• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

۱۶. دیدن خدا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان موضوع اصلي: قرآن
عنوان موضوع فرعي اول: پرسش و پاسخ
عنوان موضوع فرعي دوم: معارف قرآن
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آية الله جعفر سبحانى
عنوان مقاله: ديدن خدا
چكيده مقاله: متن مقاله: پرسش
فلاسفه اسلامى و دانشمندان اماميه و گروه معتزله، با دلائل روشن ثابت كرده‌اند كه وجود خدا بالاتر از آن است كه در افق رؤيت انسان قرار گيرد. امّا ظاهر آيه بيست و سوم از سوره قيامت، حاكى است كه بندگان صالح خداوند، در روز رستاخيز او را مى‌بينند، چنانكه مى‌فرمايد: «الى ربّها ناظرة»؛ «به سوى پروردگار خود مى‌نگرند». اكنون سؤال مى‌شود كه مقصود از آيه چيست؟
پاسخ
دلائل عقلى به روشنى ثابت كرده‌اند كه خداوند جسم و جسمانى نيست، و هرگز زمان و مكان بر او احاطه نمى‌كند. چنين موجودى بالاتر از آن است كه در افق رؤيت قرار گيرد. رؤيت، جز انكسار از نور شيئى در دستگاه بينايى چيز ديگرى نيست و اين انكسار، در صورتى تحقق مى‌پذيرد كه ميان چشم و شيئى مرئى، رابطه‌اى برقرار گردد. و تحقق چنين رابطه‌اى مستلزم آن است كه شيئى در مكان خاصى قرار گيرد تا دستگاه بينايى بتواند اشعه منعكس از آن شيئى را در كانون عدسى خود جاى دهد.
هر موجود مكان دار، در وجود خود به آن مكان نيازمند است و شيئى محتاج و نيازمند به غير خود فقير و ممكن است كه شايستگى خداوندى را ندارد.
گذشته از اين، وجود چنين مكانى كه خدا را احاطه كرده باشد، از سه حال بيرون نيست:
۱ـ يا از نخست با وجود خدا همراه بوده است. در اين صورت، آن مكان مانند خود خدا قديم و واجب الوجود بوده، و اين مطلب با وحدت واجب الوجود سازگار نيست.
۲ـ يا مخلوق موجود ديگرى است. در اين صورت، آن موجود ديگر، خداى واجب الوجود است كه از اين خداى فرضى رفع نياز كرده است نه خود او.
۳ـ يا خود خدا، آن مكان را براى خود آفريده است، در فرض، خداوند بالذات نياز به مكان ندارد. به گواه اينكه پيش از آفريدن مكان، داراى وجود و هستى بوده است. در اين صورت، چگونه خداوند بى‌نياز از مكان، بار ديگر به آن نياز پيدا مى‌كند.
اين دليل فلسفى و ديگر دلائل، حاكى است كه خداوند پيراسته از آن است كه داراى مكان باشد تا در نتيجه، در افق رؤيت قرار گيرد. و اما معنى آيه در اين جا دو پاسخ دارد.
۱ـ لفظ «ناظرة» در آيه به معنى «بيننده» نيست، بلكه به معنى «منتظره» است و مقصود از آيه اين است كه گروه نخست، در انتظار لطف و رحمت حق به سر مى‌برند. در لغت عرب، اين لفظ به معنى انتظار به كار رفته است.
مثلاً وقتى ملكه سبا، هدايايى براى سليمان فرستاد، رو به اطرافيان خود كرد و گفت:
«إنّى مرسلةٌ اليهم بهدية فناظرة بم يرجع المرسلون». (۱)
«من هدايايى براى آنها (سليمان و يارانش) مى‌فرستم و منتظر مى‌مانم تا روشن شود فرستادگان من با چه پاسخى باز مى‌گردند».
در اين آيه «ناظرة»، «منتظر هستم» معنى مى‌دهد، نه نگاه كردن. در زبان عرب اين كلمه (در حالى كه مانند آيه مورد بحث با لفظ «الى» متعدى شده باشد) در معنى انتظار به كار رفته است آنجا كه مى‌گويد:
«انى اليك لما دعوت لناظر
نظر الفقير الى الغنى الموسر»
«من درباره وعده‌اى كه به من داده‌اى به سوى تو مى‌نگرم (در انتظار لطف تو، به سر مى‌برم) چون انتظار فقير از فردى ثروتمند».
در اين شعر، مقصود از كلمه «لناظر» و «نظر الفقير» منتظر بودن است، نه رؤيت و ديدن.
۲ـ پاسخ گذشته اصرار بر اين دارد كه لفظ «ناظرة» به معنى «بيننده» و «مى‌نگرند» نيست، بلكه به معنى در انتظار به سر بردن است. در پاسخ دوم، لفظ «ناظرة» به همان معنى «نگريستن» است، ولى مجموع جمله، كنايه از «انتظار لطف و رحمت حق» است. اين حقيقت، با بيان دو مطلب به خوبى روشن مى‌گردد.
