• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعراب خطبه 14

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



وَ مِنْ كَلامٍ لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ) فِي مِثْلِ ذٰلِكَ؛ «و از سخنان او (علیه‌السلام) در مانند آن»
«أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ،»۱
«أَرْضُكُمْ‌»:
مُبْتَدَأٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ، وَ هُوَ مُضَافٌ؛ «مبتدا مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری بر آخرش است، و آن مضاف است»
وَ كُمْ‌: ضَمِيرٌ مُتَّصِلٌ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ جَرٍّ بِالإِضَافَةِ؛ «و کُمْ‌: ضمیر متصل مبنی بر سکون است که در محل جر به اضافه واقع شده است»
وَ الْمِيمُ: لِلْجَمْعِ؛ «و میم: برای جمع است»
«قَرِيبَةٌ‌»:
خَبَرٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ، وَ الثَّانِيَةُ لِلتَّنْوِينِ؛ «خبر مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری بر آخرش است، و ضمه دوم برای تنوین است»
«مِنَ‌»:
حَرْفُ جَرٍّ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَ حُرِّكَ بِالْفَتْحِ مَنْعاً لِالْتِقَاءِ سَاكِنَيْنِ، لاَ مَحَلَّ لَهُ مِنَ الإِعْرَابِ؛ «حرف جر مبنی بر سکون است و برای جلوگیری از التقاء ساکنین با فتحه حرکت داده شده، محلی از اعراب ندارد»
«الْمَاءِ‌»:
اسْمٌ مَجْرُورٌ وَ عَلَامَةُ جَرِّهِ الْكَسْرَةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ؛ «اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری بر آخرش است»
وَ الْجَارُّ وَ الْمَجْرُورُ مُتَعَلِّقَانِ بِالصِّفَةِ الْمُشَبَّهَةِ «قَرِيبَةٌ‌»؛ «و جار و مجرور متعلق به صفت مشبهه «قَرِيبَةٌ‌» هستند»
وَ الْجُمْلَةُ ابْتِدَائِيَّةٌ لاَ مَحَلَّ لَهَا مِنَ الإِعْرَابِ؛ «و جمله ابتدائیه است و محلی از اعراب ندارد»


«بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاءِ.»۲
«بَعِيدَةٌ‌»:
مَعْطُوفٌ عَلَى «قَرِيبَةٌ‌»: خَبَرٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ، وَ الثَّانِيَةُ لِلتَّنْوِينِ؛ «معطوف بر «قَرِيبَةٌ‌» است: خبر مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری بر آخرش است، و ضمه دوم برای تنوین است»
«مِنَ‌»:
حَرْفُ جَرٍّ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَ حُرِّكَ بِالْفَتْحِ مَنْعاً لِالْتِقَاءِ سَاكِنَيْنِ، لاَ مَحَلَّ لَهُ مِنَ الإِعْرَابِ؛ «حرف جر مبنی بر سکون است و برای جلوگیری از التقاء ساکنین با فتحه حرکت داده شده، محلی از اعراب ندارد»
«السَّمَاءِ‌»:
اسْمٌ مَجْرُورٌ وَ عَلَامَةُ جَرِّهِ الْكَسْرَةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ؛ «اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری بر آخرش است»
وَ الْجَارُّ وَ الْمَجْرُورُ مُتَعَلِّقَانِ بِالصِّفَةِ الْمُشَبَّهَةِ «بَعِيدَةٌ‌»؛ «و جار و مجرور متعلق به صفت مشبهه «بَعِيدَةٌ‌» هستند»


