۱۳. آیا هدایت و گمراهی به دست خدا است؟
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عنوان موضوع اصلي: قرآن
عنوان موضوع فرعي اول: پرسش و پاسخ
عنوان موضوع فرعي دوم: معارف قرآن
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آية الله جعفر سبحانى
عنوان مقاله: آيا هدايت و گمراهى به دست خدا است؟
چكيده مقاله: متن مقاله: پرسش
سؤال: قرآن مجيد در آياتى، هدايت و ضلالت بندگان را به اراده و مشيت خدا مربوط دانسته است و چنين مىفرمايد: «فيضل اللَّه من يشاء و يهدى من يشاء و هو العزيز الحكيم». (۱) اين مضمون علاوه بر اين آيه، در سوره نحل آيه ۹۳، و سوره فاطر آيه ۸ نيز وارد شده است.
اگر واقعاً هدايت و ضلالت به دست خدا است، پس چرا پيامبران را براى عموم مردم مبعوث مىكند؟ به علاوه مردم از خود اختيارى در اين زمينه ندارند، و مجازات و پاداش معنى نخواهد داشت.
پاسخ
۱ـ خداوند همه انسانها را هدايت فرموده است
۲ـ پيغمبر(ص) هدايت مىكند
۳ـ قرآن هدايت مىكند
۴ـ خداوند كسانى را كه مىخواهد، هدايت مىكند
آفرينش جهان و بهره بردارى انسانى از عالم خلقت
براى روشن شدن اين موضوع، نخست بايد توجه كرد كه: اگر بخواهيم مطلبى را از ديدگاه قرآن بررسى كنيم، بايد همه آيات مربوط به آن مطلب را مورد مطالعه قرار دهيم و از مجموع آنها نتيجه بگيريم، زيرا طبق گفتار معروف: «القرآن يفسر بعضه بعضا ؛ آيات قرآن برخى، برخى ديگر را تفسير مىكند». پس از توجه به اين اصل، مىبينيم كه كلمه «هدايت» در قرآن به چند معنى به كار رفته و داراى درجات مختلفى است، همان گونه كه از واژه «راهنمايى» كه معادل فارسى آن است، نيز اين چند معانى استفاده مىشود. از يك سو، هدايت (و راهنمايى) بر دو گونه است:
الف - هدايت در آفرينش، به اين معنى كه آفرينش موجودات جهان به گونهاى است كه در مسير زندگى و تأمين نيازمنديها، راه خويش را پيدا مىكنند، مانند اعمال غريزى حيوانات و اعمال منظم دستگاههاى بدن و... كه قرآن مجيد تمام آنها را معلول هدايت الهى دانسته است، آنجا كه مىفرمايد:
«ربنا الذى اعطى كل شيىء خلقه ثم هدى (۲)؛ پروردگار ما كسى است كه تمام موجودات را آفريد و آنها را راهنمايى فرمود.»
اين نوع هدايت را «هدايت تكوينى» مىنامند. هدايت تكوينى در موجودات غير انسانى به صورت جبر انجام مىگيرد، به اين معنى كه مثلاً مورچه و زنبور عسل نمىتوانند از وظيفه خويش سرباز زنند، معده انسان نمىتواند از حركت مخصوص باز ايستد، غدد گوارشى نمىتوانند ترشحهاى خود را در آن نريزند و...
ب - هدايت تشريعى، يعنى تعاليم و قوانينى كه پيامبران به مردم ابلاغ مىكنند. اين از يك سو؛ از سوى ديگر، هدايت در يكى از دو معنى زير به كار رفته است.
الف - به معنى نشان دادن راه، مثل اينكه شخصى از ما آدرس محلى را بپرسد و ما او را راهنمايى كنيم (و اين طرز راهنمايى مىتواند به صورتهاى گوناگون و مراتب مختلف باشد).
ب - به معنى رساندن به مقصد، مثل اينكه در مثال بالا، طرف را سوار اتومبيل نموده، به مقصد برسانيم.
