• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعراب خطبه 9

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلَامُ) فِي صِفَتِهِ وَ صِفَةِ خُصُومِهِ وَ يُقَالُ إِنَّهَا فِي أَصْحَابِ الْجَمَلِ؛ «و از سخنان او (علیه‌السلام) در وصف خود و وصف دشمنانش؛ و گفته می‌شود درباره اصحاب جمل است»

«وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا»۱
«وَ قَدْ»:
اَلْوَاوُ: بِحَسَبِ مَا قَبْلَهَا؛
«واو: به حسب ماقبل آن»
قَدْ: حَرْفُ تَحْقِيقٍ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ لَا مَحَلَّ لَهُ مِنَ الْإِعْرَابِ؛
«قد: حرف تحقیق، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد»

«أَرْعَدُوا»
[۱] این دو فعل کنایه از رعد و برق زدن است (یعنی تهدید کردن)، هرچند خود اسم مصدر (إرعاد و إبراق) ذکر نشده و به فعل آن‌ها اکتفا شده است، و اشاره به طلحه و زبیر دارد.
:
فِعْلٌ مَاضٍ مَبْنِيٌّ عَلَى الضَّمِّ لِاتِّصَالِهِ بِوَاوِ الْجَمَاعَةِ؛
«فعل ماضی، مبنی بر ضم به دلیل اتصالش به واو جماعت»
وَ الْوَاوُ: ضَمِيرٌ مُتَّصِلٌ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ رَفْعٍ فَاعِلٌ؛
«و واو: ضمیر متصل، مبنی بر سکون، در محل رفع و فاعل است»
وَ الْأَلِفُ فَارِقَةٌ؛
«و الف فارقه است»

«وَ أَبْرَقُوا»:
اَلْوَاوُ: عَاطِفَةٌ؛
«واو: حرف عطف است»
أَبْرَقُوا: فِعْلٌ مَاضٍ مَبْنِيٌّ عَلَى الضَّمِّ لِاتِّصَالِهِ بِوَاوِ الْجَمَاعَةِ؛
«أبرقوا: فعل ماضی، مبنی بر ضم به دلیل اتصالش به واو جماعت»
وَ الْوَاوُ: ضَمِيرٌ مُتَّصِلٌ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ رَفْعٍ فَاعِلٌ؛
«و واو: ضمیر متصل، مبنی بر سکون، در محل رفع و فاعل است»
وَ الْأَلِفُ: فَارِقَةٌ؛
«و الف فارقه است»

وَ جُمْلَةُ «وَ قَدْ أَرْعَدُوا» مَعْطُوفَةٌ عَلَى الْجُمْلَةِ قَبْلَهَا؛
«و جمله «وَ قَدْ أَرْعَدُوا» بر جمله قبلش عطف شده است»



«وَ مَعَ هٰذَيْنِ الْأَمْرَيْنِ الْفَشَلُ»۲
«وَ مَعَ‌»
[۲] (مَعَ) در کلام امام علیه‌السلام به معنای (عِندَ = همراه با) است.
:
اَلْوَاوُ: حَالِيَّةٌ؛ «واو: حالیه است»
مَعَ‌: مَفْعُولٌ فِيهِ مَنْصُوبٌ وَ عَلَامَةُ نَصْبِهِ الْفَتْحَةُ الظَّاهِرَةُ، وَ هُوَ مُضَافٌ؛ «مع: مفعول فیه (ظرف)، منصوب و علامت نصب آن فتحه ظاهره است، و مضاف است»
«هٰذَيْنِ‌»:
مُضَافٌ إِلَيْهِ مَجْرُورٌ وَ عَلَامَةُ جَرِّهِ الْيَاءُ؛ لِأَنَّهُ مُثَنًّى؛ «مضاف‌الیه، مجرور و علامت جر آن یاء است؛ زیرا مثنی است»
وَ الظَّرْفُ مُتَعَلِّقٌ بِخَبَرٍ مُقَدَّمٍ مَحْذُوفٍ؛ «و ظرف متعلق به خبر مقدم محذوف است»
«الْأَمْرَيْنِ‌»:
بَدَلٌ مِنْ «هٰذَيْنِ‌» مَجْرُورٌ وَ عَلَامَةُ جَرِّهِ الْيَاءُ؛ لِأَنَّهُ مُثَنًّى؛ «بدل از «هٰذَيْنِ‌»، مجرور و علامت جر آن یاء است؛ زیرا مثنی است»
«الْفَشَلُ‌»:
مُبْتَدَأٌ مُؤَخَّرٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ عَلَىٰ آخِرِهِ؛ «مبتدای مؤخر، مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهره در آخرش است»
وَ الْجُمْلَةُ وَاقِعَةٌ فِي مَحَلِّ نَصْبٍ حَالٌ؛ «و جمله در محل نصب و حال است»


«وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّىٰ نُوقِعَ»۳
«وَ لَسْنَا»:
اَلْوَاوُ: اسْتِئْنَافِيَّةٌ أَوْ عَاطِفَةٌ؛ «واو: استئنافیه یا عاطفه است»
لَسْنَا: لَيْسَ‌: فِعْلٌ مَاضٍ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ لِاتِّصَالِهِ بِضَمِيرِ الرَّفْعِ الْمُتَحَرِّكِ؛ «لسنا: (ترکیب) لَيْسَ‌: فعل ماضی ناقص، مبنی بر سکون به دلیل اتصالش به ضمیر رفع متحرک (نا)»
وَ النَّا: ضَمِيرٌ مُتَّصِلٌ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ رَفْعِ اسْمِ «لَيْسَ‌»؛ «و نا: ضمیر متصل، مبنی بر سکون، در محل رفع و اسم «لَيْسَ‌» است»
«نُرْعِدُ»:
فِعْلٌ مُضَارِعٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ عَلَىٰ آخِرِهِ، وَ فَاعِلُهُ ضَمِيرٌ مُسْتَتِرٌ فِيهِ وُجُوبًا تَقْدِيرُهُ: نَحْنُ؛ «فعل مضارع، مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهره در آخرش است، و فاعل آن ضمیر مستتر وجوبی «نحن» است»
وَ جُمْلَةُ «نُرْعِدُ» وَاقِعَةٌ فِي مَحَلِّ نَصْبٍ خَبَرُ «لَيْسَ‌»؛ «و جمله «نُرْعِدُ» در محل نصب و خبر «لَيْسَ‌» است»
وَ جُمْلَةُ «لَسْنَا نُرْعِدُ» اسْتِئْنَافِيَّةٌ لَا مَحَلَّ لَهَا مِنَ الْإِعْرَابِ؛ «و جمله «لَسْنَا نُرْعِدُ» استئنافیه است و محلی از اعراب ندارد»
«حَتَّىٰ»:
حَرْفُ جَرٍّ وَ نَصْبٍ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ لَا مَحَلَّ لَهُ مِنَ الْإِعْرَابِ؛ «حرف جر و نصب، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد»
«نُوقِعَ‌»: فِعْلٌ مُضَارِعٌ مَنْصُوبٌ بِأَنْ مُضْمَرَةٍ [یادداشت ۳]؛ «فعل مضارع، منصوب به «أن» مضمره (مقدر)
[۳] دو فعلی که بعد از (حَتَّیٰ) آمده‌اند، منصوب هستند؛ یا به خودِ (حَتَّیٰ) طبق نظر کوفیون، یا به «أن» مقدر، با توجه به اینکه (حَتَّیٰ) فقط اسم‌ها را مجرور می‌کند (خفض می‌دهد) و آنچه در اسم‌ها عمل می‌کند، در فعل‌ها عمل نمی‌کند. به هر حال، (حَتَّیٰ) در این دو موضع (حَتَّىٰ نُوقِعَ و حَتَّىٰ نُمْطِرَ) یا به معنای (إلیٰ = تا اینکه) است، مانند قول خداوند سبحان: تا موسی به سوی ما بازگردد (طه/سوره ۲۰، آیه ۹۱.    )، یا به معنای (إلّا = مگر اینکه) است، مانند این گفته: بخشش از روی زیادی مال، بزرگواری نیست، مگر آنکه ببخشی در حالی که اندک داری. ابن هشام گفته است: و این معنا (یعنی إلّا) از گفته سیبویه در تفسیر قولشان «وَ اللَّهِ لَا أَفْعَلُ إِلَّا أَنْ تَفْعَلَ» (به خدا قسم انجام نمی‌دهم مگر اینکه تو انجام دهی) آشکار است، که معنایش «حَتَّىٰ أَنْ تَفْعَلَ» (تا اینکه تو انجام دهی) می‌باشد؛ و اظهر در کلام امام علیه‌السلام، اراده معنای دوم (یعنی إلّا) است.
»
وَ عَلَامَةُ نَصْبِهِ الْفَتْحَةُ الظَّاهِرَةُ عَلَىٰ آخِرِهِ، وَ فَاعِلُهُ ضَمِيرٌ مُسْتَتِرٌ فِيهِ وُجُوبًا تَقْدِيرُهُ: نَحْنُ؛ «و علامت نصب آن فتحه ظاهره در آخرش است، و فاعل آن ضمیر مستتر وجوبی «نحن» است»
وَ الْمَصْدَرُ الْمُؤَوَّلُ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ جَرٍّ بِحَرْفِ الْجَرِّ؛ «و مصدر مؤول (أن+فعل) در محل جر به حرف جر (حتی) است»
وَ الْجَارُّ وَ الْمَجْرُورُ مُتَعَلِّقَانِ بِالْفِعْلِ «نُرْعِدُ»؛ «و جار و مجرور (حتی نوقع) متعلق به فعل «نُرْعِدُ» هستند»


