• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آب در فقه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آب ، ماده‌ای مرکب از هیدروژن و اکسیژن با فرمول شیمیاییِ H۲o که در شرایط عادی مایع، و خالصِ آن بی‌بو و بی‌مزه، و اندکِ آن بی‌رنگ است، ولی بسیارِ آن آبی به نظر می‌آید. آب در فقه شیعه بر دو قسم مطلق و مضاف است.



آب مطلق آبی است که بدون تقیید و اضافه (حتی اگر به صورت مضاف هم به کار رود) بتوان به آن آب گفت، مانند آب دریا ، آب چاه ، آب چشمه و جز آن‌که همه اینها به صورت مطلق «آب» اند.

۱.۱ - اقسام آب مطلق

آب مطلق خود دارای اقسامی است: آبی که از آسمان می‌بارد ( باران )؛ آبی که از زمین می‌جوشد (نابع) اعم از آن‌که در جای جوشش ثابت بماند (آب چاه و برخی چشمه‌ها)، یا روان گردد ( آب جاری )، چه جریان آن طبیعی باشد مانند بیش‌تر آب‌های روان، چه مصنوعی مانند آب کاریزها؛ و آبی که بی‌سرچشمه جوششی در جایی گرد آمده باشد ( آب راکد ) چه اندک باشد ( آب قلیل ) چه بسیار باشد ( آب کثیر ).

۱.۲ - احکام آب مطلق

گرچه برخی از اقسام آب مطلق احکامی مخصوص به خود دارند، ولی همه آن‌ها در دو حکم مشترکند:

۱.۲.۱ - پاک‌کنندگی ذاتی آب مطلق

همه اقسام آب مطلق ذاتاً پاک (طاهر) و پاک کننده (مُطَهَّر) چیزهای آلوده به نَجس‌اند (مُزیلِ خَبَث)؛ افزون بر این با آن‌ها می‌توان وضو گرفت یا غسل کرد یعنی حَدَث اصغر یا اکبر (قَذرات و آلودگی معنوی) را با آن‌ها از خود دور ساخت (رافعیت حَدَث).
پاکی و پاک کنندگی آب مطلق مستفاد از کتاب و سنّت است: خداوند آب را طهور خوانده است، احادیث بسیاری هم بر این معنی دلالت دارد:‌خَلَقَ اللهُ الماءَ طَهوراً لایُنَجِسُّهُ شیءٌ اِلاّ ما...؛ و درباره دریا آمده: قَدُ سُئِلَ عَنِ اَلوُضوءِ بماءِ اَلبَحْرِ، فقال: هو الطَّهورُ ماؤُه، الحِلُّ مِیتَتُهُ.
[۲] حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی، باب ۱، حدیث ۹، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
[۳] حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی، باب ۲: حدیث ۴، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.

در معنی طهور احتمالاتی داده‌اند: الف ـ مرادفِ طاهر؛ ب ـ مبالغه ظاهر مانند صبور در برابر صابر، به استناد این دو احتمال، طهور تنها بر طهارت آب دلالت دارد، البته با اختلاف از لحاظ مبالغه؛ ج ـ طهور به معنی مُطَهِّر مانند غَسول، در این صورت طهور به دلالت مطابقه از مُطَهِّر بودن آب و به دلالت التزام از طاهر بودن آن حکایت می‌کند؛ د ـ طهور به معنی مابِه یُتَطَهَّرُ مانند فَطور؛ در این صورت نیز مانند احتمال پیشین به دلالت مطابقه و التزام، به مطهِّر بودن و طاهر بودن آب دلالت دارد؛ ه‌ ـ طهور به معنی طاهِر مُطهِّر، در این صورت به دلالت تضمّن بر هر دو حکم دلالت می‌کند. علاوه بر اینها آیه شریفه «وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ» مجال هیچ‌گونه تأمل در مطهّر بودن آب باقی نمی‌گذارد.
[۶] حکیم، محسن، ج۱، ص۱۱۱، مستمسک، بیروت، ‌ داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.


۱.۲.۲ - کیفیت نجس شدن آب مطلق

اگر یکی از اوصاف سه ‌ ‌گانه رنگ، بو و مزه این آب‌ها بر اثر برخورد با نجاست دگرگون شود نجس می‌شوند.
[۷] یزدی، محمدکاظم، ج۱، ص۹، العروة الوثقی، به کوشش ابوالقاسم اصفهانی و محمد خامنه‌ای تبریزی، نجف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۴۸ق.