اينك نمونه هايى از آيات قرآن را كه مربوط به هدايت انسانها است، از نظر خوانندگان گرامى مىگذرانيم:
۱ـ خداوند همه انسانها را هدايت فرموده است
قرآن در اين زمينه مىفرمايد:
«و هديناه النجدين». (۳)
«ما خوبيها و بديها را به او (انسان) نشان دادهايم».
و آيه ديگر مىفرمايد:
«انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً». (۴)
«ما انسان را راهنمايى كرديم. و او يا شكر نعمت بجا آورد و يا كفران نعمت مىكند».
در اينجا، هدايت به معنى نشان دادن راه است كه هم در پرتو عقل و وجدان - تكويناً - به همه انسانها داده شده و هم در پرتو تعاليم انبيا - تشريعاً - بيان شده است.
هدايت در اين مرحله گام به گام است. و اين انسان است كه مىتواند از آن بهره گرفته، با برداشتن گام در آن راه، شكر نعمت خدا را بجا آورد. و در اين صورت، طبق وعدهاى كه خدا در قرآن داده است «لئن شكرتم لازيدنكم؛ (۵) اگر شكر نعمت بجا آوريد نعمتهاى بيشترى به شما خواهم داد».
به هدايت و راهنمايى او ادامه داده مىشود. و خدا باز هم او را راهنمايى مىفرمايد، و گرنه او را به حال خويش رها مىسازد و همين رها كردن و سلب توجه از وى، مايه گمراهى او خواهد شد.
۲ـ پيغمبر(ص) هدايت مىكند
همان گونه كه يادآور شديم، اصولاً هدف از رسالت پيامبران، هدايت مردم است. پيغمبران - در حدود امكانات مأموريت خويش - مسئول هدايت افرادند. قرآن مجيد صراحتاً اين كار را از شئون پيامبر اسلام(ص) دانسته و مىفرمايد:
«انك لتهدى الى صراط مستقيم». (۶)
«محققاً تو، به راه راست هدايت مىكنى».
هدايت در اين گونه آيات نيز، بمعنى نشان دادن راه راست و منظور هدايت (تشريعى) است و نسبت به كسانى كه سخن پيغمبر به گوششان مىرسد، جنبه همگانى دارد. مسلمان و كافر، حقيقت جو و معاند و... همه از آن بهرهمند مىشوند.
۳ـ قرآن هدايت مىكند
هدايت قرآن نيز به معنى نشان دادن راه راست است، و ويژه كسانى است كه به خدا و قرآن ايمان و عقيده دارند و مىخواهند برنامه زندگى خود را بر طبق تعاليم قرآن تنظيم نمايند. در اين مورد، آيات زيادى هست از جمله اول سوره بقره كه مىفرمايد:
«هدى للمتقين؛ (۷) قرآن راهنماى پرهيزگاران است».
۴ـ خداوند كسانى را كه مىخواهد، هدايت مىكند
آيات فراوانى در قرآن هست كه هدايت و گمراهى افراد را منوط به خواست خدا معرفى كرده است مانند:
«فيضل اللَّه من يشاء و يهدى من يشاء...» (۸)
«پس خدا هر كه را بخواهد گمراه و هر كس را بخواهد هدايت مىفرمايد».
كسى كه به طور سطحى به اين گونه آيات مىنگرد، از خود مىپرسد: چرا خداوند كسانى را كه بخواهد، هدايت مىكند؟.
آيات متعددى در قرآن هست كه هدايت و گمراهى افراد را موكول به مشيت خدا نموده است. بدين معنى كه: هر كس را خدا خواست، هدايت مىكند. و هر كس را خواست، گمراه مىنمايد. جملات «يهدى من يشاء» و «يضل من يشاء» بارها در قرآن تكرار شده است. و گويى روى آن پافشارى به عمل آمده، تا جايى كه در برخى از موارد به پيامبر گفته مىشود:
«انك لا تهدى من احببت ولكن اللَّه يهدى من يشاء و هو اعلم بالمهتدين». (۹)
«تو هر كه را بخواهى، هدايت نمىكنى (يا نمىتوانى هدايت كنى)، بلكه خداست كه هر كس را بخواهد، هدايت مىنمايد. و او آگاه به هدايت شوندگان است».
