• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کوؤد (مفردات‌نهج البلاغه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف


مقالات مرتبط: عناوین مفردات نهج البلاغه (جلد ۲).

کَوؤد (به فتح کاف) از واژگان نهج البلاغه به معنای گردنه‌ای كه بالا رفتن به آن سخت است و مشقت دارد است.


كَوؤد
[۱] قرشی بنایی، علی‌اکبر، مفردات نهج البلاغه، ج۲، ص۸۸۹.    
[۲] فراهیدی، خليل بن‌احمد، العين، ج۱، ص۲۸۹.    
به معنی عقبه است. كوؤد يعنى گردنه‌ای كه بالا رفتن به آن سخت است و مشقت دارد.

چنان كه حضرت علی (علیه‌السلام) فرموده: ««تجهزّوا رحمكم الله... فانّ امامكم عقبة كوؤدا و منازل مخوفة مهولة لا بدّ من الورد عليها و الوقوف عندها»»
[۳] السيد الشريف الرضي، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۵۱۰، خطبه ۲۰۴.    
[۴] عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعة الإستقامة، ص۲۰۹، خطبه ۱۹۹.    
[۵] صبحي صالح، نهج البلاغه، ص۳۲۱، خطبه ۲۰۴.    
[۶] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۵.    
«آماده مرگ باشيد، خدا رحمتتان كند، در پيش شما عقبه‌اى سختى هست و منزل‌هاى هولناک و مخوفى وجود دارد كه ناچار بايد بر آن‌ها وارد شد و در آن‌ها براى حساب ايستاد.» نامه ۳۱
[۷] السيد الشريف الرضي، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۶۴۱، نامه ۳۱.    
[۸] صبحي صالح، نهج البلاغه، ص۳۹۸، نامه ۳۱.    


این کلمه دو بار در نهج‌البلاغه آمده است.
[۹] السيد الشريف الرضي، نهج البلاغة ت الحسون، ص۶۴۱، نامه ۳۱.    
[۱۰] السيد الشريف الرضي، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۵۱۰، خطبه ۲۰۴.    


۱. ↑ قرشی بنایی، علی‌اکبر، مفردات نهج البلاغه، ج۲، ص۸۸۹.    
۲. ↑ فراهیدی، خليل بن‌احمد، العين، ج۱، ص۲۸۹.    
۳. ↑ السيد الشريف الرضي، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۵۱۰، خطبه ۲۰۴.    
۴. ↑ عبده، محمد، نهج البلاغه - ط مطبعة الإستقامة، ص۲۰۹، خطبه ۱۹۹.    
۵. ↑ صبحي صالح، نهج البلاغه، ص۳۲۱، خطبه ۲۰۴.    
۶. ↑ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۵.    
۷. ↑ السيد الشريف الرضي، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۶۴۱، نامه ۳۱.    
۸. ↑ صبحي صالح، نهج البلاغه، ص۳۹۸، نامه ۳۱.    
۹. ↑ السيد الشريف الرضي، نهج البلاغة ت الحسون، ص۶۴۱، نامه ۳۱.    
۱۰. ↑ السيد الشريف الرضي، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۵۱۰، خطبه ۲۰۴.    


•قرشی بنایی، علی‌اکبر، مفردات نهج البلاغه، ج۲، ص۸۸۹.    


رده‌های این صفحه : واژه شناسی واژگان خطبه 204 نهج البلاغه | واژه شناسی واژگان نامه 31 نهج البلاغه
جعبه ابزار