[یادداشت ۳] اَلْفِعْلَانِ الْوَاقِعَانِ بَعْدَ (حَتَّىٰ) مَنْصُوبَانِ إِمَّا بِنَفْسِ (حَتَّىٰ) كَمَا يَقُولُهُ الْكُوفِيُّونَ، أَوْ بِأَنْ مُضْمَرَةٍ نَظَرًا إِلَىٰ أَنَّ (حَتَّىٰ) إِنَّمَا تَخْفِضُ الْأَسْمَاءَ وَ مَا يَعْمَلُ فِي الْأَسْمَاءِ لَا يَعْمَلُ فِي الْأَفْعَالِ، وَ كَيْفَ كَانَ فَهِيَ فِي الْمَوْضِعَيْنِ إِمَّا بِمَعْنَىٰ (إِلَىٰ) كَمَا فِي قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ: (حَتّٰى يَرْجِعَ إِلَيْنٰا مُوسىٰ) أَوْ بِمَعْنَىٰ (إِلَّا) كَمَا فِي قَوْلِهِ: لَيْسَ الْعَطَاءُ مِنَ الْفُضُولِ سَمَاحَةً حَتَّىٰ تَجُودَ وَ مَا لَدَيْكَ قَلِيلٌ. قَالَ ابْنُ هِشَامٍ: وَ هٰذَا الْمَعْنَىٰ ظَاهِرٌ مِنْ قَوْلِ سِيبَوَيْهِ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِهِمْ: وَ اللَّهِ لَا أَفْعَلُ إِلَّا أَنْ تَفْعَلَ، الْمَعْنَىٰ حَتَّىٰ أَنْ تَفْعَلَ وَ الْأَظْهَرُ فِي كَلَامِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِرَادَةُ الْمَعْنَى الثَّانِي.


