۱۳. اصطلاحات سیاسی قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عنوان موضوع اصلي: قرآن
عنوان موضوع فرعي اول: معارف قرآن
عنوان موضوع فرعي دوم: تفسير موضوعي
عنوان موضوع فرعي سوم: مسائل سياسى در قرآن
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: محمد خردمند
عنوان مقاله: اصطلاحات سياسى قرآن
چكيده مقاله: متن مقاله: اهميت اين تحقيق, از آن روست كه يكى از مبادى شناخت و سنجش فرهنگ سياسى قرآن به شمار مى رود. در نظر حجه الاسلام والمسلمين كورانى, اصطلاح سياسى در قرآن كريم, كلمه يا عبارتى است كه بعد سياسى در آن غالب يا آشكار باشد. بنابراين واژه هاى ((ابرار و فجار)) اصطلاح سياسى نيستند, اما ((اصحاب اليمين)) و ((اصحاب الشمال)) سياسى است. در پژوهش حاضر, بعد از بيان روش تحقيق در فرهنگ و اصطلاحات سياسى قرآن, چند اصطلاح با توجه به آيات الهى تبيين و تحليل شده است.
مقدمه
اين اثر تإليف حجه الاسلام والمسلمين على كورانى۲ است كه تا كنون منتشر نشده است. طرح اين پژوهش در اوايل پيروزى انقلاب اسلامى به ايشان ارائه گرديد; از اين رو وى بيش از ۲۵۰ اصطلاح سياسى قرآنى را فهرست كرد, اما تاكنون تنها موفق به تبيين و تحليل هفتاد اصطلاح شده است. در اين مقاله اصطلاحات تحقيق شده و قابل دسترسى از اثر مذكور معرفى شده است. شايان ذكر است كه اين اثر به زبان عربى است.
((المصطلحات السياسيه فى القرآن الكريم)) مقدمه اى تحت عنوان ((حول الفهرسه العلميه للقرآن الكريم)) دارد كه دراين مقدمه, اهميت تحقيق و مشكلات آن, روش تحقيق, فهرست هاى علمى براى قرآن كريم و در نهايت اهميت اصطلاحات سياسى و مقصود از آن در اين اثر, بيان شده است. در آغاز فهرستى از اصطلاحات مورد پژوهش مولف عرضه مى گردد تا نماى اجمالى طرح آشكار شود; آن گاه به نكته هاى مورد نظر در مقدمه خواهيم پرداخت; سپس با برخى از مهم ترين اصطلاحات سياسى قرآنى و تحليل و تبيين هاى مولف آشنا خواهيم شد.
اصطلاحات سياسى قرآن
الارض, الخلافه فى الارض, الضرب فى الارض, السير فى الارض, الهجره فى الارض, الارض المباركه و المقدسه, إدنى الارض و إقصاها, الباغون فى الارض, الفرحون فى الارض, الماشون فى الارض مرحا والماشون على الارض هونا, المستضعفون و المستكبرون و العالون فى الارض, المصلحون و المفسدون فى الارض, إصحاب اليمين و إصحاب الشمال, الاعراب, إيام الله, قانونا التغيير و التبديل, الجزيه, حزب الله و الاحزاب, خلفإ الانبيإ, الخيانه و الخائنون, السابقون بالخيرات و المسارعون فيها, السفهإ و الراشدون, السلم و الصلح و الامن, الشهاده و الشهدإ, شياطين الانس, قوانين ضلال الاعمال و اضلالها و احباطها, الطاغون و الطاغوت, الظالمون, العهود و المواثيق و الايمان و العقود و الوعود و الامانات, الفتنه و الزيغ, الفاسقون, القرى و القرون, الكلمه الطيبه و الكلمه الخبيثه, اللهو و اللعب و التجاره, المترفون, المجاهدون و القاعدون, المعروف و المنكر, المنافقون, الولايه و البرإه.
قبل از توضيح درباره روش تحقيق مولف, ذكر چند نكته لازم است تا افق ديد ما در نگرش علمى به مباحث سياسى قرآن, بازتر و روشن تر گردد:
نكته اول, نداهاى قرآنى: مولف علاوه بر اصطلاحات سياسى, به ((نداهاى قرآنى)) نيز پرداخته است. در قرآن كريم حدود ۱۸۰ ندا وجود دارد كه خداى تعالى با آن, افراد, گروه ها, اقوام و ملل را مخاطب قرار داده است, مانند: يا إيها الناس, يا إيها الانسان, يا إيها الكافرون, يا إيهاالذين آمنوا, يا اهل الكتاب, يا إيها الذين إوتوا الكتاب, يا بنى اسرائيل, يا بنى آدم. اين نداها از نظر صيغه, منادا بوده و موضوعات ندا مختلف است و اين تنوع, دلالت هايى دارد كه از آن جمله دلالت هاى سياسى است. آقاى كورانى پيشنهاد كرده است كه نخست نداهاى سياسى يك يك از قرآن كريم استخراج شود, سپس علت استعمال روش ندا در هر يك بيان گردد, آن گاه جدولى تطبيقى از همه نداهاى قرآنى ـ سياسى و غير سياسى ـ فراهم شود تا از راه مقارنه و مقايسه, هدف سياسى از استعمال روش ندا در قرآن به دست آيد; به طور مثال اين كه خداى تعالى يهود را با تعبير ((يا بنى اسرائيل)) مخاطب قرار مى دهد و آنان را با عبارت ((يا إيها الذين هادوا)) ـ (جمعه, آيه ۶) منادا قرار نمى دهد, بلكه پيامبرش را امر مى كند كه آنان را چنين بخواند: ((قل يا إيها الذين هادوا...)) ـ (جمعه, آيه ۶) اشاره به اين دارد كه طبيعت نداى با واسطه, اقتضا مى كند كه پيامبر يا ولى امر در هر امتى آن را به انجام رساند. البته در تحليلى كه ذكر شد مى توان مناقشه كرد, اما مى تواند مقدمه اى براى تحقيق هاى متقن تر شود.
نكته دوم, تقسيمات مردم: در قرآن كريم بيش از ده تقسيم براى ((ناس)) وارد شده كه بعضى از آنها تقسيم سياسى است و بعضى داراى بعد سياسى است. اين تقسيم ها با تعبيرهاى ذيل آمده است: ((و من الناس)), ((و منهم)), ((و من إهل الكتاب)), ((الذين إنعمت عليهم)), ((غير المغضوب عليهم)), ((و لاالضالين)) و... . در اين جا منظور تقسيم هاى صريح و روشن است و گرنه با تإمل در آيات قرآن مى توان ده ها و صدها تقسيم به دست آورد. در هر حال پيشنهاد ايشان اين است كه تمام تقسيمات قرآنى در جدولى استخراج شود و به ترتيب منطقى و با توجه به موضوع منظم گردد تا دلالت سياسى آن بررسى و روشن شود; از جمله اين تقسيم ها موارد ذيل است: ((و من الناس من يعبد الله على حرف)), ((الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل عليهم الملائكه)) ـ (فصلت, آيه ۳۰), ((من يشترى لهوا الحديث ليضل به عن سبيل الله)) ـ (لقمان, آيه ۶). در تفاسير روايى قرآن, روايات متعددى هست كه انواع و اقسام مردمى را كه در آيات ذكر شده, شرح و تفسير مى كند و مصاديق آن را در دوره پيامبر(ص) و امامان(عليهم السلام) و يا هر عصرى آشكار مى سازد.
