• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

۶۰. اهمیت ‌شناخت اسباب نزول و راه‌های دستیابی به آن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان موضوع اصلي: قرآن
عنوان موضوع فرعي اول: علوم قرآن
عنوان موضوع فرعي دوم: تاريخ قرآن
عنوان موضوع فرعي سوم: اسباب نزول
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آيةالله محمد هادى معرفت
عنوان مقاله: اهميت ‌شناخت اسباب نزول و راه‌هاى دستيابى به آن
چكيده مقاله: متن مقاله: در اهميت‌شناخت اسباب نزول يا شان نزول بايد گفت:همان گونه كه مى‌دانيم‌قرآن،تدريجى و در مناسبت‌هاى مختلف نازل شده است.بر حسب اقتضا اگرحادثه‌اى پيش مى‌آمد يا مسلمانان دچار مشكلى مى‌شدند،يك يا چند آيه و احيانايك سوره براى رفع مشكل نازل مى‌گرديد.پر واضح است كه آيات نازل شده در هرمناسبتى،به همان حادثه و مناسبت نظر دارد.پس اگر ابهام يا اشكالى در لفظ يامعناى آيه پديد آيد،با شناخت آن حادثه يا پيش آمد،رفع اشكال مى‌كرد.در نتيجه‌براى دانستن معنا و تفسير كامل هر آيه، بايد به شان نزول آن رجوع كرد تا كاملاموضوع روشن شود.پس شان نزول مى‌تواند قرينه‌اى باشد تا دلالت آيه را تكميل‌كند و بدون آن،دلالت آيه ناقص مى‌ماند.مثلا در مورد آيه ان الصفا و المروة من‌شعائر الله فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما... (۱) اشكال شده است كه‌سعى ميان دو كوه صفا و مروه در حج و عمره از اركان است،چرا به لفظ‌لا جناح‌» (۲) تعبير شده است؟
معناى ظاهرى آيه چنين است:گناهى نيست كه ميان آن دو كوه سعى نماييد.اين‌عبارت جواز را مى‌رساند نه وجوب را.ولى با مراجعه به شان نزول آيه روشن‌مى‌شود كه اين عبارت براى رفع توهم گناه آمده است،زيرا پس از صلح حديبيه درسال ششم هجرى مقرر شد كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و صحابه سال بعد براى انجام مراسم‌عمره به مكه مشرف شوند و در اين قرار داد چنين آمده بود كه به مدت سه روزمشركان بت‌هاى خود را از اطراف بيت و هم چنين از روى كوه صفا و مروه بردارند تامسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعى را انجام دهند.پس از گذشت‌سه روز بت‌هابرگردانده شد.برخى از مسلمانان به عللى هنوز مراسم سعى را انجام نداده بودند وبا بازگرداندن بت‌ها،چنين گمان بردند كه با وجود بت‌ها،سعى ميان صفا و مروه‌گناه است.آيه مذكور نازل شد تا مسلمانان از سعى خوددارى نكنند،زيرا اساساسعى از شعائر الهى است و وجود بت‌ها امر عارضى است و به آن زيان‌نمى‌رساند (۳) .لذا مفهوم اين آيه با مراجعه به شان نزول كاملا واضح و روشن مى‌شودو مساله جواز يا وجوب سعى در كار نيست،بلكه صرفادفع توهم منع‌»است.
يعنى با وجود بت‌ها منعى از انجام سعى نيست.پس شناخت اسباب نزول نقش‌اساسى در فهم و پى‌بردن به معانى بسيارى از آيات ايفا مى‌كند (۴) .