و در مواردى نيز چنين مىرساند كه:
«و لو شئنا لا تينا كل نفس هداها». (۱۰)
«اگر مىخواستيم، تمام مردم را هدايت مىكرديم».
كسى كه با نظر سطحى به اين گونه آيات قرآن مىنگرد، ممكن است اين اشكالات برايش پيش آيد كه:
اولاً - چرا كه خدا همه مردم را به راه راست هدايت نمىكند؟
ثانياً - اگر وضع چنين است و هيچ عاملى جز مشيت خدا در هدايت مردم مؤثر نيست، پس فرستادن پيامبران كار بيهودهاى بوده، و حتى اكنون هم بايد تمام مؤسسات تربيتى و كتابهاى اخلاقى و مانند اينها را تعطيل كرد و از بين برد.
ثالثاً - اين دسته آيات، با بسيارى از آيات ديگر قرآن، كه نوع انسان را مشمول هدايت الهى مىدانست يا هدايت را از وظايف پيغمبر(ص) مىشمرد، ناهمآهنگ است.
اگر هدايت تنها يك معنى مشخص مىداشت، تمام اين ايرادها بجا بود، ولى چنين نيست و همان گونه كه يادآور شديم، هدايت، معانى و مراتب مختلفى دارد، يعنى يك امر نسبى است و در هر موردى معنى خاصّ و متناسب با آن را بايد در نظر گرفت.
منظور از هدايت در اين دسته از آيات، مراتب عالى هدايت و رساندن به سعادت جاودانه است، كه آن خود نيز هميشه يكسان نيست و درجاتى دارد نقطه مقابل آن - يعنى گمراهى - محروم ساختن از آن درجات والاى انسانى است. و با بررسى ديگر آيات قرآنى روشن مىگردد كه خواست خدا، بىحساب نيست، بلكه به شايستگىهاى اكتسابى افراد ارتباط دارد.
كسانى كه به نداى عقل و فطرت گوش مىدهند، و راه و روشى را كه خدا براى آنان پسنديده و به وسيله پيامبران به آنان نشان داده مىپويند، در حقيقت عملاً شكر اين نعمتهاى گرانمايه را بجا آوردهاند و شايستگى و لياقت پيدا كردهاند تا بار ديگر، خدا آنان را هدايت كند، و به مراتب هدايت و سعادت جاودانه برساند. و اينك براى اين كه موضوع روشنتر گردد، مثالى مىآوريم:
فرض كنيد عدّهاى بر سر يك چهارراه ايستادهاند و سراغ محلى را مىگيرند. شخصى آنان را به يكى از خيابانها راهنمايى مىكند. گروهى از آنان مىپذيرند و در همان مسير راه مىافتند. اين گروه وقتى به چهار راه دوم و سوم مىرسند، باز هم راهنمايى مىشوند، تا به مقصد مىرسند. ولى كسانى كه همان جا ماندهاند، يا در راه ديگر گام نهاده و منحرف شدهاند، لحظه به لحظه از راه اصلى و مقصد دورتر مىشوند و ديگر زمينهاى براى راهنمايى بعدى آنان باقى نمىماند.
خدا نيز نخست همگان را - طبق آيه (۳ سوره انسان) و (۱۰ سوره بلد) كه قبلاً بيان شد - هدايت فرموده است و مشيت او بر اين قرار گرفته كه راه يافتگان و پويندگان راه را بار ديگر و بار ديگر، هدايت كند و به قلههاى رفيع انسانيت و به تعبير خود قرآن:
«و الذين اهتدوا زادهم هدى؛ (۱۱) آنان كه هدايت را پذيرفتهاند، خدا آنان را بيشتر هدايت مىكند».
روى همين اصل مىبينيم قرآن در يك جا هدايت را از آثار و نتايج جهاد و كوشش در راه خدا دانسته، مىفرمايد:
«و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا». (۱۲)
«مجاهدان را به راه خويش هدايت مىكنيم».