نكته سوم, مثال هاى سياسى: در قرآن كريم مثال هاى فراوانى ذكر شده است. به نظر مولف, سى مثال از مجموع شصت مثال قرآنى, داراى ابعاد سياسى روشنى است; از جمله اين مثال هاست:
((مثلهم كمثل الذى استوقد نارا فلما إضإت ماحوله ذهب الله بنورهم و تركهم فى ظلمات لايبصرون صم بكم عمى فهم لايرجعون إو كصيب من السمإ فيه ظلمات و رعد و برق يجعلون إصابعهم فى آذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محيط بالكافرين)) ـ (بقره آيه ۱۷ـ۱۹), محمد رسول الله و الذين معه إشدإ على الكفار رحمإ بينهم تراهم ركعا سجدا يبتغون فضلا من الله و رضوانا سيماهم فى وجوههم من اثر السجود ذلك مثلهم فى التورئه و مثلهم فى الانجيل كزرع إخرج شطئه فآذره فاستغلظ فاستوى على سوقه يعجب الزراع ليغيظ بهم الكفار وعد الله الذين آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفره و اجرا عظيما ـ (فتح آيه ۲۹), ((مثل الذين حملوا التورئه ثم لم يحملوها كمثل الحماريحمل إسفارا بئس مثل القوم الذين كذبوا بآيات الله و الله لايهدى القوم الظالمين)) ـ (جمعه آيه ۵), ((إنزل من السمإ مآء فسالت إوديه بقدرها فاحتمل السيل زبدا رابيا و مما يوقدون عليه فى النار ابتغإ حليه إو متع زبد مثله كذلك يضرب الله الحق و الباطل فإما الزبد فيذهب جفإ و إما ما ينفع الناس فيمكث فى الارض كذلك يضرب الله الامثال)) ـ (رعد آيه ۱۷).
در واقع درنظر آقاى كورانى, فرهنگ سياسى قرآن از چهار قسمت تشكيل شده است: ۱. اصطلاحات سياسى; ۲. مثال هاى سياسى; ۳. موضوعات سياسى. اين موضوعات بايد فهرست شود و بر اساس روايات اهل بيت(عليهم السلام) تبيين گردد; ۴. موضوعات تمدنى. در اين جا بايد فهرست تمدن هاى مطرح شده در قرآن, مثل روم, عاد, ثمود, فراعنه و بابل استخراج شود, سپس موضوعات مربوط به هر تمدنى تفسير گردد; مثل سنت هاى الهى در شكوفايى و زوال تمدن ها و جنگ بين تمدن ها و... . براى نتيجه گيرى نهايى نيز بايد بر طبق روايات امامان معصوم(عليهم السلام) و نصوص تاريخ نگاران به داورى پرداخت.
اهميت پژوهش در اصطلاحات سياسى قرآن
ضرورت پژوهش در اصطلاحات سياسى قرآن كريم از آن روست كه قرآن, قانون اساسى اسلام به شمار مىآيد; بنابراين براى كشف اهداف سياسى اين دين, چاره اى جز آشنايى با زبان و فرهنگ و اصطلاح شناسى خاص قرآن نيست. به خصوص كه قرآن كريم در حدود چهارده قرن پيش نازل شده و در اين مدت طولانى, تغييرات و تحولات بسيارى در زبان عربى رخ داده كه معلوم نيست زبان عربى اى كه امروزه رايج است همان لسان قرآنى باشد; بنابراين براى شناخت اصطلاحات سياسى قرآن, لازم است در آيات تإمل كرده و از روايات اهل بيت استمداد جوييم.
اگر در برخى از سوال ها و ترديدها و بلكه انكارها و نظريه هايى كه درباره هدف رسالت بيان مى شود دقت كنيم اهميت اين مسإله روشن تر مى گردد. بعضى از انديشمندان مثل مهدى بازرگان و على عبدالرازق معتقدند پيامبران براى اصلاح آخرت آمده اند و نه دنيا; انبيا آمدند تا انسان ها را از خودمحورى و خود پرستى نجات دهند و به ياد حيات جاويد بيندازند; بنابراين نظر, امورى نظير اصلاح جامعه كه بشر خود از عهده آن برمىآيد, جزء تعاليم پيامبران نيست. براى كشف حقيقت و داورى ميان اين نظريه و نظريه مخالف آن, لازم است آشنايى اجتهادى با فرهنگ سياسى قرآن صورت گيرد. بايد اصطلاحات سياسى ـ كه جزئى از فرهنگ سياسى قرآن است ـ شناخته و تبيين شود تا بتوان درباره نسبت دين و سياست و نبوت و حكومت و... منصفانه و عالمانه به نظريه پردازى پرداخت.
مشكلات فراروى تحقيق در اصطلاحات سياسى قرآن
نخستين و مهم ترين مشكل در برابر اين تحقيق, غنا و ژرفايى شگفتآور و پايان ناپذير و فرابشرى بودن آن است. راهيابى به اين معجزه بزرگ و شناخت مقاصد و مفاهيم آن, اشراف علمى فوق العاده و تخصص هاى مختلف را مى طلبد: ((و لايحيطون بشىء من علمه الا بما شإ)) ـ (بقره آيه ۲۵۵).
مشكل ديگر, مسإله روش است. گوناگونى و كثرت روش ها در فهرست نگارى محقق را در انتخاب بهترين روش براى فهرست نويسى دچار شك و ترديد مى كند. در اين تحقيق چون هدف, بهره مندى هر چه بيشتر پژوهشگران عرصه هاى فرهنگى, سياسى و... از قرآن كريم است, به ناچار بايد روش متعادلى را انتخاب كرد; از سويى ديگر, قرآن مجيد يك نظام و مجموعه هماهنگ و مرتبط با هم است و در اصطلاح شناسى, بخش هاى آن تجزيه شده و از يكديگر جدا مى گردد; پس بايد دقت شود كه با اين تجزيه و تفكيك ها, مفهوم ژرفا و ابعاد قرآنى از بين نرود.
آقاى كورانى در پاسخ به مشكل روش در اين تحقيق, معتقد است بايد فهرست, تخصصى و نيز اختصاصى باشد, به اين معنا كه جمعى كاردان و متخصص براى هر يك از علوم و ابعاد قرآن كريم, فهرستى ويژه و جداگانه فراهم كنند. شايسته است اين فهرست از دو بخش الفبايى و موضوعى تشكيل شود. در فهرست موضوعى بايد به مسائل و موضوعات هر يك از علوم مورد نظر توجه كرد و به برابريابى موضوعى و بيان اصطلاحات و موضوعات قرآنى پرداخت. در فهرست الفبايى بايد معيار گزينش و تنظيم, اصطلاح قرآنى و نيز اصطلاح رايج در هر يك از علوم و همچنين عرف متداول در مراكز علمى و پژوهشى باشد. براى آن كه اين دو فهرست (الفبايى و موضوعى) مفيد واقع شوند بايد به صورت مجموعه اى هماهنگ سامان يابند و علاوه بر رعايت نظم الفبايى و موضوعى, شبكه ارتباطى بين اصطلاحات و موضوعات برقرار گردد. افزون بر اين لازم است اين فهرست علمى, تمامى افكار و مفاهيم قرآنى را شامل شود حتى مواردى را كه بخش اصطلاحات و موضوعات در برنگرفته است.
