۵۴. اعجاز قرآن در تشریع و قانون گذاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عنوان موضوع اصلي: قرآن
عنوان موضوع فرعي اول: علوم قرآن
عنوان موضوع فرعي دوم: اعجاز و جاودانگي
عنوان موضوع فرعي سوم: وجوه اعجاز
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آيت الله العظمى خوئى (ره)
عنوان مقاله: اعجاز قرآن در تشريع و قانون گذارى
چكيده مقاله: متن مقاله: دوران قبل از قرآن
عصر قرآن
اعتدال در قرآن
۱- اعتدال در بخشش
۲- اعتدال در عفو و انتقام
۳- اعتدال در جنبههاى مادى و معنوى
۴- اعتدال در اقتصاد
۵- اعتدال در انتخاب همسر
۶- اعتدال در معاشرت
قانون نظارت عمومى در قرآن
قانون برابرى و ملاك برترى در قرآن
نتيجه
دوران قبل از قرآن
اين يك حقيقت مسلم و تاريخى است كه قبل از طلوع خورشيد تابناك اسلام دورانى بود، تاريك وحشت زا، مردمش در جهل و نادانى، در انحطاط علمى و اخلاقى و در وحشيّت و بربريت به سر مىبردند. در آن دوران تاريك، اختلافات نژادى و طبقاتى، قانون زور، پستى، فرومايگى و هرج و مرج اجتماعى بر مللل جهان خاصه بر عرب حكومت مىكرد. دلها به سوى غارت و يغماگرى متوجه بود. قدمها به سوى برافراختن آتش جنگ و خونريزى مىشتافت.
عرب قبل از اسلام از عقيدههاى خرافى و روشهاى وحشى گرى، بهره فراوانى داشتند نه داراى عقيده و مذهبى بودند كه همه آنها را در يك نقطع متمركز سازد و نه داراى يك قانون و نظام اجتماعى واحد بودند كه ارتباط و هماهنگى در ميان آنان برقرار كند. پيروى از عادات و روشهاى نياكان، آنان را متحير ساخته به هر سو سوقشان مىداد. بتپرستى از رواج خاصى برخوردار بود و مردم عصر جاهلى داراى بتهاى متعددى بودند كه آنها را پرستش نموده، وسيله شفاعت به پروردگارشان مىدانستند. در ميان آنان بر پايه شانس موهوم تقسيم مىشد و قمار بازى براى آنان يك عمل عادى و شايع بود، به طورى كه اين عمل فاسد يك نوع مايه افتخار و مباهات در اجتماع آنان محسوب مىشد. يكى ديگر از عادات زشت آنان ازدواج با همسران پدران و زشتتر از آن، كشتن دختران و زنده به گور كردن آنها بود.
عصر قرآن
آرى اينها قسمتى از عادات زشت عرب بود در دوران جاهليت و قبل از اسلام و قبل از نزول قرآن. ولى موقعى كه نور محمد در مكه بدرخشيد و آفتاب اسلام از جزيزةالعرب سر زد دلهاى تاريك مردم جاهلى با معارف الهى روشن و از آلودگىها پاك گرديد.
