• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

یقین(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



يقين در دين به منزله سرمايه است و ايمان متوقف بر آن مي باشد. ساير علوم شاخ و برگ آن است و رستگاري در آخرت بدون يقين حاصل نمي شود. حال اگر گفته شود: معناى يقين چيست؟ بايد گفت: يقين در لغت علم(طريحي، ج‌۶، ص ۳۳۱) است كه نقطه مقابل" شك" مي باشد و طبق آنچه از اخبار و روايات استفاده مى‌شود به مرحله عالى ايمان" يقين" گفته مى‌شود(مكارم شيرازى،ج‌۲۷، ص ۲۸۴)و در اصطلاح، يقين اعتقاد و باور محكم و استوارى است كه مطابق با حقيقت باشد و به هيچ وجه امكان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد.(طوسي،ص۹۶) به طوري كه انسان همه چيز را از مسبّب الاسباب بداند و به اسباب توجّه نكند بلكه واسطه ها را مسخّر حقّ و فاقد هر حكم و قدرت بداند و كسى كه بر اين اعتقاد باشد داراى يقين است. (فيض كاشاني،جلد۱، ص،۲۷۳ )

فرق علم و يقين
همانگونه كه ذكر شد يقين امر معلوم و آشكار و قوت ادراك ذهنى است كه قابل زوال و ضعف نباشد(داور پناه،ج‌۱، ص ۱۷۵) وهمچنين علمى است كه بعد از استدلال، از طريق برهان حاصل مى‌شود(طبرسى،ج‌۱، ص ۲۱) كه موجب آرامش و سكون براى شخص خواهد شد(راغب اصفهاني،ج‌۴، ص ۵۴۸)، پس با علم تفاوت دارد؛ زيرا علم، درك حقيقت چيزي است به گونه اي كه آن شيء شناخته شود.(مصطفوى، ج۱۴، ص۲۶۳)پس هر علمى يقين نيست ولى هر يقينى علم است و به علم خدا يقين گفته نمى‌شود؛ زيرا علم خدا از تحقيق و استدلال حاصل نمي شود؛(أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌۱، ص ۱۷۵)زيرا تمام اشياء در آشكار بودن نزد وى يكسان است(ترجمه جوامع الجامع، ج‌۱، ص ۲۱)و نيز علم، به فراموشي تبديل مي شود ولي يقين، با توجه دائمي همراه است. (رحمتي شهرضا،ص۸۰۰)

يقين در قرآن
در آيات قرآن، يقين در چند معنى استعمال گرديده است:
۱- به معنى علم و آگاهى كامل.ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقِيناً يعنى و ما قتلوه من غير شك (نساء:۱۵۷)
۲- به معنى مرگ. وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ يعنى حتّى يأتيك الموت (حجر:۹۹)
۳- به معنى آشكار و روشن. كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ. يعنى اگر حادثه بزرگ عالم آخرت براى شما روشن و آشكار مي شد) (تكاثر:۵)(أنوار العرفان في تفسير القرآن، ج‌۱، ص ۱۷۶)

حقيقت يقين
اولين مرحله ايمان، معرفت و سپس يقين(ديلمي،ج‌۱، ص ۳۳۲) و بالاترين درجه يقين، خشنود بودن به قضاى الهي -كه ناخوشايند است- مى‌باشد.(حرّانى،ص ۲۵۸) در كلام معصومين(ع) حقيقت يقين را توكل بر خدا و تسليم در برابر امر خدا و رضا به مقدرات خدا و واگذارى كارها به خدا دانست.(علامه مجلسي،ج‌۱، ص۶۱۵)
در حديثي از رسول خدا(ص) روايت شده كه فرمود: به جبرئيل گفتم: تفسير يقين چيست. فرمود: مؤمن براى خدا كارى مى‌كند كه گويا او را مشاهده مى‌نمايد و اگر او خداوند را مشاهده نمى‌كند خداوند او را مى‌نگرد و يقين كند كه هر چه به او مى‌رسد بايد مى‌رسيد و خطا نمى‌كرد و هر چه به او اصابت نمى‌كند بايد هم اصابت نمى‌كرد.(ايمان و كفر، ج‌۱، ص ۶۱۶)