به نظر مولف لازم است در ده علم, فهرست علمى براى قرآن كريم تهيه شود, كه به ترتيب اولويت عبارتند از:
۱. فهرست سياسى: شامل اصطلاحات, امثال, قواعد و موضوعات سياسى در قرآن و فهرست ابجدى;
۲. فهرست اخلاقى ـ عرفانى: در برگيرنده موضوعات و اصطلاحات اخلاقى و عرفانى و فهرست ابجدى;
۳. فهرست زندگى اخروى: شامل اصطلاحات و موضوعات قرآنى درباره عالم آخرت و فهرست ابجدى;
۴. فهرست فقهى ـ اصولى: شامل اصطلاحات, قواعد و موضوعات اصولى و فقهى و فهرست ابجدى;
۵. فهرست اقتصادى: حاوى موضوعات مربوط به اقتصاد مثل توليد, توزيع, مصرف و... و فهرست ابجدى;
۶. فهرست الهيات: دربرگيرنده موضوعات و اصطلاحات مربوط به خداشناسى و فهرست ابجدى;
۷. فهرست نبوت و امامت: شامل اصطلاحات و موضوعات رسالت و رسولان الهى(عليهم السلام) و جانشينان آنان (امامان) و عالمان و رهبران اسلامى و فهرست ابجدى;
۸. فهرست تمدنى و تاريخى: شامل اصطلاحات, قواعد و موضوعات مربوط به تاريخ و تمدن و فهرست ابجدى;
۹. فهرست روان شناختى و جامعه شناختى: شامل اصطلاحات, قواعد و موضوعات قرآنى در روان شناسى و جامعه شناسى و فهرست ابجدى;
۱۰. فهرست علوم طبيعى: حاوى موضوعات مربوط به علوم طبيعى مثل ستاره شناسى, گياه شناسى, جغرافيا, شيمى, فيزيك و... و فهرست ابجدى.
به فهرست مذكور, مى توان ((فهرست علوم ادبى)) را نيز افزود. همچنين مى توان براى مجموعه اين فهرست هاى علمى, فهرستى جامع فراهم ساخت. همان طور كه ملاحظه مى شود, در فهرست هاى پيشنهادى استاد, براى برخى از علوم, به دليل اهميت فوق العاده, چند فهرست در نظر گرفته شده است; براى مثال, شماره سوم (فهرست زندگى اخروى) و شماره ششم (فهرست الهيات) و شماره هفتم (فهرست نبوت و امامت) زير مجموعه ((فهرست كلامى اعتقادى)) قرار مى گيرند.
اولويت فهرست سياسى
آقاى كورانى در اوايل پيروزى انقلاب اسلامى شروع به تنظيم و تإليف فهرست اصطلاحات سياسى كرد. به علت شرايط خاص سياسى و اجتماعى آن دوره, تإليف چنين اثرى بيش از هر زمان ديگرى احساس مى شد. مولف با اين تحقيق درصدد برآمد تا بنيان گفت وگوها و اقدام هاى جارى ميان مردم از نظر پيوند به اسلام و سند اصلى آن (قرآن كريم) شفاف تر و استوارتر سازد و مانع سوءاستفاده و تحريف گردد.
با آغاز تحقيق, اصطلاحات مربوط به زمين (ارض) توجه استاد را به خود جلب كرد. او در قرآن پانزده اصطلاح يافت كه به نحوى مرتبط با ((ارض)) هستند و اين مسإله او را به فكر واداشت كه چگونه بايد اين اصطلاحات را تبيين كرد؟ آيا بهتر است كه نويسنده, آيات مربوط را ذكر كرده, آن گاه اشاره مختصرى به برداشت ها و دريافت ها بكند و از تفصيل بپرهيزد؟ و يا شايسته تر آن است كه نويسنده با آزادى تمام, افكار و استنتاج ها و استدلال هايش در مورد آيات مورد بحث را بيان كند؟ در صورت اخير اين كار از فهرست اصطلاحات دور مى گردد و به دايره المعارف نويسى نزديك مى شود. آقاى كورانى سرانجام به اين نتيجه رسيد كه مسإله نسبى است و با نظر به اصطلاحات و موضوعات گوناگون, متفاوت است و مباحث و انديشه هاى روشن نيازى به تفصيل و استدلال ندارد, به عكس موضوعات و اصطلاحات غامض و پيچيده. همچنين بايد اعتدال رعايت شود و نيز بايد در نظر آورد كه هدف از فهرست نگارى و اصطلاح شناسى چيست و مخاطبان چه كسانى هستند؟
اصطلاح سياسى در قرآن چيست؟
اصطلاح قرآنى, كلمه يا عبارتى است كه در قرآن كريم در معناى خاصى به كار رفته است و به هنگام اطلاق, بدون نياز به قرينه مى توان آن را فهميد. اين اصطلاح قرآنى زمانى سياسى شمرده مى شود كه بعد سياسى در آن غالب يا آشكار باشد;
بنابراين اگر بعد سياسى در اصطلاحى روشن نباشد و مثلا براى فهم آن نياز به دلالت التزامى بعيد داشته باشيم در اين صورت نمى توان آن را اصطلاحى سياسى شمرد.
به طور مثال به دو اصطلاح ((إبرار و فجار)) در برابر دو اصطلاح ((اصحاب اليمين و اصحاب الشمال)) توجه شود كه همه در قرآن آمده اند, اما خداى تعالى ابرار و فجار را براى ارزشگذارى در آخرت به كار برده است, پس اصطلاحى سياسى شمرده نمى شود; به عكس اصحاب اليمين و اصحاب الشمال كه در قرآن براى بيان ((خير و بركت براى مردم)) ـ (اصحاب اليمين) و ((شر و شومى براى آنان)) ـ (اصحاب الشمال) ذكر شده است, پس اصطلاحى سياسى است, هر چند معناى سنجش در روز قيامت نيز دارد.
بنابر آنچه گذشت, معيار تشخيص اصطلاح سياسى قصد و هدف قرآن كريم از ذكر و كاربرد هر اصطلاح است; به طور مثال گاهى مقصود قرآن فقط ابراز و بيان يك معناى سياسى است مثل اصطلاح ((مستضعفين)) و گاهى درصدد القاى دو بعد سياسى و اخلاقى با هم است مانند اصطلاح ((العالين فى الارض)), يا علاوه بر اين دو بعد, جنبه اعتقادى را نيز در نظر دارد مثل اصطلاح ((مستكبرين)), و نيز گاهى در درجه اول معناى غير سياسى مراد است و در درجه دوم معناى سياسى, مثل اصطلاح ((السفهإ و الراشدون)), و گاهى اساسا بعد سياسى مقصود نيست مگر با دلالت التزامى بعيد مثل ((ابرار و فجار)).
براى فهم دقيق اصطلاحات سياسى در قرآن بايد سياق هر سوره اى نيز در نظر گرفته شود, زيرا سوره هاى قرآنى منظومه هايى هماهنگ هستند و اصطلاحات و موضوعات به مانند ستارگان در آن قرار گرفته و معانى خاصى را بيان مى كنند; بنابراين اكتفا به تإمل در آياتى كه اصطلاح مورد نظر در آن ذكر شده, كافى به نظر نمى رسد و بايد مجموعه آيات سوره و سياق آنها بررسى شود.