آب‌های جوشان مانند آب چاه و چشمه حتی در صورتی که مقدار آن‌ها کمتر از کُر باشد به مجرد برخورد با نجس منفعل نمی‌شوند. حکم آب باران نیز در حال بارش همین است.
آب راکد اگر به حد کُر رسیده باشد بر اثر برخورد با نجس، نجس نمی‌شود مگر آن‌که یکی از اوصاف سه‌ ‌گانه آن با ملاقات با نجس دگرگون گردد. وزن آب کر ۱۲۰۰ رطل عراق (۱۲/۳۹۳ کیلوگرم) و حجم آن ۴۳ وجب منهای وجب (۸۷۵/۴۲ وجب مکعب) است،
[۱۰] یزدی، محمدکاظم، ج۱، ص۷، العروة الوثقی، به کوشش ابوالقاسم اصفهانی و محمد خامنه‌ای تبریزی، نجف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۴۸ق.
یعنی مکعبی به اضلاع ۵/۳ وجب. آب راکد اگر به حد کر نرسیده باشد (آب قلیل) به مجرد برخورد با نجس، نجس می‌شود، اما آب راکدِ نجس چه کُر باشد چه قلیل به مجرد اتصال با کُرِ طاهر یا آب جاری یا یکی از آبهای جوشان یا نزول باران بر آن پاک می‌گردد.
[۱۱] یزدی، محمدکاظم، ج۱، ص۱۲، العروة الوثقی، به کوشش ابوالقاسم اصفهانی و محمد خامنه‌ای تبریزی، نجف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۴۸ق.



آب مضاف آبی است که بدون تقیید و اضافه کردن آن به قیدی دیگر نتوان به آن آب گفت، مانند آب سیب و آب هندوانه ، و این خود سه قسم است: افشره چیزها (المُعْتَصَر من الاجسام) مانند آب سیب و آب انار ؛ آمیخته با چیزها (المُمْتَزَج بها) مانند شربت، دوغ و آب آمیخته به خاک و گِل بسیار؛ تبخیر شده چیزها، مانند گلاب و دیگر عرق‌ها چون عرق نعناع و جز آن.

۲.۱ - احکام آب مضاف

آب مضاف اگر از اصل پاک باشد و با نجسی هم برخورد نکرده باشد طاهر است، ولی به اجماع رافع حدث نیست (نمی‌توان با آن وضو گرفت یا غسل کرد) و بنابر قول قویتر، حتی در حال اضطرار نیز، خبث (نجاست) را برطرف نمی‌سازد و اگر با نجس یا متنجِّس، هر قدر اندک باشد، برخورد کند نجس می‌شود. مگر این‌که از بالا به سوی پایین جریان یابد و نجاست در پایین با آن برخورد کند که در این صورت بخش بالایی آن متنجّس نمی‌گردد؛ مثلاً وقتی از گلابدان بر دست نجس گلاب ریخته شود آنچه در گلابدان است نجس نمی‌شود، حتی اگر با گلاب نجسی که در دست کسی است متصل باشد،
[۱۲] یزدی، محمدکاظم، ج۱، ص۸، العروة الوثقی، به کوشش ابوالقاسم اصفهانی و محمد خامنه‌ای تبریزی، نجف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۴۸ق.
همچنین اگر آب مضاف با فشار با نجاست تماس یابد، حتی اگر نجاست بالاتر از آب باشد نجس نمی‌شود، مانند فوران آب مضاف بر نجس.
[۱۳] اصفهانی، ابوالحسن ،ج۱، ص۸، حاشیه، (نک‌ : یزدی، عروةالوثقی).
به هر حال آب مضافِ نجس با پیوستن به آب کر یا جاری، و به قولی با مزج با آن، به شرط آن‌که آب کر یا جاری از اطلاق خارج نگردد، و در هر حال آب مضاف هم به مطلق تبدیل گردد، پاک می‌شود و با آن می‌توان رفع حدث و ازاله خبث کرد.
[۱۵] یزدی، ص ۸، ج۱، ص‌۵۷، همدانی، رضا، مصباح الفقیه، تهران، ۱۳۵۳ق، ج ۱، ‌ طهارة.