فضيلت يقين
يقين افضل كمالات، اشرف فضايل و اهم اخلاق است و در كلام معصومين(ع) وسخنان بزرگان آمده است كه:
۱- هيچ نورى همچون نور يقين نيست.(حكيمى اخوان، ج‌۱، ص ۱۲۸)
۲- يقين از ايمان و اسلام بافضيلت‌تر است.(ايمان و كفر،ج‌۱ ص : ۶۴۳)
۳- عمل كم و هميشگى با يقين بهتر از اعمال زياد بدون يقين است.(ايمان و كفر، ص۶۱۶)
۴- چيزى گرامى‌تر و عزيزتر از يقين نيست.(ايمان و كفر،ص ۶۴۳)
۵- بهترين چيزى كه به قلب داده شده، يقين است.(ايمان و كفر،ص ۶۱۶)
۶- خيرى كه همواره در قلب جاى دارد، يقين است.(ايمان و كفر،ص۶۳۲)
۷- يقين ثروتى است كه از همه چيز كفايت مى‌كند.(ايمان و كفر، ص ۶۳۵)
۸- اهل يقين مورد غبطه ديگران مي باشد.(ايمان و كفر،ص ۶۳۲)
۹- كمتر از يقين چيزى بين مردم تقسيم نشده است.(ايمان و كفر،ص ۶۳۵)
۱۰- با ارزش‌ترين چيزى كه در دل انسان راه مي يابد، يقين است.(علامه مجلسي،بحار الانوارترجمه جلد ۶۷ و ۶۸،ج‌۱، ص۱۴۲)
۱۱-رأس دين، درستى يقين است.(حرّانى،ص ۶۶)

حدّ يقين
براي دانستن حد و نهايت يقين مي توان به كلام امام صادق(ع) اشاره داشت كه فرمودند: حد يقين اين است كه فقط از خداوند بترسى.(ايمان و كفر، ج‌۱، ص ۶۱۵)

متعلق يقين
آنچه يقين به آن تعلق مي گيرد يا از اجزاء و لوازم ايمان است مانند وجود خداوند و صفات كماليه او و مباحث متعلق به نبوت وامامت و احوال نشئه آخرت و يا اموري كه در ايمان مدخليتي ندارد.(مولامهدي، ج۱، ص۱۷۶)
در روايات، يقين بنابر نقلي بر چهار شعبه؛ تيزهوشى، رسيدن به حقايق، عبرت‌شناسى، سنّت و روش پيشينيان(حرّانى، ص ۱۴۹)و بنابر نقل ديگر بر چهار شاخه؛ شوق و ترس و زهد و انتظار تقسيم مي شود. (انصارى زنجانى خوئينى، ‌ص ۲۵۹)

زمينه يقين
با توجه به آيه ۹۹، سوره حجر، عبادت، زمينه ساز يقين(گنجينه معارف، ص۷۹۴) است:
«و پروردگارت را عبادت كن تا يقين [۱]     تو فرا رسد!»(وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتىَ‌ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ)
گويا كه معناى آيه چنين است: اگر مى‌خواهى به يقين و مراتب آن برسى و معلوم را به تفصيل به دست آورى به عبادت پروردگارت مشغول باش تا مراتب يقين كه مطلوب تو است به دست آيد(گنابادي، ج‌۸، ص۸۳) كه تداوم بر بندگى حق، سبب پيدا شدن يقين است(قرائتى محسن، ج‌۶، ص ۳۶۳ ) و نيز احتمال است كه مراد از آمدن يقين، رسيدن اجل مرگ است كه با فرا رسيدنش غيب، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عيان مى‌شود.(طباطبايي،ج‌۱۲، ص۲۸۹)
امر ديگري كه انسان را به مقام رفيع يقين مي رساند، تسليم محض خداوند بودن است؛ زيرا كسي به اين مقام مي رسد كه در قلب او جز خواسته خدا چيزي نباشد. (جوادي آملي، ج۱۱، ص۳۵۵)

مراتب يقين
يقين جامع همه فضايل است وخود داراي مراتبي است:
۱- علم اليقين و آن اين است كه انسان از دلائل مختلف به چيزى ايمان آورد مانند كسى كه با مشاهده دود ايمان به وجود آتش پيدا مى‌كند.
۲- عين اليقين و آن در جايى است كه انسان به مرحله مشاهده مى‌رسد و با" چشم" خود مثلا آتش را مشاهده مى‌كند.
۳- حق اليقين و آن همانند كسى است كه وارد در آتش شود و سوزش آن را لمس كند و به صفات آتش متصف گردد و اين بالاترين مرحله يقين است. (مكارم شيرازى، ج‌۲۷، ص ۲۸۵)