توحيد و يگانه پرستى جايگزين بت و بت پرستى شد، جهل و نادانى جاى خود را به علم و دانش داد. رذايل اخلاقى به اوصاف نيك، اختلاف و دشمنى به محبت و دوستى مبدل گرديد. از همين مردم غارت گر، سست و پراكنده يك ملت متحد و منسجم و پر مهر به وجود آمده كه توانست، نفوذ و حكومت خويش را در سر تا سر جهان گسترش داده و پرچم علم، تمدن، انسانيت و تقوا را در تمام دنيا به اهتزاز درآورد. «دورى» يكى از وزراى فرانسه در اين باره چنين مىگويد:
محمد پيامبر مسلمانان با تعاليم عالى و آسمانى خويش به آسانى توانست قبايل پراكنده عرب را متحد سازد و از آنها ملت واحدى تشكيل داده، حكومت و نفوذ خويش را از اسپانيا تا شبه قاره هند گسترش دهد و در تمام جهان پرچم تمدن را به اهتزاز در آورد. آن مرد بزرگ اين تحول عجيب و همه جانبه را در موقعى به وجود آورد كه هنوز اروپا در ظلمت قرون و سطايى به سر مىبرد. و سپس مىگويد:
در قرون وسطى، تنها مردمى كه داراى علم و دانش بودند و گوى سبقت را در اين ميدان از همگان ربودند، همان ملت عرب بود كه ابرهاى ضخيم جهالت، وحشيت و بربريت را كه بر آسمان اروپا كشانده شده بود از هم پاشيدند و آفتاب تمدن، علم و اخلاق را به آن سرزمين تاباندند. (۱) اين همه پيشرفت، ترقى، تعالى و افتخارات عظيمى هم كه نصيب عرب گرديد، در اثر همان تعاليم عاليه قرآن مجيد و كتاب آسمانى بود كه بر تمام كتابهاى آسمانى ديگر تفوق و برترى دارد، قوانينش بر پايه عقل، استوار و پىريزى گرديده تعاليمش داراى يك روش خاص، جالب و استثنايى است.
اعتدال در قرآن
يكى ديگر از ويژگىهاى قرآن و جنبههاى اعجاز آن، اعتدال و ميانه روى در قانون گذارى و دستورات اخلاقى است. قرآن در قانون گذارى، روش اعتدال و ميانه روى را در پيش گرفته و از هر گونه افراط و تفريط اجتناب نموده است. قرآن تا آن جا به موضوع اعتدال توجه داشته است كه آن را براى افراد انسان نيز يك امر لازم و ضرورى دانسته، با زبان آنان از خداوند راه اعتدال و خالى از اعوجاج و روش دور از افراط و تفريط را مىطلبد، آن جا كه مىگويد: «اهدنا الصراط المستقيم» (۲)
(خداوندا!) ما را به راه راست هدايت فرماى». اين جمله در عين اختصار معناى عميق و ژرفى را در بردارد كه توضيح آن را در تفسير سوره حمد خواهيد خواند.
قرآن مجيد در آيات زيادى به اعتدال و ميانهروى در تمام امور دعوت مىنمايد و به يك روش عادلانه كه از افراط و تفريط به دور باشد، رهبرى مىكند؛ آن جا كه مىگويد: «ان اللَّه يأمركم ان تودوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل. (۳)
خداوندا اكيداً به شما فرمان مىدهد كه امانتها را به صاحبانشان برگردانيد و در هنگام داورى، راه عدالت در پيش گيريد». «اعدلوا هو اقرب للتقوى. (۴)
عدالت بورزيد، زيرا كه آن به تقوا و پرهيزكارى نزديك است». «و اذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذاقربى. (۵)
هنگام سخن گفتن، حق و عدالت را رعايت كنيد، گرچه به ضرر خويشان شما باشد». «ان اللَّه يأمر بالعدل و الاحسان و ايتاء ذى القربى و ينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى يعظكم لعلكم تذكرون. (۶)
خداوند شما را به عدل و نيكى و به احسان براى خويشاوندان اكيداً فرمان مىدهد و از كارهاى زشت و از ظلم و ستم نهىتان مىكند و بدن گونه پندتان مىدهد، شايد كه بپذيريد». قرآن در تمام ابعاد و امور زندگى راه اعتدال و ميانهاى را در پيش پاى مىگذارد كه ذيلاً قسمتى از آنها را براى شاهد گفتار، در اين جا مىآوريم.