و در جاى ديگر پيامبرانى چون (نوح، ابراهيم، موسى) و مانند آن را هدايت يافتگان واقعى معرفى نموده دستور مىدهد ديگران نيز راه آنان را بپويند:
«اولئك الذين هدى اللَّه فبهداهم اقتده». (۱۳)
«اينانند كه خدا هدايتشان نموده پس راه آنان را بپوى».
از طرف ديگر، مشيّت خدا بر اين تعلق گرفته كه بدكاران و كسانى را كه خود در راههاى انحرافى گام نهادهاند و لياقت بهرهورى از مراتب والاى هدايت را از دست دادهاند، به حال خود بگذارد و هدايتشان نكند. همين امر موجب گمراهى بيشتر آنان خواهد شد (زيرا با هر قدمى كه در بيراهه بر مىدارند، از راه راست بيشتر فاصله مىگيرند) پس با اين كه خدا هر كه را بخواهد گمراه مىكند، اما چه كسانى را مىخواهد گمراه كند؟ قرآن مجيد باين سؤال پاسخ مىدهد:
«و ما يضل به الا الفاسقين». (۱۴)
«جز بدكاران را گمراه نمىكند».
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«فلما زاغوا ازاغ اللَّه قلوبهم». (۱۵)
«هنگامى كه منحرف شدند، خدا دلهايشان را منحرف مىكند».
آرى، خدا مىتوانست و مىتواند همه را به راه راست هدايت كند و به پوييدن اين راه مجبور سازد كه:
«و لو شئنا لاتينا كل نفس هداها».
«اگر مىخواستيم تمام مردم را هدايت مىكرديم».
اما در اين صورت، ديگر انسان، انسان نبود. بلكه يك ماشين گوشتى بود كه با فشردن دكمهاى - بدون اينكه خود بخواهد و بداند - در راه تعيين شدهاى بكار مىافتاد. و يا حد اكثر جنبندهاى بود «ناصيه» (پيشانى)اش در دست خدا، قدرت تخلف از انجام اعمال غريزى را نداشت و ناچار بود متناسب با زندگى خويش، چون زنبور عسل، كندويى بسازد، يا چون عنكبوت تارى بتند، يا مانند كرم ابريشم بر گرد خود پيلهاى ببافد.
اما اكنون انسان به مشيت خدا آزاد است. خدا قدرت انتخاب به او داده است تا راه تكامل را با پاى خود بپيمايد و اين راه تا بى نهايت براى او باز است. پس بيان قرآن در اين مورد همچون لحن آموزگارى است كه به شاگردان خويش مىگويد: « ما درسهاى لازم را به شما دادهايم و اينك هر كدام از شما كه خوب درس بخواند، نمره خوب به او خواهيم داد و ما هر كس را بخواهيم، قبول يا رد كنيم، و هيچ مقامى نمىتواند به ما اعتراض كند و نظر ما را برگرداند و...»
مىبينيم معلم قبول نمودن و مردود ساختن شاگرد را، مربوط به خواست خود مىداند، اما با در نظر گرفتن صلاحيت و طرز كار و شايستگى خود شاگرد.
آفرينش جهان و بهره بردارى انسانى از عالم خلقت
براى آنكه آنچه ياد شد خوب درك كنيم تا به عمق آيات قرآن كريم بيشتر و بهتر توجه نماييم، مناسب است سخنى كوتاه و فشرده درباره آفرينش جهان و كيفيت بهره بردارى انسانى از آن بنماييم، تا معناى هدايت را درك كنيم. خداى متعال با دست نيرومند خود بناى جهان هستى را نهاده و تمام ذرات كوچك و بزرگ را با حسابى دقيق و غير قابل تخلف در مدارى معين به گردش درآورده است.
