۵۵. اعجاز در هماهنگی قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عنوان موضوع اصلي: قرآن
عنوان موضوع فرعي اول: علوم قرآن
عنوان موضوع فرعي دوم: اعجاز و جاودانگي
عنوان موضوع فرعي سوم: وجوه اعجاز
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آيت الله العظمى خوئى (ره)
عنوان مقاله: اعجاز در هماهنگى قرآن
چكيده مقاله: متن مقاله: اعجاز در هماهنگى قرآن
گفتيم كه قرآن از جهات مختلى داراى اعجاز است و اعجاز آن را از نظر معارف عقلى و فلسفى توضيح داديم. اينك به دومين جنبه اعجاز قرآن مىپردازيم و آن، هماهنگى كامل و نظم و انسجام حاكم در آيات قرآن است. يعنى كوچكترين اختلاف و تناقضى در ميان آيات و مفاهيم آن وجود ندارد.
توضيح اين كه: هر انسان عاقل، مطلع و باتجربه به خوبى مىداند: كسى كه بر پايه دروغ و افترا، تشريع و قانون گذارى كند، يا سخن گويد، قهراً در سخنان و قوانين وى تناقضهايى ديده مىشود مخصوصاً اگر قانون گذارى و دروغ سازى وى در مسائل و موضوعات مهم اعتقادى و اخلاقى و در اصول دقيق زندگى و در نظامات مختلف اجتماعى گسترش داشته باشد و ساليان درازى نيز به طول انجامد.
آرى! هر انسان دروغگو خواه ناخواه در تناقض گويى و اختلاف در گفتار قرار خواهد گرفت و هيچ گونه راه فرارى از آن نخواهد داشت زيرا اقتضاى طبيعت بشر اين است به طورى كه در مثل آمده است كه: دروغگو كم حافظه است.
ولى قرآن مجيد كه در تمام شئون و امور زندگى انسانها به طور وسيع و دامنه دار وارد شده در اين موارد سخن گفته و تشريع و قانون گذارى نموده است، با اين حال كوچكترين اختلاف و تناقض در آن مشاهده نشده است.
در موضوع خداشناسى بحث كرده، مسئله نبوت را پيش كشيده و درباره سياست و اداره كردن مدن و اجتماعات، در مسائل اخلاقى و تمام شئون زندگى قانون گذارى نموده است و به امور ديگر نيز مانند: كيهانشناسى، تاريخ و قوانين جنگ و صلح وارد شده، موجودات آسمانى و زمينى را از قبيل ملائكه و ستارگان، بادها، درياها، نباتات، حيوانات و انسان توصيف كرده است و مثلهاى گوناگون آورده، مناظر هولناك قيامت را بازگو نموده، از هر بابى سخن رانده است ولى با اين وصف كوچكترين تضاد و تناقضى در ميان گفتار، تشريعات و نظريات آن ديده نشده و در سرتاسر اين مباحث از دايره عقل و خرد به دور نرفته است.
قرآن گاهى به يك حادثه در دو مورد و يا در موارد بيشتر متعرض گرديده ولى در ميان اين موارد كوچكترين و تناقضى نمىتوان يافت.
براى نمونه داستان موسى را در قرآن مجيد ملاحظه كنيد كه اين داستان در قرآن تكرار شده و در چندين مورد آمده است ولى در هر مورد، داراى نكات و امتيازات خاصى بوده كه موارد ديگر آن نكات و امتيازها را نداشتهاند، بدون اين كه در اصل مطلب و ريشه داستان كوچكترين اختلاف و تناقضى ديده شود.
اگر بدين نكته نيز توجه شود كه آيات قرآن يك دفعه نازل نگرديده بلكه در مدت بيست و سه سال تدريجاً با مناسبتهاى مختلف و در حوادث گوناگون نازل شده است اين حقيقت بيشتر روشن خواهد گرديد كه قرآن از ناحيه خداوند بزرگ فرود آمده از قدرت بشر خارج مىباشد؛ زيرا اقتضاى طول زمان و فاصلههاى طولانى در نزول آيات قرآن و در عين گستردگى آن اين بود كه وقتى اين آيات در يك جا جمع گرديد، در ميان آنها ناهماهنگى و اختلاف ديده شود. ولى مىبينيم كه قرآن در هر دو صورت اعجاز خود را حفظ نموده است: آن روز كه قطعه قطعه نازل مىشد در همان متفرق بودنش معجزه بود و زمانى هم كه از حالت قطعه قطعه بودن خارج و در يك جا جمع آورى شد، جنبه ديگرى از اعجاز به خود گرفت.
خود قرآن نيز به اين خصوصى و امتياز اشاره مىكند، آن جا كه مىگويد:«افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير اللَّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً. (۱)
آيا درباره قرآن نمىانديشيد كه اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مىيافتد».
اين آيه شريفه انسان را به يك موضوع فطرى و وجدانى رهبرى مىكند كه: هر كس در ادعا و گفتار خويش بر كذب و دروغ متكى باشد، در نظرياتش اختلاف و در بيانش تناقض، ظاهر و آشكار خواهد شده ولى اين اختلاف و تناقض در كتاب آسمانى (قرآن) وجود ندارد، پس بنابراين، قرآن ساخته و پرداخته فكر بشر نبوده بر پايه دروغ و افترا بنيان نشده است.