آب در فقه اهل سنت برای پاک‌سازی نجاست و رفع حَدَث اصغر (وضوء) و رفع حدث اکبر (غسل جنابت ) است و دلیل آن کتاب و سنت است. خداوند می‌فرماید: وَیُنَزِّلُ عَلَیکُمْ مِنَ السَّمَاءِ ماءً لِیُطَهَّرَکُمْ بِهِ : خدا بر شما فرو می‌آورد از آسمان آب را تا شما را با آن پاک سازد. باز می‌فرماید: وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ مَاءً طَهُوراً : از آسمان آب پاک کننده فرو فرستادیم. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرموده: الماءُ لایُنَجِّسُهُ شَیءٌ: هیچ چیز آب را نجس نمی‌کند و درباره آب دریا فرموده: هُوَ الطَّهُورُ مَاؤهُ، الحِلّ مِیتَتُهُ: آب دریا پاک کننده است و مردار دریا حلال است.
[۱۸] ابن رشد، احمد بن محمد، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، قاهره، ‌المطبعة الاسلامیة، ۱۳۷۱ق.
[۱۹] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.



فقهای اهل سنت آب را به انواع گوناگون تقسیم کرده و برای هر یک از نظر شرعی حکمی صادر کرده‌اند:

۴.۱ - آب‌مطلق

آب مطلق ، آب مطلق آبی را گویند که به اسم دیگری اضافه نشده باشد، برای مثال آب باقلا ، آب گُل (گلاب)، آب نخود ، ‌آب زعفران و امثال اینها که نمی‌توان بدون مضاف‌الیه از آن‌ها نام برد، آب مطلق نیستند. هرگاه آب را به جایی نسبت دهیم که اگر آب را از آن‌جا خارج کنیم، بتوانیم به آن فقط عنوان آب بدهیم، چنین آبی مشمول اصطلاح آب مطلق است، مانند آب چاه ، آب دریا، آب رودخانه. همچنین آبی که به وسیله خاک متغیر شده باشد، که در این صورت آب از آن جدا می‌شود و عنوان آب مطلق پیدا می‌کند.
[۲۰] کاشانی، ابوبکر بن مسعود، ج۱، ص‌۱۵، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.
[۲۱] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۷ـ ۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۲۲] دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۱، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.
[۲۳] شربینی، محمد، ج‌۱، ص۱۷ـ ۱۸، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۲۴] مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۸، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.


۴.۱.۱ - احکام آّب‌مطلق

آب مطلق دارای احکامی است:
اولاً، طهارت با هر آب مطلقی که دارای صفات یاد شده باشد و در اصل خلقت با هر وصفی از قبیل گرمی، سردی، گوارایی و شوری، از آسمان باریده یا از زمین جوشیده باشد، مباح است. دلیل حکم اباحه آن، نصوص یاد شده از کتاب و سنت است.
[۲۵] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۲۶] مرغینانی، علی بن ابی بکر، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.

ثانیاً، پاک شدن چیزی از نجاست به واسطه آبی حاصل می‌گردد که با آن آب بتوان رفع حدث ( وضو یا غسل جنابت) کرد. این نظریه مالک، شافعی، محمد بن حسن شیبانی (صاحبِ ابوحنیفه) و زُفَر از مجتهدان حنفی است. ابوحنیفه می‌گوید: برطرف کردن نجاست با هر مایع پاکی که بتواند از بین برنده عین یا اثر نجاست باشد جایز است، مانند سرکه و گلاب. از احمد بن حنبل همچنین نظریه‌ای روایت شده و دلیل آن این حدیث نبوی است که اِذا وَلَغَ الکَلْبُ فِی اِناءِ اَحَدِکُم فَلْیَغْسِلْهُ سَبْعاً: اگر سگی دهانش را در ظرف یکی از شما وارد کرد، ‌۷ بار آن را بشویید. در اینجا غسل به صورت اطلاق گفته شده و مقید بودن آن به آب، دلیل لازم دارد. وانگهی، ‌گلاب یا سرکه مایع پاکی است که برطرف کننده نجاست است و از این رو، مانند آب صلاحیت ازاله نجاست را دارد، اما شیر و آش با این‌که مایع است، به اتفاق فقها برطرف‌کننده نجاست نیست.
[۲۷] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۹، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.

