• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنیادگرایی (فقه سیاسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





بنیادگرایی به جنبش‌های دینی معطوف به بازگشت به اصول اولیه و بنیادین یک دین اطلاق می‌شود.
این اصطلاح ریشه در جنبش‌های پروتستانی دهه (۱۹۲۰ م) در ایالات متحده دارد اما بعدها به دیگر ادیان نیز تسری یافت.
بنیادگرایان در برابر تفسیرهای نوگرایانه و دیدگاه‌های علمی مخالف با متون مقدس مقاومت می‌کنند.
انقلاب اسلامی ایران در سال (۱۹۷۹ م) موجب برجستگی بنیادگرایی اسلامی در عرصه جهانی شد.
جنبش‌های بنیادگرای اسلامی خواستار اجرای دقیق شریعت و نقد حکومت‌های سکولار هستند.



بنيادگرايى به معناى سرسختى در مذهب و جهان‌بینی است كه هدف آن عقب‌گرايى در تفكر و انديشه بر بنياد ريشه‌هاى اوليه دين و ایدئولوژی است.
اگر چه اصطلاح بنيادگرايى در كاربرد عمومى به‌صورت تحقيرآميز در مورد يک گروه افراطى دينى به‌كار برده مى‌شود، ولى در واقع معناى دقيق‌ترى دارد.


واژۀ «بنيادگرايى» به‌معناى بازگشت به اصولى است كه معرف يا اساس يک دين است و به‌طور خاص به هر گروه بسته دينى اطلاق مى‌شود كه حاضر نيست با گروه دينى بزرگ‌ترى كه خود از درون آن برخاسته ادغام شود، بر اين اساس كه اصول بنيادينى كه گروه دينى بزرگ‌تر بر اساس آن پايه گذارى شده، فاسد شده يا جاى خود را به اصول ديگرى كه مخالف ماهيت آن هستند داده است.


بنيادگرايى، آن‌گونه كه امروزه به‌كار برده مى‌شود، تنها يک اصطلاح تازه به‌وجود آمده است كه تا حد زيادى به بافت‌هاى تاريخى و فرهنگى پروتستانيزم در سال‌هاى دهۀ (۱۹۲۰ م) ايالات‌متحده آمريكا مرتبط مى‌شود.
از آن زمان به بعد به كشورهاى ديگر صادر شده و در مورد اديان مختلفى چون بوداسيسم، یهودیت و اسلام به‌كار برده شده است.


واكنش پروتستان‌هاى انگلستان و ايالات‌متحده آمريكا از دهۀ (۱۸۷۰ م) به بعد قرائت‌هاى نوگرايانه از كتاب مقدس است كه حقيقت كلامى بخش‌هاى مافوق طبيعى و جنبه‌هاى اعجاز تاريخ توراتی و نيز موقعيت متن مقدس به‌عنوان وحى مستقيم و غير قابل چالش كلام خدا را، به چالش طلبيدند.
بنيادگرايان به‌ويژه در برابر تعاليم علم تكاملى داروین در مدارس عمومى آمريكا مقاومت كردند.
تجسم سياسى آشكارتر بنيادگرايى مسیحی از اتحاد محافظه‌كارى مذهبى و سياسى در آمريكاى جنوبى ناشى مى‌شود.


انقلاب اسلامی ایران در (۱۹۷۹ م) موجب ظهور بنيادگرايى اسلامى بود و سبب شد كه بنيادگرايى براى جهان غرب با مبارزه‌جويى، قشرى‌گرى و عدم تأهل مترادف شود.
[۱] فرهنگ علوم سياسى آكسفورد، ايان مک لين، ص۱۲۰.

اصطلاح «بنيادگرايى اسلامى» نيز به‌طور وسيع در ايالات‌متحدۀ آمريكا و انگلستان براى اشاره به هر جنبش طرفدار اجراى دقيق تعاليم قرآن و شريعت اسلامى به‌كار مى‌رود.


اساسا آنچه‌كه در جهان اسلام به‌عنوان بنيادگرايى مورد اشاره قرار مى‌گيرد، تعداد روبه افزايش گروه‌ها، انجمن‌ها و جنبش‌هايى است كه به جنبش‌هاى اصلاحى اسلامى سابق از سدۀ نوزدهم به بعد انتقاد مى‌كند.
اين گروه‌ها حاكمان و حكومت غيرمذهبى (سکولار) در منطقه را نيز به‌دليل ناتوانى در حفظ رفاه امت (جامعه مؤمنان)، عدم انجام تعهدات اسلامى نسبت به جامعه اسلامى و يا به‌دليل فشار مورد انتقاد قرار مى‌دهند.
اين گرايش اصلاح اسلامى در سدۀ نوزدهم توسط سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده به جريان افتاد.
پس از آن، دفاع از احياى اسلام و جامعه اسلامى بر اين جريان مسلط شد چون سرنوشت جهان اسلام به نحو فزاينده‌اى در اختيار قدرت‌هاى اروپايى بود كه به دلخواه خود به آن شكل مى‌دادند.
[۲] فرهنگ علوم سياسى آكسفورد، ايان مک لين، ص۴۱۷-۴۱۶.



۱. فرهنگ علوم سياسى آكسفورد، ايان مک لين، ص۱۲۰.
۲. فرهنگ علوم سياسى آكسفورد، ايان مک لين، ص۴۱۷-۴۱۶.



• عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۱، ص ۴۱۴.






جعبه ابزار