نكته مهم ديگر در شناسايى و تحليل اصطلاحات قرآنى, مراجعه به روايات است. در واقع قرآن كريم ـ با همه ژرفا و غنايش ـ متنى است كه شرح مى خواهد و سنت, اين امر را بر عهده دارد. احاديث پيامبر(ص) و اهل بيت(عليهم السلام) مفسر آيات الهى هستند. در موارد بسيارى, حقيقت روشنى در آيه اى هست اما پژوهشگر بدان راه نمى يابد مگر پس از آن كه در تفسير اهل بيت بيان شود. تفسير اصطلاحات قرآنى در روايات, گاهى مستقيم و گاه غير مستقيم است. ممكن است در روايتى حدود و مرزهاى اصطلاحى به طور كامل آشكار شود و يا فتح بابى گردد تا مولفه هايش از قرآن كريم استنباط شود. در روايات اهل بيت, گاهى اصطلاحات فرعى براى اصطلاحات اصلى قرآنى ذكر شده است. در زمينه هايى نيز سنت, اصطلاحاتى وضع كرده كه قرآن كريم در آن موارد اصطلاحى ندارد.
اينك براى شناخت بيشتر و كامل تر ((المصطلحات السياسيه فى القرآن الكريم)) چند اصطلاح را آن گونه كه مولف تبيين كرده, به اختصار بيان مى كنيم. در اين جا ترتيب خاصى مدنظر نيست و تنها چند اصطلاح مهم براى نمونه معرفى شده اند. نخست متن آيات متناسب با هر اصطلاح و سپس استنتاج و تحليل ذكر مى شود.
حزب الله و احزاب
۱. وجوب ولايت حزب الله و حرمت ولايت كافران
۱ ـ ((يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى اوليإ بعضهم اوليإ بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لايهدى القوم الظالمين)) ـ (مائده (۵) آيه ۵۱).
رتد منكم عن دينه فسوف يإتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذله على المومنين اعزه على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافون لومه لائم ذلك فضل الله يوتيه من يشإ و الله واسع عليم. انما و ليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون. و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغلبون. يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا و لعبا من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و الكفار اوليإ و اتقوا الله ان كنتم مومنين)) ـ (مائده(۵) آيه ۵۴ ـ ۵۷).
۳ ـ ((يا إيها الذين آمنوا لاتتخذوا عدوى و عدوكم إوليإ تلقون اليهم بالموده و قد كفروا بما جإكم من الحق يخرجون الرسول و اياكم ان تومنوا بالله ربكم ان كنتم خرجتم جهادا فى سبيلى و ابتغإ مرضاتى تسرون اليهم بالموده و انا اعلم بما إخفيتم و ما إعلنتم و من يفعله منكم فقد ضل سوإ السبيل)) ـ (ممتحنه (۶۰) آيه ۱).
۲. حرمت ولايت منافقان و وجوب ولايت حزب الله
۱ ـ ((إلم تر الى الذين تولوا قوما غضب الله عليهم ما هم منكم و لا منهم و يحلفون على الكذب و هم يعلمون)) ـ (مجادله (۵۸) آيه ۱۴).
۲ ـ ((يوم يبعثهم الله جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم و يحسبون إنهم على شىء الا انهم هم الكاذبون استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكر الله اولئك حزب الشيطان الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون)) ـ (مجادله (۵۸) آيه ۱۸ ـ ۱۹).
۳. احزاب از نوح(ع) تا حضرت محمد(ص)
۱ ـ ((كذبت قبلهم قوم نوح و عاد و فرعون ذوالاوتاد و ثمود و قوم لوط و اصحاب الايكه اولئك الاحزاب, ان كل الا كذب الرسل فحق عقاب)) ـ (ص (۳۸) آيه ۱۲ ـ ۱۴).
۲ ـ ((كذبت قبلهم قوم نوح و الاحزاب من بعدهم و همت كل امه برسولهم ليإخذوه, و جادلوا بالباطل ليدحضوا به الحق, فإخذتهم فكيف كان عقاب)) ـ (غافر (۴۰) آيه ۵).
۳ ـ ((و قال الذى آمن يا قوم انى إخاف عليكم مثل يوم الاحزاب مثل داب قوم نوح و عاد و ثمود و الذين من بعدهم و ما الله يريد ظلما للعباد)) ـ (غافر (۴۰) آيه ۳۰ ـ ۳۱).
۴. نهى از تقسيم شدن به احزاب گوناگون بعد از پيامبر(ص)
۱ ـ ((فإقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لايعلمون. منيبين اليه و اتقوه و اقيموا الصلاه و لاتكونوا من المشركين من الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعا كل حزب بما لديهم فرحون)) ـ (روم (۳۰) آيه ۳۰ ـ ۳۱).
۵. منافقان و مومنان در برخورد با احزاب
۱ ـ ((يحسبون الاحزاب لم يذهبوا و ان يإت الاحزاب يودوا لو انهم بادون فى الاعراب يسئلون عن إنبائكم و لو كانوا فيكم ما قاتلوا الا قليلا لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجو الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا و لما رإى المومنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدق الله و رسوله و ما زادهم الا ايمانا و تسليما. من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلوا تبديلا)) ـ (احزاب (۳۳) آيه ۲۰ ـ ۲۳).
۶. حزب شيطان
۱ ـ ((يا ايها الناس ان وعد الله حق فلاتغرنكم الحياه الدنيا و لايغرنكم بالله الغرور. ان الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا انما يدعو حزبه ليكونوا من اصحاب السعير)) ـ (فاطر (۳۵) آيه ۵ ـ ۶).
۲ ـ ((استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكر الله اولئك حزب الشيطان الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون)) ـ (مجادله (۵۸) آيه ۱۹).
۷. دو حزب در عصر ظهور اصحاب كهف
۱ ـ ((فضربنا على آذانهم فى الكهف سنين عددا. ثم بعثنا هم لنعلم اى الحزبين احصى لما لبثوا امدا)) ـ (كهف (۱۸) آيه ۱۱ ـ ۱۲).
استنتاج از آيات ((حزب الله))
باتدبر در آيات مذكور مى توان به چند نتيجه مهم دست يافت:
۱. قرآن كريم براى ((حزب الله)) چهار مولفه ذكر مى كند:
يكم, حزب الله در برابر حزب شيطان (يا احزاب شيطانى و دشمنان خدا) قرار دارد.
دوم, حزب الله يكى است و اختلاف و تعدد و تفرقه را بر نمى تابد. در قرآن كريم حزب الله هميشه با صيغه مفرد آمده است و تعدد و اختلاف هميشه در احزاب مقابل حزب الله (كفار و منافقان) است; از اين رو در قرآن كريم, اگر ((احزاب)) ذكر شود مراد از آن, احزاب شيطانى و دشمنان انبياى الهى است.
سوم, حزب الله از نظر اعتقادى, همان طور كه از اضافه ((حزب)) به ((الله)) فهميده مى شود, خدا محور است.
چهارم, همان طور كه از كلمه ((حزب)) معلوم مى شود, حزب الله جماعت و جمعيتى از مردم هستند و به افراد به تنهايى اطلاق نمى شود; اما اين آيات دلالتى بر شكل و تشكيلات و چگونگى روابط ميان رهبر اين جمعيت و بقيه اعضاى آن ندارد; پس مراد از ((حزب الله)) در قرآن, سازماندهى حزبى ـ به معناى رايج و امروزى ـ نيست; البته اين امر به هيچ روى تشكيلات و نظام مندى را نفى و انكار نمى كند.
