجوّ المكفوف» جوّ باز داشته شده و مسخر شده. (خوشا به حال كسى كه به ياد
معاد باشد، و براى روز حساب عمل كند، و به مقدار كفايت قناعت نمايد، و از
خدا راضى باشد.)
(شرحهای حکمت:
)
به يارانش فرموده:
«وَإِذَا غشِيكُمُ اللَّيْلُ فَاجْعَلُوا الرِّمَاحَ كِفَّةً وَلاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً» يعنى «چون شب شده نيزهها را به
زمین بزنيد و مانند دایره در اطراف شما باشند و
خواب نچشيد مگر به طور كم.»
(شرحهای نامه:
)
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «کفّ»، ج۲، ص۹۰۷.