ثالثاً، حصول طهارت (وضو یا غسل جنابت) منحصراً اختصاص به آب دارد و مایع دیگری جای آن را نمی‌گیرد. این عقیده مالک، شافعی، احمد بن حنبل و ابویوسف (صاحب ابوحنیفه) است، اما ابوحنیفه گفته: در صورت نبودن آب در سفر می‌توان با شراب خرما (نبیذالتمر) که جوشیده شده باشد وضو گرفت.
[۲۸] کاشانی، ابوبکر بن مسعود، ج۱، ص۱۵ـ۱۷، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.
به هر حال، در مورد مایعات، اختلافی در میان علمای مذاهب اهل سنت در باب حصول طهارت با آب نیست.
[۲۹] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۹ـ۱۰، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.


۴.۲ - آب‌مضاف

آب مضاف، اصطلاح «مضاف» را در فقه مالکی و حنبلی می‌بینیم، ولی در فقه شافعی و حنفی چنین اصطلاحی به کار نرفته و در برابر «آب مطلق» آب «مقید» یا «غیرمطلق» بیان شده است.
[۳۰] کاشانی، ابوبکر بن مسعود، ج۱، ص۱۵، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.
[۳۱] شربینی، محمد، ج۱، ص۱۷، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
آب مضاف آبی را گویند که کلمه دیگری به کلمه آب افزوده شده باشد و بدون مضاف‌الیه نتوان از آن نام برد. این معنی از نظر فقهای اهل سنت سه وجه دارد: ۱. آبی که از شیره چیز پاکی ماند گل و یا از ریشه درختی که دارای رطوبت است گرفته شود؛ ۲. آبی که چیز پاکی با آن آمیخته شود و نامش را تغییر دهد و بر اجزای آب غالب گردد، مانند جوهر سیاه، سرکه یا آش؛ ۳. آبی که چیز پاکی در آن پخته شود و آن را تغییر دهد، مانند آب باقلای پخته‌.
[۳۲] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۱، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.


۴.۲.۱ - احکام آب‌مضاف

این سه گونه آب که یاد شده به اتفاق مذاهب اهل سنت برای رفع حدث (وضو و غسل جنابت) کافی نیست. دلیل فقها آن است که طهارت جز با آب مطلق روا نیست و نمی‌توان هیچ‌کدام از سه‌گونه آب یاد شده را به عنوان آب مطلق پذیرفت.
[۳۳] شربینی، محمد، ج۱، ص۱۷، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۳۴] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۱، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.

به اتفاق مذاهب اهل سنت وضو گرفتن با این ۴ نوع آب که به تعبیر فقها از انواع آب مضاف به شمار آمده،
[۳۵] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۳، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
مانعی ندارد: ۱. آبی که به محل یا به مقر آن نسبت داده شود، مانند آب رودخانه یا آب چاه؛ ۲. آب آمیخته به چیزهایی که احتراز از آن‌ها در حال اختلاط دشوار یا غیرممکن است، مانند خزه و گیاهانی که در آب می‌روید و همچنین برگ درختان که در آب می‌افتد و گوگرد که در مسیر آب قرار دارد و آب پس از عبور از آن تغییر پیدا می‌کند. چنین آبی به علت عدم امکان احتراز از اختلاط، از نظر فقها پاک و پاک‌کننده است، اما اگر عمداً چیزی در آب انداخته شود که موجب تغییر آن گردد، چنین آبی «متغیر» خوانده می‌شود
[۳۶] دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۴، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.
۳. آب آمیخته با خاکی که از جهت پاکی و پاک‌کنندگی با آب فرق نداشته باشد. پس اگر خاک پس از داخل شدن در آب، آن را تغییر دهد، این تغییر صفت پاک‌کنندگی را از آب سلب نمی‌کند و اگر ترکیب خاک با آب به صورت سفت و غلیظ درآید به گونه‌ای که بر اعضای وضو جریان پیدا نکند، طهارت با آن جایز نیست، زیرا آب در این حالت به شکل گِل درآمده است و بر آن عنوان آب اطلاق نمی‌گردد، خواه این آمیزش از روی عمد انجام گرفته شده باشد یا غیر عمد؛ ۴. آبی که به علت مجاورت با انواع روغن و یا چیزهای پاک جامد مانند عود و کافور و عنبر تغییر پیدا کرده باشد، به شرط آن‌که این چیزها در آب مستهلک نشده و همه آب را فرا نگرفته باشند، عنوان آب مطلق را دارد، زیرا تغییر به سبب مجاورت است نه مخالطت. همچنین است اگر بوی متعفّنی از کنار آبی بگذرد؛ این مسأله مورد اتفاق همه مذاهب اهل سنت است.
[۳۷] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۳، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۳۸] شربینی، محمد، ج۱، ص۱۹، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۳۹] کاشانی، ابوبکر بن مسعود، ج۱، ص۱۵، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.
[۴۰] دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۲ـ۳۴، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.


