گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
و از سخنی از او (علیهالسلام) برای زبیر در شرایطی که آن را اقتضا میکرد«يَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ،»۱«يَزْعُمُ»:
فعل مضارع مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری در آخرش است، و فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیرش «هو» میباشد.
«أَنَّهُ»:
أَنَّ: حرف مشبه بالفعل، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد،
و الهاء: ضمیر متصل مبنی بر ضم، واقع در محل نصب اسمِ «أَنَّ» است،
و جملهی «يَزْعُمُ» ابتدائیه است که محلی از اعراب ندارد.
«قَدْ»:
حرف تحقیق، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.
«بَايَعَ»:
فعل ماضی مبنی بر فتح ظاهری در آخرش، فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیرش «هو» میباشد.
«بِيَدِهِ»:
الباء: حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد،
يده: اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری در آخرش است، و آن مضاف است،
و الهاء: ضمیر متصل مبنی بر کسر، واقع در محل جر به اضافه است،
و جار و مجرور متعلق به فعل «بَايَعَ» هستند،
و جملهی «قَدْ بَايَعَ» واقع در محل رفع و خبرِ «أَنَّ» است،
و جملهی «أَنَّهُ قَدْ بَايَعَ» واقع در محل نصب مفعولَینِ (دو مفعول) فعلِ «زَعَمَ» است.
«وَ لَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ»۲«وَ لَمْ»:
الواو: عاطفه است،
لم: حرف جزم و نفی و قلب، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.
«يُبَايِعْ»:
فعل مضارع مجزوم و علامت جزم آن سکون ظاهری در آخرش است، و فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیرش «هو» میباشد.
«بِقَلْبِهِ»:
الباء: حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد،
قلبه: اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری در آخرش است، و آن مضاف است،
و الهاء: ضمیر متصل مبنی بر کسر، واقع در محل جر به اضافه است،
و جار و مجرور متعلق به فعل «يُبَايِعْ» هستند،
و جملهی «لَمْ يُبَايِعْ» عطف بر جملهی پیش از خود است.
«فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ،»۳«فَقَدْ»:
الفاء: فاء فصیحه، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد،
قد: حرف تحقیق، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.
«أَقَرَّ»:
فعل ماضی مبنی بر فتح ظاهری در آخرش، فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیرش «هو» میباشد.
«بِالْبَيْعَةِ»:
الباء: حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد،
البيعة: اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری است
و جار و مجرور متعلق به فعل «أَقَرَّ» هستند،
و جملهی «أَقَرَّ» جواب شرط محذوف است.
«وَ ادَّعَى الْوَلِيجَةَ.»۴«وَ ادَّعَى»:
الواو: عاطفه است،
ادّعى: فعل ماضی مبنی بر فتح مقدر در آخرش، فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیرش «هو» میباشد.
«الْوَلِيجَةَ»:
مفعول به منصوب و علامت نصب آن فتحه ظاهری است،
و جمله، عطف بر جملهی پیش از خود است.
«فَلْيَأْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ؛»۵«فَلْيَأْتِ»:
الفاء: فاء فصیحه، مبنی بر فتح، محلی از اعراب ندارد، اللام: لام امر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد،
يأتِ: فعل مضارع مجزوم و علامت جزم آن حذف حرف عله از آخرش است، و فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیرش «هو» میباشد،
و آن جواب شرط است و فعل شرط محذوف است.
«عَلَيْهَا»:
على: حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد،
الهاء: ضمیر متصل مبنی بر سکون، واقع در محل جر به حرف جر است،
و جار و مجرور متعلق به فعل «يَأْتِ» هستند.
«بِأَمْرٍ»:
الباء: حرف جر، مبنی بر کسر، محلی از اعراب ندارد،
أمرٍ: اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری است، و کسره دوم برای تنوین است،
و جار و مجرور متعلق به فعل «يَأْتِ» هستند.
«يُعْرَفُ»:
فعل مضارع مجهول مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری در آخرش است، و نائب فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیرش «هو» میباشد،
و جملهی «يُعْرَفُ» واقع در محل جر و نعت (صفت) برای «أَمْرٍ» است.
«وَ إِلَّا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ.»۶«وَ إِلَّا»:
الواو: عاطفه است،
إلا: (مرکب از «إن» شرطیه و «لا» نافیه است)،
إن: حرف شرط و جزم، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد.
لا: حرف نفی، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد،
و فعل شرط محذوف است.
«فَلْيَدْخُلْ»:
الفاء: رابطه (برای جواب شرط) است،
اللام: لام امر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد،
يدخل: فعل مضارع مجزوم و علامت جزم آن سکون است، و فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیرش «هو» میباشد،
و آن جواب شرط است.
«فِيمَا»:
في: حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد،
ما: اسم موصول، مبنی بر سکون، واقع در محل جر به حرف جر است،
و جار و مجرور متعلق به فعل «يَدْخُلْ» هستند.
«خَرَجَ»:
فعل ماضی مبنی بر فتح ظاهری در آخرش، فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیرش «هو» میباشد.
«مِنْهُ»:
من: حرف جر، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد،
و الهاء: ضمیر متصل مبنی بر ضم، واقع در محل جر به حرف جر است،
و جار و مجرور متعلق به فعل «خَرَجَ» هستند،
و جملهی «خَرَجَ» صلهی موصول است که محلی از اعراب ندارد.