«خَفَّتْ عُقُولُكُمْ،»۳
«خَفَّتْ‌»:
فِعْلٌ مَاضٍ مَبْنِيٌّ عَلَى الْفَتْحِ الْمُقَدَّرِ عَلَى الأَلِفِ الْمَحْذُوفَةِ لِالْتِقَاءِ سَاكِنَيْنِ؛ «فعل ماضی مبنی بر فتح مقدر بر الف محذوف به دلیل التقاء ساکنین است»
وَ التَّاءُ: لِلتَّأْنِيثِ؛ «و تاء: برای تأنیث است»
«عُقُولُكُمْ‌»:
فَاعِلٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ، وَ هُوَ مُضَافٌ؛ «فاعل مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری است، و آن مضاف است»
كُمْ‌: ضَمِيرٌ مُتَّصِلٌ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ جَرٍّ بِالإِضَافَةِ؛ «کُمْ‌: ضمیر متصل مبنی بر سکون است که در محل جر به اضافه واقع شده است»
وَ الْمِيمُ: لِلْجَمْعِ؛ «و میم: برای جمع است»
وَ الْجُمْلَةُ دُعَائِيَّةٌ لاَ مَحَلَّ لَهَا مِنَ الإِعْرَابِ؛ «و جمله دعائیه است و محلی از اعراب ندارد»


«وَ سَفِهَتْ حُلُومُكُمْ،»۴
«وَ سَفِهَتْ‌»:
الْوَاوُ
[۱] يُمْكِنُ أَنْ تَكُونَ الْوَاوُ عَطْفَ تَفْسِيرٍ وَ تَوْكِيدٍ.
: عَاطِفَةٌ؛ «واو
[۲] ممکن است واو عطف تفسیر و توکید باشد.
: عاطفه است»
سَفِهَتْ‌: فِعْلٌ مَاضٍ مَبْنِيٌّ عَلَى الْفَتْحِ الظَّاهِرِ عَلَى آخِرِهِ؛ «سَفِهَتْ‌: فعل ماضی مبنی بر فتح ظاهری بر آخرش است»
وَ التَّاءُ: لِلتَّأْنِيثِ؛ «و تاء: برای تأنیث است»
«حُلُومُكُمْ‌»:
فَاعِلٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ، وَ هُوَ مُضَافٌ؛ «فاعل مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری است، و آن مضاف است»
كُمْ‌: ضَمِيرٌ مُتَّصِلٌ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ جَرٍّ بِالإِضَافَةِ؛ «کُمْ‌: ضمیر متصل مبنی بر سکون است که در محل جر به اضافه واقع شده است»
وَ الْمِيمُ: لِلْجَمْعِ؛ «و میم: برای جمع است»
وَ الْجُمْلَةُ مَعْطُوفَةٌ عَلَى جُمْلَةِ «خَفَّتْ‌»؛ «و جمله معطوف بر جمله «خَفَّتْ‌» است»


«فَأَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ،»۵
«فَأَنْتُمْ‌»:
الْفَاءُ: الْفَصِيحَةُ؛ «فاء: فصیحه است»
أَنْتُمْ‌: ضَمِيرٌ مُنْفَصِلٌ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ رَفْعٍ مُبْتَدَأٌ؛ «أَنْتُمْ‌: ضمیر منفصل مبنی بر سکون است که در محل رفع مبتدا واقع شده است»
«غَرَضٌ‌»:
خَبَرٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ، وَ الثَّانِيَةُ لِلتَّنْوِينِ؛ «خبر مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری بر آخرش است، و ضمه دوم برای تنوین است»
وَ الْجُمْلَةُ جَوَابُ الشَّرْطِ لِفِعْلِ الشَّرْطِ الْمَحْذُوفِ؛ «و جمله جواب شرط برای فعل شرط محذوف است»
«لِنَابِلٍ‌»:
اللَّامُ: حَرْفُ جَرٍّ مَبْنِيٌّ عَلَى الْكَسْرِ لاَ مَحَلَّ لَهُ مِنَ الإِعْرَابِ؛ «لام: حرف جر مبنی بر کسر است و محلی از اعراب ندارد»
نَابِلٍ‌: اسْمٌ مَجْرُورٌ وَ عَلَامَةُ جَرِّهِ الْكَسْرَةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ؛ «نَابِلٍ‌: اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری بر آخرش است»
وَ الْجَارُّ وَ الْمَجْرُورُ مُتَعَلِّقَانِ بِنَعْتٍ مَحْذُوفٍ لِـ «غَرَضٌ‌»؛ «و جار و مجرور متعلق به نعت محذوف برای «غَرَضٌ‌» هستند»