نشانه صحت يقين
در حديث شريفي از امام صادق(ع) دو چيز علامت صحت و سلامت يقين شمرده شده :
يكى آنكه سخط و غضب حق را به رضاى مردم نفروشد.
ديگر آنكه مردم را ملامت نكند به آنچه خدا به آنها نداده. كه اين دو از ثمرات كمال يقين است، چنانچه مقابل آنها از ضعف يقين و علت و مرض ايمان است. (موسوي خميني،ص ۵۶۰) همچنين نترسيدن ازمرگ نيز، نشانه ديگري بر صحت يقين برشمرده شده است.(گنجينه معارف،ص۷۹۹)

نشانه هاي ضعف يقين
در روايتي ديگر از امام صادق(ع) نشانه ضعف يقين براي ما روشن مي شود :
«كسى كه يقين او ضعيف و سست باشد:
۱- در جريان زندگى خود پيوسته متوجه به وسائل و اسباب شده و تمسك و توسل به آنها پيدا مى‌كند و اين را نزد خود جايز و صحيح تصور نموده و بر خلاف اخلاص و توحيد نمى‌داند.
۲- در امور زندگى خود بدون دقت و تحقيق حق، از رسوم و عادات مردم پيروى كرده و گفتار و اقوال ديگران را معتبر مى‌شمارد.
۳- در امور مربوط به زندگى مادى دنيوى، كمال كوشش و سعى بليغ نموده و در جمع دنيا و نگهدارى و امساك آن اهتمام خواهد داشت. او اظهار مى‌كند كه مانع و معطى و دهنده و گيرنده‌اى به جز پروردگار متعال نيست و هر بنده‌اى نمى‌رسد مگر به آنچه روزى و قسمت و نصيب او باشد و به زبان مى‌گويد كه سعى و كوشش اثرى در تغيير مقدرات و در زيادى قسمت ندارد ولى از لحاظ عمل و از باطن و قلب خود مخالف اين اظهار و گفتار است.»(منسوب به امام جعفر صادق عليه السلام)(حسن مصطفوى‌،ص ۳۹۴)

نشانه هاي صاحب يقين
براي اهل يقين نشانه هايي برشمردند:
(۱) نشانه‌اش اين است كه از غير خدا قطع اميد مى‌كند و به حول و قوه خدا پناه مى‌برد.(ايمان و كفرج‌۱، ص۶۳۶)
(۲) و در پيروى از اوامر او استقامت مى‌كند.
(۳) و در ظاهر و باطن خدا را عبادت مى‌نمايد.(مولامهدي،ج۱، ص۱۷۸)
(۴) صاحب كرامت است؛ زيرا هر قدر يقين انسان زياد شود، قوه تصرف براي او در جميع كائنات حاصل مي شود.(نراقي، ص۹۶)
(۵) به وجود پروردگار از روى حقيقت يقين داشته و بدو ايمان آورد .
(۶) محقّق بودن مرگ را باور داشته و از آن بترسد.
(۷) مطمئن باشد كه قيامت حقّ است.
(۸) يقين داشته باشد كه بهشت حقّ است.
(۹) همچنين به دوزخ و عذاب يقين دارد.
(۱۰) به حقيقت سؤال و جواب روز رستاخيز باور داشته آنگاه به حساب كردار خود برسد.(حرّانى، ص ۲۶)