۲. با توجه به وحدت حزب الله در اصطلاح قرآنى, نمى توان احزاب و جماعت هاى اسلامى را ((احزاب الله)) ناميد, بلكه همگى اجزا و اعضاى پيكرى واحد به نام ((حزب الله)) هستند به شرط آن كه واجد مولفه هاى مذكور باشند و عملا در مسير تحقق اهداف الهى و اسلامى بكوشند. همان طور كه گذشت, احزاب در اصطلاح قرآنى به معناى دشمنان انبياى الهى و در برابر حزب الله قرار مى گيرد.
۳. با توجه به آن چه گذشت, اين كه در ايران پس از پيروزى انقلاب اسلامى, كاربرد اصطلاح ((حزب الله)) براى بيان پديده مردمى و انقلابى به رهبرى عالمان دين, رواج يافته, صحيح و مطابق با اصطلاح قرآنى است, زيرا عناصر و مولفه هاى آن را دارد. اين پديده و روحيه مردمى و انقلابى بايد در بين مسلمانان و حركت ها و جنبش هاى اسلامى توسعه بيابد تا با دولت اسلامى, حزب الله با عملكرد و رهبرى يگانه تشكيل شود و در برابر احزاب كفر و نفاق پايدارى كند.
۴. اين آيات مباركه و سياق آنها صفاتى را براى حزب الله برمى شمارد; از آن جمله است: خدا را دوست دارند, در برابر مومنان فروتن و در برابر كافران نفوذناپذيرند, در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ كسى نمى ترسند, نماز را به پا مى دارند و زكات را مى پردازند, در برخورد با انبوه لشكر دشمنان نه تنها نمى ترسند بلكه ايمانشان به خدا و تسليم شان در برابر اوامر او افزون مى شود و در عهدى كه با خدا بسته اند صادقند و... .
۵. در اين آيات كريمه, ضمانتى براى استمرار و بقاى حزب الله بيان شده است: ((من يرتد منكم عن دينه فسوف يإتى الله بقوم يحبهم و يحبونه...)); البته در احاديث, در تفسير اين آيه آمده كه مراد اميرالمومنين على(ع) است, اما بايد دانست اين از باب تفسير به فرد و مصداق اكمل و اعلا است; بنابراين همه مومنانى كه داراى اين صفات باشند مايه بقا و استمرار حزب الله هستند و بدون ترديد امامان اهل بيت(عليهم السلام) در طليعه و سر سلسله اين بندگان صالح قرار دارند و بلكه لازمه ضمان الهى وجود جمهور و عامه مومنان است, زيرا حزب به جماعت بزرگ ـ به طور نسبى ـ اطلاق مى شود.
۶. حكم شرعى اساسى كه وظيفه مسلمانان را در برابر حزب الله بيان مى كند عبارت از وجوب ولايت حزب الله و برائت از دشمنان حزب الله است و اين همان خط صحيح اسلامى است و آنان همان جماعتى هستندكه بايد به آن ملحق شد و كسى كه از آنان فاصله بگيرد از دايره اسلام خارج شده است ـ همان طور كه در احاديث داريم ـ و راه حزب الله همان راه مومنان است كه خداى تعالى درباره آن فرموده است:
و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى و يتبع غير سبيل المومنين نوله ما تولى و نصله جهنم و سإت مصيرا. (نسإ (۳) آيه ۱۱۵).
۷. يكى از نكته ها درباره سوره احزاب, وجه تسميه آن است, چون در آن, موضع مومنان و منافقان در برابر احزاب كافر تجاوزگر بيان شده است, از اين رو ((احزاب)) خوانده اند و اين امر دلالت مى كند بر اين كه اين آموزه, مسإله اى مهم و اساسى است كه بايد تمامى نسل هاى امت اسلامى به آن اهتمام بورزد و آگاه گردد.
مسإله نهى مسلمانان از تفرقه و پراكندگى بعد از رحلت پيامبر(ص) (تبديل شدن به احزاب گوناگون) در سوره روم آمده است. اين نكته بيانگر آن است كه به مانند مسيحيان فرقه فرقه نشويد و راه اختلاف و تفرقه در پيش نگيريد و ((كل حزب بما لديهم فرحون)).
تصويرى كه سوره احزاب از موضع مومنان و منافقان بيان مى كند, صورتى جاودانه و آموزنده است كه در باب منافقان تفصيل بيشترى دارد و مطالب سوره توبه (برائت) تكميل كننده آموزه هاى سوره احزاب است.
با نظر به اهميتى كه قرآن كريم به مسإله احزاب داده, لازم است امروز نيز ما مسلمانان عملكرد خود را در مواجه با كشورهاى بزرگ و احزاب گوناگون با دستور العمل قرآنى مقايسه و تطبيق كنيم و در صورت لزوم به اصلاح آن بپردازيم.
۸. در سوره مومنون, احزاب از حضرت نوح(ع) تا پس از حضرت عيسى(ع) ذكر شده است. در سوره مومن نيز خداى تعالى بيان مى كند كه مومن آل فرعون قوم خود را برحذر داشت از اين كه گرفتار امرى شوند كه احزاب بدان مبتلا شدند; اين امر دلالت مى كند بر آن كه اصطلاح احزاب به معناى امت هايى كه پيامبران الهى را تكذيب كردند)) در فرهنگ مصرى زمان حضرت موسى(ع) رايج و معروف بوده است. از همين آيات فهميده مى شود كه بعد از حضرت عيسى اختلاف احزاب شدت يافت و احزاب جديدى پديد آمدند; از جمله حزب نصارا كه عيسى(ع) را خدا شمردند و حزب الله كه به حضرت عيسى(ع) به عنوان رسول الهى ايمان آوردند. شايد مراد از دو حزب در آيه ((لنعلم إى الحزبين إحصى لما لبثوا إمدا)) همين دو حزب باشند, زيرا اصحاب كهف بعد از حضرت عيسى بودند و روايت شده كه آنان در اوايل قرن چهارم پس از ميلاد مسيح زندگى مى كردند.
۹. بر اساس آموزه قرآنى, كافران و منافقان, هر دو ياران شيطانند: ((انا جعلنا الشياطين اوليإ للذين لايومنون)) ـ (اعراف (۷) آيه ۲۷), ـ ((فقاتلوا إوليإ الشيطان)) ـ (نسإ (۴) آيه ۷۶). در آيات سوره احزاب, منافقانى كه ولايت كافران را مى پذيرند, ((حزب الشيطان)) ناميده شده اند, اما كافران چنين نامى نيافته اند. اين نكته بيانگر آن است كه علاقه و ارتباط منافقان با شيطان رابطه ويژه اى است كه به درجه ((استحواذ)) يعنى سيطره كامل بر رهبرى آنها مى رسد: ((استحوذ عليهم الشيطان)). تعبير ((استحواذ)) تنها در اين آيه و آيه ديگرى كه آن هم مربوط به منافقان است ذكر شده است: ((و ان كان للكافرين نصيب قالوا إلم نستحوذ عليكم و نمنعكم من المومنين)) ـ (نسإ (۴) آيه ۱۴۱).
اين علاقه و رابطه ممتاز سبب مى شود كه منافقان نسبت به كافران به عضويت در حزب شيطان سزاوارتر باشند; بنابراين بعيد نيست كه حزب الشيطان ويژه منافقان باشد و كافران ـ غيرمنافق ـ احزاب موالى و پيرو حزب شيطان شمرده شوند.
ولايت و برائت
۱. خدا ولى مسلمانان است و مسلمانان, اولياى خدا
۱ ـ ((إالله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور)) ـ (بقره (۲) آيه ۲۵۷).