۴.۳ - آب آجن

آب آجن، آبی را گویند که بر اثر زیاد ماندن در جایی تغییر پیدا کرده باشد. چنین آبی به منزله آب مطلق است و اگر نجاستی در آن نیفتاده باشد، وضو گرفتن با آن جایز است. اصطلاح «آجن» فقط در کتب مالکیه به چشم می‌خورد و سایر مذاهب اهل سنت به عنوان «آب مانده» از آن یاد می‌کنند.
[۴۱] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۴، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۴۲] شربینی، محمد، ج۱، ص۱۹، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۴۳] دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۲، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.


۴.۴ - آب مستعمل

آب مُستعمَل، آبی را گویند که به وسیله آن رفع حدث (وضو یا غسل جنابت) شده باشد. این‌گونه آب پاک است، ولی پاک‌کننده نیست به این معنی که نه می‌توان با آن رفع حدث کرد و نه نجسی را پاک ساخت. این موضوع مورد تأیید ابوحنیفه، شافعی، احمد بن حنبل و مالک بن انس است. اگر آب در جهت طهارت مستحبی مانند تجدید وضو یا غسل برای نماز عیدین و نماز جمعه استعمال شود، چون به منظور رفع حدث به کار نرفته، ‌ عنوان آب مطلق را دارد و همانند آبی است که برای تبرید (خنک کردن) و یا تنیظیف به کار رفته باشد.
[۴۴] مالک بن انس، المدونة الکبری، ج۱، ص۴، قاهره، مطبعة السعادة، ۱۳۲۳ق، ص ۴، ۲۷.
[۴۵] مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۹، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.
[۴۶] شربینی، محمد، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۴۷] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۴۸] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۴۹] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۲۱، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۵۰] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۲۲، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.


۴.۵ - آب مسخن

آب مُسخَّن، آبی را گویند که با آتشی که از چیزهای پاک حاصل گردیده، گرم شده باشد. وضو گرفتن با چنین آبی مکروه نیست مگر این‌که به حدی داغ باشد که به این علت نتوان آب را بر تمام اعضای لازم وضو ریخت. اگر آب با چیز نجسی گرم شده باشد، ‌ حنابله آن را به سه قسم تقسیم می‌کنند: ۱. آنکه تحقیقاً جزئی از اجزاء نجاست در آب نفوذ کرده و در صورت کم‌بودن آب، آن را نجس کرده باشد؛ ۲. آنکه رسیدن چیزی از نجاست به آب، متحقق نیست و ظرف آب هم از نفوذ چیزی در آن محفوظ نیست. این آب بر اصل پاک بودن باقی است، ولی استعمال آن مکروه است. شافعی می‌گوید: استعمال آن کراهت ندارد زیرا اصل بر طهارت است؛ ۳. آنکه رسیدن چیزی از نجاست به آب متحقق نیست، ‌ولی ظرف آب از نفوذ چیزی در آن محفوظ است. استعمال این نوع آب از نظر شافعی کراهت ندارد. به طور کلی استعمال آب مسخَّن از نظر امامان سه‌ ‌گانه مکروه است.
[۵۱] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۶، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۵۲] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۷، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۵۳] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۵۴] شربینی، محمد، ج۱، ص۱۹، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.


۴.۶ - آب مشمس

آب مُشمَّس، آبی را گویند که به وسیله حرارت خورشید گرم شده باشد. گرم کردن آب در ظروفی که ماده کانی مانند مس و آهن داشته باشد، از نظر مذهب شافعی مکروه است مگر در مناطق گرمسیر، زیرا گزیر از آن ممکن نیست. حنابله استعمال آن را مکروه نمی‌دانند. اصطلاح «آب مُشمَّس» در کتابهای فقهی مذاهب حنفی و مالکی به چشم نمی‌خورد
[۵۵] شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۹، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۵۶] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۷، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.