راه شناخت و پى‌بردن به اسباب نزول بسى دشوار است،زيرا پيشينيان در اين‌زمينه مطلب قابل توجهى ثبت و ضبط نكرده‌اند،جز اندكى كه كاملا چاره سازنيست.شايد يكى از علل عدم ضبط دقيق اين بود كه خود به وضع آشنا بودند وديگر نيازى نمى‌ديدند كه معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند براى آينده‌ثبت كنند.بعدها رواياتى در اين زمينه فراهم شد كه بيش‌تر داراى ضعف سند و غيرقابل اعتماد بوده و احيانا اعمال غرض در كار وجود داشته است.به ويژه در دوران‌تاريك حكومت‌بنى اميه كه از روى غرض ورزى،آيات بى‌شمارى با تنظيم شان‌نزول‌هاى ساختگى،طبق دل خواه تفسير و تاويل شده است.از امام احمد بن حنبل‌در اين باره نقل شده:سه چيز اصل و پايه درستى ندارد:رواياتى كه درباره‌جنگ‌هاى صدر اسلام ثبت‌شده،رواياتى كه درباره فتنه‌هاى آخر الزمان گفته شده ورواياتى كه درباره تفسير و تاويل قرآن آورده‌اند».امام بدر الدين زركشى از برخى‌محققين نقل مى‌كند: مقصود بيش‌ترين روايات در اين باره قابل اعتماد نيست،نه‌اين كه همه آن‌ها قابل اعتماد نباشند» (۵) .معروف‌ترين كسى كه در اين باره رواياتى‌جمع آورى كرده است،ابو الحسن على بن احمد واحدى نيشابورى(متوفاى ۴۶۸)
است كه جلال الدين سيوطى(متوفاى ۹۱۱)بر او خرده گرفته و مى‌گويد كه درفراهم كردن روايات ضعيف همت گماشته،صحيح و سقيم را به هم آميخته وبيش‌تر روايات خود را از طريق كلبى از ابى صالح از ابن عباس آورده است كه جداواهى و ضعيف است (۶) ... سپس خود سيوطى در اين زمينه رساله‌اى نگاشته به نام‌لباب النقول(برگزيده‌هاى منقول)كه خود نيز در انتخاب روايات از روايت‌هاى‌ضعيف،مصون نمانده است.مثلا درباره آيه و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خير للصابرين،و اصبر و ما صبرك الا بالله و لا تحزن عليهم و لا تك فى ضيق‌مما يمكرون،ان الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون (۷) نوشته است كه پيامبر صلى الله عليه و آله‌آن‌گاه كه بر سر نعش حمزه ايستاد و او را بدان حالت زار يافت،فرمود:لامثلن‌بسبعين منهم مكانك،هر آينه با هفتاد نفر از آنان(قريش)همان كنم كه با تو كردندبريدن گوش و بينى و پاره كردن شكم‌».آن گاه جبرئيل اين آيات را نازل نمود و او را ازاين كار منع كرد (۸) ...در حالى كه سوره نحل از سوره‌هاى مكى است.سال‌ها پيش ازجنگ احد كه در مدينه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد،نازل شده است.به علاوه‌از مقام پيامبر صلى الله عليه و آله كه تربيت‌شده آيين اسلام است و هم‌واره عدل و انصاف را درزندگى خود پيش گرفته،كاملا به دور است كه چنين انديشه ناعادلانه‌اى را به خودراه دهد.آرى آيات فوق در مكه موقعى كه مسلمانان مورد شكنجه كفار بودند نازل‌شد كه هرگز تجاوز نكنيد و بهتر است‌شكيبا باشيد (۹) .
سبب نزول يا شان نزول
چه فرقى ميان اين دو عبارت وجود دارد؟بيش‌تر مفسرين فرقى ميان اين دوقايل نشده‌اند و هر مناسبتى را كه ايجاب كرده است آيه يا آيه‌هايى نازل شود،گاه‌سبب نزول و گاه شان نزول گفته‌اند.در صورتى كه ميان اين دو عبارت فرق است،ازاين جهت كه شان نزول اعم از سبب نزول است.هر گاه به مناسبت جريانى درباره‌شخص و يا حادثه‌اى،خواه در گذشته يا حال يا آينده و يا درباره فرض احكام،آيه ياآياتى نازل شود همه اين موارد را شان نزول آن آيات مى‌گويند،مثلا مى‌گويند كه‌فلان آيه درباره عصمت انبيا يا عصمت ملائكه يا حضرت ابراهيم يا نوح يا آدم نازل‌شده است كه تمامى اين‌ها را شان نزول آيه مى‌گويند.اما سبب نزول،حادثه ياپيش آمدى است كه متعاقب آن،آيه يا آياتى نازل شده باشد و به عبارت ديگر آن‌پيش آمد باعث و موجب نزول گرديده باشد.لذا سبب،اخص است و شان اعم.
راه يافتن به اسباب نزول
چون اسباب نزول از راه نقل روايت‌به دست مى‌آيد و متاسفانه وقايع و حوادث‌در گذشته ضبط نمى‌شد،بنابر اين غالب روايات منقول چندان منابع قابل اعتمادى‌نيستند،جز اندكى كه بيش‌تر آن‌ها ضعيف السند يا متعارض و متهافت است.