۲ ـ ((والله ولى المومنين)) ـ (آل عمران (۳) آيه ۶۸).
۳ ـ ((نحن اولياوكم فى الحياه الدنيا و فى الاخره)) ـ (فصلت (۴۱) آيه ۳۱).
۴ ـ ((قل إغير الله إتخذ وليا فاطر السماوات و الارض)) ـ (انعام (۶) آيه ۱۴).
۵ ـ ((انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا)) ـ (مائده (۵) آيه ۵۵).
۶ ـ ((إلا ان إوليإ الله لاخوف عليهم و لا هم يحزنون)) ـ (يونس (۱۰) آيه ۶۲).
۷ ـ ((فاعلموا ان الله مولاكم, نعم المولى و نعم النصير)) ـ (انفال (۸) آيه ۴۰).
۲. اولياى غيرالهى
الف) شيطان:
۱. ((يا إبت انى إخاف ان يمسك عذاب من الرحمن, فتكون للشيطان وليا)) ـ (مريم (۱۹) آيه ۴۵).
۲. ((انهم اتخذوا الشياطين إوليإ من دون الله)) ـ (اعراف (۷) آيه ۳۰).
۳. ((إولئك حزب الشيطان إلا ان حزب الشيطان هم الخاسرون)) ـ (مجادله (۵۸) آيه ۱۹).
ب) طاغوت:
۱. ((والذين كفروا إولياوهم الطاغوت, يخرجونهم من النور الى الظلمات)) ـ (بقره (۲) آيه ۲۵۷).
ج) ولايت ستمگران:
۱. ((و كذلك نولى بعض الظالمين بعضا بما كانوا يكسبون)) ـ (انعام(۶) آيه ۱۲۹).
۲. ((و ان الظالمين بعضهم إوليإ بعض, والله ولى المتقين)) ـ (جاثيه (۴۵) آيه ۱۹).
د) ولايت كافران:
۱. ((يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصارى اوليإ بعضهم إوليإ بعض)) ـ (مائده (۵) آيه ۵۱).
۲. ((و الذين كفروا بعضهم إوليإ بعض الا تفعلوه تكن فتنه فى الارض و فساد كبير)) ـ (انفال (۸) آيه۷۳).
ه.) ولايت مشركان:
۱. ((ترى كثيرا منهم يتولون الذين كفروا لبئس ما قدمت لهم إنفسهم إن سخط الله عليهم و فى العذاب هم خالدون. و لو كانوا يومنون بالله و النبى و ما إنزل اليه ما اتخذوهم إوليإ و لكن كثيرا منهم فاسقون. لتجدن إشد الناس عداوه للذين آمنوا اليهود و الذين إشركوا)) ـ (مائده (۵) آيه ۸۰ ـ ۸۲).
و) ولايت منافقان:
۱. ((المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض يإمرون بالمنكر و ينهون عن المعروف و يقبضون إيديهم نسواالله فنسيهم ان المنافقين هم الفاسقون)) ـ (توبه (۹) آيه ۶۷).
ز) ولايت منافقان براى كافران:
۱. ((إلم تر الى الذين تولوا قوما غضب الله عليهم, ما هم منكم و لا منهم, و يحلفون على الكذب و هم يعلمون, اعد الله لهم عذابا شديدا انهم سإ ما كانوا يعملون, اتخذوا ايما نهم جنه فصدوا عن سبيل الله فلهم عذاب مهين)) ـ (مجادله (۵۸) آيه ۱۴ ـ ۱۶).
۲. ((بشر المنافقين بان لهم عذابا اليما. الذين يتخذون الكافرين اوليإ من دون المومنين إيبتغون عندهم العزه فان العزه لله جميعا)) ـ (نسإ (۴) آيه ۱۳۸ ـ ۱۳۹).
ح) ولايت منافقان براى شيطان:
۱. ((و ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم)) ـ (انعام (۶) آيه ۱۲۱).
۲. ((استحوذ عليهم الشيطان فانساهم ذكر الله اولئك حزب الشيطان الا ان حزب الشيطان هم لخاسرون)) ـ (مجادله (۵۸) آيه ۱۹).
ط) ولايت جن:
۱. ((و يوم يحشرهم جميعا يا معشر الجن قد استكثرتم من الانس و قال اولياوهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا الذى آجلت لنا قال النار مثواكم خالدين فيها الا ماشإ الله ان ربك حكيم عليم و كذلك نولى بعض الظالمين بعضا بما كانوا يكسبون)) ـ (انعام (۶) آيه ۱۲۸ ـ ۱۲۹).
۳. ولى راستين خداست
۱ ـ ((ليس لهم من دونه ولى و لاشفيع)) ـ (انعام (۶) آيه ۵۱).
۲ ـ ((و ما لكم من الله من ولى و لا نصير)) ـ (توبه (۹) آيه ۱۱۶); عنكبوت (۲۹) آيه ;۲۲ شورى (۴۲) آيه ۳۱).
۳ ـ ((ما لهم من دونه من ولى و لايشرك فى حكمه إحدا)) ـ ((كهف (۱۸) آيه ۲۶).
۴ ـ ((و الظالمون ما لهم من ولى و لانصير إم اتخذوا من دونه إوليإ فالله هو الولى)) ـ ((شورى (۴۲) آيه ۸ ـ ۹).
۵ ـ ((لايجدون لهم من دون الله وليا و لانصيرا)) ـ (احزاب (۳۳) آيه ۱۷).
۶ ـ ((مثل الذين اتخذوا من دون الله إوليإ كمثل العنكبوت اتخذت بيتا و ان إوهن البيوت لبيت العنكبوت لوكانوا يعلمون)) ـ (عنكبوت (۲۹) آيه ۴۱).
۷ ـ ((ذلك بان الله مولى الذين آمنوا, و ان الكافرين لامولى لهم)) ـ (محمد (۴۷) آيه ۱۱).
۸ ـ ((ثم ردوا الى الله مولاهم الحق)) ـ (انعام (۶) آيه ۶۲).
۴. وجوب ولايت متقابل ميان مسلمانان
۱ ـ ((انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا, الذين يقيمون الصلوه و يوتون الزكوه و هم راكعون, و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون)) ـ (مائده (۵) آيه ۵۵ ـ ۵۶).
۲ ـ ((والمومنون و المومنات بعضهم إوليإ بعض, يامرون بالمعروف, و ينهون عن المنكر, و يقيمون الصلوه, و يوتون الزكوه, و يطيعون الله و رسوله إولئك سيرحمهم الله, ان الله عزيز حكيم)) ـ (توبه (۹) آيه ۷۱).
۵. حرمت ولايت كافران
۱ ـ ((يا إيها الذين آمنوا لاتتخدوا عدوى و عدوكم إوليإ تلقون اليهم بالموده و قد كفروا بما جإكم من الحق, يخرجون الرسول و اياكم ان تومنوا بالله ربكم, ان كنتم خرجتم جهادا فى سبيلى, و ابتغإ مرضاتى تسرون اليهم بالموده و انا اعلم بما اخفيتم و ما اعلنتم. و من يفعله منكم فقد ضل سوإ السبيل)) ـ (ممتحنه (۶۰) آيه ۱).
۲ ـ ((يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى اوليإ... بعضهم آوليإ بعض و من يتولهم منكم فانه منهم, ان الله لايهدى القوم الظالمين)) ـ (مائده (۵) آيه ۵۱).
