• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

۸. شاعر پسندیده و نکوهیده از نظر قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان موضوع اصلي: قرآن
عنوان موضوع فرعي اول: پرسش و پاسخ
عنوان موضوع فرعي دوم: معارف قرآن
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آية الله جعفر سبحانى
عنوان مقاله: شاعر پسنديده و نكوهيده از نظر قرآن
چكيده مقاله: متن مقاله: پرسش
در قرآن در سوره «شعراء» آياتى در مذمت «شعر» و «شاعران» وارد شده است. آيا اشعار مذهبى، اخلاقى، اجتماعى، و اشعارى كه هدف صحيحى را تعقيب مى‌كنند، و به منظور تحريك احساسات پاك و تربيت افراد براى يك سلسله هدفهاى عالى انسانى سروده مى‌شوند، مشمول اين آيات هستند؟.
پاسخ
شعراء در پيشگاه پيشوايان معصوم(ع)
نخست بايد به حقيقت «شعر» رائج در دروان جاهليت و آغاز طلوع خورشيد اسلام توجه نمود، سپس به هدف آيه از نكوهش شاعران واقف گرديد. شعر در آن دوران، يك مشت تخيّلات بى اساس بود كه براى يك سلسله هدفهاى پست مادى در قالب نظم ريخته مى‌شد، و به عنوان افتخار و خودستايى، و يا لطمه زدن به آبروى رقيب و تحريك افراد قبيله به جنگ و غارتگرى و... در محافل كوچك و بزرگ خوانده مى‌شد (۱).
زير بناى اين نوع سروده‌ها را يك سلسله اهداف مادى يا احساسات جنسى و تشويق به جنگ و خونريزى و... تشكيل مى‌داد. شعر در دوران جاهليت، تجلّيگاه يك سلسله عواطف كاذب انسانى و احساسات پست مادى بود. وسيله‌اى براى مغازله با ماهرويان، عشقبازى با زنان و دختران، توصيف چهره و خال و ابرو و چشم معشوقه‌ها، بدگويى پشت سر صالحان، ستايش افراد ستمگر، و تملق گويى و چاپلوسى براى دارندگان زور و زر و مانند آنها به حساب مى‌آمد.
ناگفته پيدا است، گوينده‌اى كه محرك و انگيزه او، احساسات سودجويانه و ارضاء غرائز حيوانى باشد، و از مواهب معنوى و تربيت صحيح انسانى برخوردار نباشد، هرگز براى ميدان تاخت و تاز شاعرانه خود، حد و مرزى نخواهد شناخت، چنين شخصى در زنده كردن باطل، شهوت جوانان، و دهها امور زشت و نكوهيده ديگر، پروايى نخواهد داشت.
براستى، سخن، معرّف شخصيت و روشنگر روحيات هر انسان است. كلام - اعم از نثر و نظم - طرز تفكر و ضمير گوينده را متجلّى مى‌سازد.
قرآن، درباره چنين شاعران بى هدفى كه جز تأمين منافع مادى و ارضاء نامشروع احساسات جنسى و غرائز پست حيوانى، محرك و انگيزه‌اى ندارند، چنين مى‌فرمايد:
«و الشعراء يتبعهم الغاوون الم‌تر انهم فى كل واد يهيمون و انهم يقولون ما لا يفعلون» .(۲)
«تنها افراد گمراه از شاعران پيروى مى‌كنند آيا نمى‌بينى كه آنان درباره هر چيزى به دروغ سخن مى‌گويند، و آنچه را كه مى‌گويند عمل نمى‌كنند؟».
از اين آيات، كاملاً استفاده مى‌شود كه هدف قرآن، آن دسته از شاعران است كه بر اثر نبودن مبانى مذهبى و نگهبان باطنى صفات زير را دارند:
۱ـ رهبرى گمراهان (يتبهم الغاوون).
۲ـ گفتار آنان را حد و مرزى نيست. چه بسا باطل را حق جلوه داده، و احياناً حق را در نظر مردم، بد معرفى مى‌كنند (فى كل واد يهيمون).
۳ـ چون به گفته خود معتقد نيستند، به هنگام عمل، به آنچه مى‌گويند عمل نمى كنند. (و أنّهم يقولن مإ؛ ّّ لا يفعلون).
بنابراين هر نوع سروده‌اى كه احساسات پاك و شورانگيز گوينده در آن، از عشق به بيان حقيقت، مبارزه با باطل و دعوت به كارهاى نيك سرچشمه گيرد، اين شعر و گوينده آن، مشمول آيه‌هاى ديگرى خواهند بود كه به دنبال اين آيات به عنوان استثناء وارد شده‌اند، چنانكه مى‌فرمايد:
«الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و ذكروا اللَّه كثيراً و انتصروا من بعد ما ظلموا» .(۳)
«مگر افرادى كه به خدا ايمان دارند و عمل نيك انجام مى‌دهند و بسيار خدا را ياد مى‌كنند و در برابر ستمى كه كشيده‌اند، دادخواهى مى‌كنند».
ناگفته پيدا است كه هر گوينده و سراينده‌اى كه زير بناى افكار و سخنان او را ايمان به خدا، عمل صالح، ياد خدا، و انتقام از ستمگران تشكيل دهد، در اشعار و گفتار وى جز حكمت، موعظه، ترويج حق، و نابود ساختن باطل، چيزى پيدا نمى‌شود.
از اين نظر، پيامبر عاليقدر اسلام(ص) درباره اين دسته از شعرا فرموده است:
«ان من الشعر لحكمة».