واحدى در اسباب النزول مى‌گويد:جايز نباشد در اسباب نزول آيات چيزى گفته‌شود،مگر آن كه روايت صحيح و قابل اعتمادى در دست‌باشد و از كسانى روايت‌شده باشد كه خود شاهد حوادث اتفاق افتاده آن زمان بوده باشند.نه آن كه از روى‌حدس و گفته‌هاى بى‌اساس،سخنى گفته باشند».سپس از ابن عباس روايت مى‌كندكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:از نقل حديث‌بپرهيزيد مگر بدان علم و شناخت صحيح‌داشته باشيد،زيرا هر كس بر من و قرآن دروغى ببندد،جاى گاه خود را در آتش‌فراهم ساخته است‌». لذا سلف صالح از هر گونه سخن درباره قرآن خوددارى‌مى‌كردند.محمد بن سيرين مى‌گويد:از عبيده،يكى از سرشناسان تابعين، درباره‌تفسير آيه‌اى از قرآن پرسشى نمودم گفت:رفتند كسانى كه مى‌دانستند در چه جهت‌قرآن نازل شده است‌».يعنى علم به اسباب النزول داشته‌اند.واحدى مى‌گويد:دراين زمان بسيارند كسانى كه در اين زمينه دروغ پردازى‌هاى فراوانى دارند،لذا براى‌رسيدن به حقايق قرآن بايد راه احتياط را پيمود» (۱۰) .سخن امام احمد بن حنبل دراين باره گذشت:ثلاثة لا اصل لها:المغازى و الفتن و التفسير».جلال الدين سيوطى،با تمام توانى كه در اين زمينه‌ها دارد،نتوانسته است‌بيش از ۲۵۰ حديث مسند،اعم از صحيح و سقيم جمع آورى كند (۱۱) ،ولى خوشبختانه در مكتب اهل بيت عليهم السلام‌روايات فراوانى است كه به گونه صحيح از طرق ايشان به دست ما رسيده است و تابه حال بيش از چهار هزار روايت در اين زمينه جمع آورى شده است (۱۲) .
منابعى كه امروزه در دست داريم و براى دستيابى به اسباب نزول مورد استفاده‌قرار مى‌گيرند تا حدودى قابل اطمينانند.مانند جامع البيان طبرى،الدر المنثورسيوطى،مجمع البيان طبرسى،تبيان شيخ طوسى و علاوه بر آن‌ها كتاب‌هايى نيزبه طور خاص درباره اسباب نزول نگاشته شده است،مانند اسباب النزول واحدى ولباب النقول سيوطى.البته در اين نوشته‌ها صحيح و سقيم در هم آميخته و بايستى باكمال دقت در آن‌ها نگريست.تشخيص درست از نادرست،مخصوصا در مواردتعارض،به يكى از راه‌هاى زير امكان دارد:
۱- بايد سند روايت،به ويژه آخرين كسى كه روايت‌به او منتهى مى‌شود مورداطمينان باشد.يعنى يا معصوم باشد يا صحابى مورد اطمينان،مانندعبد الله بن مسعود و ابى بن كعب و ابن عباس كه در كار قرآن سر رشته داشته و موردقبول امت‌بوده‌اند.و يا از تابعين عالى قدر باشد،مانند مجاهد،سعيد بن جبير وسعيد بن مسيب كه هرگز از خود چيزى نمى‌ساختند و انگيزه دروغ پردازى‌نداشته‌اند.
۲- بايد تواتر يا استفاضه(كثرت نقل)روايات ثابت‌شده باشد،گر چه با الفاظمختلف ولى مضمونا متحد باشند و در صورت اختلاف در مضمون،قابل جمع‌باشند.در اين صورت اطمينان حاصل مى‌شود كه خبر مذكور صحيح است،مانندرواياتى كه درباره تحويل قبله و اسباب نزول آيات مربوط وارد شده است.
۳- بايد رواياتى كه درباره سبب نزول آيات وارد شده است،به طور قطعى اشكال‌را حل و ابهام را رفع مى‌كند.كه اين خود شاهد صدق آن حديث‌خواهد بود،گر چه ازلحاظ سند به اصطلاح علم الحديث روايت صحيح يا حسن نباشد.بيش‌تر وقايع‌تاريخى از همين قبيل هستند كه با ارتباط دادن چند واقعه تاريخى به صحت‌يك‌جريانى پى مى‌بريم و آن را مى‌پذيريم و گرنه از راه صحت اسناد امكان پذيرش‌نيست.در مورد آيه‌نسى‌ء»مطلب از همين قرار است.
در سوره توبه آمده است: انما النسي‌ء زيادة فى الكفر يضل به الذين كفروا يحلونه‌عاما و يحرمونه عاما ليواطؤا عدة ما حرم الله فيحلوا ما حرم الله،زين لهم سوء اعمالهم والله لا يهدى القوم الكافرين، (۱۳) نسى‌ء به جا کردن و تاخیر ماه‌های حرام     فزونى در كفر [۲]     است كه با آن،كافران گم‌راه مى‌شوند.يك سال آن را حلال و سال‌ديگر آن را حرام مى‌كنند تا به مقدار ماه‌هايى كه خداوند حرام كرده موافق سازند چهار ماه به پندارشان تکمیل گردد     و به اين ترتيب آن چه را خدا حرام كرده،حلال گردانند. اعمال زشتشان در نظرشان زيبا جلوه داده شده و خداوند گروه‌كافران را هدايت نمى‌كند».
