• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مقالات دارابی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: مقالات دارابی.

هَجو در معانی نکوهش کردن؛ دشنام دادن؛ برشمردن عیوب و بدی‌های کسی در شعر، به کار رفته است.
از احکام آن در باب‌های تجارت و حدود سخن گفته‌اند.



هجو از «هَجا، یَهجو، هِجاءً» در لغت به معنای نکوهش کردن؛ دشنام دادن؛ برشمردن عیوب و بدی‌های کسی در شعر آمده است.


هجو رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نیز اهل بیت (علیهم‌السّلام) موجب کفر و ارتداد (← ارتداد) است و هجوکننده کشته می‌شود (← دشنام).
هجو مؤمن و دریافت دستمزد در ازای آن و نیز گوش دادن به آن حرام؛ لیکن هجو غیر مؤمن، همچون کفار و بدعت‌گزاران، جایز است.
هجو مؤمن موجب تعزیر است و در صورتی که مصداق قذف (← قذف) باشد، حکم قذف جاری می‌شود.
[۱۴] یحیی بن سعید حلی، الجامع‌ للشرائع، ص۵۶۷.
البته احکام یاد شده برای هجو به اعتبار مفاد آن است و خصوصیتی به شعر ندارد؛ از این‌رو، دشنام دادن و عیب‌گویی مؤمن به غیر شعر نیز حرام خواهد بود..
[۱۵] فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف‌ اللثام، ج۱۰، ص۲۹۴.



۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب‌ العین، ذیل واژۀ «هجو».    
۲. فیومی، احمد بن محمد، المصباح‌ المنیر، ذیل واژۀ «هجو».    
۳. زبیدی، مرتضی، تاج‌ العروس، ذیل واژۀ «هجو».    
۴. علامه مجلسی، لوامع‌ صاحبقرانی، ج۷، ص۳۴۶.    
۵. ابویعلی دیلمی، حمزة بن عبدالعزیز، المراسم‌ العلویة، ص۱۷۲.    
۶. محقق حلی، المختصر النافع، ج۱، ص۱۱۷.    
۷. علامه حلی، تذکرة‌ الفقهاء، ج۱۲، ص۱۴۴.    
۸. شهید ثانی، مسالک‌ الافهام، ج۳، ص۱۲۷.    
۹. عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح‌ الکرامة، ج۱۲، ص۲۱۱.    
۱۰. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع‌ المقاصد، ج۴، ص۲۶.    
۱۱. شهید ثانی، الروضة‌ البهیة، ج۳، ص۲۱۳-۲۱۴.    
۱۲. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف‌ اللثام، ج۱۰، ص۲۹۴.    
۱۳. خوئی، سیدابوالقاسم، مصباح‌ الفقاهة، ج۱، ص۷۰۰.    
۱۴. یحیی بن سعید حلی، الجامع‌ للشرائع، ص۵۶۷.
۱۵. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف‌ اللثام، ج۱۰، ص۲۹۴.



• فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۹، ص۵۳۰.
۱:۲۹.



جعبه ابزار