۴.۷ - آب مذاب

آب مذاب، آبی که بر اثر ذوب شدن برف و یخ به دست آید، به اتّفاق همه مذاهب اهل سنّت پاک کننده است. اگر کسی برف را روی عضوی از اعضای وضو مرور دهد، گرچه آن عضو خیس شود، مشمول وضو نمی‌گردد، زیرا آنچه واجب است شست و شوست و حداقل آن جریان آب روی عضو آدمی است. اگر برفی که روی عضو قرار می‌گیرد به تدریج آب شود و روی عضو جاری گردد، در این صورت مقصود از غسل حاصل می‌گردد.
[۵۷] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۵۸] دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۲، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.


۴.۸ - آب قلتین

آب قُلَّتَیْن، قلتین کلمه‌ای است مُثّنی که مفرد آن قُلّه و مأخوذ از قِلالِ هَجَر (روستایی نزدیک مدینه ، دارای قله‌های همسان و کم‌ارتفاع) است. مبتنی بر این حدیث است که پیغمبر می‌فرماید: اِذا کانَ المَاءُ قُلَّتَیْنِ بِقِلالِ هَجَر. مقدار آب قلتان ۵۰۰ رطل بغدادی است که از نظر گنجایش، مکعبی است که یک ذراع و ذراع طول و عرض و عمق دارد. قلتین دارای احکامی است که اختلافاتی از نظر مذاهب اهل سنت به همراه دارد. اگر شخصی با نیت رفع حدث، خود را در آبی کمتر از قلتین فرو کند، آب مستعمل می‌شود و حدث او هم رفع نمی‌گردد، این نظر حنابله است. شافعیه و حنفیه می‌گویند: در این حال آب مستعمل می‌گردد، ولی در عوض، حدث با آن مرتفع می‌شود، زیرا رفع حدث آب را مستعمل ساخته است، حنابله به حدیثی استناد کرده‌اند بدین مضمون «کسی که جنب است نباید خود را در آب راکد بشوید». اینان اضافه می‌کنند که نهی، مقتضی فساد مَنهیُّ عَنْه است.
[۵۹] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۲۲، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
آبی که به میزان قلتین برسد، هرگاه نجاستی در آن بیفتد که هیچ‌یک از اوصاف سه‌گانه (رنگ، بو ، مزه) آب را تغییر ندهد پاک و پاک‌کننده است، اما اگر نجاست موجب تغییر شود، گرچه آب زیاد باشد، نجس می‌شود. به عبارت دیگر آب کمتر از قلتین به ملاقات نجس، نجس می‌شود با این‌که هیچ تغییری در آن حاصل نشده باشد. به طور کلّی آنچه مورد اتفاق مذاهب اهل سنت است، آن است که هرگاه نجاستی در آب، کم یا زیاد، بیفتد به نحوی که رنگ، بو و یا مزه آن را تغییر دهد، آب نجس می‌گردد.
[۶۰] مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۱۰، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.
[۶۱] شربینی، محمد، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۶۲] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج‌۱، ص۲۲ـ ۲۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۶۳] ابن رشد، احمد بن محمد، ج۱، ص۲۳، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، قاهره، ‌المطبعة الاسلامیة، ۱۳۷۱ق.


۴.۹ - آب جاری

آب جاری ، هرگاه نجاستی در آب جاری بیفتد، ‌مدام که یکی از اوصاف سه‌ ‌گانه آن را تغییر ندهد، آن آب پاک و پاک‌کننده است. در مورد آب جاری اختلافی میان فقها نیست و حکم آن، حکم آب قلّتین است.
[۶۴] شربینی، محمد، ج۱، ص۲۴ـ ۲۵، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۶۵] مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص‌۹، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.


۴.۱۰ - آب چاه

آب چاه، اگر آب چاه تغییر نکرده باشد، پاک و پاک‌کننده است و اگر نجس شود با کشیدن آب چاه و جایگزین کردن آن از طریق ریختن آب و یا جوشش آب از زمین، مجدداً پاک و پاک‌کننده می‌شود به شرط آن‌که تغییر آن نیز از میان برود. اگر دیواره چاه نجس شود آیا باید آن را شست؟ در این خصوص ۲ نظر است: ۱. واجب است شسته شود، زیرا محل آن نجس است و امکان دارد آب را آلوده کند؛ ۲. شستن آن به علت مشقت واجب نیست و مانند محل استنجاء مَعْفُوٌّ عَنْه است. روایت دوم ارجح است. فقهای حنفی در مورد چگونگی تطهیر ِ آب چاه به نسبت انواع نجاساتی که در آن می‌افتد و همچنین مقدار آبی که باید از چاه کشیده شود، اختلاف‌نظر دارند که بالطبع بحث مفصلی به دنبال دارد.
[۶۶] مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۱۱، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.
[۶۷] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۴۲، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
[۶۸] شربینی، محمد، ج۱، ص۲۳، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.