جنگ در ماه‌هاى حرام ممنوع بود و دليل آن،براى به وجود آمدن امنيت درمسير رفت و آمد عرب كه از دورترين نقاط جزيره براى حج در سه ماه ذو القعده،ذو الحجه و محرم و در ماه رجب براى اداى عمره به مكه سفر مى‌كردند،بوده است.
ولى زورگويان قبايل عرب هرگاه در آستانه پيروزى بر قبيله ديگر قرار مى‌گرفتند واحيانا يكى از ماه‌هاى حرام پيش مى‌آمد،جاى آن ماه را با ماه ديگر عوض‌مى‌كردند.مثلا مى‌گفتند فعلا ماه رجب را از جاى خود بر مى‌داريم و ماه شعبان راجلو مى‌آوريم و با اين توجيه به جنگ خود ادامه مى‌دادند و در احكام الهى و سنت‌جارى تصرف مى‌كردند.اين شيوه ناپسند در سال نهم هجرى به كلى ممنوع شد (۱۴) .
بنابر اين آن چه در سبب نزول آيه آمده است‌با جملات آيه تطبيق مى‌كند و قرائن وشواهد هم مطلب را تاييد مى‌كند و از معناى آيه هم رفع ابهام مى‌كند،گر چه از نظرسند قوى نباشد.موارد ديگر را مى‌توان بر اساس اين قاعده تبيين نمود.
حضور ناقل سبب
آيا شرط است ناقل سبب نزول خود شاهد حادثه باشد؟بيش‌تر علما حضورناقل اول سبب نزول را شرط كرده‌اند تا سند روايت از خود واقعه منقطع نباشد،وسند تا وى نيز متصل بوده باشد.واحدى مى‌گويد:لا يحل القول فى اسباب النزول‌الا بالرواية و السماع ممن شاهدوا التنزيل و وقفوا على الاسباب و بحثوا عن‌علمها» (۱۵) .ولى ديگران علم قطعى ناقل را به سبب نزول كافى مى‌دانند و حضور او رادر حادثه شرط نمى‌دانند.حاكم نيشابورى در علم الحديث گفته است:اگرصحابى‌اى كه زمان وحى و نزول قرآن را درك كرده است‌بگويد:آيه كذا در حادثه‌كذا نازل شد،اين كلام به منزله حديث مسند است.يعنى حديث،منقول ازپيامبر صلى الله عليه و آله تلقى مى‌شود» (۱۶) .اين قول صحيح‌تر به نظر مى‌رسد،زيرا حضور ناقل بافرض قاطع بودن،عادل بودن و صادق بودن
او در گفتار خود،شرط نيست و صرفاوثاقت و درستى و مورد اعتماد بودن او مورد نظر است.به همين دليل روايات‌منقول از ائمه اطهار عليهم السلام درباره قرآن براى ما اطمينان بخش است و مورد پذيرش‌قرار مى‌گيرد.
۱- بقره ۲:۱۵۸.
۲- جناح معرب گناه است.
۳- ر.ك:تفسير عياشى،ج ۱،ص ۷۰.
۴- ر.ك:التمهيد،ج ۱،ص ۲۴۳ به بعد.
۵- البرهان،ج ۲،ص ۱۵۶.
۶- ر.ك:لباب النقول در حاشيه جلالين،ج ۱،ص ۱۱.
۷- نحل ۱۶:۱۲۸-۱۲۶.
۸- ر.ك:لباب النقول در حاشيه جلالين،ج ۱،ص ۲۱۳.
۹- ر.ك:التمهيد،ج ۱،ص ۲۵۳-۲۴۷.
۱۰- اسباب النزول،ص ۴.
۱۱- ر.ك:الاتقان،ج ۴،ص ۲۵۷-۲۱۴.
۱۲- اين روايات به وسيله جناب آقاى برهان جمع آورى شده است و در ده مجلد آماده چاپ است.
۱۳- توبه ۹:۳۷.
۱۴- ر.ك:تفسير طبرسى،ج ۵،ص ۲۹.
۱۵- اسباب النزول،ص ۴.
۱۶- المستدرك،ج ۲،ص ۲۵۸ و ۲۶۳.معرفة علوم الحديث،ص ۲۰-۱۹.
منابع: علوم قرآنى ، صفحه ۹۷
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۹۰/۰۴/۲۳



جعبه ابزار