۱- اعتدال در بخشش
قرآن مجيد انسان را به اقتصاد و ميانه روى در به كارگيرى مال و بهرهبردارى از ثروت فرمان مىدهد، از طرفى صفت بخل را نكوهش و از طرف ديگر اسراف در زندگى را مذمت مىكند. قرآن در آيات متعدد از بخل و آز، نهى نموده و عواقب زيانبار آن گوشزد مىكند و مىگويد: «و لا يحسبن الذين يبخلون بما اتاهم اللَّه من فضله هو خيراً لهم بل هو شر لهم سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامة و للَّه ميراث السماوات و الارض و اللَّه بما تعملون خبير. (۷)
آنان كه خداوند از فضل و كرم خويش نعمت و ثروت فراوان به آنان داده است. از بذل و بخشش خوددارى مىكنند، خيال نكنند كه اين عمل به سود آنهاست بلكه به ضرر آنهاست، زيرا همان اموال را به زودى همانند طوقى بر گردنشان مىافكنند و آن چه در آسمانها و زمين است، ملك خاص و ماندگار خداست و خداوند بر اعمال شما آگاه است». در برابر اين گروه آيات كه انسان را به بذل و بخشش تشويق مىكند، آيات ديگرى نيز وجود دارد كه از اسراف و تبذير نهى كرده، مردم را از مفاسد آن برحذر مىدارد و چنين مىگويد:
«و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين. (۸) و اسراف نكنيد زيرا كه خداوند مسرفان را دوست ندارد».
«ان المبذّرين كانوا اخوان الشياطين. (۹) اسراف كنندگان برادر شيطانند».
«و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط فتقعد ملوماً محسوراً (۱۰). نه دستت را بر بذل و بخشش ببند و نه آن را بيش از حد بگشاى تا مورد سرزنش قرارگيرى و از زندگى فرو مانى».
۲- اعتدال در عفو و انتقام
قرآن انسان را به تحمل، صبر و استقامت در برابر مصائب و مشكلات فرمان مىدهد. افراد صبور را مىستايد و به آنان پاداش بزرگى را نويد مىدهد و مىگويد: «انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب. (۱۱)
صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دريافت مىكردند». «و اللَّه يحب الصابرين (۱۲).
خداوند صبر كنندگان را دوست دارد». ولى بايد توجه داشت كه قرآن در برابر ظالم دست مظلوم را نبسته و او را از گرفتن حق خويش باز نداشته است، بلكه براى اين كه ريشه ظلم و فساد قطع شود و براى اين كه قانون عدالت در روى زمين حكم فرما باشد، به مظلوم اجازه و بلكه فرمان مىدهد كه در برابر ظلم و ستمگر مقاومت و ايستادگى نمايد و عادلانه از وى انتقام بگيرد. قرآن در اين مورد مىگويد:
«فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم (۱۳). هر كس بر شما تعدى كند، شما نيز به اندازه تعدى وى از او انتقام بگيريد».
قرآن به اولياى مقتول اجازه داده است كه در صورت عمدى بودن قتل، قاتل را قصاص كنند و به تاوان مقتول او را بكشند:
«و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليه سلطاناً فلا يسرف فى القتل. (۱۴) هر كس مظلوم كشته شود، به ولىاش سلطه (حق قصاص) داديم ولى او هم نبايد در قتل اسراف ورزد».
۳- اعتدال در جنبههاى مادى و معنوى
قرآن مجيد چون بر پايه اعتدال و ميانهروى، تشريع و قانون گذارى مىكند اين است كه نظام و قوانين اجتماعى اين عالم را با قوانين آخرت تطبيق نموده، در ميان آنها نيز هماهنگى به وجود آورده است. از يك طرف اصلاح امور اين جهان را به عهده گرفته، از طرف ديگر سعادت اخروى افراد بشر را تضمين مىكند. اين قرآن، همان قانون بزرگ و ناموس اكبرى است كه پيامبر بزرگ اسلام آن را آورده تا بدان وسيله جهان بشريت را به سعادت هر دو جهان برساند.
قرآن مانند تورات فعلى نيست كه قانون آن اختصاص به زندگى مادى داشته و تنها مربوط به اين جهان باشد و به جهان ديگر توجه نكند. آرى، تورات آن چنان در چهارچوبه جهان مادى غرق شده كه كوچكترين توجهى به جهان آخرت ندارد و حتى پاداش اعمال نيك را نيز مال و منال دنيا و مسلط بودن بر مردم مىشناسد، نتيجه و مجازات گناهان را از دست دادن تسلط و ثروت اين جهان معرفى مىكند. و همچنين قرآن مانند انجيل فعلى نيست كه در تشريع و قانون گذارى به جنبههاى اخروى بپردازد و از نظام اجتماع و امور زندگى غفلت ورزد و آن را اساساً ناديده بگيرد، بلكه قانون قرآن يك قانون كامل و گستردهاى است كه هم به امور زندگى و نظامات اجتماعى اين جهان نظارت دارد و هم به اصلاح شئون جهان آخرت مىپردازد و هيچ يك از دو جنبه مادى و معنوى بشر را فرو گذار نمىكند.