پاك و عارى بودن قرآن از اختلاف و تناقض مطلبى نيست كه به دليل و برهان نيازمند باشد، بلكه حقيقت روشنى است كه حتى عرب آن روز نيز اين حقيقت را كاملاً درك نموده است و فصحا، بلغا و سخن دانان آن زمان هم بر آن اذعان داشتند.
گفتار وليد بن مغيره گواه زنده آن است؛ آن جا كه ابوجهل خواست كه وى نظر خود را درباره قرآن ابراز نمايد، چنين گفت:
من درباره قرآن چه بگويم؟ به خدا سوگند در ميان شما كسى نيست كه به اندازه من با اشعار و قصايد عرب آشنا باشد، در شناخت رموز فصاحت و بلاغت و فنون شعر و رجز كسى به پاى من نمىرسد، من به هرگونه شعر، حتى به اشعار جنيان نيز آگاهم، ولى به خدا سوگند! اين كه محمد مىگويد به هيچ يك از اينها كه گفتم شباهت ندارد، آرى به خدا قسم! گفتار محمد داراى حلاوت خاصى است كه هر سخن بليغ و شيرينى را درهم مىشكند و بر تمام گفتارها برترى دارد و برتر از آن سخنى متصور نيست.
ابوجهل گفت: به خدا سوگند! اقوام و عشيره تو، از تو راضى نخواهند گرديد مگر بر ضد آن چيزى بگويى.
وليد گفت: پس صبر كن تا در اين باره فكر كنم، پس از فكر و تأمل زياد چنين گفت: قرآن سحرى است كه محمد آن را از ساحران گرفته است. (۲)
و بنابر بعضى نقلها وليد چنين گفت: به خدا سوگند! از محمد سخنى شنيدم كه نه انس را چنين سخنى است و نه جن را. كلام او داراى حلاوت و شيرينى فوق العادهاى است. سخن تازه، ريشه دار، پر ثمر و بىسابقهاى است برجستهترين سخن است كه برجستهتر از آن سخنى نيست و بشر از گفتن آن عاجز و زبون است.
و ان له لحلاوة و ان عليه الطلاوة و ان اعلاه لمثمر و ان اسفله لمغدق و انه ليعلو و لا يعلى عليه و ما يقول هذا بشر (۳)
اگر شما كتب عهدين را كه آسمانى قلمداد مىشود، كاملاً بررسى نماييد، اين حقيقت برايتان روشنتر خواهد شد و حق و باطل خود را نمايانتر خواهد ساخت. اينك قسمتى از تناقضاتانجيل را بررسى مىكنيم:
۱ـ در انجيل لوقا آمده كه مسيح گفت:
هر كس با من نباشد مخالف من است. (۴)
ولى در جاى ديگر از همان انجيل، نقيض آن را مىخوانيم كه مسيح گفت:
هر كس مخالف ما نباشد، او با ما است. (۵)
۲ـ در اناجيل مىخوانيم كه وقتى مسيح را معلم صالح خطاب نمودند، گفت:
چرا صالح؟ به جز خدا صالحى وجود ندارد. (۶)
ولى در جاى ديگر اناجيل، درست عكس آن را مىخوانيم كه مسيح گفت:
«منم نگهبان صالح» و باز گفت: «اما من همان نگهبان صالحم». (۷)
۳ـ در انجيل متى آمده است:
آن دو نفر دزد كه با مسيح به دار آويخته شدند، هر دو مسيح را سرزنش مىنمودند و نيش زبان مىزدند. (۸)
و در انجيل ديگر درست ضد آن گفتار آمده است كه:
يكى از آن دو مجرم به مسيح گفت: «تو اگر مسيح هستى، هم خود و هم ما را از چوبه دار برهان.» و مجرم دوم گفت : «تو از خدا و مجازات وى نمىترسى كه مسيح را سرزنش مىكنى.» (۹)
۴ـ در انجيل يوحنا چنين آمده است كه:
اگر من به نفع خودم شهادت دهم، شهادتم درست نخواهد بود. (۱۰)
ولى در همين انجيل آمده است كه
عيسى گفت: اگر من به نفع خودم شهادت دهم شهادتم درست است. (۱۱)
اينها نمونههاى مختصرى از اختلافات و تناقضهايى است كه در اناجيل با آن حجم كوچكى كه دارد، مشاهده مىشود و همين نمونهها مىتواند براى افراد حقيقتجو و دور از تعصب و عناد، يك دليل و راهنماى خوب و روشنگرى باشد.
۱ ) نساء، ۸۲.
۲ ) تفسير طبرى، ۹۸/۲۹.
۳ ) تفسير قرطبى، ۷۲/۱۹.
۴ ) متى، فصل ۱۲؛ لوقا، فصل ۱۱.
۵ ) مرقس و لوقا، فصل ۹.
۶ ) متى، فصل ۱۹؛ مرقس، فصل ۱۰؛ لوقا، فصل ۱۸.
۷ ) يوحنا، فصل ۱۰.
۸ ) متى، فصل ۲۷.
۹ ) لوقا، فصل ۵.
۱۰ ) يوحنا، فصل ۵.
۱۱ ) همان، فصل ۸.
منابع: ترجمه البيان، ص ۸۹ - ۹۳
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۸۹/۰۸/۱۰