آن قدر دستگاه آفرينش گسترش يافته كه هيچ موجودى نمىتواند بر موجوداتى كه بر او احاطه دارند، دست يافته و يا از آنها نامى ببرد، چون خود ذرهاى است كه در جهان پهناورى به راه افتاده است. تنها آفريدگار اوست كه راز آفرينش هستى را مىداند و خود برنامه حيات و زندگى موجودات را به صورت قطعى در تمام عالم آفرنيش مقرر داشته است. «فلن تجد لسنة اللَّه تبديلاً و لن تجد لسنة اللَّه تحويلاً». (۱۶)
در ميان موجودات، انسان بر طبق نظام آفرينش اختيارى پيدا كرده و نيرويى به او داده شده است كه مىتواند خودنمايى كند و با استفاده از عقل خود راهى براى ادامه زندگى خود اختيار نمايد. ولى مايه معلومات او - هر چه هم زياد باشد و زيادتر گردد و به هرجا دست يابد - باز نمىتواند به رموز طبيعت آشنا شود، حقائق را آن طور كه هست دريابد، بر شرايط زندگى واقف شود و از جهان هستى بهره بردارى كند. از اين رو، پروردگار متعال، آن شرايط زندگى با برنامه بهره بردارى انسانى را كه جهان طبيعت روى همان سنّت الهى گردش مىكند، به وسيله پيامبران در اختيار مردم مىگذارد. و به نام شريعت و دين، كيفيت زندگى انسانى را در اعصار براى مردم رشد يافته معين مىنمايد. طبعاً مردمى كه به دنبال دستورات الهى و پيامبران گام بر مىدارند، مشيت الهى و سنت لا يتغيّر او، آنها را به زندگانى انسانى رهبرى مىكند، و آنها در دنيا و آخرت موفقيت به دست مىآورند و مردمى كه برخلاف نظام آفرينش از اوامر الهى دورى مىجويند، بر طبق ناموس طبيعت محكوم به زوال و فلاكت شده، و از زندگى انسانى بهرهاى نخواهند گرفت. كوتاه سخن آن كه عالم خلقت برنامهاى دارد كه بر مدار آن گردش مىكند و هر كس خود را در مدار آن قرار دهد موفقيت به دست مىآورد. و آنكه بر خلاف آن گام بردارد، دچار فلاكت مىشود. و اين مشيت الهى و سنت قطعى پروردگار است. انسان هر اندازه پايه علم و معرفتش بالا رود، باز عضو كوچكى از عالم خلقت است كه بدون كمك و هدايت خداى متعال نمىتواند براى خود برنامهاى مناسب با عالم خلقت تنظيم كند. لذا هيچكس جز خدا نمىتواند منصب هدايت را عهده دار شود، و مردم را به طور كامل و جامع هدايت نمايد. خداى مهربان هم به وسيله پيامبران، بر طبق مصلحت راه را نشان داده و راهنمايى را بر عهده امنا موكول كرده و جهان خلقت را با اين صورت جهانى كامل و جامع ساخته است.
از اين بحث، به طور خلاصه چنين نتيجه مىگيريم كه: از ديدگاه قرآن، اولاً پيامبران براى هدايت مردم آمدهاند و راه صحيح زندگى را به آنان نشان دادهاند. ثانياً انسان در انتخاب راه آزاد است. ثالثاً مراتب اوليه هدايت الهى همگانى است، ولى استفاده از مراتب عالى آن به صلاحيت و شايستگى اكتسابى شخص بستگى دارد و منظور از خواست خدا نيز همين است.
۱ ) سوره ابراهيم، آيه ۴.
۲ ) سوره طه، آيه ۵۰.
۳ ) سوره بلد، آيه ۱۰.
۴ ) سوره انسان، آيه ۳.
۵ ) سوره ابراهيم، آيه ۷.
۶ ) سوره شورى، آيه ۵۳.
۷ ) سوره بقره، آيه ۲.
۸ ) سوره ابراهيم، آيه ۴.
۹ ) سوره قصص، آيه ۵۶.
۱۰ ) سوره سجده، آيه ۱۳.
۱۱ ) سوره محمّد، آيه ۱۷.
۱۲ ) سوره عنكبوت، آيه ۶۹.
۱۳ ) سوره انعام، آيه ۹۰.
۱۴ ) سوره بقره، آيه ۲۶.
۱۵ ) سوره صف، آيه ۵.
۱۶ ) سوره فاطر، آيه ۴۲.
منابع: پرسشها و پاسخها ص ۹۶ - ۱۰۵
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۹۰/۰۴/۲۱