قرآن مجيد در تعاليم خود گاهى انسان را به عالم آخرت سوق مىدهد و گاهى به امور زندگى اين جهان متوجه مىكند و در مقام توجه به جهان آخرت مىگويد: «و من يطع اللَّه و رسوله يدخله جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و ذلك الفوز العظيم و من يعص اللَّه و رسوله و يتعد حدوده يدخله ناراً خالداً فيها و له عذاب مهين (۱۵).
هر كسى كه از خدا و پيامبرش پيروى كند، خداوند او را به باغهايى وارد مىسازد كه همواره از زير درختانش نهرها جارى است، در آن جا هميشگى خواهند بود و اين است پيروزى بزرگ و هر كس نسبت به خدا و پيامبر او عصيان ورزد و از حدودش تجاوز كند، او رإ؛ككچز به آتش دوزخ مىافكند كه جاودانه در آن خواهد ماند و بر اوست، شكنجه دردناك و مذلت بار». فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره. و من يعمل مثقال ذرة شراً يره. (۱۶)
هر كس به اندازه ذرهاى كار نيك انجام دهد» پاداش آن را خواهد ديد و هر كس به اندازه ذرهاى عمل بد انجام دهد، كيفر آن را هم خواهد چشيد». «و ابتغ فيما اتاك اللَّه الدار الاخرة و لا تنس نصيبك من الدنيا (۱۷)
در آن چه خدا (از اموال دنيا) به تو داده است، سراى آخرت را بطلب»! قرآن در آيات زيادى مردم را به فرا گرفتن علم و دانش پيروى از تقوا ترغيب و تشويق نموده، در عين حال براى آنان لذايذ زندگى و بهره بردارى از نعمتهاى پروردگار را مباح و جايز مىداند و اين حقيقت را چنين بيان مىكند:
«قل من حرّم زينةاللَّه التى اخرج لعباده و الطيبات من الرزق (۱۸). بگو: چه كسى زينتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده است و روزىهاى پاكيزه را حرام كرده است».
قرآن مجيد، در عين توجه به امور زندگى انسان در دنيا، به امور معنوى و اخروى نيز توجه ويژه دارد و مردم را به عبادت خدا و به تفكر در آيات و آثار تشريعى و تكوينى خداوند و به تأمل در موجودات جهان هستى و در اسرار و دقايق وجود انسان، با تأكيد دعوت مىكند ولى در عين حال تنها به اين كه انسان را به خدا برساند و بنده را با خدا مرتبط سازد، اكتفا نمىكند؛ بلكه به جنبه ديگرى نيز كه افراد بشر را به همديگر مربوط مىسازد و در ميان آنان الفت و محبت ايجاد مىكند، توجه خاصى مبذول مىدارد.
۴- اعتدال در اقتصاد
خريد و فروش و معاملات را تجويز، ربا و فزونطلبى را تحريم نموده، آن جا كه مىگويد:
«و احل اللَّه البيع و حرم الربوا. (۱۹) خداوند خريد و فروش را حلال و ربا را حرام نموده است».
قرآن به افراد بشر دستور داده است كه بر عهد و پيمانهاى خود وفادار باشند: «يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود. (۲۰)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به عقود و پيمانهاى خويش وفا كنيد».
۵- اعتدال در انتخاب همسر
چون بقاى نوع بشر متكى به امر ازدواج است، خداوند نيز در قرآن براى تأمين همان احتياج فطرى انسان، او را به ازدواج امر نموده و چنين فرمود است:
«و انكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقرآء يغنهم اللَّه من فضله و اللَّه واسع عليم. (۲۱) مردان و زنان بىهمسر را همسر دهيد و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را به نكاح يكديگر در بياوريد و اگر فقير و تنگدست باشند، خدا آنان را از فضل خود بىنياز مىسازد، خداوند وسعت بخش و داناست».
«فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحدة (۲۲) ازدواج كنيد از زنانى كه بر شما حلال گرديده است، دو يا سه يا چهار زن و اگر بترسيد كه نتوانيد در ميانشان با عدالت رفتار كنيد، در اين صورت تنها به يكى كفايت بورزيد».
۶- اعتدال در معاشرت
قرآن به انسان امر مىكند كه با همسرش خوشرفتارى كند و تمام احتياجات زندگى او را برطرف سازد و همچنين دستور مىدهد كه انسان با تمام مسلمانان مخصوصاً با پدر، مادر، اقوام و عشيره خويش با نيكى، ملايمت و خوشى رفتار نمايد بلكه از نظر قرآن نيكى و خوشرفتارى يك برنامه وسيع و همگانى است كه در برابر افراد بشر خواه مسلمان و غير مسلمان بايد رعايت شود. قرآن در اين مورد مىگويد: «و عاشروهن بالمعروف (۲۳).
با همسرانتان به طور شايسته رفتار كنيد». «و لهن مثل الذى عليهن بالمعروف (۲۴).
و به همان مقدار كه زنانتان وظايفى در قبال شما دارند، حقوقى نيز بر گردن شما دارند و از حقوق متقابل برخوردارند». و اعبدوا اللَّه و لا تشركوا به شيئاً و بالوالدين احساناً و بذى القربى و اليتامى و المساكين و الجار ذى القربى و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبيل و ما ملكت ايمانكم ان اللَّه لا يحب من كان مختالاً فخوراً (۲۵).
و خدا را پرستش كنيد و چيزى را بر وى شريك قرار ندهيد و به پدر و مادر نيكى كنيد، همچنين به خويشاوندان، يتيمان، مستمندان، همسايگان دور و نزديك و دوست و همنشين، واماندگان در سفر و بردگانى كه مالك آنها هستيد (به همه آنها نيكى كنيد) خداوند كسى را كه متكبر و فخر فروش است (و از اداى حقوق ديگران سر باز مىزند) دوست نمىدارد». «و احسن كما احسن اللَّه اليك و لا تبغ الفساد فى الارض ان اللَّه لا يحب المفسدين (۲۶)
نيكى كن، همان گونه كه خدا به تو نيكى نموده است و هرگز در زمين در جست و جوى فساد مباش كه خدا مفسدان را دوست نمىدارد». «ان رحمت اللَّه قريب من المحسنين (۲۷).
رحمت خداوند جداً به نيكوكاران نزديك است». «و احسنوا ان اللَّه يحب المحسنين (۲۸).
و نيكى كنيد، زيرا خداوند نيكوكاران را دوست دارد». اينها نمونههايى است از تعاليم قرآن در رابطه با اعتدال و ميانهروى در تمام ابعاد و اجتناب از افراط و تفريط در تمام امور!!
قانون نظارت عمومى در قرآن
قرآن امر به معروف و نهى از منكر را كه نظارت عمومى و كنتزل مردمى گسترده و در عين حال ساده و بىمعونه اجتماعى است، بر تمام افراد امت واجب كرده، آن را به طايفه و افراد خاصى منحصر ندانسته است. قرآن با اين ماده قانون، موجبات گسترش تعاليم خويش را فراهم ساخته و بر تعاليمش روح حيات و بقا دميده و پشتوانه نيرومند تداوام و استمرار بخشيده است.
اسلام افراد اجتماع و اعضاى خانوادهها را بر يكديگر ناظر و راهنما قرار داده و هر فرد را بر ديگر مراقب و هدايتگر نموده است و در واقع به تمام افراد مسلمان وظيفه يك فرد پليس را داده كه افراد ديگر جامعه را به سعادت و راه نيك راهنمايى كنند و از ظلم، ستم و فساد بازشان بدارند، يعنى به طور كلى همه مسلمانان به تبليغ و اجراى قوانين اسلام و نظارت بر حسن اجراى آن، مأمور و موظف مىباشند. خواننده عزيز! آيا مىتوان سپاهى بزرگتر، نيرومندتر و مؤثرتر از اين سپاه، آن هم به رايگان به وجود آورد و اين چنين به سازندگى مادى و معنوى جامعه پرداخت؟!