آب نجس دو گونه است: ۱. آب کمتر از قلتین، این آب با ریختن آب پاک و یا جوشش آب از زمین که به میزان قلتین بر آن افزوده شود، تطهیر می‌شود، البته در این صورت اگر آب متغیر شده باشد، باید تغییرش با این دو قُلّه آب برطرف گردد، ولی اگر متغیر نشده باشد، به مجرد افزوده شدن آب، تطهیر می‌گردد، زیرا آب قلتین جز با تغییر، نجس نمی‌شود؛ ۲. آبی که برابر قلتین و یا زائد بر قلتین باشد، در اینجا ۲ حالت متصور است: با این آب با ملاقات نجاست متغیر نشده که با افزوده شدن مقدار آبی در حد قلتین، پاک و پاک‌کننده می‌گردد، یا با آمیزش نجاست تغییر پیدا کرده که تغییر آن به یکی از این دو طریق برطرف می‌شود: اول، اضافه کردن آب به میزان قلتین یا بیش‌تر تا جایی که تغییرش از میان برود؛ دوم، به حال خود گذاشتنِ آب، تا با طولِ مکث، به خودی خود تغییرش برطرف شود.
[۶۹] شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
[۷۰] ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۳۵ـ۳۷، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.



(۱) قرآن کریم.
(۲) اصفهانی، ابوالحسن (نک‌ : یزدی، عروةالوثقی).
(۳) ابن رشد، احمد بن محمد، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، قاهره، ‌المطبعة الاسلامیة، ۱۳۷۱ق.
(۴) ابن قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
(۵) ابن قدامه، المقنع، مصر، المطبعة السلفیة، ۱۳۷۴ق.
(۶) ابن نجیم، زین‌الدین، البحر الرائق فی شرح کنز الدقائق، مصر، المطبعة العلمیة، ۱۳۱۰ق.
(۷) حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
(۸) حکیم، محسن، مستمسک، بیروت، ‌ داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
(۹) همدانی، رضا، مصباح الفقیه، تهران، ۱۳۵۳ق، ج ۱، ‌ طهارة.
(۱۰) یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، به کوشش ابوالقاسم اصفهانی و محمد خامنه‌ای تبریزی، نجف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۴۸ق.
(۱۱) دسوقی، عرفه، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق؛ (۱۲) شافعی، محمد بن ادریس، الام، قاهره، المطبعة الامیریة الکبری، ۱۳۸۱ق، ص ۳ـ۷؛
(۱۳) شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
(۱۴) کاشانی، ابوبکر بن مسعود، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.
(۱۵) مالک بن انس، المدونة الکبری، قاهره، مطبعة السعادة، ۱۳۲۳ق، ص ۴، ۲۷.
(۱۶) مرغینانی، علی بن ابی بکر، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.


۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۸.    
۲. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی، باب ۱، حدیث ۹، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
۳. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، به کوشش عبدالرحیم ربانی شیرازی، باب ۲: حدیث ۴، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
۴. انفال/سوره۸، آیه۱۱.    
۵. حکیم، محسن، ج۱، ص۱۱۰، مستمسک، بیروت، ‌ داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.    
۶. حکیم، محسن، ج۱، ص۱۱۱، مستمسک، بیروت، ‌ داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
۷. یزدی، محمدکاظم، ج۱، ص۹، العروة الوثقی، به کوشش ابوالقاسم اصفهانی و محمد خامنه‌ای تبریزی، نجف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۴۸ق.
۸. حکیم، محسن، ج۱، ص۱۹۳ ۱۹۸، مستمسک، بیروت، ‌ داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.    
۹. حکیم، محسن، ج۱، ص۱۷۵، مستمسک، بیروت، ‌ داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.    
۱۰. یزدی، محمدکاظم، ج۱، ص۷، العروة الوثقی، به کوشش ابوالقاسم اصفهانی و محمد خامنه‌ای تبریزی، نجف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۴۸ق.
۱۱. یزدی، محمدکاظم، ج۱، ص۱۲، العروة الوثقی، به کوشش ابوالقاسم اصفهانی و محمد خامنه‌ای تبریزی، نجف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۴۸ق.
۱۲. یزدی، محمدکاظم، ج۱، ص۸، العروة الوثقی، به کوشش ابوالقاسم اصفهانی و محمد خامنه‌ای تبریزی، نجف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۴۸ق.
۱۳. اصفهانی، ابوالحسن ،ج۱، ص۸، حاشیه، (نک‌ : یزدی، عروةالوثقی).
۱۴. حکیم، محسن، ج۱، ص‌ ۱۱۵، مستمسک، بیروت، ‌ داراحیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.    
۱۵. یزدی، ص ۸، ج۱، ص‌۵۷، همدانی، رضا، مصباح الفقیه، تهران، ۱۳۵۳ق، ج ۱، ‌ طهارة.
۱۶. انفال/سوره۸، آیه۱۱.    
۱۷. فرقان/سوره۲۵، آیه۴۸.    
۱۸. ابن رشد، احمد بن محمد، ج۱، ص۲۲ـ۲۳، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، قاهره، ‌المطبعة الاسلامیة، ۱۳۷۱ق.
۱۹. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۲۰. کاشانی، ابوبکر بن مسعود، ج۱، ص‌۱۵، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.
۲۱. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۷ـ ۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۲۲. دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۱، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.
۲۳. شربینی، محمد، ج‌۱، ص۱۷ـ ۱۸، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۲۴. مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۸، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.
۲۵. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۲۶. مرغینانی، علی بن ابی بکر، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.
۲۷. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۹، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۲۸. کاشانی، ابوبکر بن مسعود، ج۱، ص۱۵ـ۱۷، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.
۲۹. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۹ـ۱۰، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۳۰. کاشانی، ابوبکر بن مسعود، ج۱، ص۱۵، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.
۳۱. شربینی، محمد، ج۱، ص۱۷، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۳۲. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۱، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۳۳. شربینی، محمد، ج۱، ص۱۷، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۳۴. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۱، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۳۵. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۳، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۳۶. دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۴، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.
۳۷. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۳، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۳۸. شربینی، محمد، ج۱، ص۱۹، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۳۹. کاشانی، ابوبکر بن مسعود، ج۱، ص۱۵، بدائع الصنایع فی ترتیب الشرائع، قاهره، شرکة المطبوعات العلمیة، ۱۳۲۷ق.
۴۰. دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۲ـ۳۴، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.
۴۱. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۴، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۴۲. شربینی، محمد، ج۱، ص۱۹، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۴۳. دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۲، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.
۴۴. مالک بن انس، المدونة الکبری، ج۱، ص۴، قاهره، مطبعة السعادة، ۱۳۲۳ق، ص ۴، ۲۷.
۴۵. مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۹، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.
۴۶. شربینی، محمد، ج۱، ص۲۰ـ۲۱، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۴۷. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۴۸. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۴۹. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۲۱، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۵۰. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۲۲، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۵۱. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۶، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۵۲. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۷، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۵۳. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۵۴. شربینی، محمد، ج۱، ص۱۹، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۵۵. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، ج۱، ص۱۹، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۵۶. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۷، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۵۷. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۱۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۵۸. دسوقی، عرفه، ج۱، ص۳۲، الحاشیة علی الشرح الکبیر لابی البرکات، قاهره، مطبعة الخیریة، ۱۳۲۴ق.
۵۹. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۲۲، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۶۰. مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۱۰، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.
۶۱. شربینی، محمد، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۶۲. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج‌۱، ص۲۲ـ ۲۸، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۶۳. ابن رشد، احمد بن محمد، ج۱، ص۲۳، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، قاهره، ‌المطبعة الاسلامیة، ۱۳۷۱ق.
۶۴. شربینی، محمد، ج۱، ص۲۴ـ ۲۵، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۶۵. مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص‌۹، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.
۶۶. مرغینانی، علی بن ابی بکر، ج۱، ص۱۱، الهدایة فی شرح البدایة، مصر، مطبعة محمدعلی، ۱۳۵۶ق، ۱/۴ـ۲۳.
۶۷. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۴۲، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۶۸. شربینی، محمد، ج۱، ص۲۳، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۶۹. شربینی، محمد، مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج، قاهره، مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۵۲ق.
۷۰. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، ج۱، ص۳۵ـ۳۷، المغنی، قاهره، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آب»، شماره.    



جعبه ابزار