آثار يقين
يقين نصيبي است كه هر كس به آن مزين شد، محرم خلوتخانه انس مي گردد كه به سبب آن مي توان به اصلاح و تهذيب نفس،(امام خميني(ره)، ص ۳۳) آرامش و سكونت،(موسوي خميني،ص ۵۵۷ ) درك آيات الهي،«إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ•وَ فىِ خَلْقِكمُ‌ْ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ•»بى‌شكّ در آسمانها و زمين نشانه‌هاى (فراوانى) براى مؤمنان وجود دارد •و نيز در آفرينش شما و جنبندگانى كه (در سراسر زمين) پراكنده ساخته، نشانه‌هايى است براى جمعيّتى كه اهل يقينند.(جاثيه:۳؛جاثيه:۴) صبر و شكيبائى،(ايمان و كفر،ج‌۱، ص ۶۳۹) اميدواري،(خوانساري،ج‌۵، ص ۴۶۶) كسب بسياري از امور علمي وعملي،(جوادي آملي، ص۳۵۳) برطرف كردن غم واندوهها(الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص،۱۲۸)و به برترين درجه مقصود(حرّانى، ص ۱۸۲)و به جايگاه بلندى كه موجب شگفتى مى‌شود(ايمان و كفر، ج‌۱، ص ۶۳۵) كه منجر به هدايت(شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌۶، ص ۱۹۲)مي شود، رسيد.
ملاك ايمان،(الحياة با ترجمه احمد آرام ، ج‌۱، ص ۱۸۸) نشانه‌ي پرهيزكاران،(سيد رضي، ص ۴۰۵) نشانه‌ي مؤمن،(صابرى يزدى،ص ۴۵۸) اخلاص در عمل و تقوى و پرهيز از گناه،(حسن بن ابى الحسن ديلمى، ‌ ج‌۲، ص ۱۰۷) رفع وساوس نفسانيه،(حسن بن ابى الحسن ديلمى، ج‌۲، ص۱۰۷) بزرگترين بي نيازى،(الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱ ، ص ۱۶۵) كوشش درزندگي،(الحياة با ترجمه احمد آرام ،ج‌۱ ، ص ۱۶۹) نيرومند شدن،(الحياة با ترجمه احمد آرام ، ج‌۱، ص ۱۶۹) كوتاهي آرزوها،(حسن بن ابى الحسن ديلمى،ج‌۲، ص ۱۰۳) دور كردن حوادث و مشكلات زندگى(ايمان و كفر، ج‌۱، ص ۶۳۷)جلب نكردن رضايت مردم با عملى كه موجب خشم خدا است(علامه مجلسي،جلد ۶۷ و ۶۸، ج‌۱، ص ۱۴۲) ملامت نكردن مردم در تنگناها(علامه مجلسي،ص ۱۴۲) برتري عمل اندك ومداوم به واسطه يقين در نزد خداوند(الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص۱۶۵) حرص نورزيدن به دنيا(صابرى يزدى،ص ۶۸۶)، فراموش كردن دنيا(شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم، ج‌۵، ص ۳۴۲)و... همه از آثار يقين مي باشد.