«وَ لَا نُسِيلُ حَتَّىٰ نُمْطِرَ»۴
«وَ لاَ»:
اَلْوَاوُ: عَاطِفَةٌ؛ «واو: حرف عطف است»
لاَ: حَرْفُ نَفْيٍ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ لَا مَحَلَّ لَهُ مِنَ الْإِعْرَابِ؛ «لا: حرف نفی، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد»
«نُسِيلُ‌»:
فِعْلٌ مُضَارِعٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ عَلَىٰ آخِرِهِ، وَ فَاعِلُهُ ضَمِيرٌ مُسْتَتِرٌ فِيهِ وُجُوبًا تَقْدِيرُهُ: نَحْنُ؛ «فعل مضارع، مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهره در آخرش است، و فاعل آن ضمیر مستتر وجوبی «نحن» است»
وَ الْجُمْلَةُ مَعْطُوفَةٌ عَلَىٰ جُمْلَةِ «وَ لَسْنَا نُرْعِدُ»؛ «و این جمله بر جمله «وَ لَسْنَا نُرْعِدُ» عطف شده است»
«حَتَّىٰ»:
حَرْفُ جَرٍّ وَ نَصْبٍ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ لَا مَحَلَّ لَهُ مِنَ الْإِعْرَابِ؛ «حرف جر و نصب، مبنی بر سکون، محلی از اعراب ندارد»
«نُمْطِرَ»:
فِعْلٌ مُضَارِعٌ مَنْصُوبٌ بِأَنْ مُضْمَرَةٍ وَ عَلَامَةُ نَصْبِهِ الْفَتْحَةُ الظَّاهِرَةُ عَلَىٰ آخِرِهِ، وَ فَاعِلُهُ ضَمِيرٌ مُسْتَتِرٌ فِيهِ وُجُوبًا تَقْدِيرُهُ: نَحْنُ؛ «فعل مضارع، منصوب به «أن» مضمره و علامت نصب آن فتحه ظاهره در آخرش است، و فاعل آن ضمیر مستتر وجوبی «نحن» است»
وَ الْمَصْدَرُ الْمُؤَوَّلُ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ جَرٍّ بِحَرْفِ الْجَرِّ؛ «و مصدر مؤول در محل جر به حرف جر (حتی) است»
وَ الْجَارُّ وَ الْمَجْرُورُ مُتَعَلِّقَانِ بِالْفِعْلِ «نُسِيلُ‌»؛ «و جار و مجرور (حتی نمطر) متعلق به فعل «نُسِيلُ‌» هستند»



فهرست مندرجات

۱ - پانویس


۱. این دو فعل کنایه از رعد و برق زدن است (یعنی تهدید کردن)، هرچند خود اسم مصدر (إرعاد و إبراق) ذکر نشده و به فعل آن‌ها اکتفا شده است، و اشاره به طلحه و زبیر دارد.
۲. (مَعَ) در کلام امام علیه‌السلام به معنای (عِندَ = همراه با) است.
۳. دو فعلی که بعد از (حَتَّیٰ) آمده‌اند، منصوب هستند؛ یا به خودِ (حَتَّیٰ) طبق نظر کوفیون، یا به «أن» مقدر، با توجه به اینکه (حَتَّیٰ) فقط اسم‌ها را مجرور می‌کند (خفض می‌دهد) و آنچه در اسم‌ها عمل می‌کند، در فعل‌ها عمل نمی‌کند. به هر حال، (حَتَّیٰ) در این دو موضع (حَتَّىٰ نُوقِعَ و حَتَّىٰ نُمْطِرَ) یا به معنای (إلیٰ = تا اینکه) است، مانند قول خداوند سبحان: تا موسی به سوی ما بازگردد (طه/سوره ۲۰، آیه ۹۱.    )، یا به معنای (إلّا = مگر اینکه) است، مانند این گفته: بخشش از روی زیادی مال، بزرگواری نیست، مگر آنکه ببخشی در حالی که اندک داری. ابن هشام گفته است: و این معنا (یعنی إلّا) از گفته سیبویه در تفسیر قولشان «وَ اللَّهِ لَا أَفْعَلُ إِلَّا أَنْ تَفْعَلَ» (به خدا قسم انجام نمی‌دهم مگر اینکه تو انجام دهی) آشکار است، که معنایش «حَتَّىٰ أَنْ تَفْعَلَ» (تا اینکه تو انجام دهی) می‌باشد؛ و اظهر در کلام امام علیه‌السلام، اراده معنای دوم (یعنی إلّا) است.
۴. طه/سورة۲۰، الآیة۹۱.    





جعبه ابزار