۳ ـ ((يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا الكافرين اوليإ من دون المومنين إتريدون ان تجعلوا لله عليكم سلطانا مبينا)) ـ (نسإ (۴) آيه ۱۴۴).
۶. آيات مودت كه مرتبط با ولايت است
الف) مودتى بين مسلمانان و كافران نيست:
۱. ((يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا عدوى و عدوكم اوليإ تلقون اليهم بالموده... . تسرون اليهم بالموده و انا اعلم بما اخفيتم و ما إعلنتم...)) ـ (ممتحنه (۶۰) آيه ۱).
ب) دوستى منافقان با مومنان:
۱. ((و لئن إصابكم فضل من الله ليقولن كان لم تكن بينكم و بينه موده يا ليتنى كنت معهم فإفوز فوزا عظيما)) ـ (نسإ (۴) آيه ۷۳).
ج) مودت نامبارك:
۱. ((و قال انما اتخذتم من دون الله اوثانا موده بينكم فى الحياه الدنيا, ثم يوم القيامه يكفر بعضكم ببعض, و يلعن بعضكم بعضا, و مإواكم النار, و ما لكم من ناصرين)) ـ (عنكبوت(۲۹) آيه ۲۵).
د) مودت خانوادگى:
۱. ((و من آياته إن خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها, و جعل بينكم موده و رحمه ان فى ذلك لايات لقوم يتفكرون)) ـ (روم (۳۰) آيه ۲۱).
ه.) مودت واجب:
۱. ((قل لااسإلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى, و من يقترف حسنه نزد له فيها حسنا ان الله غفور شكور)) ـ (شورى (۴۲) آيه ۲۳).
و) آيات محبت كه مرتبط با ولايت است:
۱. ((قل ان كنتم تحبون الله, فاتبعونى يحببكم الله, و يغفرلكم ذنوبكم)) ـ (آل عمران (۳) آيه۳۱).
ز) بطانه كافر:
۱. ((يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا بطانه من دونكم لايإلونكم خبالا, ودوا ما عنتم, قد بدت البغضإ من افواههم, و ما تخفى صدورهم اكبر قد بينا لكم الايات ان كنتم تعقلون. هاانتم اولإ تحبونهم و لايحبونكم و تومنون بالكتاب كله, و اذا لقوكم قالوا آمنا, و اذا خلوا عضوا عليكم الانامل من الغيظ قل موتوا بغيظكم, ان الله عليم بذات الصدور. ان تمسسكم حسنه تسوهم, و ان تصبكم سيئه يفرحوابها, و ان تصبروا و تتقوا لايضركم كيدهم شيئا ان الله بما يعملون محيط)) ـ (آل عمران (۳) آيه ۱۱۸ ـ ۱۲۰).
ح) حزب الله, جانشين برتر:
۱. ((يا ايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذله على المومنين, اعزه على الكافرين, يجاهدون فى سبيل الله, و لايخافون لومه لائم ذلك فضل الله يوتيه من يشإ, والله واسع عليم)) ـ (مائده (۵) آيه ۵۴).
۷. آيات اطاعت كه مرتبط با ولايت است
الف) اطاعت خدا و رسول:
۱. ((و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله)) ـ (نسإ (۴) آيه ۶۴).
۲. ((و من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظيما)) ـ (احزاب(۳۳) آيه ۷۱).
و هذه ارقام مجموعه الايات التى امرت او مدحت اطاعه الله عزوجل و الرسول(ص), معا او منفردين:
آل عمران (۳) آيه ۳۲ و ۱۳۲, نسإ(۴) آيه ۱۳ و ۹۵ و ۶۹ و ۸۰, مائده (۵) آيه ۹۲, انفال (۸) آيه ۱ و ۲۰ و ۴۶, توبه(۹) آيه ۷۱, نور(۲۴) آيه ۵۲ و ۵۴ و ۵۶, احزاب (۳۳) آيه ۳۳, محمد (۴۷) آيه ۳۳, فتح (۴۸) آيه ۱۷, حجرات (۴۹) آيه ۱۴, مجادله (۵۸) آيه ۱۳, تغابن(۶۴) آيه ۱۲ و ۱۶, ايضا: بقره(۲) آيه ۲۸۵, نسإ(۴) آيه ۱۴۶, مائده (۵), آيه ۱۷, نور(۲۴) آيه ۴۷ و ۵۱, احزاب (۳۳) آيه ۶۶.
ب) اطاعت اولوالامر:
۱. ((يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامرمنكم فان تنازعتم فى شىء فردوه الى الله و الرسول, ان كنتم تومنون بالله و اليوم الاخر ذلك خير و احسن تإويلا ـ (نسإ(۴) آيه ۵۹).
ج) اجتناب از اطاعت گروهى از مردم:
فقد نهى عزوجل نبيه(ص) عن اطاعه الكافرين والمنافقين فى الايات: فرقان(۲۵) آيه ۵۲, احزاب(۳۳) آيه ۱و ۴۸, و عن اطاعه من اتبع هواه: كهف(۱۸) آيه ۲۸, و عن اطاعه المكذبين: قلم(۶۸) آيه ۸, و الخلاف المهين: قلم (۶۸) آيه ۱۰ ... .
د) اجتناب از اطاعت كافران:
۱. ((يا ايها الذين آمنوا ان تطيعوا فريقا من الذين اوتوا الكتب يردوكم بعد ايمانكم كافرين)) ـ (آل عمران(۳) آيه ۱۰۰).
۲. ((يا ايها الذين آمنوا ان تطيعوا الذين كفروا يرد و كم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين)) ـ (آل عمران (۳) آيه ۱۴۹).
ه) اطاعت مستكبران به جاى پيامبر(ص):
۱. ((يوم تقلب وجوههم فى النار يقولون ياليتنا اطعنا الله و اطعنا الرسولا, و قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و كبرإنا فاضلونا السبيلا)) ـ (احزاب (۳۳) آيه ۶۶ ـ ۶۷).
و) اجتناب از اطاعت و الدين در مورد شرك:
۱. ((و وصينا الانسان بوالديه حملته امه و هنا على وهن و فصاله فى عامين إن اشكر لى و لوالديك الى المصير. و ان جاهداك على آن تشرك بى ماليس لك به علم فلاتطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفا)) ـ (لقمان (۳۱) آيه ۱۴ و ۱۵).
۲. ((وصينا الانسان بوالديه حسنا و ان جاهداك على ان تشرك بى ماليس لك به علم فلاتطعهما)) ـ (عنكبوت (۲۹) آيه ۸).
۸. آيات برائت
الف) برائت متقابل در آخرت:
۱. ((و يوم يناديهم فيقول اين شركائى الذين كنتم تزعمون, قال الذين حق عليهم القول ربنا هولإ الذين إغوينا إغويناهم كما غوينا, تبرانا اليك ماكانوا ايانا يعبدون, و قيل ادعوا شركإكم, فدعوهم فلم يستجيبوا لهم, ورإوا العذاب لو انهم كانوا يهتدون)) ـ (قصص (۲۸) آيه ۶۲ ـ ۶۴).
ب) برائت شيطان:
۱. ((كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر, فلما كفر قال انى برىء منك, انى إخاف الله رب العالمين, فكان عاقبتهما انهما فى النار خالدين فيها و ذلك جزإ الظالمين)) ـ (حشر(۵۹) آيه ۱۶ ـ ۱۷).