آثار عدم يقين
۱- پذيرفته نشدن دعا (خرمشاهى،ص ۶۹۷)
۲- كم ارزش بودن عمل فراوان بدون يقين(الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۴۹۳)
۳- آنكه قلبش به يقين نرسيده است، عملش به فرمان او نيست. (الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۱۶۹)
۴- هيچ بيخرديى همچون كمى يقين نيست(الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‌۱، ص ۷۶)
۵- خوابيدن همراه با يقين، برتر از نمازگزاردن با شك و ترديد است.(سيد رضي،ص ۶۴۵)
منابع:
(۱) طريحي، شيخ فخر الدين، مجمع البحرين، قم، موسسه البعثه، ۱۴۱۴ هـ ق.
(۲) مكارم شيرازى، ناصر،تفسير نمونه، تهران‌، ‌ دار الكتب الإسلامية، ۱۳۷۴ ش، اول.
(۳) طوسي، خواجه نصيرالدين،اوصاف الاشراف، سيد محمد رضا غياثي كرماني، قم، مؤسسه فرهنگي-انتشاراتي حضور، ۱۳۸۲ه. ش، سوم.
(۴) فيض كاشاني، ملا محسن،المحجة البيضاء، قم، دفتر انتشارات اسلامي، دوم.
(۵) داور پناه، ابوالفضل،انوار العرفان فى تفسير القرآن، تهران‌، انتشارات صدر، ۱۳۷۵ ش‌، اول.
(۶) طبرسى، فضل بن حسن،رجمه تفسير جوامع الجامع‌، مترجمان‌، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى‌، ۱۳۷۷ ش، دوم‌.
(۷) راغب اصفهاني، حسين بن محمد،ترجمه وتحقيق مفردات الفاظ قرآن‌، خسروى حسينى سيد غلامرضا، تهران‌، انتشارات مرتضوى‌، ۱۳۷۵ ش‌، دوم.
(۸) مصطفوى، حسن،التحقيق في كلمات القرآن الكريم‌، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب‌، ۱۳۶۰ ش‌.
(۹) أنوار العرفان في تفسير القرآن.
(۱۰) ترجمه جوامع الجامع.
(۱۱) رحمتي شهرضا، محمد،گنجينه معارف، قم، صبح پيروزي، ۱۳۸۵ه. ش، دوم.
(۱۲)ديلمي، حسن بن ابي الحسن، ارشاد القلوب الي الصواب، ترجمه علي سلگي نهاوندي، قم، نشر ناصر، ۱۳۷۶ هـ ش.
(۱۳) حرّانى، حسن بن شعبه،تحف العقول، ترجمه بهراد جعفرى، ‌ تهران‌، اسلاميه، ‌ اول، ‌۱۳۸۰ ش‌.
(۱۴) علامه مجلسي،ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار، عزيز الله عطاردى‌، تهران‌، انتشارات عطارد، ۱۳۷۸ ش.
(۱۵) ايمان و كفر،ترجمه الإيمان و الكفر بحار الانوار.
(۱۶)حكيمى اخوان، آرام‌ احمد،الحياة با ترجمه احمد آرام‌، تهران، ‌دفتر نشر فرهنگ اسلامى‌، ۱۳۸۰ ش‌.
(۱۷)علامه مجلسي،بحار الانوار- ترجمه جلد ۶۷ و ۶۸، سيد ابو الحسن موسوى همدانى، ‌ تهران‌، كتابخانه مسجد ولى عصر، اول.
(۱۸) مولامهدي، نراقي،علم اخلاق اسلامي(ترجمه كتاب جامع السعادات)، ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، ۱۳۶۶ه. ش، اول.
(۱۹) انصارى زنجانى خوئينى، ‌ اسماعيل،اسرار آل محمد عليهم السلام، ‌ قم‌، نشر الهادى، ‌ اول، ‌۱۴۱۶ ق.
(۲۰) گنابادي، سلطان محمد،ترجمه بيان السعادة فى مقامات العبادة، خانى رضا / حشمت الله رياضى، تهران‌، مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام‌نور، ۱۳۷۲ ش‌، اول‌.
(۲۱) قرائتى محسن، تفسير نور، تهران‌، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن‌، ۱۳۸۳ ش‌، يازدهم‌.
(۲۲) طباطبايي، محمد حسين،ترجمه تفسير الميزان‌، موسوى همدانى سيد محمد باقر، قم‌، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‌ى مدرسين حوزه علميه قم‌، ۱۳۷۴ ش‌، پنجم‌.
(۲۳) جوادي آملي، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن كريم (تفسير موضوعي قرآن كريم)، قم، مركز نشر اسراء اول، ۱۳۷۷.
(۲۴) موسوي خميني، روح‌الله،شرح چهل حديث، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، ۱۳۸۵هـ. ش، سي و ششم.
(۲۵) حسن مصطفوى‌،مصباح الشريعة، تهران، ‌انجمن اسلامى حكمت و فلسف ايران‌، اول‌، ۱۳۶۰ ش.
(۲۶)نراقي، ملا احمد،معراج السعاده، قم، زهير، ۱۳۸۶ه. ش، اول.
(۲۷)امام خميني(ره)،جهاد اكبر.
(۲۸)خوانساري، جمال الدين، شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ ش، ج‌۵، ص ۴۶۶
(۲۹)الحياة با ترجمه احمد آرام
(۳۰)شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم.
(۳۱)سيد رضي،نهج البلاغة، محمد دشتى‌، قم‌، مشهور، ۱۳۷۹ ش‌، اول‌.
(۳۲)صابرى يزدى، على رضا / انصارى محلاتى‌، محمد رضار،الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى‌، قم‌، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى‌، دوم‌، ۱۳۷۵ ش‌.
(۳۳) حسن بن ابى الحسن ديلمى،ارشاد القلوب، سيد هدايت الله مسترحمى، ‌ تهران‌، مصطفوى، ‌ سوم، ‌۱۳۴۹ ش.
(۳۴) خرمشاهى، بهاء الدين – انصارى، ‌ مسعود،پيام پيامبر، تهران‌، منفرد، اول‌، ۱۳۷۶ ش‌ص ۶۹۷



جعبه ابزار