«پاره‌اى از شعرها دانش و حكمت است» (۴).
و لذا هنگامى كه از حضرت صادق(ع) درباره معنى آيه مورد بحث سئوال شد، امام فرمود: «مقصود، داستان سرايان دوران جاهليت هستند كه به عنوان سرگرمى نادرست اشعارى را مى‌سرودند» .(۵)
مفسران نقل مى‌كنند: هنگامى كه آيات فوق نازل گرديد، گروهى از شاعران عصر رسالت كه همگى به وسيله اشعار خود از اسلام و مسلمانان حمايت مى‌كردند، خدمت پيامبر(ص) رسيدند و گفتند: بنابراين سرانجام زندگى ما جز تباهى چيزى نيست. در اين موقع، آيه «الا الذين آمنوا» - تا آخر - نازل گرديد، و گروه با ايمانى را كه به خاطر حق و عشق به معنويت، شعر مى‌گويند، استثناء نمود .(۶)
شعراء در پيشگاه پيشوايان معصوم(ع)
تأثير يك شعر آموزنده و يك سروده مفيد در روحيه اجتماع، قابل انكار نيست. و گاهى آن چنان قدرت آفرين است كه چيز ديگرى نمى‌تواند جايگزين آن گردد.
از اين رو، پيشوايان اسلام همواره از سروده‌هاى شاعران با هدف استقبال نموده، و آنها را مورد احترام و محبت خود قرار مى‌دادند. روزى كه دعاى پيامبر(ص) درباره نزول باران مستجاب گرديد، به ياد عموى خويش ابوطالب(ع) افتاد و فرمود: اگر ابوطالب زنده بود، از ديدن اين منظره شاد و خرسند مى‌شد. آيا كسى هست كه شعر او را براى ما بخواند؟ يكى برخاست و گفت: ظاهراً مقصود شما اين شعر است:
«و ما حملت من ناقة ظهرها
ابرّ و اوفى ذمّة من محمد»
«هيچ مركبى در جهان، كسى را بر پشت خود حمل نكرده است كه نيكوكارتر و با وفاتر از محمد باشد».
پيامبر فرمود: گوينده اين شعر، حسان بن ثابت است. در اين لحظه على(ع) برخاست و اشعارى چند از سروده‌هاى پدر والامقام خود ابوطالب را خواند، كه نخستين بيت آن، اين است:
«و ابيض يستسقى الغمام بوجهه
ثمال اليتامى عصمة للارامل»
«چهره روشنى كه به احترام آن، باران از ابر درخواست مى‌شود، شخصيتى كه پناهگاه يتيمان و نگهبان بيوه زنان است».
سپس يكى از افراد طايفه بنى كنانه برخاست و از حضرتش اجازه گرفت كه اشعارى را كه درباره آن حضرت سروده بود، بخواند. حضرت اجازه داد و او اشعار خود را خواند. پيامبر درباره او چنين دعا فرمود:
«لك لكل بيت قلته بيت فى الجنة».
«در برابر هر بيتى از اين اشعار خانه‌اى در بهشت دارى» .(۷)
تقديرى كه امام سجاد(ع) از «فرزدق» و حضرت صادق(ع) از هاشميات«كميت» و امام رضا(ع) از «دعبل خزاعى» نمودند، معروف و مشهور است.
به دليل اثرات بارزى كه شعر در ميدان دفاع از حق و زنده ساختن حقيقت، از خود مى‌گذارد، هنگامى كه عبدالرحمن بن كعب از پيامبر اكرم درباره شعر سؤال نمود، آن حضرت چنين پاسخ داد:
«ان المؤمن مجاهد بسيفه و لسانه فو الذى نفسى بيده لكأنما ينضحونهم بالنبل» .(۸)
«مرد با ايمان با شمشير و زبان خود از حريم حق دفاع مى‌كند. به خدايى كه جان من در دست او است، سروده‌هاى شما بسان تيرى است كه به قلب و چشم دشمن مى‌نشيند» .(۹)
۱ ) نمونه بارز اين اشعار، همان «سبعه معلّقه» است، يعنى همان هفت قصيده‌اى كه به عنوان بهترين شعر به ديوار كعبه آويخته بودند. در مجموع اين قصائد هفتگانه، به ندرت يك سخن آموزنده، يك نكته اخلاقى به چشم مى‌خورد، بلكه همگى بر محور معاشقه با زنان و جنگ و غارتگرى و بيان خصوصيات اسبها است.
۲ ) سوره شعرا، آيه ۲۲۶-۲۲۴.
۳ ) سوره شعراء، آيه ۲۲۷.
۴ ) من لا يحضره الفقيه، ج‌۴، باب النوادر - الدر المنثور، سيوطى، ذيل آيه ياد شده.
۵ ) اعتقادات صدوق. به مجمع البيان، ج‌۴، ص‌۲۰۸ مراجعه شود.
۶ ) تفسير ابن كثير، ج‌۳، ص‌۳۵۴. الميزان، ج‌۱۵، ص‌۳۶۸.
۷ ) امالى شيخ طوسى، ص‌۴۶.
۸ ) مجمع البيان، ج‌۴، ص‌۲۰۸، چاپ صيدا.
۹ ) در اين زمينه، به بحث مبسوط مرحوم علامه امينى در الغدير ج‌۲(متن عربى) يا ج‌۳(ترجمه فارسى) مراجعه شود.
منابع: پرسشها و پاسخها ص ۲۴۴ - ۲۴۸
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۸۹/۰۸/۱۸



جعبه ابزار