«وَ أُكْلَةٌ لِآكِلٍ،»۶
«وَ أُكْلَةٌ‌»:
الْوَاوُ: عَاطِفَةٌ؛ «واو: عاطفه است»
أُكْلَةٌ‌: مَعْطُوفٌ عَلَى «غَرَضٌ‌»: خَبَرٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ، وَ الثَّانِيَةُ لِلتَّنْوِينِ؛ «أُكْلَةٌ‌: معطوف بر «غَرَضٌ‌» است: خبر مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری بر آخرش است، و ضمه دوم برای تنوین است»
«لِآكِلٍ‌»:
اللَّامُ: حَرْفُ جَرٍّ مَبْنِيٌّ عَلَى الْكَسْرِ لاَ مَحَلَّ لَهُ مِنَ الإِعْرَابِ؛ «لام: حرف جر مبنی بر کسر است و محلی از اعراب ندارد»
آكِلٍ‌: اسْمٌ مَجْرُورٌ وَ عَلَامَةُ جَرِّهِ الْكَسْرَةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ، وَ الثَّانِيَةُ لِلتَّنْوِينِ؛ «آكِلٍ‌: اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری بر آخرش است، و کسره دوم برای تنوین است»
وَ الْجَارُّ وَ الْمَجْرُورُ مُتَعَلِّقَانِ بِنَعْتٍ مَحْذُوفٍ لِـ «أُكْلَةٌ‌»؛ «و جار و مجرور متعلق به نعت محذوف برای «أُكْلَةٌ‌» هستند»


«وَ فَرِيسَةٌ لِصَائِلٍ.»۷
«وَ فَرِيسَةٌ‌»:
الْوَاوُ: عَاطِفَةٌ؛ «واو: عاطفه است»
فَرِيسَةٌ‌: مَعْطُوفٌ عَلَى «غَرَضٌ‌»: خَبَرٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ، وَ الثَّانِيَةُ لِلتَّنْوِينِ؛ «فَرِيسَةٌ‌: معطوف بر «غَرَضٌ‌» است: خبر مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری بر آخرش است، و ضمه دوم برای تنوین است»
«لِصَائِلٍ‌»:
اللَّامُ: حَرْفُ جَرٍّ مَبْنِيٌّ عَلَى الْكَسْرِ لاَ مَحَلَّ لَهُ مِنَ الإِعْرَابِ؛ «لام: حرف جر مبنی بر کسر است و محلی از اعراب ندارد»
صَائِلٍ‌: اسْمٌ مَجْرُورٌ وَ عَلَامَةُ جَرِّهِ الْكَسْرَةُ الظَّاهِرَةُ عَلَى آخِرِهِ، وَ الثَّانِيَةُ لِلتَّنْوِينِ؛ «صَائِلٍ‌: اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری بر آخرش است، و کسره دوم برای تنوین است»
وَ الْجَارُّ وَ الْمَجْرُورُ مُتَعَلِّقَانِ بِنَعْتٍ مَحْذُوفٍ لِـ «فَرِيسَةٌ‌»؛ «و جار و مجرور متعلق به نعت محذوف برای «فَرِيسَةٌ‌» هستند»



فهرست مندرجات

۱ - پانویس


۱. يُمْكِنُ أَنْ تَكُونَ الْوَاوُ عَطْفَ تَفْسِيرٍ وَ تَوْكِيدٍ.
۲. ممکن است واو عطف تفسیر و توکید باشد.





جعبه ابزار