اولاً: در محاورات عمومى گاهى معانى كنايى از كلمات اراده مى‌شود. مثلاً مى‌گويند: «فلانى دست و دل باز است»، يعنى اينكه بسيار بخشنده است. يا اينكه مى‌گويند: فلانى به دست فلانى مى‌نگرد. در اينجا لفظ «مى‌نگرد» به معنى نگاه كردن است، ولى مقصود نهايى چيز ديگرى است و آن اينكه در انتظار انعام و بخشش و اذن و اجازه اوست.
در زبان عرب مى‌گويند: «انما ننظر الى اللَّه ثم اليك». نخست به خدا سپس به تو مى‌نگرم. اين جمله، كنايه از آن است كه نخست توقع لطف از خدا، آنگاه - در درجه دوم - از تو دارم.
مؤلف «اقرب الموارد» پس از يادآورى مثال ياد شده، آن را چنين تفسير مى‌كند: «انما اتوقع فضل اللَّه ثم فضلك ؛ اول به فضل خدا، آنگاه به كرم تو اميدوارم».
قرآن مجيد درباره كسانى كه پيمان شكنى مى‌كنند، و عهود و مواثيق خود را به بهاى كمى مى‌فروشند چنين مى‌فرمايد:
«و لا يكلّمهم اللَّه و لا ينظر اليهم يوم القيامة و لا يزكّيهم و لهم عذاب اليم» .(۲)
«خداوند با آنان سخن نمى‌گويد و به آنها نمى‌نگرد و پاكشان نمى‌سازد و براى آنان عذابى است دردناك».
شكى نيست كه مقصود نهايى از جمله «و لا ينظر اليهم» نگاه كردن نيست، زيرا نگاه كردن و يا نكردن خدا، در د آنان را دوا نمى‌كند. آنچه براى آنان مهم است، لطف و مرحمت خدا در آن روز دردناك است. در اين صورت لفظ ياد شده كنايه از اين است كه خداوند به آنان از ديده لطف و مرحمت نمى‌نگرد. و به همين روال است آيه مورد بحث ما كه نگاه كردن در آن، كنايه از انتظار رحمت خدا است. ثانياً: هر گاه ما قبل و ما بعد آيه را در نظر بگيريم، به خوبى روشن مى‌شود كه مقصود جدّى از لفظ «ناظرة»، نگريستن ظاهرى نيست، بلكه مقصود، توجّه به لطف حق و در انتظار آن به سر بردن است. زيرا در اين مورد، چهار آيه، پشت سر هم قرار دارند كه مى‌توان به قرينه آيه چهارم آيه مورد بحث را تفسير كرد. اينك آيات چهارگانه:
«وجوه يومئذ ناضرة»
«چهره‌هايى در آن روز شادابند».
«الى ربها ناظرة».
«و به پروردگار خويش مى‌نگرند».
«وجوه يومئذ باسرة».
«چهره‌هايى در آن روز عبوسند».
«تظن ان يفعل بها فاقرة».
«گمان مى‌كنند كه براى آنان عذاب كمرشكن است».
در اين چهار آيه، آيه سومى مقابل آيه نخست و آيه چهارمى مقابل آيه دوم است و با ملاحظه مفاد آيه چهارم مى‌توان، ابهام آيه دوم را برطرف كرد.
توضيح اينكه: آيه اول و سوم، چهره‌هاى مردم را در روز رستاخيز به دو نوع تقسيم مى‌كند.
۱ـ «وجوه يومئذ ناضرة»: «چهره‌هاى شاداب» .
۲ـ «وجوه يومئذ باسرة»: «چهره‌هاى عبوس».
در آيه دوم و چهارم، سرنوشت اين دو چهره را روشن مى‌سازد و مى‌گويد: سرانجام چهره شاداب عبارت است از:
«الى ربها ناظرة»: اكنون مى‌توان به قرينه تقابل ميان سرانجام كار آن دو چهره ابهام آيه مورد بحث را برطرف كرد. هر گاه سرانجام چهره‌هاى عبوس اين است كه در انتظار عذاب كمرشكن الهى به سر مى‌برند - چنانكه جمله «تظن ان يفعل بها فاقرة» از آن حاكى است - طبعاً سرانجام چهره‌هاى شاداب، نقطه مقابل آن خواهد بود، يعنى آنان در انتظار رحمت خدا به سر مى‌برند و لذا جمله «الى ربها ناظرة» به قرينه تقابل، همين معنى را مى‌رساند.
به ديگر سخن، چون در آيه چهارم انتظار عذاب مطرح است، طبعاً در آيه دوم انتظار رحمت و انعام خدا مطرح خواهد بود، نه رؤيت و مشاهده ظاهرى خدا.
خلاصه، استدلال به آيه براى اثبات امكان رؤيت خدا در روز رستاخيز، غفلت از هدفى است كه آيات چهارگانه از آن حكايت مى‌كند. و اصولاً بحث پيرامون مطيع و مجرم است كه هر كدام در سرنوشت خاص خود به سر مى‌برند و آن نزول رحمت خدا و يا فرود آمدن عذاب او است. و در چنين موردى مشاهده ذات حق و رؤيت او، ارتباطى به هدف آيه ندارد تا آيه از آن حكايت كند.
۱ ) سوره نمل، آيه ۳۵.
۲ ) سوره آل عمران، آيه ۷۷.
منابع: پرسشها و پاسخها ص ۷۸ - ۸۲
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۸۹/۰۸/۱۷



جعبه ابزار