در عصر كنونى براى نظارت بر امور كشور نيروى وسيع انتظامى مهيا مىكنند ولى با اين حال نمىتوانند، از تخلفات و قانون شكنىها جلوگيرى نمايند؛ زيرا نيروى انتظامى هر چه وسيع و مجهز باشد، باز هم نمىتواند در همه اوقات و نقاط با تمام افراد ملت همراه بوده، بر اعمال وى نظارت كند. اما اسلام با يك طرح و برنامه عالى و با واجب نمودن «امر به معروف و نهى از منكر» يك سپاه انتظامى و نيرومند و گستردهاى را به وجود آورده، بسيج عمومى نموده است كه با تمام سپاه و نيروهاى انتظامى جهان تفاوت اصولى و ماهوى دارد كه بدون بودجه و هزينه اداره مىگردد و در همه جا و در همه زمانها و مكانها حضور دارد و بر همه نظارت مىكند و ناظر و ضامن اجراى قوانين عاليه اسلام مىباشد.
قانون برابرى و ملاك برترى در قرآن
از بزرگترين و عميقترين قوانين و تعاليم قرآن، قانون مساوات و برابرى است كه قرآن با تشريع اين ماده قانون، در ميان مسلمانان اتحاد، يگانگى، برابرى و برادرى برقرار مىسازد و همه آنان را در صف واحد قرار مىدهد و هر گونه امتيازات و اختلافات نژادى و طبقاتى را در ميانشان لغو مىسازد و تمام برترىها و فزونطلبىها را از ريشه بر مىكند و تنها در اين ميان علم و تقوا را ملاك فضيلت و برترى قرار مىدهد، آن جا كه مىگويد: «ان اكرمكم عنداللَّه اتقاكم. (۲۹)
گرامىترين شما در نزد خداوند باتقواترين شماست». «قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون. (۳۰)
(و بگو آيا آنان كه مىدانند با آنان كه نمىدانند، يكسان و برابرند؟ رسول خدا نيز مىفرمايد: «خداوند بزرگ، كسانى را كه در دوران جاهليت خوار و ذليل بودند، در سايه اسلام، عزت بخشيد و به وسيله اسلام نخوت و تكبر دوران جاهليت و تفاخر به اقوام و عشيره و مباهات به پدران و نياكان و هر گونه اختلافات طبقاتى و نژادى را از بين برد، تمام مردم جهان از سپيد و سياه و از عرب و عجم همه و همه فرزندان آدمند و خداوند آدم را از خاك آفريده است و در روز رستاخير محبوبترين مردم در پيشگاه خدا پرهيزكارترين آنها خواهد بود». (۳۱)
باز مىفرمايد: «فضيلت دانشمندان نسبت به ساير مردم مانند فضيلت من است، نسبت به كمترين شما (۳۲)». اسلام، سلمان فارسى بيگانه را به خاطر كمال ايمانش بر ديگر مسلمانان مقدم داشت تا جايى كه او را از اعضاى اهل بيت خود پيامبر قرار داد. (۳۳) ولى ابولهب عموى پيامبر را به علت كفر و بىدينى به عقب راند.