ج) برائت هود(ع) از شرك:
۱. ((قال انى اشهد الله و اشهدوا انى برىء مما تشركون من دونه, فكيدون جميعا ثم لاتنظرون)) ـ (هود (۱۱) آيه ۵۴ و ۵۵).
د) برائت ابراهيم از قومش:
۱. ((و اذ قال ابراهيم لابيه اننى برإ مما تعبدون)) ـ (زخرف(۴۳) آيه ۲۶).
۲. ((قل يا قوم انى برىء مما تشركون)) ـ (انعام (۶) آيه ۷۸).
ه.) برائت پيامبر(ص) از مشركان:
۱. ((قال يا قوم انى برىء مما تشركون)) ـ (انعام(۶) آيه ۷۸).
۲. ((فقل لى عملى و لكم عملكم, انتم بريئون مما اعمل و انا برىء مما تعملون)) ـ (يونس(۱۰) آيه ۴۱).
و) اعلان برائت مسلمانان از مشركان:
۱. ((برإه من الله و رسوله الى الذين عاهدتم من المشركين. فسيحوا فى الارض اربعه اشهر, و اعلموا انكم غير معجزى الله و إن الله مخزى الكافرين. و إذان من الله و رسوله الى الناس يوم الحج الاكبر, ان الله برىء من المشركين و رسوله فان تبتم فهو خيرلكم و ان توليتم فاعلموا انكم غيرمعجزى الله و بشر الذين كفروا بعذاب اليم)) ـ (توبه(۹) آيه ۱ ـ ۳).
استنتاج
با تدبر و تإمل در آيات مذكور, نتيجه هاى ذيل استنباط مى شود:
۱. مسإله ولايت و برائت در قرآن كريم, موضوع ارتباطات و روابط در اسلام است كه معنايى اعتقادى و نيز سياسى دارد. اين موضوع روابط و ارتباطات زير را شامل مى شود: ارتباط متقابل بين خداى تعالى و مردم (مومنان و كافران), ارتباط دو سويه بين شيطان و مردم (مومن و كافر), علاقه متقابل بين مشركان و پيروانشان يا شريكانشان (طاغوت ها, ظالمان, بت هاو...), روابط درونى بين كافران و بين آنها و منافقان, ارتباط متقابل مسلمانان و كافران و منافقان و علاقه مسلمانان به يكديگر و نيز با اولوالامر و پيامبر(ص).
خداى تعالى براى اين منظور, ماده ((ولى)) و ((تولى)) را برگزيد كه در لغت چند معنا دارد: نزديكى دو چيز بدون فاصله, محبت و صداقت, اطاعت, يارى و نصرت و رهبرى سياسى و زمامدارى. صاحب ولايت به معناى صاحب سلطه و كسى است; كه حق ولايت يعنى حق حكومت و فرمانروايى دارد بنابراين ولايت در اسلام به معناى خط سياسى و اعتقادى و عملى است; از سوى ديگر, ماده ((برائت)) بيانگر جانب سلبى قضيه است كه به معناى اعتراض, بيزارى, اجتناب و عدم پذيرش به كار مى رود; بنابراين برائت مسلمان از مشركان و منافقان به اين معناست كه مسووليت عقيده و عملكرد آنان را نمى پذيرد و از آنان بيزارى مى جويد و دورى مى كند.
۲. مفهوم ولايت يا ولاى اسلامى با مفهوم روابط داخلى و خارجى ـ كه امرزه به كار مى رود ـ تفاوت دارد; از اين رو مانعى ندارد كه بين مسلمانان و كافران, روابط ديپلماسى و تجارى و فرهنگى و... برقرار شود; اما نبايد بين آنان ولايت ايجاد گردد و برائت از كافران واجب است. همان طور كه طبيعى است بين مسلمانان و منافقان ـ كه جزئى از جامعه اسلامى محسوب مى شوند ـ روابطى باشد, اما برائت از منافقان واجب است و نبايد بين مسلمان و منافق رابطه ولايت برقرار باشد.
بنابراين ولايت و ولايى حرام است كه در آن علاقه ها و روابط به سطح معين و موثرى مثل تحالف (هم قسم شدن), تناصر (يكديگر را يارى كردن, پيمان همكارىهاى نظامى) و. .. برسد. معيار حساس و محورى آن, امرى معنوى است و آن اخلاق در برائت و تمايز و تفاصلى است كه اسلام بين مسلمانان و دشمنانشان مقرر كرده است; پس هرگونه اخلالى در برائت, ورود در ولايت و ولاى حرام است.
در نتيجه, عناصر اصلى سياست ارتباط مسلمانان با كافران و منافقان عبارت است از:
يكم, برائت كه آيات آتى آن را تفسير مى كند: ((قد كانت لكم إسوه حسنه فى ابراهيم و الذين معه اذا قالوا لقومهم انا برءآء منكم و مما تعبدون من دون الله كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوه و البغضإ ابدا حتى تومنوا بالله وحده ـ (ممتحنه (۶۰) آيه ۴), ((و لقد كان لكم فيهم إسوه حسنه لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و من يتول فان الله هو الغنى الحميد)) ـ (ممتحنه(۶۰) آيه ۶).
دوم, تضاد عملى بين ولايت و برائت.
سوم, جواز ارتباط و تعامل با دشمنان (كافران و منافقان) در صورتى كه به درجه ولايت نرسد.
۳. ممكن است اشكال شود كه در سياست روابط اسلامى با كافران, شدت و خشونتى ديده مى شود, به ويژه آن كه به عدم ولايت قناعت نشده و برائت و بيزارى از كافران واجب شده است. پاسخ اين است كه كافران و منافقان, دشمنى شديدى به اسلام دارند و برائت كمتر از مقابله به مثل در برابر اين گونه دشمنى هاى خشن و غيرانسانى است; علاوه بر اين, سياست دشمنان مبهم و پنهان است, اما سياست اسلامى در ارتباط با آنان صريح و آشكار و قانونمند است; از طرفى ديگر, بايد فلسفه و علت اين سياست اسلامى و آثار و نتايج مثبت آن را براى مسلمانان و كافران بررسى و تبيين كرد; اين سياست باعث حفظ استقلال فرهنگى و سياسى و... براى مسلمانان مى گردد و موضع آنان را براى هميشه به عنوان ياران ((حق)) محفوظ نگه مى دارد كه بر كافران (ياران ((باطل))) غضب مى كنند و هر روز از آنها مى خواهند كه ايمان بياورند و بدين گونه بحرانى براى كافران به وجود مىآيد تا در خواسته مسلمانان بينديشند; از سويى ديگر, چون سياست مسلمانان در ارتباط با كافران روشن و آشكار است ديگر دغدغه و اضطراب و ابهامى براى آنها باقى نمى ماند.
۴. مسإله سياست روابط داخلى و خارجى در اسلام مسإله اى حياتى و پردامنه است, به ويژه اگر بخواهيم آن را از جهات گوناگون بررسى كنيم. در اين جا به اين ابعاد اشاره مى كنيم: ۱ ـ بررسى تطبيقى ديدگاه اسلامى با ديدگاه هاى ديگر (يهودى, مسيحى, سرمايه دارى, سوسياليستى و ...); ۲ـبررسى و مقايسه تاريخى اين سياست و سنجش آن با سياست دشمنان اسلام در روابطشان با مسلمانان; ۳ ـ واقعيت روابطى كه امروزه بين دولت هاى اسلامى و كافران وجود دارد و حكم اسلام در اين زمينه.
منابع: علوم سياسي ، شماره ۱۵
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۹۱/۰۴/۱۲