تاريخ زندگانى پيامبر اسلام هم نشان مىدهد كه وى در هيچ مورد با نسب و نژاد خويش بر ديگران برترى نجسته و با ملاكها و امتيازات ديگرى از آنها برخوردار بوده است و معمولاً مردم آن عصر و دوران به وسيله آنها فخر و مباهات مىكردند، به خود نباليده است، بلكه مردم را تنها به سوى ايمان به خدا و روز رستاخيز دعوت نموده و به اتحاد و يگانه پرستى رهنمونشان بوده است و از اين راه توانست بر قلوب مردم حكومت كند و ريشههاى عميق تكبر و زمينههاى افتخارات بىجا را از دلشان بركند و به جاى آن، نهال محبت و اخوت بنشاند تا جايى كه افراد ثروتمند و خاندانهاى شريف حاضر مىگرديدند دخترانشان را به ازدواج افراد فقير و افرادى كه به نظر آنان از خاندانهاى به اصطلاح پست و عقب افتاده به شمار مىرفتند در بياورند و با آنان پيوند قوم و خويشى برقرار سازند. (۳۴)
نتيجه
اين است كه قانون قرآن و تعاليم اسلام، تمام مصالح فردى و اجتماعى را در نظر گرفته است و قوانينى را تشريع و تنظيم نموده است كه مىتواند پاسخگوى تمام نيازمندىهاى مختلف جوامع بشرى بوده، بر تمام جنبههاى دنيوى و زندگى مادى انسان نظارت كند و تمام جنبههاى دنيوى و اخروى را نيز تأمين نمايد.
آيا با اين حال در نبوت و پيامبرى كسى كه اين همه قوانين متعالى و مترقى را آورده است، جاى شك و ترديد باقى مىماند؟! آن هم با توجه به اين كه: پيامبر اسلام در ميان يك مشت مردم وحشى و نادان به دنيا آمده و در ميان مردمى نشو و نما نموده است كه كوچكترين ارتباط و آشنايى با اين گونه تعاليم عالى آسمانى نداشتهاند و اين تعاليم از افق فكر آنان برتر و از سطح تصورشان بالاتر بود.
۱ ) صفوة العرفان، محمد فريد وجدى، ص ۱۱۹.
۲ ) فاتحه/ ۶.
۳ ) نساء/ ۵۸.
۴ ) مائده/ ۸.
۵ ) انعام/ ۱۵۲.
۶ ) نمل/ ۹۰.
۷ ) آل عمران/ ۱۸۰.
۸ ) انعام/ ۱۴۱.
۹ ) اسراء/ ۲۷.
۱۰ ) اسراء/ ۲۷.
۱۱ ) زمر/ ۱۰.
۱۲ ) آل عمران/ ۱۴۶.
۱۳ ) بقره/ ۱۹۴.
۱۴ ) اسراء/ ۳۲.
۱۵ ) نساء، ۱۳، ۱۴.
۱۶ ) زلزله، ۷، ۸.
۱۷ ) قصص/ ۷۷.
۱۸ ) اعراف/ ۳۲.
۱۹ ) بقره/ ۲۷۵.
۲۰ ) مائده/ ۱.
۲۱ ) نور، ۳۲.
۲۲ ) نساء/ ۳.
۲۳ ) نساء/ ۱۹.
۲۴ ) بقره/ ۲۲۸.
۲۵ ) نساء/ ۳۶.
۲۶ ) قصص/ ۷۷.
۲۷ ) اعراف/ ۵۶.
۲۸ ) بقره/ ۱۹۵.
۲۹ ) حجرات/ ۱۳.
۳۰ ) زمر/ ۹.
۳۱ ) فروع كافى، ج ۲، باب ۲۱ «ان المؤمن كفو المؤمنة»
۳۲ ) الجامع الصغير با شرح مناوى، ۴۳۲/۴ «فضل العالم على سائر الناس كفضلى على ادناكم.»
۳۳ ) بحارالانوار، فضايل سلمان، ج ۴، باب ۷۶ «فالاسلام قدم سلمان الفارسى لكمال ايمانه حتى جعله من اهل البيت و اخر ابى لهب عم رسول اللَّه لكفره»
۳۴ ) زياد بن لبيد كه از ثروتمندان و بزرگان مدينه بود، به فرمان رسول خدا (ص) دختر زيبا و شايستهاش زلفا را به ازدواج يك مسلمان سياه، كوتاه قد و بىچيز سودانى به نام جويبر در آورد، در صورتى كه جز اصل برابرى در اسلام، عامل ديگرى براى اين ازدواج وجود نداشت؛ فروع كافى، ج ۲، باب ۲۱.
منابع: ترجمه البيان، ص ۹۴ - ۱۰۵
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۹۰/۰۴/۲۳